همانگونه که از عنوان بحث مشخص است هدف از پرسش ، یافتن پاسخی علمی و عقلی برای ازدواج جوانان برای تشکیل خانواده ای پویا ، می باشد و به نظر نگارنده خانواده ای پویا تلقی می گردد که از خود تأثیر مثبت بجای بگذارد یعنی آمدن و رفتنشان معلول علتی بوده که اثر بجای مانده از او می تواند علت وجودی آن خانواده محسوب گردد . در این مبحث برای یافتن پاسخ می بایست به انسان بعنوان یک جاندار با هوش توجه نمود که با فهم و درک خود می تواند از محیط اطراف خود راز ماندگاری (علت )را کسب نماید، توجه نمود و به معلول علت که همان ذات باریتعالی می باشد، بعنوان یک راهنما و یاری کننده توجه نمود و نه بعنوان یک عامل تعیین کننده در ایجاد علت در وجود انسان ، زیرا مغز انسان در بدو خلقت در مادر بورد خود غرایضی را برای رشد و نمو خود اندوخته دارد و اگر قبول کنیم که همهٔ انسانها در بدو خلقت دارای مادر بورد یکسان هستند پس لاجرم باید پاسخ پرسش را در علت جستجو نمائیم و نه معلول .
چیزی که به آن علت می گویم همان اثری است که انسانها به هنگام حیات از خود بر جای می گذارند چون انسانهای بیشماری وجود دارند که نامشان در تاریخ ماندگار شده است مانند ادیسون کاشف روشنایی و یا گراهام بل کاشف تلفن و یا مختومقلی فراغی (شاعر نامدار ترکمن ) و یا هر چیز ابتکاری دیگری که در اطراف ما موجود هستند حاصل تلاش یک خانواده بوده است که گاهاً بعلت قدمت تاریخ کشف آن اشیاء ، خالق آنها گمنام مانده اند ولی واقعیت وجودی آنها در استفاده از آنان قابل ملموس است مانند کفش که مشخص نیست در طول تاریخ تمدن انسانها ، چه کسی برای اولین بار کفش را ابداع نموده است و هرچند چه اهمیتی دارد که نامش چه بوده و یا اصلاً نام داشته است یا نه و آنچه مهم است اینستکه برای انسان اولین چیز مورد استفاده تاکنون را خلق نموده است و ما از آن استفاده می کنیم و آیندگان هم استفاده خواهند کرد ولی ممکن است مدلش تغییر کند پس آن شی انسان با ما زندگی می کند و مهم نیست که نامش چه بوده است بلکه مهم اینست که آمدنش ، انسانهای دیگر را بی بهره نگذاشته است .
اکثر اکتشافات توسط مرد صورت گرفته است که این امر می تواند بدین علت باشد که همیشه مرد ملزم است که نیازهای خانواده را اجابت نماید و این الزام اجباری نیست بلکه ذاتی است یعنی در وجود مرد نهفته است که با اولین جرقهٔ احتیاج ، ابزار مورد نیاز برای بقای خانواده کشف و ساخته می گردد و این اختراع می تواند تنها زاییدهٔ آن مهر و محبتی که خانواده نسبت به همدیگر احساس می کنند ، باشد، پس می توان اقرار نمود که نیاز، مادر واقعی اختراعات است ولی همین احساس نیاز ریشه در مهر و محبت دارد که از آن می توان تحت عنوان عشق جوهری یاد نمود به عبارت دیگر اگر عشق جوهری بین زوجین وجود نداشته باشد هرگز آن خانواده علت وجودی از خود بجای نخواهد گذاشت زیرا قانون طبیعت است ! در طبیعت هر چیزی که وجود دارد برمبنای عشق جوهری بنا شده است و می توان برای فهمیدن آن به کوچکترین ذرهٔ تشکیل دهندهٔ هر عنصر یعنی اتم رجوع نمود تا به راز ایجاد مولکول پی برد . اتم در علم شیمی در نفس ذات وجودی خود یا منفی است و یا مثبت و اتمها تا در مجاورت هم قرار نگیرند خنثی می باشند و آقای مندلیف کلیهٔ اتمهای موجود در عالم هستی که تاکنون کشف شده را در جدولی گرد آوری نموده است که ما هم اکنون به آن جدول تناوبی مندلیف می گوئیم در این جدول اتمها یا منفی هستند و یا مثبت که با ترکیب شدن با یکدیگر تبدیل به مولکول از اتم هم جنس می گردند و همینگونه مولکولهای دیگری بوجود می آید که در شرایط معمولی با یکدیگر پیوند می خورند و تبدیل به مواد می گردند و در شرایط غیر معمولی تبدیل به مواد آلی می گردند، لذا برای تشکیل یک مولکول بدواً می بایست اتمهای آن موجود باشد و سپس این اتمها باید همدیگر را یافته و ترکیب بشوند تا مولکول تشکیل گردد .
در پیدایش اجسام و جانداران دیگردر طبیعت ، بعلت عدم وجود هوش و فهم انسانی ، اتمها تحت نظم خاصی با هم ترکیب می گردند که این نظم از بدو پیدایش کرهٔ زمین تاکنون تغییری نکرده است یعنی اگر اکسیژن با بار منفی را در برابر هیدروژن با بار مثبت قرار دهیم قطعاً پیوند کووالانسی بین آنها ایجاد و مولکول آب تشکیل می گردد ولی در مورد انسانها این پیدایش اتمها برای تشکیل مولکول از این قانون طبیعت پیروی نمی کند بلکه آنها با پیوند داده شدن در صدد تشکیل مولکول هستند و این یعنی برخلاف قانون طبیعی حرکت کردن ! زیرا که برای تشکیل خانوادهٔ لازم است که اتم با بار مثبت (مرد) و اتم با بار منفی (زن) بر طبق قانون طبیعی بدواً همدیگر را بیابند یعنی پیوند بخورند تا بعد با هم ترکیب گردیده و بتوانند تشکیل مولکول ( علت وجودی) بدهند ولی می دانیم که انسانهای کمی وجود دارندکه از خود اثری (مولکول) بجای گذاشته اند و این مقدار به نسبت آمار انسانهایی که وجود داشته اند خیلی اندک و محدود است و این امر بیانگر این است که اتمها یکدیگر را بر طبق قانون طبیعی نیافته اند تا با یکدیگر ترکیب گردند ، بلکه اتمها با یکدیگر به شیوهٔ انتخابی پیوند خورده اند و اتمها بدین شیوه نمی توانند ذاتاً تشکیل مولکول دهند زیرا برای اینکه اتمها با هم ترکیب شوند بدواً لازم است که اول پیوند یونی انجام بپذیرد یعنی اتم با بار منفی با اتم از همان جنس با بار مثبت جذب هم بشوند وسپس این اتمها می بایست به همدیگر متصل شوند تا بتوانند با هم ترکیب شده و مولکول را ایجاد نمایند و این اتصال در اتمها از شیوهٔ خاصی پیروی می کندکه اتمها خود در این اتصال نقشی ندارند و توسط نیرویی خدادادی (کووالانسی )و غیر ارادی به یکدیگر متصل می شوند و این اتصال باید مابین اتم منفی و اتم مثبت از همان جنس باید باشد تا نتیجهٔ آن ترکیب منتهی به ایجاد مولکول گردد و این مولکولها هستند که با هم پیوند می خورند مثلاً مولکول والدین با مولکول خانوادهٔ فرزند با هم پیوند کووالانسی ایجاد می نمایند و این پیوند ذاتی است و نه اختیاری زیرا نتیجهٔ پیوند قطعاً تشکیل مولکول خواهد بود مثل نتیجهٔ پیوند اکسیژن و هیدروژن که قطعاً آب است و آب بیانگر ترکیب اتم اکسیژن با هیدروژن است و تفاوت دیگر ترکیب با پیوند در این است که با ترکیب شدن هر دو از یک جنس واحد می گردند ولی با پیوند خوردن دو جنس متفاوت به یکدیگر متصل می شوند که هیچوقت با هم ترکیب نمی گردند وپیوندی سست تحت تأثیر شرایط موجود بغیر از کووالانسی میان آنها ایجاد می گردد که براحتی قابل گسستن خواهند بود پس اگر انسانها نیز مانند اتمها بتوانند با هم ترکیب شوند قطعاً اثر وجودی از خود بر جای خواهند گذاشت چون همانگونه که بیان شد این امری ذاتی و اجتناب نا پذیر است ولی برای ترکیب شدن لاجرم باید از قانون طبیعی پیروی نمود و قانون طبیعی در ترکیب شدن انسانها نیز از یک قاعدهٔ همسویی پیروی می کند و آنچه او را از سایر ترکیبات متمایز می کند وجود احساس اوست که قادر است در شرایط طبیعی عقل را مجبور به پیروی از نظم خاص و معینی که برای تشکیل مولکول لازم است ، نماید . در این روش جسمها (انسان ماده و انسان نر ) باهم ترکیب نمی شوند بلکه این احساس (یون منفی و یون مثبت ) درونی آنان است که با هم ترکیب شده و در درون ذرات هر دردو جسم متفاوت جاری و ساری می گردد و بدینوسیله انرژی هسته ای نهفته شده در وجود آنان آزاد می گردد و این احساس واحد که حاصل ترکیب یون منفی و مثبت می باشد درهریک از ذرات وجودی هردو جنس وجود دارد که می تواند هر دو جسم را برای تشکیل مولکول با انرژی حاصل از سوخت هسته ای هدایت کند زیرا یونها بر رفتار شیمیایی یعنی بر نحوهٔ سوخت و سوز اتمها تأثیر مستقیم میگذارند یعنی یونها ی متشکله سوخت و سوز هستهٔ اتم را با تراوش انرژی هسته ای تنظیم می کنند تا در حجم اتمها تغییری حاصل نگردد .