زمانهایی در زندگی زناشویی اتفاق می افتد که آنقدر غصه دارتان می کند که به طلاق فکر می کنید. اگر طلاق بگیرید زندگیتان بهتر می شود یا بدتر؟ بچه ها چطور با این موضوع برخورد می کنند؟ بهترین زمان برای اینکه به همسرتان بگویید که طلاق می خواهید چه موقع است؟
وقتی مشکلی در زندگی زناشوییتان پیش می آید این افکار و سوال ها به ذهنتان هجوم می آورند. گاهی اوقات وقتی آن مشکل حل می شود، فکر طلاق ناخودآگاه از بین می رود. اما اگر این افکار ناپدید نشدند و مداوم فکرتان را مشغول کردند چه ؟
وقتی مداوم به طلاق و نتایج آن فکر میکنید، باید زندگی و رابطه تان با همسرتان را به خوبی ارزیابی کنید. یک قدم عقب بروید و ببینید چرا چنین احساسی پیدا کرده اید و چه مدت است که این افکار و احساسات شما را مشغول کرده است؟ آیا چیز خاصی در زندگیتان باعث شده فکر کنید که طلاق تنها راه نجات و تنها تصمیم درست برای شماست؟
طلاق مسئله ای ناگوار است و تصمیم گرفتن برای طلاق را نباید آسان گرفت. اگر هنوز همسرتان را دوست دارید و می خواهید که زندگیتان درست شود، شاید بد نباشد که با مشاور خانواده در این مورد صحبت کنید و ببینید چرا چنین افکاری پیدا کرده اید و راهی برای رضایت بخش تر کردن زندگیتان پیدا کنید.
خیلی وقت ها پیش می آید که فکر می کنید طلاق چاره کار شماست و بعد روز بعدی که از خواب بیدار می شوید همه چیز به نظرتان خوب می آید. پستی بلندی هایی مثل این باید شما را به این فکر بیندازد که چه چیز برایتان اهمیت دارد و زندگیتان چطور می تواند بهتر یا بدتر شود. اگر فکر نمی کنید که همسرتان با شما نزد مشاور خانواده نمی آید، خودتان به تنهایی بروید و از آنها بخواهید که در تصمیم گیریتان کمکتان کنند.
این روزها آمار طلاق به شدت بالا رفته است اما باید فکر کنید که بعد از طلاق چه احساسی خواهید داشت. به این فکر کنید که چه بلایی سر بچه هایتان، خانه تان، و وضعیت مالیتان خواهد آمد.
همه چیز در زندگی شما در زندگی بعد از طلاقتان نقشی خواهد داشت.
اگر تصمیم به ادامه زندگی می گیرید، باید به زندگی که دارید فکر کنید و اینکه جقدر از این زندگی رضایت دارید و احساس خوشبختی می کنید. خیلی از زوج ها به نظر خوشبخت می آیند و وقتی تقاضای طلاق می کنند همه را از تصمیمشان متعجب می کنند. این افراد ظاهر خوبی به زندگی خود می دهند اما پشت درهای بسته همیشه در حال جنگ و جدال با هم هستند.
متاهل بودن می تواند بسیار لذت بخش و در عین حال غیر قابل تحمل باشد.
علائمی که نشان می دهد برای طلاق آمادگی دارید این است که همیشه عصبانی باشید، همیشه با همسرتان جنگ و دعوا داشته باشید، همدیگر را مقصر بدانید، دیگر خانواده خوشبختی نباشید، سر مسائل کوچک و پیش پا افتاده هم بحث و جدل کنید و از این قبیل. راه های زیادی برای تشخیص وخامت زندگیتان هست اما احتیاطات زیادی را هم باید طی این مدت در زندگیتان در نظر داشته باشید.
طلاق فقط به دو طرف ازدواج یعنی مرد و زن تاثیر نمی گذارد. اگر بچه داشته باشید، زندگی برای آنها هم خیلی سخت خواهد شد، البته ممکن است در ابتدا زیاد به ظاهر نیاورند. بعضی از بچه ها ممکن است خودشان را برای آن جدایی مقصر بدانند. اما با این حال باز هم درست نیست که دو نفر فقط به خاطر بچه هایشان با هم بمانند و به زندگی خود ادامه دهند. این همه چیز را بدتر هم خواهد کرد. بچه ها هم درست مثل خودتان یاد می گیرند که با طلاق شما کنار بیایند.
تصمیم نهایی برای طلاق فقط توسط خودتان گرفته می شود و این شما هستید که باید ببینید میلتان به کدام طرف است.
چطور بفهمیم که وقت طلاق رسیده است
همه ما انسانیم، رشد می کنیم، نیازهایمان تغییر می کنند و گاهی اوقات روزگار زوج هایی که زمانی عاشق و معشوق بودند را از هم جدا می کند. فهمیدن اینکه کی وقت طلاق رسیده است کار سختی است. راه های زیر به شما برای گرفتن این تصمیم بزرگ کمک می کند.
دستورالعمل ها
قدم 1: بدانید که وقت رفتن رسیده است و اگر احساس می کنید که در زندگی زناشویی به شما ظلم می شود—چه فیزیکی و چه فکری—یا سلامت عمومی شما به خاطر رفتار همسرتان به خطر افتاده است از دیگران کمک بگیرید. اعتیاد به موادمخدر و الکل، کتک زدن، فحاشی، اعتیاد به قمار و مشکلات زیاد بخش دیگر با گذشت زمان روز به روز بدتر می شوند. اگر احساس می کنید که همسرتان می تواند روزی بهبود پیدا کرده و به وضعیت عادی برسد، با همه وجود از او حمایت کنید اما نه با جنگ و دعوا. درغیر اینصورت باید به این نتیجه برسید که طلاق سالمترین راه ممکن برای شماست.
قدم 2: اگر دلیل شما برای جدایی هیچگونه از موارد سوءاستفاده که در بالا عنوان شد نیست، نزد مشاور خانواده بروید. بسیاری از متخصصین می گویند اگر یک زوج با صداقت سعی کنند با مشاوره خانواده زندگیشان را حفظ کنند اما هنوز هم بعد از یک سال برای جدایی شک و شبهه در ذهنشان باشد، ممکن است در آن زمان به این نتیجه برسند که طلاق بهترین راه برای هر دو آنهاست.
قدم 3: از خودتان بپرسید که آیا به خاطر فرزندانتان به زندگی زناشوییتان ادامه می دهید یا خیر. بااینکه بسیاری از زوج های مشکل دار به خاطر فرزندانشان به زندگی با هم ادامه می دهند اما انرژی منفی، جنگ و دعواهای پدر و مادر و ناخوشنودی کلی والدین به بچه ها هم سرایت خواهد کرد. بااینکه خیلی ها با این نظر موافق نیستند اما اگر بچه هایتان تنها دلیل با هم بودن شما هستند بهتر است بدانید که پدر و مادر خوشبخت اما جدا از هم بسیار سالمتر از پدر و مادر ناخوشنود زیر یک سقف است.
قدم 4: نگاهی دقیق به خودتان بیندازید و رفتارهای خودتان را در مشکل بسنجید. از همسرتان هم بخواهید که همین کار را بکند و فکر کنید که چه چیزهایی باید تغییر کند و صادقانه بپذیرید که آن تغییر ممکن است یا نه. اگرهر دو شما بتوانید اشتباهات خودتان را تشخیص داده اید اما برای التیام بخشیدن به رابطه تان میلی به قدم برداشتن ندارید، بهترین راه برایتان جدایی است.
قدم 5: زخم هایی را پیدا کنید که قابل التیام نیستند. ببینید چطور این آسیب ها پدید آمده اند و چرا قابل درمان نیستند. گاهی اوقات خیانت، دروغگویی، بی اعتنایی، سوءاستفاده، اعتیاد و از این قبیل را می تواند کلامی بخشید اما قلبتان برای همیشه شکسته می ماند و دیگر نمی تواند اعتماد کند. احساس گناه، عصبانیت، خشم و بی اعتمادی هیچوقت از بین نمی روند و سرپوش گذاشتن بر آنها برای حفظ زندگی فقط هر دو شما را بیچاره تر خواهد کرد.
قدم 6: اجازه بدهید که آسیب ببینید، بترسید، احساس افسردگی کنید و حتی تنها شوید. اما اجازه ندهید ترس از این احساسات تنها دلیل شما برای ادامه زندگی با همسرتان باشد. گاهی ماندن در رابطه های ناسالم فقط به این دلیل که به آن عادت کرده اید راحت به نظر می رسد اما هرچه مدت بیشتری در یک زندگی ناکام بمانید خودتان را عمیق تر در آن چال می کنید. خودتان را رها کنید و بدانید که بعد از فرونشستن طوفان هم شما و هم همسرتان خواهید توانست دوباره از زندگی لذت ببرید، حتی اگر اینبار جدا از هم باشد.