خانه، مشکل بزرگ برخی از خانوادهها در این روزها را نشانه گرفته است؛ فرزندانی که با زیادهخواهی سرنوشت اطرافیان را دستخوش تندباد میکنند... این بخش اول پرونده ما برای این سریال است. بخش بعدی را با مصاحبههای جالب از دست ندهید.
با خاطره حاتمی درباره جدیدترین تجربه تلویزیونیاش
تصویر خاطره حاتمی اولینبــار در فیلــم
«گرگومیش» رونمایی شد؛ دختر عاصی و دوستداشتنی فیلم مطرح آن روزها كه بعد از آن هم حضور در نقشهای متفاوتی را تجربه كرد، در «
قرنطینه» نقش یك دختر سرطانی را داشت. نقشی كه در یك سریال تلویزیونی هم تكرار شد و حالا در
«راه طولانی خانه» در نقش دختر كوچك خانواده برخلاف باقی آثارش ایفاگر نقش مثبت است. خودش میگوید، حضور در نقشهای منفی را بیشتر دوست دارد چون به نظرش كاركردن در نقشهای مثبت راحتتر است. گفتوگوی ما با خاطره در شرایطی صورت گرفت كه برای زیارت خانه خدا راهی سفر حج بود و سراسر مصاحبه پر از شوق بیاندازه او برای این سفر بزرگ بود.
به خوبی مهار شدم
قبل از این، همیشه نقشهایی كه كار كردهام نقش دختر پر شرو شور یا منفی داستان بوده است. در «گرگ و میش» نقش یك دختر شر را بازی كردم، در
«ماه عسل» نقش منفی قصه را داشتم. در كل تصور آدمها از من یك دختر پرشروشور است. اما نقشم در «راه طولانی خانه» نقشی كاملا متفاوت بود. آقای كریمی دائم مرا كنترل میكرد اما بعد از چندوقت كمكم روی روال افتادم، به هرحال یك مقدار از شیطنت من ذاتی است. اما آقای كریمی به خوبی توانست من را مهار كند.
نقشهای منفی را دوست دارم
با اینكه بازی در قالب یك كاراكتر مثبت برایم راحتتر بود اما من بازی در نقش منفی را به دلیل پیچیدگیهای آن بیشتر دوست دارم. خودم همیشه جذب نقش منفی داستانها میشوم. مثلا در كارتون
فوتبالیستها عاشق كاراكتر كاكرو قصه بودم. با اینكه بیشتر دوستانم طرفدار سوباسا (نقش مثبت) بودند اما
من كاراكتر كاكرو را با همه بدجنسیها و غرورش، حتی اتفاقات روانی كه داشت را بیشتر میپسندیدم اما سوباسا كاراكتری بود كه همیشه خوب بود و قرار بود خوب هم باقی بماند. مثلا از
«ژوكر» فیلم بتمن هم خوشم میآمد، به هرحال از كودكی جذب نقشهای منفی تلویزیون میشدم.
صدایم را بیشتر میشناسند
اولین كاری كه در آن بازی كردم فیلم سینمایی
«ناف» كار آقای شیروانی بود كه در ایران اكران نشد و بعد از آن در سریال
«فقط به خاطر تو» بازی كردم. البته در آن موقع هیچچیز از بازیگری نمیدانستم. بعد از بازی در آن سریال در كلاس بازیگری
«كارنامه» ثبتنام كردم و كمكم نگاهم به بازیگری جدیتر شد. مردم بیشتر از اینكه چهره من را بشناسند، صدایم را به خاطر میسپارند. خیلی برایم پیش آمده است كه مردم در خیابان از روی صدایم من را شناختهاند نه چهرهام.
تاثیرگذاری «راه طولانی خانه»
من از نزدیك زندگی یكی از دوستانم را دیدم كه توقعات بیجای او، خواهر و برادرانش باعث شد داستان زندگیشان عوض شود و بعد از 2سال كه آنها را دیدم هركدام تبدیل شده بودند به یك قصه جداگانه،عجیب و غریب و خیلی دردناك.
احساسم این است كه سریال ما میتواند تاثیر مثبتی روی زندگی خانوادهها بگذارد اما اینكه چقدر میتواند این تاثیر ماندگار باشد را نمیدانم.
فكر میكنم قصه داستان توسط فیلمنامهنویس خیلی خوب هدایت شد و اینكه توانستیم قبل از هرسكانس دورخوانی داشته باشیم و درباره سكانسها حرف میزدیم، باعث شد كار خوبی از آب دربیاید و مطمئن هستم میتواند تاثیر خوبی روی مخاطب بگذارد.
داستان آدمهایی كه هر روز میبینیم
من، خواهر و برادری ندارم، به همین دلیل خیلی درگیر اتفاقات اینگونه نبودم كه بتوانم كاراكتر سمانه را درك كنم اما دورادور چنین ماجراهایی را بین اطرافیانم دیدهام اما فكر میكنم 70-60درصد جامعه با مسائلی كه «راه طولانی خانه» به آن پرداخته بود، درگیر هستند.
به خانوادهام وابستهام
وابستگی شدیدی به خانوادهام دارم. سالهاست كه به همراه مادر و مادربزرگم زندگی میكنم. دایی من در طبقه بالای منزل ما زندگی میكند. خالهام هم طبقه پایین ما هستند
. ما همگی به هم خیلی وابسته و صمیمی هستیم.
زندگی بعد از بازیگری
زندگیام بعد از انتخاب شغل بازیگری خیلی بیبرنامه شده است. كمتر به كارهای شخصیام میرسم. كمتر میتوانم ورزش كنم. وقت شركت در كلاسهای زبانم را ندارم اما الان نسبت به قبل پول بیشتری دارم. قدیمها وقت بیشتری برای دیدن خانواده داشتم اما امروز اینطور نیست. حتی كمتر میتوانم برای خودم وقت بگذارم. خیلی وقتها دلم میخواهد وقتی عصبانی میشوم، بتوانم سرطرف مقابلم داد بزنم اما
وقتی فكر میكنم شناخته شده هستم، عصبانیتم را قورت میدهم و نمیتوانم خشم خودم را تخلیه كنم. با همه این تفاسیر از كارم راضی هستم و آن را دوست دارم.
نقشی كه نمیشد آن را رد كرد
وقتـی فیلمنامــه سریال «راه طولانی خانه» را خواندم تصمیم گرفتم حتما نقش «سمانه» را قبول كنم. این كار جزء معدود پروژههایی بود كه از ابتدا فیلمنامه آن بهطور كامل آمده بود. همچنین كاری كه استادانی مثل آقای كیانیان و خانم بایگان در آن حضور دارند را نمیشود رد كرد. من كنار آنها خیلی چیزها یاد گرفتم. واقعا فرصتی برای من بود كه بیاموزم.