0

مقالات اصول بهداشت رواني

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مقالات اصول بهداشت رواني

 1 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):6-15.
 
رابطه سبک هاي دلبستگي و سبک هاي مقابله مذهبي با سلامت روان در بيماران HIV+
 
حسيني سيدمحمدداود,ملازاده جواد,افسركازروني پروين,اميني لاري محمود*
 
* ايران، شيراز، خيابان مشير فاطمي، ساختمان شماره 2، دانشگاه علوم پزشکي شيراز، مرکز تحقيقات ايدز
 
 

مقدمه: امروزه بررسي عوامل روان شناختي مداخله گر در ايجاد اختلالات روان شناختي در افراد HIV+ جهت ارتقاي سلامت روان آنان به منظور سازگاري بيشتر با بيماري، از اهميت فراواني برخوردار است. از جمله اين عوامل، سبک هاي دلبستگي و سبک مقابله مذهبي است که اين مطالعه به بررسي رابطه آن ها با سلامت روان افراد HIV+ پرداخته است.
روش کار: در اين مطالعه توصيفي مقطعي که طي ارديبهشت 1387 انجام شد، 120 نفر از بيماران
HIV+ تحت درمان در مراکز مشاوره رفتاري شيراز از طريق نمونه گيري تصادفي انتخاب و پس از تکميل فرم رضايت آگاهانه توسط پرسش نامه بازنگري شده دلبستگي بزرگسال کولينز و ريد (RAAS)، مقياس سبک هاي مقابله مذهبي بادرکس و پرسش نامه سلامت عمومي (GHQ) گلدبرگ، بررسي گرديدند. از آزمون هاي رگرسيون چندگانه، تحليل واريانس و تي، جهت تحليل داده ها استفاده شد.
يافته ها: بنابر نتايج تحليل واريانس داده ها، بيماران
HIV+ داراي سبک دلبستگي ايمن در مقايسه با بيماران HIV+ داراي سبک هاي دلبستگي ناايمن اجتنابي و ناايمن اضطرابي دوسوگرا از سلامت روان بالاتري برخوردار بودند (p<0.001). نتايج آزمون تي مستقل مشخص نمود بيماران HIV+  كه به ميزان بيشتري از مقابله مذهبي مثبت استفاده مي کردند از سلامت روان بيشتري برخوردار بودند (p=0.007). به منظور پيش بيني سلامت روان بر مبناي متغيرهاي سبک دلبستگي ايمن و سبک هاي مقابله مذهبي از آزمون رگرسيون چندگانه استفاده شد. نتايج، حاکي از آن بود که در بيماران HIV+، متغير سبک دلبستگي ايمن، قوي ترين پيش بيني کننده سلامت روان مي باشد.
نتيجه گيري: مقابله مذهبي مثبت و سبک دلبستگي ايمن مي توانند منجر به سلامت روان بالاتر در بيماران
HIV+ گردند.

 
كليد واژه: دلبستگي، سلامت روان، مذهب، HIV
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 2 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):16-23.
 
بررسي رفتار باروري و سازگاري زنان در بارداري هاي ناخواسته در مشهد
 
جراحي ليدا,عرفانيان محمدرضا*,سيدنوزادي محسن,مصلحتي آزيتا
 
* ايران، مشهد، دانشگاه علوم پزشکي مشهد، دانشکده پزشکي، گروه پزشکي اجتماعي
 
 

مقدمه: درصد بالايي از بارداري ها بدون برنامه ريزي رخ مي دهد. عدم موافقت با بارداري، زنان را دچار تنش، اضطراب و افت کيفيت زندگي مي نمايد. بررسي رفتار باروري در بارداري هاي ناخواسته، راهنمايي براي انجام مداخلات در ارتقاي سلامت روان زنان مي باشد.
روش کار: در اين مطالعه مقطعي، 400 نفر از زنان مراجعه کننده به زايشگاه هاي شهر مشهد در سال 1385 از طريق پرسش نامه جهت بررسي رفتار باروري و سازگاري با حاملگي ناخواسته بررسي شدند. نتايج با آزمون هاي آماري مجذور خي، تي و تحليل واريانس تحليل شدند
.
يافته ها: به ميزان 36 درصد از شرکت کنندگان، بارداري خود را از ابتدا ناخواسته ذکر نمودند. ميانگين سني زنان 22 سال (دامنه 42-16 سال) بود، در بارداري هاي ناخواسته ميانگين سن حاملگي فعلي 1.9 سال و سن اولين بارداري 2.2 سال بيشتر، ميانگين سن ازدواج 1.2 سال کمتر و ميانگين تعداد فرزندان 1.1 فرزند، بيشتر بود. روش منقطع، عامل مهمي در وقوع بارداري ناخواسته بود. سازگاري و موافقت فعلي مادر در بارداري هاي ناخواسته پس از زايمان مورد پرسش قرار گرفت. در پايان بارداري 83 درصد افرادي که بارداري خود را بدون برنامه ذکر کرده بودند هم چنان با آن سازگار نشده بودند. تفاوت معني داري در اغلب رفتارهاي باروري در بارداري هاي برنامه ريزي شده و ناخواسته مشاهده شد (
p<0.05).
نتيجه گيري: آگاهي دادن به زنان جهت درک خطر رخداد بارداري ناخواسته و شکست بالاي روش منقطع و مشاوره هاي فردي، اقدام موثري در کاهش بارداري هاي ناخواسته مي باشد. شيوع بالاي بارداري ناخواسته، ضرورت استفاده از ابزارهاي غربالگري مشکلات رواني، مشاوره و حمايت از زنان پرخطر را نشان مي دهد.

 
كليد واژه: بارداري برنامه ريزي نشده، بارداري ناخواسته، رفتار باروري، سلامت روان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 3 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):24-35.
 
رابطه سبک دلبستگي و اميد به زندگي در مادران داراي فرزند پسر کم توان ذهني آموزش پذير
 
طاهري محمد,پورمحمدرضاي تجريشي معصومه*,سلطاني بهرام سعيد
 
* ايران، شيراز، بلوار رحمت، خيابان شهيد کشوري (لشکري)، کوچه 25، پلاک 395
 
 

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، تعيين رابطه بين سبک دلبستگي و اميد به زندگي در مادران داراي فرزند پسر کم توان ذهني آموزش پذير بود.
روش کار: در مطالعه همبستگي حاضر، با استفاده از روش تمام شماري 127 مادر داراي فرزند پسر شاغل به تحصيل در مقطع راهنمايي مدارس استثنايي شهر شيراز مورد بررسي قرار گرفتند و پرسش نامه سبک دلبستگي بزرگسالان
(AAS) و مقياس اميدبزرگسالان (AHS) را تکميل کردند. براي تجزيه و تحليل داده ها از همبستگي اسپيرمن و تحليل واريانس يک سويه استفاده شد.
يافته ها: اميد به زندگي با سبک دلبستگي ايمن در مادران ارتباط مثبت معني دار (
p<0.001) و با سبک دلبستگي ناايمن (اجتنابي و دوسوگرا) ارتباط منفي معني دار داشت (p<0.001).
نتيجه گيري: در واقع، نمره هاي اميد به زندگي در مادران با سبک دلبستگي ايمن افزايش مي يابد، در حالي که هر اندازه سبک دلبستگي مادران، ناايمن (اجتنابي و دوسوگرا) باشد ميانگين نمره هاي اميد به زندگي در آن ها کاهش مي يابد.

 
كليد واژه: آموزش، اميد به زندگي، دلبستگي، کم توان ذهني، مادر
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 4 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):36-45.
 
بررسي ساختار عاملي و ويژگي هاي روان سنجي نسخه تجديد نظر شده مقياس مشاهده معلم از رفتار انطباقي در کلاس
 
واحدي شهرام*,اسماعيل پور خليل,حاجي پور فرزانه
 
* ايران، تبريز، دانشگاه تبريز، دانشکده روان شناسي و علوم تربيتي
 
 

مقدمه: پژوهش حاضر به منظور برآورد پايايي و روايي نسخه تجديد نظر شده مقياس مشاهده معلم از رفتار انطباقي در کلاس (TOCA-R) اجرا شده است.
روش کار: اين مطالعه از نوع تحقيقات آزمون سازي است و در آن 300 نفر از دانش آموزان سوم و چهارم ابتدايي شهر تبريز به روش نمونه گيري تک مرحله اي در سال تحصيلي 89-1388 انتخاب شدند. معلمان مدارس، مقياس مشاهده معلم از رفتار انطباقي در کلاس و والدين دانش آموزان مقياس درجه بندي رفتار مخرب
(DBRS) را تکميل کردند. در اين پژوهش، به منظور بررسي ساختار عاملي (روايي سازه)، روايي همگرا و پايايي TOCA-R  از تحليل عاملي اکتشافي، ضريب همبستگي پيرسون و ضريب آلفاي کرونباخ استفاده شد.
يافته ها: براي محاسبه روايي سازه، تحليل عاملي به روش مولفه هاي اصلي با چرخش واريماکس، سه عامل پيشنهاد نمود که به ترتيب عامل هاي بي توجهي، پرخاشگري و رفتارهاي جامعه پسندانه نام گرفتند. همساني دروني اين مقياس نشان داد که
TOCA از پايايي قابل قبولي برخوردار است. ضريب همبستگي بين سه زيرمقياس رفتار انطباقي در کلاس با خرده مقياس هاي رفتار مخرب معني دار بود (p<0.05).
نتيجه گيري: نسخه تجديد نظر شده مقياس مشاهده معلم از رفتار انطباقي در کلاس براي اندازه گيري مشکلات رفتاري در موقعيت هاي آموزشي، کارايي مناسبي دارد و مي توان آن را در موارد تشخيصي و درماني به کار برد.

 
كليد واژه: انطباق، رتبه بندي، ساختار، عامل، معلم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 5 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):46-53.
 
ارتباط نوع زايمان با افسردگي پس از زايمان
 
نيك پور مريم,عابديان زهرا*,مخبر نغمه,خالقي زهرا,بني حسيني سيده زهرا,ابراهيم زاده سعيد
 
* ايران، مشهد، دانشگاه علوم پزشکي مشهد، دانشکده پرستاري و مامايي مشهد، گروه مامايي
 
 

مقدمه: افسردگي پس از زايمان شيوع بالايي داشته، طيف وسيعي از علل از جمله نوع زايمان در سبب شناسي آن مطرح مي باشند. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسي ارتباط نوع زايمان با شيوع افسردگي پس از زايمان انجام شد.
روش کار: در اين مطالعه تحليلي آينده نگر در سال هاي 86-1385، 420 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتي درماني شهرستان آمل که شرايط ورود به مطالعه را داشتند، به روش نمونه گيري غير احتمالي انتخاب شدند و در سه ماه آخر بارداري، پرسش نامه افسردگي ادينبورگ را تکميل نمودند. زنان با نمره بالاتر از 12 از مطالعه خارج شدند. 300 نمونه در دو و هشت هفته بعد از زايمان پي گيري و مقياس افسردگي پس از زايمان ادينبورگ
(EPDS) و فرم هاي مصاحبه مربوط به اطلاعات جمعيت شناسي، زايمان، بعد از زايمان و نوزاد را تکميل نمودند. تحليل آماري با نرم افزار SPSS و آزمون هاي مجذور خي، تي، من ويتني و مدل خطي عمومي انجام شد.
يافته ها: بين دو گروه از نظر تحصيلات، شغل، وضعيت اقتصادي، رضايت از حمايت همسر و خانواده و حاملگي خواسته و ناخواسته، اختلاف آماري معني داري وجود نداشت. شيوع افسردگي در دو هفته بعد از زايمان 10.3 درصد و در هشت هفته بعد از زايمان 13 درصد بوده است و بين دو گروه از نظر شيوع و ميانگين نمره افسردگي در دو و هشت هفته بعد از زايمان، اختلاف آماري معني داري وجود نداشت
.
نتيجه گيري: با توجه به شيوع بالاي افسردگي پس از زايمان، غربالگري، شناسايي و ارزيابي اين اختلال مهم است. آموزش زنان در دوران بارداري در رابطه با اين اختلال توسط مراقبان بهداشتي بايد مد نظر قرار گيرد.

 
كليد واژه: افسردگي پس از زايمان، دوره بعد از زايمان، زايمان، سزارين، مهبل
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 6 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):54-63.
 
مقايسه کيفيت زندگي بيماران مبتلا به اختلال دوقطبي با افراد سالم
 
طوبايي شهين,هادي نگين*,هدايتي آروين,منتظري علي
 
* ايران، شيراز، خيابان زند، دانشكده پزشكي، گروه پزشكي اجتماعي
 
 

مقدمه: هدف از اين انجام اين پژوهش، مقايسه کيفيت زندگي بين بيماران مبتلا به اختلال دوقطبي و افراد سالم جامعه مي باشد.
روش کار: در اين مطالعه مقطعي، 100 بيمار مبتلا به اختلال دوقطبي که بنا به تاييد روان پزشک در فاز يوتايميک بيماري به سر مي بردند، با استفاده از پرسشنامه 36 گويه اي سنجش سلامت عمومي (
SF-36) مورد ارزيابي قرار گرفتند. جهت مقايسه اين گروه با افراد سالم جامعه، يک گروه شاهد که از بين همراهان بيماران و کارکنان بيمارستان انتخاب شده بودند نيز با استفاده از همين پرسشنامه مورد بررسي قرار گرفتند. يافته هاي مطالعه با استفاده از آزمون تي و ضريب همبستگي پيرسون مورد بررسي قرار گرفتند. اين مطالعه در سال 1388-89 در درمانگاه تخصصي اعصاب و روان بيمارستان آموزشي حافظ شهر شيراز انجام گرديد.
يافته ها: مقايسه کيفيت زندگي در بيماران دوقطبي با افراد گروه شاهد، بيانگر وضعيت بدتر بيماران در مقايسه با گروه شاهد در حيطه هاي عملکرد جسمي (
p=0.022)، درد جسمي (p<0.0001)، سلامت عمومي (p<0.0001)، عملکرد اجتماعي (p<0.0001) و سلامت رواني (p<0.0001) بود. در گروه بيماران، يافته هاي حاصل از مطالعه نشاندهنده وضعيت مطلوبتر زنان نسبت به مردان در حيطه سرزندگي بود (p=0.046). هم چنين از لحاظ مشکلات احساسي نيز در گروه بيماران، افراد متاهل و مجرد نسبت به بيماران منطقه شرايط بهتري را گزارش کردند. (به ترتيب p=0.013، p=0.01).
نتيجه گيري: اختلال دوقطبي علاوه بر اثرات شناخته شده نامطلوبي که در دوره هاي افسردگي و مانيا بر کيفيت زندگي فرد دارد، حتي در فاز يوتايميک بيماري نيز بر جنبه هاي عمدهاي از کيفيت زندگي بيمار تاثير مي گذارد.

 
كليد واژه: اختلال دوقطبي، سلامت، کيفيت زندگي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 8 : اصول بهداشت رواني بهار 1391; 14(1 (پياپي 53)):78-87.
 
مقايسه شيوه خاطره نگاري بيماران مبتلا به اختلالات اسکيزوفرني، اسکيزوافکتيو و دوقطبي
 
شهباززادگان بيتا,شيخ اكبري فرشاد*,صمدزاده مهدي,قمري گيوي حسين,نريماني محمد
 
* ايران، اردبيل، ميدان شريعتي، خيابان آيت اله خامنه اي، ساختمان آنيا، طبقه دوم، مرکز مشاوره تخصصي ابن سينا
 
 

مقدمه: اختلالات رواني به دليل فقدان نقايص جسمي به سختي تشخيص داده مي شوند. اين مشکل وقتي تشديد مي شود که دو اختلال داراي نشانه ها و علايم بسيار شبيه به هم باشند. هدف از مطالعه حاضر، مقايسه شيوه خاطره نگاري بيماران مبتلا به اختلالات اسکيزوفرني، اسکيزوافکتيو و دوقطبي مي باشد.
روش کار: اين پژوهش، پس رويدادي از نوع مورد-شاهدي بود که با روش خاطره نگاري بر روي 60 بيمار مبتلا به اختلالات اسکيزوفرني، اسکيزوافکتيو و دوقطبي بستري در بيمارستان هاي فاطمي و ايثار اردبيل در سال 1387 که به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. ابزار تحقيق شامل پرسش نامه مصاحبه باليني، روش خاطره نگاري و پرسش نامه علايم مثبت و منفي
(PANSS) بود. از روش تحليل واريانس براي تحليل داده ها استفاده شد.
يافته ها: ميانگين سني افراد مورد مطالعه
68.07±10.36 سال بود. تفاوتي از نظر ميزان تحصيلات، وضعيت ازدواج، شغل و سن وجود نداشت اما تفاوت بين گروه ها از نظر تعداد روزهاي بستري، معني دار بود (p<0.001). خاطرات بيماران دوقطبي از تنوع بيشتري نسبت به دو گروه ديگر (اسکيزوافکتيو واسکيزوفرني) برخوردار بود که از لحاظ آماري نيز معني دار بود (p<0.001). بيماران اسکيزوفرني نسبت به دو گروه ديگر از ميزان بي نظمي نوشتاري بيشتر و از لحاظ ميانگين تعداد کلمات عاطفي و هيجاني از مقدار کمتري برخوردار بودند که هر دو مورد از لحاظ آماري معني دار بود (p<0.001، p<0.001).
نتيجه گيري: بر اساس نتايج، ميانگين تعداد خاطرات و کلمات عاطفي و هيجاني در بيماران اسکيزوفرني کمتر از بيماران اسکيزوافکتيو و دوقطبي مي باشد و در بيماران اسکيزوافکتيو نيز کمتر از دوقطبي مي باشد. هم چنين از لحاظ نحوه نگارش، بيماران اسکيزوفرني در مقايسه با بيماران اسکيزوافکتيو و دوقطبي، بي نظمي نوشتاري بيشتري داشته و اين بي نظمي در بيماران اسکيزوافکتيو نيز بيشتر از بيماران دوقطبي بود.

 
كليد واژه: اختلال دوقطبي، اسکيزوفرني، اسکيزوافکتيو
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 4 : اصول بهداشت رواني پاييز 1390; 13(3 (پياپي 51)):242-249.
 
مقايسه فراواني انواع سوء استفاده و مسامحه دوران کودکي بين دو گروه وابسته و غير وابسته به مواد
 
نقوي محمدرضا,محمدي مسعود,بهرام نژاد علي,يابنده محمدرضا,زارع ايرج,نخعي نوذر*
 
* ايران، كرمان، دانشگاه علوم پزشكي، مركز تحقيقات علوم اعصاب
 
 

مقدمه: هدف از اين پژوهش، مقايسه فراواني انواع سوء استفاده و مسامحه دوران کودکي بين دو گروه وابسته و غير وابسته به مواد است.
روش کار: اين مطالعه مورد-شاهدي در يکي از شهرستان هاي استان کرمان (بردسير) در سال 1389 انجام شد. تعداد 212 بيمار داراي اختلال وابستگي به مواد در گروه مورد و 216 نفر بدون اين اختلال در گروه شاهد به صورت متوالي انتخاب شدند. ابزارها مشتمل بر داده هاي زمينه اي، پرسش نامه آسيب هاي دوران کودکي (CTQ) و پرسش نامه 12 سوالي سلامت عمومي (GHQ-12) به صورت بدون نام توسط آنان تکميل و جهت پي بردن به ارتباط انواع مختلف سوء استفاده از کودک با وابستگي به مواد در بزرگسالي از مدل رگرسيون لجستيک استفاده شد. جهت مقايسه نمره حيطه هاي پرسش نامه بين دو گروه از آزمون تحليل واريانس چند متغيره استفاده شد.
يافته ها: در گروه مورد %70.3 و در گروه شاهد%33.8 حداقل يکي از انواع سوء استفاده و مسامحه را گزارش کردند ((P<0.001. ميانگين نمره پرسش نامه آسيب هاي دوران کودکي در گروه مورد و شاهد به ترتيب 47.2±1.0 و 35.8±0.6 بود ((P<0.001. پس از تطبيق دو گروه از نظر داده هاي زمينه اي و نمره پرسش نامه سلامت عمومي، سوء استفاده عاطفي ((OR=5.06، مسامحه فيزيکي ( (OR=1.96و سوء استفاده جنسي (OR=1.89) با وقوع وابستگي به مواد ارتباط معني دار نشان دادند.
نتيجه گيري: در گروه وابسته به مواد شيوع تمامي انواع سوء رفتار دوران کودکي در مقايسه با گروه شاهد بيشتر بود. از بين آن ها و پس از تطبيق ساير متغيرها سه نوع سوء استفاده عاطفي، مسامحه فيزيکي و سوء استفاده جنسي ارتباط واضحي نشان دادند.

 
كليد واژه: سوء استفاده از کودک، وابستگي به مواد، مسامحه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 7 : اصول بهداشت رواني پاييز 1390; 13(3 (پياپي 51)):270-277.
 
بررسي اثربخشي مداخله فراشناختي بر علايم مولفه هاي فراشناختي در بيماران مبتلا به اختلال بدشکلي بدن
 
احمدي طهور محسن*,ربيعي مهدي,كاملي پريسا,بهرامي فاطمه,صفايي راد ايرج
 
* ايران، همدان، دانشگاه آزاد اسلامي، گروه روان شناسي
 
 

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي اثربخشي مداخله فراشناختي بر کاهش علايم مربوط به مولفه هاي فراشناختي درگير در بيماران اختلال بدشکلي بدن انجام شد.
روش کار: اين پژوهش به روش کار آزمايي باليني با گروه شاهد و با روش نمونه گيري داوطلبانه بر روي مراجعين به متخصصين جراحي زيبايي در شهر اصفهان در سال 1388 که بر اساس ملاک هاي چهارمين ويراست راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني و مقياس اصلاح شده اختلال وسواسي جبري يل-براون براي اختلال بدشکلي بدن
(YBOCS-BDD) دچار اختلال بدشکلي بدن بودند، انجام شد. 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه شاهد و آزمون به روش تصادفي جايگزين شدند. پس از اجراي پيش آزمون که با استفاده از پرسش نامه فراشناخت (MCQ) به عمل آمد، گروه آزمون طي 8 جلسه هفتگي تحت مداخله فراشناختي قرار گرفتند در حالي که گروه شاهد هيچ مداخله اي دريافت نکردند. پس آزمون و پي گيري (6 ماه بعد) با همان ابزار انجام گرفت. تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از روش آماري تحليل کوواريانس چندمتغيره به کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 انجام شد.
يافته ها: مداخله فراشناختي درکاهش علايم مربوط به مولفه هاي فراشناختي (باورهاي مثبت درباره نگراني، کنترل ناپذيري و خطر، نياز به کنترل افکار و ...) در بيماران مبتلا به اختلال بدشکلي بدن در مراحل پس آزمون و پي گيري تاثير معني داري دار
د .(P<0.01)
نتيجه گيري: بر اساس نتايج، مداخله فراشناختي حتي در پي گيري 6 ماهه پس از مداخلات نيز در کاهش علايم مربوط به مولفه هاي فراشناختي در بيماران مبتلا به اختلال بدشکلي بدن موثر مي باشد.

 
كليد واژه: اختلال بدشکلي بدن، اختلال وسواسي جبري، درمان فراشناختي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 8 : اصول بهداشت رواني پاييز 1390; 13(3 (پياپي 51)):278-294.
 
عوامل خطر عوارض قلبي عروقي در بيماران ديابتي نوع 2: نقش پيش بين عوامل روان شناختي، عوامل اجتماعي و خصوصيات بيماري
 
رحيميان بوگر اسحاق*
 
* ايران، سمنان، مهدي شهر، منطقه دربند، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، گروه روانشناسي باليني
 
 

مقدمه: عوارض قلبي عروقي از شايع ترين و مهلک ترين پيامدهاي باليني ديابت نوع 2 است. هدف پژوهش حاضر بررسي عوامل خطر روان شناختي، اجتماعي و مرتبط با بيماري در پيدايش عوارض قلبي عروقي در بيماران ديابتي نوع 2 بود.
روش کار: در يک مطالعه توصيفي از نوع همبستگي، تعداد 264 بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 به شيوه نمونه گيري در دسترس در درمانگاه هاي سرپايي بيمارستان شريعتي تهران طي ماه هاي ارديبهشت تا مرداد 1389 انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه جمعيت شناختي و خصوصيات بيماري و مقياس هاي کيفيت زندگي، تاب آوري و خودمديريتي ديابت جمع آوري و به کمک رگرسيون لجستيک دو مقوله اي به روش ورود همگام با نرم افزار
PASW تحليل گرديد.
يافته ها: هموگلوبين گلوکوزيله، نمايه توده بدني، کيفيت زندگي، تاب آوري و خودمديريتي ديابت قادر بودند به طور معني داري بيماران ديابتي داراي عوارض قلبي عروقي را از بيماران ديابتي فاقد اين عوارض تفکيک نمايند
(P<0.001). جنسيت، سن، مدت ابتلا و نوع درمان قادر نبودند به طور معني دار دو گروه را از هم تفکيک نمايند(P>0.05) . طبق تبيين مدل کامل رگرسيون، 97 درصد موارد به درستي طبقه بندي شدند.
نتيجه گيري: هموگلوبين گلوکوزيله، نمايه توده بدني، کيفيت زندگي، تاب آوري و خودمديريتي ديابت در پيدايش عوارض قلبي عروقي بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 سهيم هستند و اين متغيرها مي توانند ميزان بالايي از تغييرپذيري عوارض قلبي عروقي را در اين بيماران تبيين نمايند. اين يافته ها داراي پيامدهاي کاربردي در طراحي مداخلات پيشگيرانه از ديابت و عوارض آن است. ادغام اين عوامل در برنامه هاي ارتقاي سلامت بيماران ديابتي واجد اهميت خواهد بود.

 
كليد واژه: ديابت نوع 2، عوارض قلبي عروقي، کيفيت زندگي، هموگلوبين گلوکوزيله
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 2 : اصول بهداشت رواني تابستان 1390; 13(2 (پياپي 50)):124-135.
 
اثربخشي رفتاردرماني ديالکتيکي به شيوه گروهي (با تكيه بر مولفه هاي هوشياري فراگير بنيادين، تحمل پريشاني و تنظيم هيجاني) بر نشانه هاي افسردگي در دانشجويان
 
علوي خديجه*,مدرس غروي مرتضي,امين يزدي سيدامير,صالحي فدردي جواد
 
* ايران، مشهد، دانشگاه علوم پزشکي مشهد، دانشکده پرستاري و مامايي
 
 

مقدمه: هدف اين پژوهش، بررسي اثربخشي رفتاردرماني ديالکتيکي (DBT) به شيوه گروهي بر نشانه هاي افسردگي از طريق بهبود مولفه هاي هوشياري فراگير، تحمل پريشاني و تنظيم هيجاني است.
روش کار: در اين پژوهش شبه آزمايشي با استفاده از شيوه نمونه گيري داوطلبانه از ميان دانشجويان شاغل به تحصيل در دانشگاه هاي فردوسي و علوم پزشکي مشهد در سال تحصيلي 88-1387، تعداد بيست نفر که با استفاده از پرسش نامه افسردگي بك داراي نشانه هاي افسردگي بودند، شناسايي شده و به طور تصادفي در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. پرسش نامه هوشياري فراگير فريبرگ
(FMI)، مقياس تحمل پريشاني (DTS) و مقياس دشواري هاي تنظيم هيجاني (DERS) روي دو گروه اجرا گرديد. سپس رفتاردرماني ديالکتيکي به شيوه گروهي در هشت جلسه و طي چهار هفته بر روي گروه آزمون بر اساس راهنماي درماني اجرا شد و گروه شاهد هيچ درماني دريافت نکردند. در خاتمه، دو گروه، مقياس هاي پ‍ژوهش را تکميل نمودند. ارزيابي پي گير نيز يك ماه پس از اتمام درمان صورت گرفت. داده ها با استفاده از آزمون تحليل واريانس با اندازه گيري مکرر و آزمون تي براي نمونه هاي همبسته تحليل گرديدند.
يافته ها: نتايج حاکي از اثربخشي رفتاردرماني ديالکتيکي در کاهش نشانه هاي افسردگي (
P<0.001) و افزايش معني دار در شاخص هاي هوشياري فراگير ( (P=0.001و تحمل پريشاني ( (P<0.05بود. آزمودني هاي گروه آزمون در مقايسه با گروه شاهد در شاخص دشواري هاي تنظيم هيجاني، کاهش معني داري نشان ندادند. بهبودي مشاهده شده در گروه آزمون در پي گيري يک ماهه نيز حفظ شده بود.
نتيجه گيري: به نظر مي رسد
DBT از طريق اثرگذاري بر مولفه هاي هوشياري فراگير و تحمل پريشاني، نشانه هاي افسردگي را کاهش مي دهد.

 
كليد واژه: رفتاردرماني، افسردگي، هوشياري فراگير، تحمل، هيجان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 1 : اصول بهداشت رواني تابستان 1390; 13(2 (پياپي 50)):114-123.
 
ارتباط بين سلامت روان و تفكر انتقادي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي مشهد
 
امين خندقي مقصود*,پاك مهر حميده
 
* ايران، مشهد، پرديس دانشگاه فردوسي مشهد، دانشکده علوم تربيتي و روان شناسي
 
 

مقدمه: توجه به تفکر انتقادي يکي از اهداف آموزش عالي و مولفه اي کليدي در سلامت روان دانشجويان است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسي ارتباط بين سلامت روان و تفكر انتقادي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي مشهد صورت گرفت.
روش کار: در اين پژوهش توصيفي از نوع همبستگي 357 نفر از دانشجويان (196 دختر و 161 پسر) که در سال تحصيلي 90-1389 در دانشگاه علوم پزشکي مشهد مشغول به تحصيل بودند با استفاده از جدول كرجسي و مورگان به روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انتخاب و با استفاده از پرسش نامه هاي سلامت عمومي گلدبرگ و آزمون تفکر انتقادي کاليفرنيا (فرم ب) مورد ارزيابي قرار گرفتند. داده هاي حاصل با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون و آزمون مانووا تحليل شدند
.
يافته ها: همبستگي معني داري بين سلامت روان و تفكر انتقادي دانشجويان وجود داشت
(P<0.01) که از بين مولفه هاي سلامت روان اضطراب، بيشترين همبستگي (r=-0.17، (P=0.01 و افسردگي، کمترين همبستگي r=-0.06)، (P>0.05 را با تفکر انتقادي نشان داد. هم چنين، واريانس سلامت روان دانشجويان از طريق تفكر انتقادي قابل پيش بيني بود ( .(P<0.01در ضمن دختران در سلامت روان نسبت به پسران از وضعيت بهتري برخوردار بوده (P<0.001) اما از نظر ميزان تفكر انتقادي هر دو جنس در يك سطح قرار داشتند (P>0.05).
نتيجه گيري: با توجه به رابطه معني دار بين سلامت روان و تفكر انتقادي، مي توان نتيجه گرفت كه بهبود فرايند تفكر انتقادي به ارتقاي سطح سلامت روان دانشجويان منجر مي گردد. به ويژه اين که مهارت هاي تفکر انتقادي در دانشجويان رشته هاي مرتبط با مشاغل پزشکي و بهداشتي، ضرورتي مضاعف دارد
.

 
كليد واژه: انتقادي، تفکر، دانشجو، سلامت روان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 4 : اصول بهداشت رواني تابستان 1390; 13(2 (پياپي 50)):148-159.
 
تحليل مسير منبع کنترل، نشانگان افسردگي و پيشرفت تحصيلي بر افکار خودکشي: نقش تعديل کنندگي جنس
 
فدايي زهرا*,عاشوري احمد,هوشياري زهرا,ايزانلو بلال
 
* ايران، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، پژوهشکده خانواده
 
 

مقدمه: مطالعات شيوع شناسي نشان مي دهد که مشکلات مربوط به بهداشت رواني در بين دانشجويان، يکي از عمده ترين مسايل آموزش عالي است. لذا اين پژوهش با هدف بررسي نقش منبع کنترل، نشانگان افسردگي و پيشرفت تحصيلي بر افکار خودکشي دانشجويان انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع همبستگي و بر حسب نوع استفاده از نتايج، کاربردي است. نمونه اي شامل
 ??? نفر از دانشجويان دانشگاه تهران در سال تحصيلي 88-1387 است كه به روش خوشه اي چند مرحله اي انتخاب و با مقياس هاي افکار خودکشي(SIS) ، افسردگي دانشجويان (UCDI) و منبع کنترل راتر مورد اندازه گيري قرار گرفتند. داده هاي به دست آمده از مقياس هاي مذکور با استفاده از روش تحليل مسير به کمک نرم افزار ليزرل تحليل شدند.
يافته ها: نتايج بررسي همبستگي بين متغيرهاي پيش بين و ملاک حاکي از آن است که جهت رابطه در هر دو گروه دختر و پسر در ماتريس همبستگي دو متغيره يکسان است. اما معني داري ضرايب و ميزان واريانس تبيين شده بين متغيرها در دو گروه دختر و پسر متفاوت است
.
نتيجه گيري: يافته ها حاکي از ضرورت توجه به متغيرهاي منبع کنترل، ميزان افسردگي و پيشرفت تحصيلي و ارتباط آن ها با افکار خودکشي دانشجويان است. جهت حفظ و ارتقاي بهداشت رواني، پيشرفت تحصيلي دانشجويان و ارايه خدمات مناسب بهداشت رواني بايد به نقش اثربخشي اين متغيرها توجه شده و در آزمون هاي غربالگري و پايش سلامت رواني دانشجويان مدنظر قرار گيرند
.

 
كليد واژه: افسردگي، افکار خودکشي، پيشرفت تحصيلي، دانشجويان، منبع کنترل
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 7 : اصول بهداشت رواني تابستان 1390; 13(2 (پياپي 50)):182-193.
 
رابطه نگرش مذهبي و علايم اختلال استرس پس از سانحه در زلزله زدگان شهرستان بم
 
گودرزي محمدعلي*,شفيعي فائزه,تاريخي علي رضا
 
* ايران، شيراز، دانشگاه شيراز، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، گروه روان شناسي باليني
 
 

مقدمه: مضامين ديني حاکي از اين است که انسان به هنگام برخورد با شرايط تهديدکننده، خدا را مي خواند. تحقيقات آسيب شناسي رواني نيز نشان داده است که وقايع تکان دهنده و تهديدکننده ممکن است در برخي از افراد مستعد، علايم اختلال استرس پس از سانحه را ايجاد نمايد. لذا هدف اين تحقيق، بررسي رابطه بين نگرش مذهبي و علايم اختلال استرس پس از سانحه در افرادي بود که در زلزله بم حضور داشتند.
روش کار: تحقيق حاضر از نوع همبستگي و پس رويدادي است. آزمودني ها شامل 117 نفر (70 مرد و 47 زن) از مردم شهرستان بم بودند که به روش نمونه گيري تصادفي ساده از بين افرادي که در حادثه زلزله حضور داشتند، انتخاب شدند. آزمودني ها دو مقياس نگرش مذهبي و اختلال استرس پس از سانحه مي سي سي پي (اشل) را به صورت فردي تکميل کردند. براي تحليل داده ها از روش هاي آماري ضريب همبستگي پيرسون، رگرسيون گام به گام و آزمون تي استفاده شد
.
يافته ها: نگرش مذهبي تنها قادر بود مولفه هاي ناتواني در مهار عاطفي و افسردگي مقياس اشل را به صورت معکوس پيش بيني کند. هم چنين، آزمودني
هاي داراي علايم خفيف در مقايسه با آزمودني هاي داراي علايم شديد، نگرش مذهبي برتري نشان دادند (.(P<0.001
نتيجه گيري: نگرش مذهبي مي تواند در کاهش علايم عاطفي اختلال استرس پس از سانحه موثر باشد ولي بر علايم خودآيند آن تاثيري ندارد
.

 
كليد واژه: اختلال استرس پس از سانحه، افسردگي، زلزله، عاطفه، کنترل
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اصول بهداشت رواني

 8 : اصول بهداشت رواني تابستان 1390; 13(2 (پياپي 50)):194-202.
 
بررسي ارتباط سبك دلبستگي بالغين به والدين با تنش، اضطراب و افسردگي
 
نايبي نيا انورسادات*,سالاري پروين,مدرس غروي مرتضي
 
* ايران، سبزوار، دانشگاه علوم پزشکي
 
 

مقدمه: سبک هاي دلبستگي از منابع درون فردي هستند كه مي توانند سطوح تنش و ناتواني را در شرايط ناگوار تعديل كنند و اثرات منفي تنش را كم رنگ تر جلوه دهند. بنابر نتايج پژوهش ها، سبك هاي دلبستگي، اهميت پيش بيني كننده زيادي در بهداشت رواني دارد. با توجه به اهميت سلامت روان در زندگي افراد که از مواد مخل کننده آن تنش، اضطراب و افسردگي است و وجود نظريه مهم دلبستگي بالبي و دسترسي محدود پژوهشگر به مقالاتي که فرضيات مشتق از اين نظريه را آزمون کند، پژوهشي با هدف تعيين ارتباط سبک هاي دلبستگي بالغين به والدين با تنش، اضطراب و افسردگي انجام شد.
روش کار: اين مطالعه توصيفي همبستگي در سال 1388 بر 170 زن متاهل 44-15 ساله كه به روش آسان از درمانگاه زنان بيمارستان قائم (عج) و مطب متخصص زنان شهر مشهد انتخاب شدند، انجام شد. داده ها با پرسش نامه سبك دلبستگي بالغين به والدين و مقياس تعيين همزمان تنش، اضطراب و افسردگي جمع آوري و با نرم افزار
SPSS نسخه ?? در سطح معني داري 0.05 با استفاده از آزمون آماري پيرسون تحليل شد.
يافته ها: تنش، اضطراب و افسردگي، ارتباط منفي با سبك دلبستگي ايمن به والدين دارد که در مورد افسردگي با دلبستگي ايمن به پدر و مادر و تنش با دلبستگي ايمن به مادر معني دار گرديد و هر سه مولفه، ارتباطي مثبت و معني دار با سبك دلبستگي سرد به پدر و مادر دارند
.(P<0.01)
نتيجه گيري: بر اساس نظريه بالبي، دلبستگي براي تكوين شخصيت و روابط بهنجار ضروري بوده و پايه اي براي سلامت رواني است.

 
كليد واژه: اضطراب، افسردگي، بالغ، تنش، دلبستگي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 22 خرداد 1391  6:58 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها