اوج نظريه پردازي و تعالي جهان بيني و تصوير ژرف و زيبا از پيوستگي جهان آفرينش را مي توان در پرتو کاربرد انگاره «حقيقت و رقيقت» در حکمت متعاليه شاهد بود. اين انگاره در سراسر پردازش هاي عالي صدرايي و پيروان متعالي وي حضور دارد، همانچه در فلسفه هاي پيشين از آن خبري نمي توان يافت، اين از ابتکارات صدراست که با مطالعات بين رشته اي و توجه به مطالب بلند عرفاني، به سوي پردازش نظريات برهاني شتاب مي گيرد و با ترک روش فلسفي متعارف، مکاتب فلسفي رقيب را پس مي گذارد.
استفاده از اين انگاره بسيار گسترده در تبيين هاي فلسفي دامنه اي پر کاربرد دارد. پيروان حکمت متعالي، در منطق متداول بين خود، از آن تعبير به حمل «حقيقت و رقيقت» براي حل برخي معضلات و توجيه اتحاد برخي از موضوع و محمول هاي به ظاهر کاملا متباين نموده اند.
اين انگاره در حل مشکلات فلسفي نيز بسيار کارساز است و در ترسيم جهان بيني نقش ويژه اي دارد و براي نشان دادن واقعيت وحدت حقيقت وجود و توجيه کثرت و تباين ظاهري نيز داراي نقش منحصر به فردي است. با توجه به آنکه به عنوان موضوع مستقل، به اين انگاره مهم پرداخته نشده، در اين نوشتار جايگاه و اهميت آن در محور پردازش جهان بيني واکاوي شده است و موارد استفاده از آن با استمداد از فرازهاي حکماي متعالي بيان مي شود و تلاش بر آن است تا پيشاپيش با تکيه بر موارد کاربرد، به مفهوم شناسي آن نيز بپردازيم.