اشاره
آنچه فرا روی شماست، بخشی از مباحثی است كه توسط شهید والامقام مرتضی مطهری (قدس سره ) درباره موضوع مهدویت مطرح شده است.
حكیم فرزانهای كه «عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرویها و انحرافات مبارزهای سرسختانه نمود. شخصیتی كه در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن كریم كم نظیر بود».(1)
و به فرموده امام راحل «در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمهای وارد شد كه هیچ چیز، جایگزین آن نیست.»(2)
از ویژگیهای مهم استاد شهید مرتضی مطهری به بیان اسوه و مقتدای او یعنی امام راحل این بود كه «با قلمی روان و فكری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بیقلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت و آثار قلم و زبان او بیاستثنا آموزنده و روانبخش است.»(3)
یكی از موضوعات مهم و اساسی اسلام تفكر و اندیشه مهدویت است. این موضوع مورد عنایت و توجه خاص این متفكر اندیشمند قرار گرفته و با نگاهی نو، شگرف، عمیق و عالمانه وارد این عرصه شده است و در مناسبتهای گوناگون آن را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است.
این اندیشه كه با نوید قرآن(4) درباره غلبه قطعی صالحان و متقیان، كوتاه شدن دست تبهكاران و جباران برای همیشه و آیندهای درخشان و سعادتمندانه برای بشریت، در میان امت اسلام پدید آمد، پیوسته مورد توجه آنان بود؛ به گونهای كه پیش از تولد حضرت مهدی علیهالسلام دهها كتاب در این زمینه نوشته شده و اصحاب پیوسته با سؤالاتی مثل «متی الفرج؟» و مانند آن؛ از تحقق و ویژگیهای این مژده آسمانی پرس و جو میكردند.
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است:
انتظاری كه سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحركبخش است؛ به گونهای كه میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده میشود.
و انتظاری كه گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
استاد شهید درباره این اندیشه ناب میفرماید:
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان كلی نظام طبیعت و سیر تكاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان كار بشر است كه طبق بسیاری از نظریهها و فرضیهها فوق العاده تاریك و ابتر است...(5)
راسل در كتاب امیدهای نو میگوید: «امروز دیگر غالب دانشمندان امیدشان را از بشریت قطع كرده و معتقدند كه علم به جایی رسیده است كه عن قریب بشر به دست علم نابود خواهد شد» و میگوید: «یكی از این افراد انیشتین است او معتقد است بشر با گوری كه به دست خود كنده است یك گام بیشتر فاصله ندارد!.»(6)
اما ما مسلمین خوشوقتیم كه بر خلاف این همه بدبینیها كه در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. كه یك حكومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حكومت قرآن به وجود میآید.(7)
به راستی آیا این پیشرفت شگفتانگیز صنعت و تكنولوژی توانسته است به تمام خواستههای جسمی، روحی، فردی و اجتماعی بشر پاسخ كافی بدهد و آرامش و سعادت را برای او به ارمغان آورد و او را از ماورای طبیعت و امدادهای غیبی، بینیاز كند؟ ایشان در كتاب امدادهای غیبی به نقد این تفكر میپردازد و مینویسد:
این خیال، خیال باطلی است. خطراتی كه به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرات عصرهای پیشین بیشتر و عظیمتر است... و این پیشرفت علمی، او را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروختهتر نموده است و به همین جهت خود علم و فنّ، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است.(8)
وضعیت آینده بشریت مسئلهای است كه سالهاست فكر بشر را به طور جدی به خود مشغول كرده است. ظلم فراگیر و بیعدالتی مسابقه تسلیحاتی با تولید روزافزون سلاحهای مرگبار اتمی، هستهای، میكروبی، شیمیایی و ... آینده را در هالهای از ابهام فرو برده و یأس و ناامیدی جامعه جهانی را در بر گرفته است. با این كه نظریههای متفاوت و ناامید كنندهای از طرف نظریه پردازان مطرح میگردد، ولی اسلام از همان ابتدا با قاطعیت تمام، به عنوان وعدهای الهی از آیندهای بسیار روشن و درخشان خبر میدهد كه با تكامل فكری و عقلی بشر، جامعهای كامل و پاك به نام «جامعه مهدوی» در ابعاد جهانی تشكیل خواهد شد. جامعهای كه در آن از ستم و جنگ و ستیز هیچ اثری نخواهد بود و عصر زندگی واقعی بشر در آن زمان رقم میخورد.
مشخصهها و ویژگیهای جامعه مهدوی
این عالم وارسته با بهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل كلّی در ابتدا به قطعیت آن اشاره میكند و میفرماید:
از قرآن مجید استفاده میشود كه همه پیامبران الهی ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ كه از طرف خدای متعال مبعوث شدهاند، برای دو هدف اساسی بوده است:
1. برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید كه در كلمه «لا اله الا الله» خلاصه میشود.
2. برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراین، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاس بشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیا علیهمالسلام بوده است و مسئله عدالت یك آرزو و خیال نیست یك واقعیتی است كه دنیا به سوی آن پیش میرود یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاكم خواهد نمود.
سپس با بهره گرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدی» میپردازد و مینویسد:
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:(9) «المهدی یُبعثُ علی اختلافٍ من الناس و الزَّلازل؛ مهدی علیهالسلام در یك شرایطی میآید كه اختلاف در میان بشر شدید و زلزلهها برقرار است» (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر زمین نیست). اصلاً زمین به دست بشر تكان میخورد و خطر بشریت را تهدید میكند كه زمین نیست و نابود شود. «فیملا الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا؛ بعد از آن كه پیمانه ظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد میكند.»
«یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض؛ از او هم خدای آسمان راضی است و هم خلق آسمان و مردم روی زمین» بعد فرمود: «یُقَسِّم المال صِحاحا؛ ثروت را به طور عادلانه و بالسویه تقسیم مینماید.» «و یملأ قلوب امة محمد غِنیً ویَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا میكند» ؛ یعنی خیال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّی است. دلها غنی میشود فقرها و نیازها و حقارتها و بیچارگیها و كینهها و حسادتها همه از دلها بیرون كشیده میشود.
سپس ایشان وضعیت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بیان حضرت علی علیهالسلام دنبال میكند.
وضعیت قبل از ظهور
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهج البلاغه میفرماید:
«حتی تقوم الحرب بكم علی ساقٍ بادیا نواجذها مملؤةً اخلافُها حُلوا رضاعُها علقما عاقبتُها.»(10) پیش بینی میكند كه قبل از ظهور حضرت مهدی علیهالسلام آشوب عجیب و جنگهای بسیار مهیب و خطرناكی در دنیا هست میفرماید: جنگ روی پای خودش میایستد، دندانهای خودش را نشان میدهد. مثل یك درندهای كه دندان نشان میدهد، شیر پستان خودش را نشان میدهد؛ یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه میكنند میبینند این پستان جنگ خوب شیر میدهد یعنی به نفعشان كار میكند، اما نمیدانند كه عاقبت این جنگ به ضرر خودشان است. «حلوا رضاعُها؛ دوشیدنش خیلی شیرین است»، اما «علقما عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است».
ما مسلمین خوشوقتیم كه بر خلاف این همه بدبینیها كه در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. كه یك حكومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حكومت قرآن به وجود میآید.
«اَلا و فی غدٍ و سیاتی غدٌ بما لاتعرفون؛ بدانید كه فردا آبستن چیزهایی است كه هیچ پیشبینی نمیكنید ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد.
وضعیت بعد از ظهور
«یا خذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها؛ اول كاری كه آن والی الهی میكند این است كه عُمّال و حُكّام را یكیك میگیرد، اعوان خودش را اصلاح میكند و دنیا اصلاح میشود؛ «و تُخرِج له الارضُ افالیذَ كبدها؛ زمین پارههای جگر خود را بیرون میدهد.»؛ یعنی زمین هر موهبتی كه در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی كه شما تصور بكنید را بیرون میدهد. هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون میدهد. «و تُلقی الیه سِلما مقالیدها زمین میآید مثل یك غلام در حالی كه تسلیم است كلیدهای خودش را در اختیار او قرار میدهد»؛ یعنی دیگر سرّی در طبیعت نمیماند مگر این كه به دست او كشف میشود. «فیُریكم كیف عدل السیره؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعی یعنی چه؟» نشان خواهد داد كه این همه كه دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادی میزنند همهاش دروغ است. این همه كه دم از صلح میزنند همهاش دروغ و نفاق و جو فروشی و گندم نمایی بود. «یُحیی میّت الكتاب والسنة؛ قوانین كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است را زنده خواهد كرد» و نیز فرمود «اذا قام القائم حكم بالعدل»(11) اصلاً حضرت یك لقبی دارد مخصوص به خود كه از مفهوم قیام گرفته شده است آن كه در جهان قیام میكند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدی علیهالسلام را با به قیام و عدالت میشناسیم.
«و ارتفع فی ایامه الجور؛ جور و ظلمی دیگر در كار نیست». «و امنت به السُبُل؛ همه راهها، راههای زمینی دریایی، هوایی امن میشود.» چون منشأ این ناامنیها، ناراحتیها و بیعدالتیها است، وقتی كه عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دلیل ندارد كه ناامنی وجود داشته باشد. «و اخرجت الارض بركاتها؛ و زمین تمام بركات خودش را بیرون میآورد.» «ولا یجد الرجل منكم یومئذ موضعا لصدقته و برّه، و هو قوله تعالی و العاقبة للمتقین»؛ آیا میدانید ناراحتی مردم در آن وقت، چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است كه اگر بخواهند یك صدقهای بدهند و یك كمكی به كسی بكنند یك نفر (مستحق) پیدا نمیشود یك فقیر روی زمین پیدا نخواهد شد.(12)
ضرورت تحقق چنین جامعهای
نكته بسیار مهمی كه در اندیشه شهید مطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حكمت الهی است. از دیدگاه ایشان:
مهدویت یك فلسفه بزرگ جهانی است؛ چون اسلام یك دین جهانی است؛ چون تشیع به معنای واقعیاش یك امر جهانی است. وقتی قرآن میفرماید: «و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(13) صحبت از زمین است؛ نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد.
اولاً: امیدواری به آینده است كه دنیا در آینده نابود نمیشود زندگی سعادتمندانه بشر آن است كه در آینده است.
دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما میبینید یك فرد سه دوره كلی دارد: دوره كودكانه كه دوره بازی و افكار كودكانه است؛ دوره جوانی كه دوره خشم و شهوت است و دوره عاقله مردی و پیری كه دوره پختگی و استفاده از تجربیات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حكومت عقل است. اجتماع بشری نیز همین است؛ باید سه دوره را طی كند؛ یك دوره، دوره اساطیر و افسانهها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، دوره حكومت خشم و شهوت، محور گردش زمان ما یا خشم است یا شهوت. آیا دورهای نخواهد آمد كه آن دوره حكومت، نه حكومت اساطیر باشد و نه حكومت خشم و شهوت؟ دورهای كه واقعا معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانیت و معنویت، حكومت كند؟ مگر میشود كه خداوند این عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر دوره بلوغ خود نرسیده یك مرتبه تمام بشر را زیر و رو كند!(14)
در این جا دو سؤال مهم و اساسی وجود دارد كه برای تبیین بحث باید جواب متقن و كافی به این دو سؤال داده شود:
1. آیا قضایای تاریخی قابل پیشبینی است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان آیندهنگری نمود یا صرفا اطلاع از آن از مبدأ غیب امكان دارد؟
2. آیا سیر حركت و تحولات كنونی بشر به سوی تحقق چنین جامعه عدالت محور جهانی پیش میرود یا امر به گونه دیگری است؟
قانونمندی تاریخ
در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث از چیستی تاریخ یكی از شاخههای مهم علم تاریخ است كه با عنوان فلسفه تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از تاریخ شناسان جریانهای تاریخی را یك امور اتفاقی و تصادفی و طبعا غیرقابل پیشبینی میدانند كه تحت هیچ ضابطهای قرار نمیگیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمیتوان آینده نگری كرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است كه تاریخ را كاملاً قانونمند میداند؛ قواعد و ضوابطی بر آن حاكم است كه با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی میتوان آینده را ترسیم نمود.
یكی از مباحثی كه بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضی مطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است.
ایشان پس از طرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاههای گوناگون و نقد آنها، این دیدگاه كه جامعه به نوبه خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارای خصلت، سنت، قاعده و ضابطه میباشد را میپذیرد و گوید:
تاریخ آنگاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعده در میآید و آنگاه موضوع تفكر و مایه تذكر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، كه جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل. او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قرآن مجید پرداخته و میگوید:
قرآن كریم لااقل در بخشی از عبرت آموزیهای خود، زندگی اقوام و امتها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح میكند. قرآن مكرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امتها را طرح كرده است.
مثلاً میگوید: «و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعته و لایستقدمون»(15)؛ «زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند.»
قرآن كریم این گمان را كه ارادهای گزافكار و مشیّتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میكند و تصریح مینماید كه قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاكم است.(16)
و مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیك یا بد بگردانند(17) از این رو، در عین آن كه تاریخ با یك سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمیگردد.(18)
تكامل تاریخ و جامعه واحد جهانی
درباره سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی كه وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تكامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح میكند و میفرماید:
بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این كه وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالأخره روحی جمعی جامعه وسیلهای است كه فطرت نوع انسان برای وصول به كمال نهایی خود انتخاب كرده است.
باید گفت جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متحدالشكل شدن و در نهایت امر، در یكدیگر ادغام شدن سیر میكنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تكامل یافتهای است كه در آن همه ارزشهای امكانی انسانیت به فعلیت میرسد. و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالأخره انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است كه حكومت نهایی، حكومت حق و نابود شدن یكسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیان است.
سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ بهره میگیرد كه در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین مینگارد:
«كاوش عمیق در احوال كاینات نشان میدهد كه انسان نیز به عنوان جزئی از كائنات در آینده به غایت و كمال خود خواهد رسید. آنچه كه در قرآن آمده است كه استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از این مطلب كه انسان به كمال تام خود خواهد رسید.
قرآن آن جا كه میفرماید: «من یرتدّ منكم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه»؛ یعنی فرضا شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد ـ در
حقیقت میخواهد ضرورت خلقت و پایان كار انسان را بیان نماید.» (19)و(20)
انتظار
حال كه به حكم عقل و نقل غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تكامل یافته به پیش میرود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حركت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
شهید مطهری كه با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصههای مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، درباره انتظار میفرماید:
اصل انتظار فرج از یك اصل كلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل «حرمت یأس از روحالله» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهودهگرایی نمیگردند. چیزی كه هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه» در مورد یك عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و به علاوه توأم است یا نویدهای خاص و مشخص كه به آن قطعیت داده است.(21)
اما آنچه كه مهم است، این است كه یكی از ضربههایی كه در طول تاریخ بر اسلام ضربات جبران ناپذیری را وارد ساخته است، تحریف برخی از ارزشها مثل ولایت، محبت، زهد و ... است كه انتظار فرج هم از این دست برد در امان نبوده و با تحریف و تفسیر نادرست آن به بیتفاوتی و پرهیز از هرگونه اقدام اصلاحی و تعطیل امر به معروف و نهی از منكر و حتی دامن زدن به فساد برای تسریع و تعجیل ظهور حضرت، ضربههای جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است.
پس از ظهور زمین هر موهبتی كه در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی كه شما تصور بكنید را بیرون میدهد. یعنی هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون میدهد.
استاد شهید كه به بیان امام راحل یكی از ویژگیهای ایشان این بود كه با كجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار میپردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و مینویسد:
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است:
انتظاری كه سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحركبخش است؛ به گونهای كه میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده میشود.
و انتظاری كه گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود علیهالسلام است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود.
سپس در نقد انتظار ویرانگر میگوید:
انتظار ویرانگر
برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود علیهالسلام این است كه صرفا ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حقكشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است كه معلول پریشان شدن است؛ آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یكهتاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حكومت نكند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد. و دست غیب برای نجات حقیقت ـ نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد ـ از آستین بیرون میآید علی هذا هر اصلاحی محكوم است؛ زیرا هر اصلاح یك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود. بر عكس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقكشی هر پلیدای به حكم این كه مقدمه صلاح كلی است و انفجار را قریب الوقوع میكند، رواست؛ زیرا، «الغایات تُبَرِّرالمبادی؛ هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میكنند.» پس بهترین كمك به تسریع در ظهور و بهترین شكل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جاست كه گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجویی است و هم كمك به انقلاب مقدس نهایی.
این جاست كه این شعر مصداق واقعی خود را مییابد:
در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد
طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منكر با نوعی بغض و عداوت مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) میشمارند. بر عكس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهكاران و عاملان فساد مینگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مینمایند.
این نوع برداشت از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمه یك انفجار مقدس، موجه و مطلوب میشمارد، باید «شبه دیالكتیكی» خوانده شود، با این تفاوت كه در تفكر دیالكتیكی با اصلاحات از آن جهت مخالفت میشود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود كه شكاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفكر عامیانه فاقد این مزیت است. فقط به فساد و تباهی فتوا میدهد كه خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، كه منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی میشود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد.
انتظار حقیقی و وظیفه منتظران
آن عده از آیات قرآن كریم ـ كه همچنانكه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدانها استناد شده است ـ در جهت عكس برداشت بالاست. از این آیات استفاده میشود كه ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یك فرد در این سعادت، موقوف به این است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی كه بدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد كه مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است كه به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: «وعدالله الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشركون بی شیئا»(22)؛ «خداوند به مؤمنان و شایسته كاران شما وعده داده است كه آنان را جانشینان زمین قرار دهد؛ همچنانكه پیشینیان را قرار داد، دینی كه برای آنها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید ـ دشمنان آنان را نابود سازد ـ بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریك حق نسازند.»
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیلهای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمهای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»(23) ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعدهای است كه خداوند متعال از قدیمترین زمانها در كتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است كه زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.(24)
حدیث معروف كه میفرماید: «یملا الله به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا» نیز، شاهد مدعای ماست نه مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تكیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و میرساند كه قیام مهدی برای حمایت مظلومانی است كه استحقاق حمایت دارند. بدیهی است كه اگر گفته شده بود «یملأ الله به الارض ایمانا و توحیدا و صلاحا بعد ما ملئت كفرا و شركا و فسادا»، مستلزم این نبود كه لزوما گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند. در آن صورت استنباط میشد كه قیام مهدی موعود برای نجات حقِ از دست رفته و صفر رسیده است؛ نه برای گروه اهل حق ولو به صورت یك اقلیت.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است كه این گروه ابتدا به ساكن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینههایی عالی وجود دارد كه چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند كه نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلكه فرضا اگر اهل حق از نظر كمیت قابل توجه نباشند از نظر كیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیهالسلام .
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یك سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد، آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است نمونهای از این سلسله قیامهاست. این جریانها نیز ابتدا به ساكن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد.
در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق كه تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا میكند. و چنان كه میدانیم بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند احتمال دادهاند كه دولت حقی كه تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حكایتگر این است كه استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده كه جناح حق و عدل و ایمان باید یكسر، درهم بشكند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلكه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بیبند و باری تلقی میكردهاند.
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود كه قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است كه از آغاز جهان بر پا بوده است.
مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا علیهمالسلام و مردان مبارز در راه حق است.(25)
مباحث دیگری درباره موضوع مهدویت در آثار ایشان به چشم میخورد كه به خاطر طولانی شدن مقاله از تفصیل آنها خودداری میشود و تنها به دو مورد از این مباحث اشاره میشود:
1. مدعیان مهدویت
داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر كه از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه ایشان مورد توجه قرار گرفته است، ایشان میفرماید:
چون چنین نویدی در كلمات پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بوده است، احیانا از آن سوء استفادههایی شده است و این خود دلیل بر این است كه چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفادهها نمیشد.
یعنی وجود این ادعاها بهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است.
سپس برای روشن شدن اذهان مردم به ذكر نمونههایی از آن میپردازد مثل:
قیام مختار و اعتقاد به مهدی بودن محمد حنفیه و این كه خود را نائب خاص او میدانست.
قیام نفس زكیه و اعتقاد به مهدویت
نیرنگ منصور عباسی در این كه نام فرزندش را به همین جهت مهدی گذاشت.
مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مثل مهدی سودانی در سودان و قادیانیها در هند و همینطور نسبت دادن مهدویت به برخی از ائمه علیهمالسلام یا برخی از فرزندان آنها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیهالسلام و نمونههایی دیگر ...
سپس میفرماید:
اینها همه نشان میدهد كه زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است كه جای شك و تردیدی نیست.(26)
2. طول عمر حضرت
ایشان در فرازی از تحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت میفرماید:
این یك امر عادی و طبیعی است و بشر امروز دنبال آن است كه با یك دواها و یك فرمولهایی عمر بشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است كه وقتی وضع دنیا به یك مراحلی میرسد، مثل این كه دستی از غیب بیرون میآید و یك تحول ناگهانی رخ میدهد و یك وضعی پیش میآید كه با قانون طبیعت (كه تا آن روز شناخته شده) اصلاً قابل پیشبینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد.(27)
به امید آن كه هر چه زودتر خداوند متعال بر قامت رعنای امام زمان علیهالسلام لباس زیبای فرج را بپوشاند و شاهد تحقق اهداف همه انبیا و اولیا علیهمالسلام باشیم كه برای تحقق هر چه زودتر این امر نیاز هر چه بیشتر به سربازان آگاه و روشنفكر و فداكاری مثل مرحوم شهید مرتضی مطهری است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ان شاء اللّه والحمدلله رب العالمین.
پینوشتها:
1. فرازهایی از پیامهای امام خمینی (ره) به مناسبت شهادت آیة الله مطهری.
2. همان.
3. همان.
4. توبه: 33/ انبیاء: 105/ قصص: 5/ اعراف: 128/ نور: 55.
5. مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیهالسلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، تیر 1382، چ 25، ص 13 و 14.
6. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 165 (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام ، بحث عدل كلّی).
7. همان.
8. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 356. (كتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بحث مهدویت در اسلام).
9. بحارالانوار، ج 5، ص 81 و 92.
10. نهجالبلاغه، خطبه 138.
11. بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 83، ص 338/ ارشاد شیخ مفید، باب 40، فصل 5، ح 7.
12. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، صص 165 ـ 151 (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام بحث عدل كلّی)؛ نظیر این بحث در مجموعه آثار، ج 3، ص 358 (كتاب امدادهای غیبی بحث آینده بشریت) آمده است.
13. انبیاء: 105.
14. مجموعه آثار، ج 18، ص 180. (كتاب سیره در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام بحث مهدی موعود علیهالسلام ).
15. اعراف: 134.
16. فاطر: 34.
17. رعد: 11.
18. قیام و انقلاب امام مهدی علیهالسلام ، صص 15- 19 و 48-50.
19. المیزان، ج 4، ص 132، ذیل آیه 200 سوره مباركه آل عمران.
20. مجموعه آثار، ج 2، ص 358 به بعد (كتاب مقدمهای بر جهان بینی اسلامی بحث جامعه و تاریخ).
21. قیام و انقلاب امام مهدی علیهالسلام ، ص 14.
22. نور: 55.
23. قصص: 5.
24. انبیاء: 105 و اعراف: 128.
25. شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیهالسلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، 1382، چ 25. ص 14 و 15 و 59 - 51 همین بحث در مجموعه آثار 18/178 كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام تحت عنوان انحراف در شرط ظهور مطرح شده است.
26. ر.ك: مجموعه آثار، ج 18، صص 61-65، 171-177، (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام ).
27. مجموعه آثار، ج 18، ص 160 (كتاب سیری در سیره ائمه علیهمالسلام ، بحث عدل كلی).
منبع:
مجله انتظار، شماره 11 ، محمود اباذری .