واحد اقتصاد تبیان زنجان-
اقتصاد دانش
ضعف یا فقدان کامل تعریف، یک مساله فراگیر در ادبیات علمی است. این امر یکی از بی دقتی های متعددی است که مفهوم اقتصاد دانش را بیشتر به لفاظی تبدیل کرده است تا تحلیلی سودمند(کیت اسمیت، ۲۰۰۹).
هدف این مقاله پرکردن بخشی از شکاف مذکور در نقل قول فوق است. هدف اصلی پیدا کردن تعاریف قابل آزمون است.
به عبارت دیگر تعاریفی که به ما اجازه می دهند با یک روش خلل ناپذیر از طریق آمارهای ملی و بین المللی و داده های پیمایشی، اقتصاد دانش، دانش نیروی کار و شرکت(بنگاه) مبتنی بر دانش را اندازه بگیریم.
این به نوبه خود به ما اجازه خواهد داد تا به سوالات کلیدی همانند زیر پاسخ دهیم: میزان بزرگی اقتصاد دانش چقدر است؟ این اقتصاد به چه سمتی و با چه سرعتی رشد می کند؟
نتایج عملی و سیاسی آن برای بنگاه ها و دولت چیست؟ به این ترتیب امکان آزمون تعدادی از ادعاهایی که در مورد اقتصاد دانش مطرح شده است را خواهیم داشت.
سرمایه گذاری در اقتصاد دانش در حال سبقت از سرمایه گذاری در سرمایه فیزیکی است.
متاسفانه ارائه تعریف دغدغه اصلی بحث ها نیست، همچنین صاحب نقل قول فوق، کمکی به تعریف دقیق اقتصاد دانش یا فعال دانش نمی کند.
بخشی از مشکل این است که تعیین دقیق تعدادی از مفاهیم اساسی ذاتا دشوار است. همان طور که در یک گزارش چنین نتیجه گرفته شده است: «علم توصیف، درک و اندازه گیری دانش، همواره ناقص خواهد بود.
دانش تعریف شده در این انجمن، متغیر، گاهی چسبنده، اغلب لغزنده، به ندرت ملموس، غالبا ضمنی و بسیار ناهمگن است.»
در نتیجه عبارت اقتصاد دانش و فعال دانش را اغلب یک حالت خودتعریف و بدیهی گرفته اند و در برخی موارد در مقابل داده های دقیق آزمون نشده اند.
تعدادی از تعاریف عمومی اقتصاد دانش در زیر آمده است. با زبانی عصاقورت داده می توانیم بگوییم اقتصاد دانش چیزی است که توسط شرکت ها از فراهم کردن کامپیوترهای قوی و ذهن های به خوبی آموزش دیده در جهت ایجاد ارزش، فراهم می شود.