0

زندگی نامه ی امام علی (ع)

 
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

زندگی نامه ی امام علی (ع)

علی، پسر ابوطالب (۱۳ رجب سال ۲۴ قبل از هجرت، ۲۱ رمضان ۴۰ ه.ق.) پسرعمو، داماد و نزدیکترین اصحاب محمد ابن عبدالله، (پیامبر اسلام) و از اهل بیت پیامبر است. بنا بر روایات محمد او را به برادری خود برگزید و با او پیمان برادری بست. او از دیدگاه اهل سنت چهارمین خلیفه مسلمانان و از نظر شیعیان بنابر وصیت و سفارش*های محمد جانشین پیامبر و امام اول می*باشد. دو کنیه* معروف او «ابوالحسن» و «ابو تراب» است و بین گروه*های مختلف با لقب*های گوناگونی (به مانند امیرالمومنین، اسدالله و حیدر کرار) خوانده می*شود. مدت خلافت وی ۵ سال (از ۶۵۶ م تا ۶۶۱ م.) بود.
او در مکه به دنیا آمد، پدرش ابوطالب و مادرش بنت اسد بود. در خانه محمد پرورش یافت و در حالی که حدود ده سال بیشتر نداشت، اولین انسان مذکری بود که مسلمان شد. علی زمانی که پیامبر در مکه اسلام را تبلیغ می*کرد و مورد آزار و اذیت مشرکان قرار می*گرفت، یار و مددکار او بود. هنگام هجرت محمد، علی به جای وی در بسترش خوابید تا نقشه قتل پیامبر را خنثی کند و او بتواند از مکه بگریزد؛ سپس امانات وی را ادا نمود و به همراه فاطمه زهرا، مادرش و زنی دیگر به مدینه هجرت کرد. در سال دوم پس از هجرت محمد گفت که به فرمان خدا وی را به همسری دخترش فاطمه در می*آورد که حاصل این ازدواج چند فرزند از جمله حسن و حسین بود. در طول دورانی که پیامبر اداره جامعه مسلمانان در مدینه را بر عهده داشت علی او را یاری می*کرد و در تمام جنگ*ها به جز جنگ تبوک شرکت داشت. همچنین وی حامل پیام*ها و دستورات او بود. محمد هنگام بازگشت از آخرین حج خود در غدیر خم، او را «مولای مسلمانان» معرفی کرد و مردم با او بیعت کرده و تبریک گفتند و این از دید شیعیان به معنی معرفی علی به جانشینی پیامبر است. پس از درگذشت پیامبر در ماجرای انتخاب جانشین پیامبر بین او و ابوبکر اختلاف رخ داد. وی مدتی پس از درگذشت فاطمه زهرا با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفه اول جز در انتخاب خلیفه سوم فعالیت سیاسی نداشت و در جنگ*ها شرکت نمی*کرد و تنها در امور دینی، قضایی و سیاسی به خلفا مشورت می*داد. پس از قتل عثمان، خلیفه سوم، علی با اصرار مردم خلافت را پذیرفت و از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری قمری این منصب را بر عهده داشت. وی با مخالفت برخی از بزرگان قریش و عایشه مواجه شد. این امر منجر به بروز سه جنگ جمل، صفین و نهروان در دوران خلافتش شد. نهایتا ابن ملجم مرادی یکی از بازماندگان خوراج نهروان در مسجد کوفه به هنگام نماز صبح با شمشیر زهرآلود فرق او را شکافت و دو روز پس از آن در ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری درگذشت.
چهارشنبه 14 مرداد 1388  2:28 AM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

آيا عبدالرحمن بن ملجم توئى ؟

در روايت است عبدالرحمن بن ملجم - ملعون - نزد حضرت امير عليه السّلام آمد و گفت : مركب سوارى بمن بده ، حضرت نگاهى به او نمود و فرمود: عبدالرحمن بن ملجم مرادى توئى ؟ گفت : آرى ، حضرت دوباره فرمود: عبدالرحمن بن ملجم مرادى توئى ؟ گفت : آرى حضرت براى بار سوم فرمود: عبدالرحمن بن ملجم مرادى توئى ؟ عرض كرد: آرى ، حضرت به شخصى بنام غزوان فرمود: او را بر اسب سرخ سوار كن ، اسبى سرخ آورد و ابن ملجم سوار شد و افسار آن را گرفته پشت كرد و رفت . در اين هنگام حضرت فرمود :
اريد حبائه و يريد قتلى عذيرك من خليلك من مراد
و چون آن جنايت را مرتكب شد و حضرت را ضربت زد، ابن ملجم را نزد حضرت آوردند، حضرت به او فرمود: بخدا سوگند آن همه احسان هائى كه به تو انجام مى دادم با توجه به اين بود كه مى دانستم تو قاتل من هستى ولى اينگونه با تو برخورد كردم تا خداوند بر عليه تو باشد .

دوشنبه 9 شهریور 1388  10:11 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

آیین ملائکه و دوستی علی علیه السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله در تبیین پاره ای از فضائل علی علیه السلام می فرماید: علی از من و من از علی هستم، هر کس علی را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد مرا دوست داشته و ولایت مرا پذیرفته است، دوستی علی نعمت است و پیروی از او فضیلت است، دوستی علی را ملائکه آیین خویش قرارداده اند و جنیان صالح و درست کردار را دوستی علی فرا گرفته است .
پس از من هیچ کس بر روی زمین راه نمی رود مگر آنکه علی از او با کرامت تر، عزیزتر، و پرافتخارتر و شیوه و منش او کریمانه تر است علی هیچگاه تندخو و شتابزده و عجول و اهل تباهی و فساد و عناد و دشمنی با حق نیست .
زمین او را به دوش می کشد و گرامی و عزیز می دارد؛ پس از من از شکم هیچ زنی با کرامت تر از علی بیرون نیامده است. و هرجا فرو می آید با برکت و نیکبختی است. خداوند حکمت را بر او نازل کرده و جامه فهم بر اندامش پوشانده است، ملائکه با او همنشین می شوند ولی آنها را نمی بینند .
اگر به کسی پس از من وحی می شد به او وحی می شد، خداوند به واسطه او محافل را زینت و لشگرها را کرامت و شهرها را با آبادانی و لشگریان را عزّت بخشید. علی همانند بیت الله الحرام ) کعبه) است که زیارت می شود، ولی زیارت نمی کند. علی همانند ماه است که چون طلوع کند تاریکی را روشنایی می بخشد .
علی همانند خورشید است که چون طلوع کند دنیا را روشنایی بخشد. خداوند او را در کتابش (قرآن) وصف کرده و او را با آیه هایش ستایش فرموده است و خداوند در کتابش نشانه های او را بیان کرده است علی زندگانی اش با کرامت و بزرگواری و مرگش با شهادت است .

دوشنبه 9 شهریور 1388  10:11 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)


از سخنان على عليه السلام  
1- جهاد و مبارزه درى از درهاى بهشت است كه خداوند به روى دوستان خويش گشوده است . جهاد لباس تقوا و زره محكم و نگهبان و سپر مستحكم خداوند است .
كسى كه از جهاد روى بگرداند، خداوند لباس ذلت و خوارى بر او مى پوشاند و او را در گرفتارى و بلا غوطه ور مى سازد و زبون و حقير و بيچاره اش مى كند، رحمت خدا از دلش بيرون مى رود و بى خرد مى شود. با ضايع كردن جهاد از حق دور شده و به ذلت دچار مى گردد و از عدالت و انصاف محروم مى شود .
2- در دگرگونى اوضاع ، حقيقت و گوهر اشخاص معلوم مى گردد .
3- هر روزى كه در آن نافرمانى خدا نشود آن روز عيد است .
4- ما با رسول خدا (ص ) (در ميدانهاى جنگ براى يارى دين ) چنان بوديم كه با پدران ، فرزندان ، برادران ، عموهاى خدا جنگ و نبرد مى كرديم و اين نبرد و قتال ، ايمان ما را به خدا بيشتر و تسليم و اطاعت ما را در برابر خدا و ثبات و استقامت ما را زيادتر مى كرد، و ما را در برابر مصائب و مشكلات و اندوهها بردبارتر و تلاش و جديت ما را در نبرد با دشمنان (و جهاد با كفار ) بيشتر مى ساخت .
5- خداوند هنگامى پيامبر (ص ) را مبعوث كرد كه مردم گمراه و سرگردان و در فتنه و فساد فرو رفته و در هواپرستى و آز غوطه ور بودند. كبر و نخوت موجب لغزشها و اشتباهات آنان شده و جهل و نادانى خوار و زبونشان كرده بود. در كار خويش حيران و سرگردان و مضطرب بوده و جهل و نادانى سراسر وجودشان را فرا گرفته بود . پيامبر (ص ) در هدايت و نصيحت آنان تلاش فراوان كرد و آنان را به راه راست به سوى حكمت و دانش و پند و موعظه نيكو فرا خواند .
)از
: نهج البلاغه (

دوشنبه 9 شهریور 1388  10:11 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

اشتیاق ملائکه برای دیدن امام علی علیه السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « اشتیاق ملائکه آسمان‌ها برای دیدن علی بن ابیطالب، همانند اشتیاق مادری دلسوز و مهربان است برای دیدن تنها فرزندش که پس از مرگ ده فرزند دیگر، برایش به جا مانده است
و در روایتی دیگر فرمود:« در شب معراج، فرشته ای را به صورت علی دیدم که تفاوتی با علی نداشت و گمان کردم خود علی است. به او گفتم:« ای ابوالحسن، جلوتر از من به اینجا آمده ای؟ »
جبرئیل به من گفت:« این علی بن ابیطالب نیست؛ فرشته ای است به صورت علی، زیرا ملائکه مشتاق علی بودند و از خداوند درخواست کردند که صورتی از علی را بیافریند تا همواره او را ببینند

منابع :

بحارالانوار، ج 39، ص 98، حدیث 10 ------ مناقب

بحارالانوار، ج 39، ص 105 ------ تفسیر امام

 

دوشنبه 9 شهریور 1388  10:11 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

امام و امامت  
كسانى كه بعد از پيامبر (ص ) راهنمايى مردم را بر عهده دارند (امام ( ناميده مى شوند. همچنان كه دين را خدا - به وسيله پيامبر (ص ) - براى مردم مقرر مى دارد و سرچشمه الهى و منشاء خدايى دارد، پيامبر و امام را هم خداوند براى مردم تعيين مى نمايد. خداوند كسانى را كه شايستگى رهبرى مردم را دارند بر مى گزيند. امام ) ع ) علوم و معارف دينى را از پيغمبر (ص ) و پيغمبر از طريق وحى از خداوند فرا مى گيرد. همچنان كه مردم محتاج دين هستند محتاج به امامان و رهبران دينى نيز مى باشند، زيرا :
اولا، اصول احكام و دستورهاى دينى به وسيله وحى به پيامبر ابلاغ مى شود؛ امّا تفسير و بيان تفصيلى آيات و احكام و حل مشكلات تازه مردم نياز به امامان و رهبرانى دارد كه در هر زمان مردم را با جزء جزء مسائل دين آشنا كنند و از منحرف شدن آنها جلوگيرى نمايند .
ثانيا، دين اسلام ، دين كامل جامعى است كه هم شامل مسائل دينى و رهبرى دينى مى شود و هم داراى سازمان اجرايى حكومت است . امام است كه همچون زمان پيامبر (ص ) بايد و مى تواند با حق حاكميت خود در كارهاى فردى و اجتماعى مردم دخالت كند و با استنباط و درك صحيح مسائل مورد نياز، آنها را دقيقا در خط سير قوانين و احكام الهى پيش برد و در اجراى دقيق آنها نظارت كند و در مسائلى كه تازه است نظر قاطع بدهد .
امام داراى صفاتى است ممتاز به شرح زير :
1- چون رهبرى دينى و علمى با امام است بنابراين امام احاطه كامل به مسائل دينى و عقيدتى و اجتماعى دارد .
2- امام داراى عصمت است و از گناه و خطا به دور است . همچنان كه پيغمبر (ص ) از خطا و لغزش مصون است امام هم معصوم است . امام دچار نافرمانى خدا نمى شود و دستخوش هوا و هوس نمى گردد .
3- امام داراى فضيلت و تقواست و نمونه پاكى و راستى است و داراى كمالات اخلاقى و معنوى است . امامى كه مى خواهد مربى ديگران باشد، خود بايد سرمشق فضيلت و تقوا و درستى گفتار و عمل براى همه و در همه اعصار و قرون باشد. امام در اجراى عدالت و رعايت حقوق مردم دچار كوچكترين انحرافى نمى شود و هرگز حق را فداى مصلحت نمى كند .
با توجه به شرايطى كه ياد كرديم ، امام را مردم نمى توانند تعيين كنند. امام را پيغمبر (ص ) به امر خدا - براى اين منصب الهى - تعيين فرموده و در احاديثى كه آمده ، پيغمبر (ص ) حضرت على (ع ( و امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و نه فرزندش را تا حضرت مهدى موعود (ع ) تعيين فرموده است .
امامان معصوم در هر دوره و زمان با نشر و تفسير و بيان احكام معارف اسلامى و تربيت شاگردانى - كه هر يك خود شاگردان ديگرى داشته اند - و بيان روايات و احاديث كه در كتب شيعه و سنى گرد آمده است چراغ روشن دين اسلام را همچنان روشنى بخش و نورافشان نگاه داشته و به آيندگان خود سپرده اند .

دوشنبه 9 شهریور 1388  10:12 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

به خدا سوگند نمى بينم به آنچه گفتى وفا نكنى

اصبغ بن نباته گويد: ابن ملجم با گروهى از مردم براى بيعت نزد امير عليه السّلام آمد وقتى پشت كرد كه برود حضرت او را خواسته و دوباره از او عهد و پيمان گرفت كه مكر و حيله نكند و بيعت نشكند، او انجام داد و دوباره بيعت كرد، وقتى پشت كرد كه برود حضرت او را خواسته تا براى بار سوم بيعت كند و از او عهد و پيمان گرفت كه بيعت نشكند، او چنين كرد، وقتى پشت كرد كه برود براى بار چهارم حضرت از او عهد و پيمان گرفت و تاءكيد نمود تا بيعت نشكند .
ابن ملجم گفت : به خدا سوگند يا اميرالمؤمنين نديدم كه با شخص ديگر به جز من چنين كرده باشى ؟ حضرت اين شعر را زمزمه كرد :
اريد حبائه و يريد قتلى عذيرك من خليلك من مراد
يعنى : من قصد بخشش به او را دارم ولى او قصد كشتن مرا دارد، در اين صورت كسى تو را به خاطر اين مرادى سرزنش نخواهد كرد .
برو اى پسر ملجم به خدا سوگند نمى بينم به آنچه گفتى وفا كنى

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:06 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

پس چه كسى مرا مى كشد؟

امام صادق عليه السّلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه السّلام دستور داده بود تا نام افرادى كه به كوفه وارد مى شوند نوشته شود، نام عده اى را در صفحه اى نوشتند و به حضرت دادند، وقتى حضرت آن را مطالعه نمود تا رسيد به نام ابن ملجم ، انگشت مبارك بر نام او گذاشت و فرمود :
خداى تو را بكشد، خداى تو را بكشد، به حضرت گفتند: اگر مى دانيد او قاتل شماست چرا او را نمى كشيد؟
مى فرمود: خداوند گرامى بندگان را تا گناهى مرتكب نشده اند عذاب نمى كند و گاهى مى فرمود: پس چه كسى مرا مى كشد؟

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:06 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

تسبيح فرشتگان ذكر فضايل من است (على عليه السلام (  
تسبيح فرشتگان  
1- به خدا سوگند، نبى مكرم (ص ) مرا در ميان امتش جانشين كرد و من پس از وى حجت خدا بر مردم هستم . همانا پذيرش ولايت و امامت من بر ساكنان آسمانها همان گونه لازم گشته كه بر اهل زمين واجب شده است .
فرشتگان از فضايل من سخن مى گويند و ذكر مناقب من سخن مى گويند و ذكر مناقب من تسبيح ملائكه است .
اى مردم ! از من پيروى كنيد كه شما را به راه حق مى خوانم و به جانب چپ و راست منحرف نشويد كه سرانجام آن گمراهى است .
2- منم وصى پيامبر شما، و خليفه و پيشواى مؤ منان ... پيروانم را به بهشت رسانم و دشمنان را به دوزخ افكنم .
منم شمشير قهر خدا كه بر دشمنان خدا فرود آيد و سايه لطف و رحمت الهى كه بر دوستان خدا گسترده است .
من على بن ابى طالب فرزند عبدالمطلب و برادر رسول خدا و شوى دخترش فاطمه و پدر حسن و حسين و جانشين او در تمام حالات هستم . و داراى همه مناقب و مكارم و رازدار پيغمبرم .
3- مريم مادر عيسى در بيت المقدس معتكف بود. وقتى كه درد مخاض و زايمان بر او عارض گشت به وى گفتند: بيرون شو! اينجا خانه عبادت است نه خانه ولادت .
اما مادرم فاطمه بنت اسد، همين كه خواست وضع حمل كند به كنار كعبه آمد و ديوار برايش شكافته شد و او را به درون خانه فرا خواندند .
مادرم به كعبه در آمد و مرا در ميان خانه خدا بزاد. اين افتخار و فضيلت ويژه اى است كه نه پيش از من درباره كسى شنيده شده و نه پس از من براى كسى اتفاق خواهد افتاد .
4- از همان كودكى پيامبر خدا مرا از پدرم برگرفت و من شريك آب و نان او شدم و پيوسته مونس و هم سخن وى بودم .
5- من در جوانى ، بزرگان عرب را به خاك مذلّت نشاندم و شاخهاى برآمده از تيره ربيعه و مُضَر را شكستم و شما مقام و منزلت مرا به سبب خويشى و منزلت مخصوص نزد رسول خدا(ص ) مى دانيد. او مرا در كنار خود مى نشانيد و بر سينه خويش جاى مى داد و در بسترش مى خوابانيد به طورى كه تنم را به تن خويش مى چسباند و بوى خوش خود را به مشامم مى رساند. هرگز از من دروغى در گفتار و خطا و لغزشى در رفتار نديد .
6- نام من در انجيل به اليا و در تورات به برى و در زبور به ارى آمده است ... مادرم مرا حيدره ) شير) ناميد و پدرم ظهير نام نهاد و عرب به على صدايم زد .
7- نه چندان بلند آفريده شده ام و نه چندان كوتاه بلكه پروردگارم مرا قامتى به اعتدال بخشيد: اگر بر شخص كوتاه شمشير فرود آورم از فرق سر دو نيمه گردد و اگر به بلند قد تيغ زنم ، او را از عرض دو نيمه كنم .
8- خداوند در وجود من قوه عقل و دركى نهاده است كه اگر آن را بر تمامى احمقان دنيا تقسيم كنند، همه آنان به عقل آيند و صاحبان انديشه و خرد گردند .
و چنان قدرتى به من عطا فرمود كه اگر آن را بر همه ناتوانها تقسيم كنند، در اثر آن همه قوى و نيرومند گردند .
و از شجاعت ، چندان زهره اى در وجودم نهاده است كه اگر آن را بر همه ترسوهاى عالم توزيع كنند به دلاورانى بى باك بدل گردند .
9- به خدا سوگند، هرگز پدرانم در برابر بت به خاك نيفتادند (و دامن پاك خود را به زشتى شرك نيالودند) ... آنان پيوسته بر كيش ابراهيم ) ع ) خدا را پرستش كردند .
10- پدرم در عين فقر و نادارى ، آقا بود. و تا آن روز شنيده نشد كه فقيرى بدان پايه از آقايى رسيده باشد .
11- در روز واپسين ، حقيقت نور و روشنايى پدرم جز انوار طيّبه محمد و آل محمد(ص ) همه خلايق را تحت الشعاع قرار خواهد داد .
12- نخستين بار كه پدرم مرا در حال نماز همراه رسول خدا(ص ) ديد، گفت پسرم ! از عموزاده خود جدا مشو؛ چه اينكه تو با پيوستن به او از انواع مهالك و سختيها در امان خواهى بود سپس گفت : راه مطمئن در همراهى محمد است .

ادامه دارد......

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:08 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

تسبيح فرشتگان ذكر فضايل من است (على عليه السلام (  
تسبيح فرشتگان  
13- من نخستين كس بودم كه به رسول خدا(ص ) گرويد و هم آخرين كس ‍ بودم كه از وى جدا گشت و او را به خاك سپرد .
14- هفت سال تمام ، خداى را پرستش كردم پيش از آنكه كسى از اين امت به پرستش خدا پردازد. آواز فرشتگان را مى شنيدم و روشنايى حضور آنان را مى ديدم (و اين در حالى بود كه پيامبر خدا(ص ) از دعوت علنى به اسلام خاموش بود (
15- من پيوسته در پى او روان بودم چنانكه به در پى مادر .
هر روز براى من ، از اخلاق خود نمونه اى آشكار مى ساخت و مرا به پيروى از آن وامى داشت .
در سال چند روزى را در غار حراء خلوت مى گزيد (و به عبادت مى پرداخت (
من او را مى ديدم و جز من كسى او را نمى ديد. آن روز جز خانه اى كه رسول خدا(ص ) و خديجه در آن بودن و من سومين آنان بودم در هيچ خانه ديگرى اسلام راه نيافته بود .
)همان
روزها) روشنايى وحى و رسالت را مى ديدم و عطر نبوت را در مشام خود حس مى كردم .
16- من از ميان مسلمين با هيچ كس به طور خصوصى آميزش نداشتم . تنها كسى كه با او ماءنوس بودم و به او اعتماد داشتم و از مصاحبتش آرامش ‍ مى يافتم و همواره خود را به او نزديك مى ساختم شخص رسول اكرم (ص ) بود. او مرا از كودكى در دامن خود پروراند و در بزرگى منزل و ماءوا داد و هزينه زندگى مرا بر عهده گرفت . با وجود او، من از اينكه در پى يافتن كارى باشم و يا كسبى نمايم ، بى نياز بودم و زندگى خود و خانواده ام بر عهده آن جناب بود .
17- در هر صبح و شام يك نشست خصوصى با او داشتم كه در اين نشست احدى جز من و او شركت نمى كرد. همه اصحاب آن حضرت اين را مى دانستند كه پيامبر خدا(ص ) جز با من با هيچ كس ديگرى چنين ديدارهايى نداشته است . در اين اوقات من با او بودم و هر جا كه مى رفت و از هر درى كه سخن مى گفت با او همراه و هماهنگ بودم . چه بسا اين ديدار در منزل من صورت مى گرفت و گاهى كه اين ملاقات در منزل او واقع مى شد، چنانچه كسى غير از ما حضور داشت ، دستور مى داد تا خارج شود. اگر اين نشست در منزل ما بود حضور فاطمه و فرزندانم را مزاحم نمى ديد و آنان را به خروج از خانه وادار نمى كرد .
)در
اين كلاس خصوصى ) از هر چه مى خواستم مى پرسيدم و آن بزرگوار با كمال گشاده رويى پاسخ مى داد و چون پرسشها پايان مى گرفت و من خاموش مى ماندم ، خود سخن مى گفت .
هيچ آيه اى نازل نمى شد، مگر آنكه برايم مى خواند و مى فرمود كه آنها را با خط خود بنويسم و موارد تاءويل و تفسير (ظاهر و باطن قرآن )، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، خاص و عام هر يك را برمى شمرد و تعليم مى نمود .
رسول خدا(ص ) دست بر سينه ام نهاد و از خدا خواست تا قلبم سرشار از فهم و دانش و حكمت و بينش گردد .
به بركت دعاى آن حضرت ، هرگز نشد آيه اى از قرآن را كه فرا گرفته بودم و دانشى كه آموخته بودم ، فراموش كنم .
)يك
بار) به او گفتم پدر و مادرم فدايت ، از هنگامى كه برايم دعا كرده اى چيزى را فراموش نكرده ام با آنكه يادداشت نكردم آنچه آموخته ام به ياد دارم . يا رسول اللّه ! آيا اين وضع براى هميشه ادامه خواهد داشت يا اينكه ممكن است در آينده دچار فراموشى گردم ؟
فرمود: نه ، هرگز براى تو جهل و فراموشى رخ نخواهد داد .
18- اگر در غياب من آيه اى نازل مى شد هنگامى كه به حضورش مى رسيدم مى فرمود: على ! در نبود تو اين آيات نازل شده است سپس آنها را بر من مى خواند (و چنانچه تاءويلى داشت ( مرا از تاءويل آن آگاه مى ساخت .
19- روزى كه پيامبرمان به نبوت مبعوث شد، من كوچكترين عضو خانواده بودم كه به خدمت رسول خدا(ص ) در آمدم و او را در خانه اش يار و مددكار شدم .
وقتى كه دعوت خود را آشكار ساخت ، ابتدا از فرزندان عبدالمطلب شروع كرد و بزرگ و كوچك آنها را به توحيد و پرستش خداى يگانه فرا خواند. به آنها گفت كه از جانب پروردگار به نبوت مبعوث گشته است . اما خويشان آن حضرت سخنش را انكار كردند و دعوتش را هيچ انگاشتند و از وى دورى گزيدند و از جمع خويش براندند .
ديگر مردم كه پذيرش نبوت آن حضرت برايشان سنگين و بزرگ آمده بود - آن رو كه قدرت فهم و رشد كافى نداشتند به مخالفت با وى و رويارويى با حضرتش بپا خاستند و تا توانستند در آزارش كوشيدند .
در اين ميان تنها كسى كه دعوتش را پذيرفت و با سرعت به ندايش پاسخ گفت و هرگز در حقانيت حضرتش به ترديد نيفتاد، من بودم . سه سال بر ما گذشت و احدى جز دختر خويلد، خديجه به ما نپيوست ....
20- من پيوسته مظلوم بوده ام (از كودكى ) تا به امروز چنين بوده است .
)فراموش
نمى كنم ) هنگامى را كه (برادرم ) عقيل به چشم درد مبتلا شد. او به حكم ضرورت مى بايست دارو مصرف مى كرد. اما بهانه مى آورد و تسليم نمى شد و مى گفت : اگر بناست من دارو مصرف كنم ، نخست بايد على از آن دارو استفاده كند! و كسان من (براى خوشايند او) مرا مجبور مى كردند و آن دارو را در چشمان من كه هيچ دردى نداشت مى ريختند !
21- من پيشتر مى پنداشتم كه اين فرمانروايان و اولياى امور هستند كه بر مردم اجحاف مى كنند اما اكنون مى بينم كه اين مردم هستند كه بر امراى خود ستم مى كنند. (يعنى اگر در مورد ديگران چنين است كه معمولاً امرا و حكام آنها در حقشان ستم مى نمايند، در مورد من چنان شد كه مردم بر من ظلم كردند (

22- روزى كه دامادى بهترين مردمان و افتخار همسرى برترين بانوان جهان نصيبم گشت از مال دنيا بهره اى نداشتم . آن روز از بسترى كه بر آن بياسايم محروم بودم . اما اكنون فقط مقدار صدقاتى كه از ميان اموال خود دارم اگر بخواهم بر تمامى بنى هاشم تقسيم كنم به همه خواهد رسيد .
23- به خدا سوگند، هرگز از درگاهش فرزندى كه از جهت چهره و اندام ، چنين و چنان باشند، مسئلت نكرده ام ، بلكه همواره خواسته ام آن بوده است كه به من فرزندانى عطا كند كه همه از نيكان و صالحان و خدا ترس باشند، تا گاهى كه به آنان مى نگرم چشمانم روشنايى و فروغ گيرند .
24- تا رسول خدا(ص ) زنده بود، حسن ، مرا ابوالحسين صدا مى زد و حسين نيز ابوالحسن مى خواند. و هر دو جدّشان را پدر صدا مى زدند و پس ‍ از رحلت آن بزرگوار مرا پدر خواندند .

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:08 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

تقرب ملائکه به خدا با دوستی امام علی علیه السلام

روزی رسول خدا صلی آله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: ملائکه با دوستی و پذیرش ولایت تو، به خداوند متعال تقرّب می‌جویند. به خدا سوگند، دوستان تو در آسمان بیشتر از زمین هستند

منبع :

بحارالانوار، ج 39، ص93، حدیث 3 ------ امالی صدوق

 

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:09 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

توصيه حضرت على عليه‏السلام در مواجهه با قرآن‏

امام (ع)، پس از آن بيان نورانى مبنى بر خبر دادن از عالم قيامت و روز واپسين و رضايت پيروان قرآن از اعمال و گذشته خويش و گرفتار بودن متخلفين از قرآن در آن روز، به مردم چنين توصيه مى‏كنند: فكونوا من حرثه القرآن واتباعه؛ از پيروان قرآن باشيد، واستدلوه على ربكم؛ قرآن را دليل‏-نهج‏البلاغه، خطبه 175 و گواه بر پروردگار خويش قرار دهيد. خدا را از كلام خودش بشناسيد، اوصاف پروردگار را به وسيله قرآن بشناسيد. قرآن راهنمايى است كه شما را به سوى خدا راهنمايى مى‏كند. از اين راهنماى الهى براى شناخت فرستنده آن استفاده كنيد و به خدايى كه قرآن معرفى مى‏كند ايمان بياوريد. واستنصحوه على انفسكم؛ شما انسان‏ها به كسى كه خيرخواه و دلسوز شما باشد نياز داريد تا در مواقع لازم شما را نصيحت كند. قرآن را ناصح خود قرار دهيد و به نصيحت‏هاى خير خواهانه‏اش عمل كنيد؛ زيرا قرآن نصيحت گر دلسوزى است كه هرگز به شما خيانت نمى‏كند و شما را به نيكوترين وجه به صراط مستقيم هدايت مى‏كند.
بنابراين حضرت على عليه‏السلام به مسلمانان و مشتاقان سعادت دنيا و آخرت توصيه مى‏كند كه قرآن را راهنماى خود قرار دهيد و به نصيحت‏هاى دلسوزانه آن گوش فرا دهيد؛ زيرا

ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم و يبشر المومنين الذين يعملون الصاحات ان لهم اجرا كبيرا -اسرا،9
قطعا اين قرآن به (( آيينى)) كه خود پايدارتر است راه مى‏نمايد، و به آن مومنانى كه كارهاى شايسته مى‏كنند، مژده مى‏دهد كه پاداشى بزرگ بر ايشان خواهد بود.
نكته‏اى كه در اين قسمت از بحث مورد تاكيد است لزوم اعتقاد و باورى با روح و جان عجين، نسبت به مضمون اين آيه شريفه است؛ زيرا تا چنين اعتقاد و باورى درباره قرآن، بر روحيه انسان حاكم نباشد و تا انسان خود را به طور كامل در اختيار خدا قرار ندهد و خود را از پيش داورى‏ها و هوس‏هاى نفسانى تخليه نكند هر لحظه ممكن است در دام وسوسه‏هاى شيطان افتد و گمراه شود. آن گاه كه به قرآن كريم مراجعه كند ناخواسته در قرآن نيز به دنبال مطالب و آياتى مى‏گردد كه با خواسته‏هاى نفسانى او موافق به نظر آيد.
بديهى است كه همه دستورات و احكام قرآن با خواسته‏هاى نفسانى و اميال حيوانى انسان موافق نيست. انسان به حسب طبيعتش هوس‏ها و خواسته‏هاى دارد و دوست دارد كه قرآن نيز به ميل او سخن بگويد. بنابراين طبيعى است آن جا كه قرآن بر خلاف اميال حيوانى و نفسانى انسان سخن بگويد. انسان چندان روى خوش به آن نشان ندهد و آن جا كه آيات موافق با اميال نفسانى او باشد با گشاده رويى استقبال كند. البته همه اين فعل و انفعالات، پنهانى و در درون انجام مى‏گيرد ولى آثارش در اعمال و رفتار انسان ظاهر مى‏گردد؛ لذا عقل ايجاب مى‏كند كه قبل از مراجعه به قرآن، انسان ذهن خود را از هر گونه پيش داورى تخليه كند و از همه هوس‏ها و خواسته‏هاى نفسانى خود صرف نظر كند تا با روحيه خدا محورى به مكتب قرآن پا گذارد. در اين صورت است كه انسان زانوى ادب مى‏زند و با كمال ميل پذيراى معارف الهى مى‏شود.

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:10 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

در ميان شما اندكى بيش نخواهم ماند

بانوئى بنام ام موسى كه يكى از دختران حضرت امير عليه السّلام را نگهدارى مى كرد گويد: شنيدم حضرت به دخترش ام كلثوم مى فرمود: دختر فكر مى كنم من در ميان شما اندكى خواهم بود؟ ام كلثوم گفت : چطور بابا؟ حضرت فرمود: من پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم را در خواب ديدم كه غبار از صورت من پاك مى كرد و مى فرمود :
يا على بر عهده تو چيزى نيست ، وظايف خود را انجام دادى ، سه روز از اين جريان نگذشت كه حضرت مورد ضربت قرار گرفت ، ام كلثوم فرياد زد و ناله نمود، حضرت فرمود: دخترم چنين نكن همانا من پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم را مى بينم كه با دست به من اشاره نموده مى فرمايد: يا على بشتاب و به جانب ما بيا، آنچه نزد ماست براى تو بهتر است

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:11 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)


زنان و فرزندان مولى على (ع (  
پسران و دختران على (ع ) را بيست و هفت تن نوشته اند كه چهار نفر ايشان امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و زينب كبرى و ام كلثوم و مادرشان حضرت فاطمه زهرا (ع ) بوده است .
فرزندان ديگر آن حضرت عبارتند از :
محمّد ابوالقاسم كه مادر او خوله حنفيه است معروف به محمّد حنفيه كه مردى شجاع و قوى بود و در جنگ جمل و صفين در ركاب پدر بزرگوار شجاعتها از خود بروز داد .
عمر و رقيه كه هر دو تواءم از مادر متولد شدند. مادرشان امّ حبيب دختر ربيعه است .
حضرت عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه اكبر كه مادرشان امّالبنين بوده و در واقعه كربلا شهيد شدند. شجاعت و رشادت و وفادارى حضرت اباالفضل العباس و ديگر بزرگواران در داستان كربلا ضرب المثل است . محمّد اصغر و عبداللّه كه مادرشان ليلا دختر مسعود دارميه است و در كربلا شهيد شدند. يحيى كه مادرش اسماء دختر عميس مى باشد .
ام الحسن و رمله كه مادرشان ام سعيد است .
نفيسه - زينب صغرى - رقيه صغرى - ام هانى - ام الكرام - جمانه - امامه - ام سلمه - ميمونه - خديجه - فاطمه .
حضرت على (ع ) تا زمانى كه حضرت فاطمه زهرا (ع ) زنده بودند با زن ديگرى ازدواج نفرمود؛ بعد از وفات حضرت فاطمه (ع ) بنابر وصيت آن مخدره حضرت على ) ع ) با امامه دختر خواهر حضرت زهرا (ع ) ازدواج فرمود .

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:11 PM
تشکرات از این پست
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:زندگی نامه ی امام علی (ع)

سنگ شدن آب در در زير پاى امام على عليه السلام

در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه روزى اميرالمؤ منين عليه السلام با يك نفر مرد خيبرى در راهى همراه شدند و در همه جا با هم بودند تا اين كه به رود خانه بزرگى رسيدند، آن حضرت ديد مرد خيبرى عباى خود را بر روى آب انداخت و از آب گذشت و پاهايش با آب تر نشد چون خيبرى به آن طرف آب رسيد به اميرالمؤ منين على عليه السلام خطاب كرد، و گفت : اى مرد اگر تو نيز مى دانستى آنچه كه من مى دانم و بر زبان جارى مى كردى آنچه كه من جارى كردم هر آينه از آب مى گذشتى ، و قدمت تر نمى شد پس خيبرى ديد كه على عليه السلام خطابى به آن كرد كه آب چون سنگ بسته شد و از آن گذشت و پايش تر نشد خيبرى بسيار تعجب كرد پس آن حضرت فرمود: اى خيبرى تو چه چيز مى دانستى كه به زبان جارى كرده و از آب گذشتى خيبرى گفت : من نام وصى حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله را به زبان جرى كردم آن حضرت فرمود: كه اى خيبر وصى حضرت رسالت پناهى من هستم .
چون خيبرى اين را شنيد به دست و پاى آن حضرت افتاده ايمان آورد و به شرف اسلام مشرف شد

پنج شنبه 12 شهریور 1388  5:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها