وقتیکه بچهها دروغ میگویند!
▪ هرگز کودک را وادار نکنید به دروغگوئی اعتراف کند.
▪ با زور و فشار هیچ بچهای راستگو نمیشود.
▪ والدین با صبر و حوصله میتوانند علت دروغگوئی کودک را بیابند.
▪ بسیاری از کودکان از ترس مجازات دروغ میگویند.
▪ برای دروغگوئی کودک، اغلب یک الگوی مخفی وجود دارد.
تشخیص حقیقت و دروغگوئی برای بچههای کوچک خیلی مشکل است، آنها قادر نیستند این تفاوتها را بفهمند.
بعضی از والدین ناخودآگاه بچهها را برای بهتر بودن تحت فشار میگذارند و همین باعث دروغگوئی بچهها میشود، در حقیقت آنها سعی میکنند انتظارات والدین را برآورده کنند.
مادری میگوید، که خمیردندان تمام دستشوئی را پر کرده بود و بچه چهارساله با این که دستهایش هنوز از خمیردندان سفید بود انکار میکرد که خودش باعث این خرابکاری شده و مادرش بهطور عجیبی جا خورده بود که چرا او دروغ میگوید و از خودش سئوال میکرد چرا او دروغ میگوید چرا حقیقت را نمیگوید. مادر فکر کرد، ممکن است راه مناسب، دعواکردن وی باشد. ولی باید بدانیم بهتر است آنها با هم خمیردندانها را پاک کنند.
بسیاری از والدین از دروغگوئی فرزندشان متحیر میشوند اما باید به پدر و مادرها هشدار داد که احتیاط کنند، زیرا دروغگوئی کودکان را نباید با دروغگوئی بزرگسالان مقایسه کرد. کودکان مسائل را بهطور کامل نوع دیگری میبینند و بسیاری از مسائلی را که میگویند غیرواقعی نمیدانند.
آنها بیشتر امتحان میکنند، مثل یک بازی که میخواهند بدانند چگونه میتوان واقعیت را با غیر واقعیت عوض کرد. متخصصان در این مورد معتقدند که بچهها برای بزرگشدن به این بازیها نیاز دارند.
والدین نباید برای دروغهای کوچک زود عصبانی بشوند، بلکه باید بیشتر گوش کنند و ببینند واقعیت چیست.
بیشتر مواقع واقعیت بهخوبی مشخص است و والدین با حوصله و صبر میتوانند علت دروغگوئی را بیابند.
● بسیاری از کودکان از ترس مجازات دروغ میگویند.
بچهای که خیلی شکلات خورده است، برای این که مجازات نشود دروغ میگوید، زیرا مادر موقع عصبانیت چنان فریاد میزند که او میترسد.
اگر والدین منصفانه قضاوت نکنند و در مورد تنبیهکردن مراقب شدت آن نباشند، کودکان راهی غیر از دروغگوئی ندارند.
بعضی وقتها آنچه را که ما دروغ تصور میکنیم در واقع از نظر بچهها اصلاً دروغ نیست.
بعضی از کودکان دروغ میگویند تا توجه دیگران را جلب کنند.
چون معمولاً والدین گرفتار هستند، یا طوری حواسشان به بچههای کوچکتر است که این غفلت باعث دروغگوئی کودک میشود.
● بعضی از کودکان دروغ میگویند تا والدین از آنها ناامید نشوند.
بچهای میگوید که از فاصله زیادی در استخر شیرجه زده است، او دروغ میگوید، چون میداند که پدرش از بچههای با دل و جرأت خوشش میآید!
این مورد نشان میدهد که بعضی از والدین ناخودآگاه بچهها را برای بهتر بودن تحت فشار میگذارند و همین باعث دروغگوئی بچهها میشود، در حقیقت آنها سعی میکنند انتظارات والدین را برآورده کنند.
کودکان معمولاً تا هشتسالگی بیشتر راست میگویند، از این به بعد است که به مرور، آگاهانه دروغ میگویند تا به نتیجهای برسند یا کسی را آزار بدهند. در این مرحله است که بچهها باید یاد بگیرند که دروغ زشت است و برای تشخیص آن احتیاج به راهنمائی و حمایت والدین دارند.
● والدین باید برای کودکان الگو باشند.
برای بسیاری از والدین دروغهای روزانه آنقدر تکرار شده، که عادی بهنظر میآید. آنها دروغ میگویند، چون؛ ملاحظه فرد دیگری را میکنند یا از روی ادب دروغ میگویند، گاهی برای دلداری و راحتی خودشان دروغ میگویند.
بچهها دائماً این مسائل را میبینند و میشنوند و نمیدانند کدام دروغ بیضرر است. کدام دروغ زشت است.
بنابراین بهتر است که والدین خودشان را موقع صحبتکردن کنترل کنند و اگر هم دروغ گفتند فوراً برای کودکشان توضیح بدهند که به چه دلیل بوده است.
نکته بسیار مهم این است که والدین هرگز به فرزندشان دروغ نگویند چون اعتماد او را از دست میدهند، حتی اگر گاهی سئوالات کودک ناراحتکننده و ناخوشایند بود، سعی کنند درست جواب بدهند.
بچهها برای بزرگشدن به این بازیها نیاز دارند. والدین نباید برای دروغهای کوچک زود عصبانی بشوند، بلکه باید بیشتر گوش کنند و ببینند واقعیت چیست.
● والدین باید به فرزندشان اعتماد کنند حتی اگر چندبار هم دروغ گفته باشد.
بچهها میتوانند بفهمند که دروغگوئی آنها باعث ناراحتی و عصبانیت والدین میشود. ولی احتیاجی نیست به کودک گفته شود من از چشمت میفهمم دروغ میگوئی یا دماغت مثل پینوکیو دراز شده است. این حرفها روابط والدین را با فرزندشان خراب میکند. بهتر است که به کودک اجازه داده شود اشتباهش را جبران کند چون با زور و فشار هیچ بچهای راستگو نمیشود. فقط این رفتار باعث میشود که کودک بعداً با دقت بیشتری دروغ بگوید.