آمنه درباره دلايل اين حركت انسانياش به «جامجم» ميگويد: «وقتي قصاص چشم در برابر چشم را انجام ندادم، حس قشنگي در من ايجاد شد و احساس سبكي و آرامش ميكردم. معتقدم با گذشت از دو چشم مجرم اسيدپاشي كه به اشتباه گمان ميكرد تنها سرمايه من، زيبايي ظاهر است، توانستم خوبي را تكثير كنم. جالب است همان روزي كه از حكم قصاص گذشتم، يك خانم ايراني از هلند به من زنگ زد كه اصلا او را نميشناختم و با گريه به من ميگفت كه تو به جهانيان اثبات كردي هنوز خوبي نمرده است و انسانيت نفس ميكشد.»
آمنه 33 ساله، حالا ساير سوختگان اسيدپاشي در كشور را هم فراموش نكرده و درخصوص مشكلات قربانيان اسيدپاشي ميگويد: «همواره براي ياري رساندن به قربانيان اسيدپاشي تلاش ميكنم و براي كمك به آنان لحظهاي درنگ نخواهم كرد. من در ملاقات با رييسجمهور هم از مشكلات دوستانم سخن گفتم و پيشنهاد دادم كه به دليل عمق اين مشكل اجتماعي، بيمارستاني را مختص قربانيان اسيدپاشي احداث كنند تا قربانيان تا پايان مراحل درمان در آنجا بستري شوند؛ حتي قصد دارم در صحن علني مجلس هم حضور پيدا كنم و از لزوم حمايت گسترده از قربانيان اسيدپاشي بگويم.»
در ادامه آمنه بهرامي همچون روايت يك فيلم مستند، به سالهاي گذشته زندگياش برميگردد و درباره شب قبل از حادثه ميگويد: «شب قبل از حادثه خواب ديدم كه از بالاي كوهي پرتاب شدم اما نجوايي در خواب به من ميگفت كه بزودي همه آن چيزي را كه از دست دادهاي، به تو برميگردد. صبح كه آشفته از خواب بيدار شدم، شروع به خواندن قرآن كردم و دقيقا ساعت 4:30 دقيقه همان روز بود كه مجيد روي صورتم اسيدكلريدريك پاشيد اما امروز كه به زندگيام نگاه ميكنم، ميبينم درست است كه چشمها و زيباييام را از دست دادهام اما دنيايم خيلي بزرگتر شده است.»
آمنه درباره اسيدپاشها نيز تاكيد ميكند: «از مسوولان ميخواهم كه نگذارند فرد اسيدپاشي كه زندگي انساني را تباه ميكند، براحتي از زندان خارج شود؛ حتي بايد اين افراد در زندان موظف باشند كه كار كنند و مزد كار آنان، صرف درمان همان قربانياني شود كه آيندهشان با اسيدپاشي ساقط شده است.»
آمنه اين روزها پيگير ادامه مراحل درمانش است و گاهي هم براي كمك به ساير قربانيان اسيدپاشي در جمع آنان شركت ميكند؛ او از همه خبرنگاراني كه براي احقاق حقوقش جنگيدهاند تشكر ميكند و ميگويد: «براي گرفتن حكم قصاص، خبرنگاران خيلي به من كمك كردند.»