0

اسرار نماز

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

اسرار نماز

آیه الله جوادى آملى
عبادت که هدف آفرینش انسان است، اسرارى دارد; اسرار عبادت غیر از آداب و احکام آن است . احکام عبادت، همین واجبات است که در کتاب‏هاى فقهى بیان شده است، مانند واجبات و ارکان نماز . آداب نماز مانند آهسته دعا کردن، پاره‏اى از این آداب در کتاب‏هاى فقهى آمده است و برخى در کتاب‏هاى اخلاقى، اما اسرار عبادات ارواح و باطن‏هاى عبادت است که با باطن انسان در ارتباط است و انسان با باطن عبادت محشور مى‏شود، این گونه بحث‏ها در کتاب‏هاى عرفانى بیان شده است .
در این مقال به اسرار نماز - که از مهم‏ترین عبادت‏هاست - پرداخته مى‏شود .
عبادات ظاهرى دارند و باطنى و سرى، به ما گفته‏اند که آن اسرار را فراگیریم و بدان‏ها عمل کنیم . نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزء احکام الهى است . هر یک از احکام براى آن است که انسان به اسرار آنها پى ببرد و آزاد شود .
مرحوم شهید - رضوان الله تعالى علیه - نقل فرموده است (۱) که همواره رسول خدا (ص) بعد از نماز صبح، بین‏الطلوعین، در مسجد مى‏نشستند و به سؤال‏هاى مردم پاسخ مى‏دادند . روزى دو نفر نوبت گرفتند تا سؤالاتى طرح کنند . حضرت به اولى فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمده‏اید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثارید و او کار لازمى دارد و عجله دارد . این ادب رعایت نوبت را حضرت در آن جا آموختند . بعد فرمودند: من بگویم شما براى چه آمده‏اید یا شما مى‏گویید؟ عرض کردند یا رسول الله! شما بفرمایید .
فرمودند: یکى براى یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگرى براى مسائل وضو گرفتن، آن گاه سؤال‏ها را جواب فرمود:
اما معناى وضو گرفتن - شستن صورت و دست‏ها و مسح سر و پاها در وضو، رازى دارد: شستن صورت در وضو یعنى خدایا هر گناهى که با این صورت انجام دادم آن را شست‏و شو مى‏کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانى پاک سر بر خاک بگذارم . شستن دست‏ها در وضو یعنى خدایا از گناه دست‏شستم، و گناهانى را که با دستم مرتکب شده‏ام، دستم را تطهیر مى‏کنم . مسح سر در وضو یعنى خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده‏ام سرم را تطهیر مى‏کنم و آن خیال‏هاى باطل را از سر به دور مى‏اندازم . مسح پا یعنى خدایا من از جاى بد رفتن پا مى‏کشم و این پا را از هر گناهى که با آن انجام داده‏ام تطهیر مى‏کنم .
اگر کسى بخواهد نام مبارک حق تعالى را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند . مگر مى‏شود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید .
این گوشه‏اى از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما مى‏بینیم از نماز و عبادت لذت نمى‏بریم براى آن است که به این اسرار آشنا نیستیم . آنها که از عبادت لذت مى‏برند چیزى را به این عبادت تبدیل و تعویض نمى‏کنند .
مرحوم ابن بابویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا - سلام الله علیه - به یکى از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: «ان عله الوضوء التی من اجلها صار على العبد غسل الوجه و الذراعین و مسح الراس والقدمین . فلقیامه بین یدى الله تعالى و استقباله ایاه بجوارحه الظاهره و ملاقاته بها الکرام الکاتبین . فیغسل الوجه للسجود و الخضوع و یغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما و یرهب و یتبتل و یمسح الراس والقدمین لانهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته و لیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فى الوجه والذراعین‏» . (۲)
فرمود: سر وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضاى پاک متوجه خداوند سبحان گردد . آیا مى‏شود انسان با چشم گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خداوند بشود؟ و اصولا اسرار الهى حقایقى است که «لایمسه الا المطهرون‏» . (۳) اگر حقیقت قرآن را جز افراد باطهارت نمى‏یابند، حقیقت این عبادات را هم جز افراد پاک نمى‏یابند . آن گاه عبادت در کام انسان لذت پیدا مى‏کند و هیچ چیزى انسان را به خود مشغول نخواهد کرد .
در این حدیث‏شریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است . انسان ملائکه را مى‏بیند، سخنان آنان را مى‏شنود . این که مى‏بینیم ما نماز مى‏خوانیم و چیزى از نورانیت احساس نمى‏کنیم براى آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخواندیم . خاصیت نماز، در معرفت‏باطن آن است . اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آن گاه در راه خدا شربت‏شهادت نوشید، خون او با دیگر خون‏ها یکسان نیست .
هر شهیدى آن قدرت را ندارد که نظام اسلامى را تحکیم کند . گاهى هزاران نفر باید شهید شوند تا سدى در برابر سیل بیگانگان باشند، گاهى یک نفر سیل را برمى‏گرداند . گرچه براى شهید مقامى است‏بس عظیم، اما همه شهدا در یک درجه نیستند . آن کسى که عارف‏تر و عالم‏تر و آگاه‏تر و با فرشتگان خدا در زمان حیاتش ملاقات‏ها داشته است، خون او هم مؤثرتر است .
در وضو، شستن صورت با صابون لازم نیست، شستن صورت با نیت لازم است . اگر کسى صورت را با این قصد بشوید که خدایا براى وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهره‏اى پاک به سوى تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پى برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات مى‏کند . دست‏ها را مى‏شوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد; و سر و پا را مسح مى‏کند چون در نماز سر او پیداست و پاهاى او به طرف قبله است، باید با فکر و پاى پاک به طرف خداوند سبحان بایستد و لذت ببرد . این گوشه‏اى است از آن چه در مورد وضو بیان فرموده‏اند .
گوشه‏اى از اسرار نماز
اما نماز، درباره نماز نیز از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: «ما من صلوه یحضر وقتها الا نادى ملک بین یدى الناس: ایها الناس قوموا الى نیرانکم التی اوقدتموها على ظهورکم فاطفئوها بصلاتکم‏» . (۴) هیچ نمازى نیست مگر آن که در وقت نماز فرشته‏اى به مردم مى‏گوید اى مردم برخیزید آن آتش‏هایى که با دست‏خود بر پشت‏خود روشن کرده‏اید با نماز خاموش کنید .
چنان نیست که ما نگاه ناروایى که کردیم، سخن بدى که گفتیم، بى‏راهه‏اى که رفتیم، از ما جدا و دور باشد، همه اینها آتش‏هایى است که با دست‏خود روشن کرده‏ایم و بر دوش حمل مى‏کنیم و نمى‏دانیم که خروارها آتش بر دوش ماست .
انسان خود آتش و هیزم افروخته مى‏شود: «و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا» . (۵) آنها که اهل قسط و ظلم هستند، خود هیزم جهنم‏اند . انسان به صورت آتش و هیزم افروخته‏اى مجسم مى‏شود .
اگر خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد، اهل قسط و ظلم را هم دشمن دارد، و آنها هیزم افروخته جهنم‏اند . بسیارى از کارهاى ماست که به صورت آتش بر دوش، انباشته است و ما احساس نمى‏کنیم . معلوم مى‏شود اگر کسى نماز خواند نه تنها گرفتار گناهانى بعد از نماز نمى‏شود بلکه آتش‏هایى را نیز که قبلا روشن کرده است‏خاموش مى‏کند و مى‏شود «نور» .
از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است که اگر خداوند سبحان بخواهد برکتى به انسان مرحمت کند آن را در بهترین حال عطا مى‏فرماید، و بهترین حالت در محراب بودن و در جنگ با دشمن درونى است . خداى سبحان اگر به زکریا، یحیى را مرحمت کرده است در حال عبادت این بشارت به او داده شده است . «امام صادق - علیه السلام - فرمود: ان طاعه الله - عزوجل خدمته فى الارض و لیس شى‏ء من خدمته یعدل الصلوه فمن ثم نادت الملائکه زکریا - علیه السلام - و هو قائم یصلى فى المحراب‏» ; (۶) اعت‏خداوند آن است که انسان در زمین، خداوند را خدمت کند و چیزى از خدمت او به اندازه نماز نمى‏ارزد و به همین هت‏بشارت در حال عبادت به زکریا داده شده است .
نماز یک نهر روان و یک چشمه کوثر است، همه آتش‏هاى گذشته را خاموش مى‏کند، و هم نمى‏گذارد انسان بعدا گرفتار آتش شود . هم جلو بدى‏ها را مى‏گیرد و هم آن بدى‏هاى گذشته را از بین مى‏برد . این خاصیت نماز است که در قرآن کریم بدان اشاره شده است: «ان الصلوه تنهى عن الفحشاء والمنکر و لذکرالله اکبر والله یعلم ما تصنعون‏» . (۷)
بیانى از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است که فرمود: «اول ما یحاسب به العبد عن الصلوه فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله‏» . (۸)
اول چیزى که از انسان سؤال مى‏کنند نماز است، اگر نماز قبول شد سایر اعمال هم قبول است . نماز و نمازگزار را قرآن کریم به خوبى معرفى فرموده است . نمازگزار کسى است که مسائل‏مالى به عهده او نیست، طمع و آز در درون او نیست . وقتى که طبیعت دنیاپرست انسان را خداى خالق انسان تبیین مى‏کند: «ان الانسان خلق هلوعا; اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا» . این مفاسد طبیعت انسان را تشریح مى‏کند آن گاه مى‏فرماید: «الا المصلین‏» . (۹) نمازگزاران از این رذایل محفوظ‏اند . معلوم مى‏شود نماز مساله‏اى است که انسان را از رذایل محفوظ و تطهیر مى‏کند . بنابراین تطهیر انسان از همین نماز خواهد بود، زیرا نماز بسیارى از فضایل را براى انسان تحصیل، و بسیارى از رذایل را برطرف مى‏کند .
باز امام ششم فرمود: «ان العبد اذا صلى الصلوه فی وقتها و حافظ علیها ارتفعت‏بیضاء نقیه . تقول حفظتنی حفظک الله و اذا لم‏یصلها لوقتها و لم‏یحافظ علیها ارتفعت‏سوداء مظلمه تقول ضیعتنى ضیعک الله‏» ; (۱۰) انسان وقتى نماز را در اول وقت‏خواند، این نماز به صورت یک امر تابان جلوه مى‏کند و مى‏گوید: تو مرا حفظ کردى خدا تو را حفظ کند . (معلوم مى‏شود نماز یک حقیقتى دارد، زنده است، روحى دارد، براى همیشه هست، دعا مى‏کند و دعاى نماز هم همیشه مستجاب است . آن روح نماز است) و اگر کسى نماز را نخواند و یا در وقت نخواند، به صورت یک چهره تاریک در مى‏آید و مى‏گوید: تو مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند .
بهترین فرصت در حالات نماز همان حال سجده است که امام صادق - سلام الله علیه - فرمودند انسان هر چه به خاک نزدیک مى‏شود به خدا نزدیک‏تر مى‏شود: «اقرب ما یکون العبد الى الله - عزوجل - و
هو ساجد» (۱۱) . که امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - در نهج البلاغه از رسول الله نقل فرموده است که حضرت فرمود: من در تعجبم از کسى که چشمه‏اى بر در منزل اوست و شبانه‏روز پنج‏بار در آن چشمه شست و شو مى‏کند مع‏ذلک آلوده است . (۱۲) فرمود: نماز مثل چشمه زلالى است که انسان نمازگزار در این وقت‏هاى پنج گانه در آن شست‏وشو مى‏کند . نماز کوثرى است که انسان را تطهیر مى‏کند . قهرا اگر ما از نماز این طهارت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که آن نماز واقعى را نخوانده‏ایم . ممکن است نمازمان صحیح باشد، لکن مقبول نیست، زیرا آن نمازى مقبول است که روح انسان را تطهیر کند و با انسان سخن گوید و او را مژده دهد .
از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است: «لا تجتمع الرهبه والرغبه فى قلب الا وجبت له الجنه; (۱۳) اگر انسان از خدا ترسید و به خدا علاقه‏مند بود، بهشت‏براى او لازم است‏» . گاهى انسان خدا را وسیله قرار مى‏دهد که به بهشت‏برسد، این ناشى از همت‏هاى پست است که خدا از آن کراهت دارد . اما زمانى از خدا چیزى نمى‏طلبد، جز خود خدا را و حب و لقاى او را، در این‏جا خداوند سبحان او را به این نعمت عظیم متنعم مى‏کند . فرمود هیچ عبدى نیست که در قلب او رغبت‏به خدا و ترس از خدا قرار بگیرد، مگر آن که بهشت‏براى او واجب شود . وقتى که نماز مى‏خوانید با قلب متوجه خداوند سبحان باشید . قلب را انسان وقتى در نماز مى‏تواند مهار کند که چشم و گوش را بیرون نماز مهار کرده باشد . اگر در بیرون نماز و در حالت عادى چشم انسان و گوش وى، یله
و رها بود، آن خاطرات ذخیره شده در هنگام نماز مزاحم انسان مى‏شود . ولى اگر در بیرون نماز، چشم و گوشش را حفظ کرد، در نماز دشمن درونى هجوم نمى‏آورد . مهم آن است که انسان در بیرون نماز، خود را حفظ کند .
به ما فرمودند: «طهروا افواهکم فانها طرق القرآن‏» . (۱۴) دهان را پاک کنید زیرا دهان انسان، راه قرآن است . نه فقط دندان را با مسواک پاک کنید، بلکه دندان و زبان و فضاى دهان را هم پاک نگه دارید و هم از گفتن حرف مشکوک بپرهیزید . این دهان را پاک کنید براى این که قرآن باید از این دهان عبور کند . اگر قرآن، که کوثر چشمه زلال است، از یک دهان لایه روبى نشده عبور کند بى‏اثر است، رنگ مى‏گیرد، بو مى‏پذیرد . چرا باید دهان‏ها را پاک کنید؟ چون مى‏خواهید قرآن بخوانید و سخن شما در دیگران اثر کند و خودتان هم که مى‏شنوید متاثر شوید .
سپس فرمود: شما اگر با قلبتان متوجه خداى سبحان باشید، او چندین پاداش به شما مرحمت مى‏کند، گذشته از اقبال الهى و گذشته از بهشت، خداوند متعال دل‏هاى دیگران را متوجه شما مى‏کند و شما محبوب دل‏هاى مردم مى‏شوید . چه ذخیره‏اى بالاتر از این که دل‏هاى مؤمنین به طرف انسان متوجه باشد . در مشکلات، مؤمینن یار انسان‏اند . دعاى مؤمن نسبت‏به انسان مؤثر است . فرمود: خدا قلب‏هاى دیگران را متوجه شما مى‏کند . مگر نه آن است که انسان مى‏خواهد محبوب مؤمنین باشد و مؤمنین او را بخواهند و به او علاقه‏مند باشند، مشکل او را حل کنند، براى او دعا کنند، طلب آمرزش کنند . چه وقت انسان محبوب دل‏هاى اهل ایمان مى‏شود؟ چه وقت مؤمنین انسان را مى‏خواهند و مى‏طلبند؟ وقتى که انسان قلبش را متوجه خدا کند، مخصوصا در حالت نماز .
اگر مى‏بینیم که دل‏ها متوجه یک مقام‏اند، این را مقلب القلوب متوجه کرده است . و این راه هم براى دیگران باز است، براى همه ما باز است ولو به مقدار مسیرمان . لذا فرمودند: هیچ بنده مؤمنى نیست که در نماز قلبش را متوجه خداوند سبحان کند، مگر آن که خدا قلوب مؤمنین را متوجه او مى‏کند، گذشته از آن که او را به بهشت متنعم و برخوردار خواهد کرد . این خیر دنیا و آخرت است .
وقت نماز
هر یک از نمازها مزیتى دارند . در بین نمازها، نماز ظهر خصوصیتى دیگر دارد . «حافظوا على الصلوات والصلوه الوسطى‏» (۱۵) روایات، صلوه وسطى را به نماز ظهر تفسیر کرده‏اند (۱۶) و فرمودند: وقتى آفتاب از دایره نصف‏النهار زایل شد و ظهر فرا رسید نگذارید نماز ظهر شما به تاخیر افتد . هنگام زوال ظهر درهاى رحمت‏باز است و از خداى سبحان رحمتى را مسالت کنید . در این وقت هرگز به فکر خود نباشید که خدایا ما را بیامرز یا پدر و مادر ما را بیامرز یا دوستان ما را بیامرز . بیانى از امام هشتم امام رضا - سلام الله علیه - رسیده است که «لک الحمد ان اطعتک و لا حجه لى ان اعطیتک لى و لا لغیرى فی احسانک و لا عذر لى ان اسات ما اصابنی من حسنه فمنک یا کریم . اغفر لمن فی مشارق الارض و مغاربها من المؤمنین والمؤمنات‏» (۱۷) همت‏ها را همیشه بلند بگیرید، نظرتان همیشه بلند باشد که خدایا همه مؤمنین عالم را رحمت کن .
هنگام زوال ظهر درهاى آسمان رحمت‏باز است، لذا یکى از اسرار جنگ در اسلام این است که جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مکروه است . (۱۸) مگر این که دشمن حمله کند، در این صورت در تمام اوقات انسان مى‏تواند حمله او را پاسخ دهد .
جنگ کردن قبل از ظهر مکروه است اما از ظهر به بعد مستحب است، چرا؟ راز این نکته در کتاب‏هاى فقهى ما - که از این روایات استفاده کرده‏اند - این چنین بیان شده است که: درهاى رحمت هنگام ظهر باز است، بلکه خداى سبحان قلب کفار و منافقین را هدایت کند که به اسلام گرایش پیدا کنند و خونى ریخته نشود . این راز جهاد در میدان جنگ است که آن هم حکمى خاص دارد . بعد از این نکته مرحوم صاحب جواهر - رضوان الله علیه - مى‏گوید: سید الشهداء حسین بن على بن ابى‏طالب - علیه السلام - شخصا از ظهر به بعد روز عاشورا وارد میدان شده است، اصحابش قبل از ظهر دفاع کرده‏اند، اما آن چه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است، لذا نماز ظهر را در آن حالت‏خوانده‏اند، سپس وارد میدان شدند . ظهر که مى‏شود درهاى رحمت‏باز است، وقتى که درهاى رحمت‏باز شد انسان از خداى سبحان رحمت کامله مسالت مى‏کند .
از رسول خدا - علیه آلاف التحیه والثناء - نقل شده است: «اذا زالت الشمس فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان واستجیب الدعاء فطوبى لمن رفع له عنه ذلک عمل صالح‏» (۱۹) هنگام زوال، درهاى رحمت و درهاى بهشت‏باز است و دعاها هم مستجاب است، خوشا به حال کسى که هنگام زوال، عمل صالحى از او به آسمان معنا رفعت‏یابد که اگر عمل رفت عامل هم مى‏رود . چنین نیست که عمل از عامل جدا باشد و عمل را در یک نامه بنویسند و او تنها بالا برود . آن جان عمل که نیت است ممکن نیست از انسان جدا باشد . عمل مانند بخار یا دود نیست . عمل واقعیتى است که از جان آدم جدا نیست و ممکن نیست عمل را بالا برند و جان آدم و آن حقیقتى که منشا این عمل است در زمین باشد . اگر عمل بالا مى‏رود عامل هم بالا مى‏رود، انسان آسمانى و فرشته مى‏شود . وصف انسان، سماوى مى‏شود .
ا ین معناى عقلى را امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - در بیان لطیفى تبیین فرمودند: «فاعل الخیر خیر منه و فاعل الشر شر منه‏» (۲۰) بهتر از هر عمل خیرى آن انسانى است که آن عمل خیر را انجام مى‏دهد، اگر نماز فضیلت دارد و بالا مى‏رود، بهتر از نماز، نمازگزار است، چون این نماز اثر و فعل اوست . چگونه مى‏شود نماز بالا برود و نمازگزار بالا نرود، چگونه مى‏شود روزه بالا برود و روزه دار بالا نرود . هم چنین بدتر از هر عمل بد همان عامل آن عمل است، زیرا عمل بد و شر، اثر آن شخص است، چگونه مى‏شود اثر از مؤثر قوى‏تر باشد .
در بعد فضیلت اگر اعمال خیر بالا مى‏رود آن روح انسان که عامل این اعمال خیر است آن هم یقینا بالا مى‏رود .
فرمودند: اگر مى‏خواهید بالا بیایید راهش این است . به ما گفته‏اند بالا بیایید .
انبیا به امت‏هایشان مى‏فرمایند: بالا بیایید . رسول خدا - علیه آلاف التحیه والسلام - به امت اسلامى مى‏فرماید: «تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم‏» . (۲۱)
وقتى قرآن کریم سخن از نماز به میان مى‏آورد، مى‏فرماید نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید: «اقم الصلوه لذکرى‏» (۲۲) اگر من در یاد شما به وسیله نماز ظهور کنم، و اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کرد آن قلب مطمئن است .
و از طرفى یاد خدا دل‏ها را مطمئن مى‏کند: «الا بذکر الله تطمئن القلوب‏» . (۲۳) پس دل انسان نمازگزار مطمئن است، چیزى او را نمى‏هراساند، هرگز از غیر خدا نمى‏ترسد، هیچ دشمنى چه از درون و چه از بیرون نمى‏تواند او را بهراساند، زیرا اهل نماز اهل یاد حق هستند و یاد حق عامل طمانینه است . اگر کسى مطمئن شد دیگر هراسناک نیست، از هیچ عاملى نمى‏ترسد .
نمازگزاران
در سوره معارج درباره اسرار نماز مى‏فرماید: طبع انسان در برابر شداید جزع مى‏کند، و اگر خیرى به او رسید سعى مى‏کند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد . این طبع انسان است و نه فطرت انسان . فطرت انسان بر توحید است .
طبیعت انسان بر رجس و رجز و آلودگى است . آن چه را فطرت است انبیا احیا مى‏کنند . آن چه طبیعت است آلودگى است: «ان الانسان خلق هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا، و اذا مسه الخیر منوعا، الا المصلین‏» . (۲۴) اگر رنج و شرى به او برسد جزع و بى‏تابى مى‏کند، صبر را از دست مى‏دهد; و اگر خیرى به او برسد سعى مى‏کند که به دیگران نرساند و مناع خیر باشد . اما نمازگزاران طبیعت را کوبیدند و فطرت را احیا کردند . خاصیت نماز احیاى فطرت است . نمازگزار کسى است که سرکشى طبیعت را رام کند، نمازگزار در شداید جزع نمى‏کند، و اگر خیرى به او رسید منع نمى‏کند و به دیگران مى‏رساند . نمازگزار را در این سوره معرفى کرد، و در حقیقت اسرار نماز را بیان کرد و خاصیت نماز را تشریح فرمود .
مصلین کیان‏اند: «الذین هم على صلوتهم دائمون‏» . (۲۵) آنان همواره نمازشان را مى‏خوانند و هرگز نماز را ترک نمى‏کنند و به برکت نماز این چنین خواهند بود .
«والذین فی اموالهم حق معلوم، للسائل والمحروم‏» . (۲۶) نمازگزار کسى است که همه آن چه در اختیار اوست‏به خود اختصاص نمى‏دهد . سخن از مال حلال است نه مال حرام; اگر کسى از مال حرام بخشش کرد که طرفى نمى‏بندد; آن کس که از راه حلال به دست آورد مالک مال مى‏شود، فرمود: نمازگزار کسى است که مال او حساب شده است، دیگران در مال او سهمى دارند . دیگران دو قسم‏اند: عده‏اى سائل‏اند که روى سؤال دارند; و عده‏اى روى سؤال هم ندارند، یا دسترسى ندارند . نمازگزار کسى است که اموال او مورد تعلق حق دیگران قرار مى‏گیرد .
«والذین یصدقون بیوم الدین‏» . (۲۷) نمازگزاران کسانى هستند که به قیامت‏باور دارند; چون یاد معاد است که انسان را طاهر مى‏کند، و همه مشکلات بر اثر فراموشى قیامت است . وقتى قرآن علت تبهکارى تبهکاران را مى‏شمارد، مى‏فرماید: «لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب‏» . (۲۸) چون روز حساب را فراموش کردند تن به گناه دادند . نمازگزار قیامت را فراموش نمى‏کند، آن را باور دارد .
«والذین هم من عذاب ربهم مشفقون‏» . (۲۹) اینها از عذاب خداى سبحان هراسناک‏اند . نماز آن است که انسان را از قیامت هراسناک کند . نماز آن است که انسان را به یاد معاد متذکر کند .
«ان عذاب ربهم غیر مامون‏» . (۳۰) چه کسى در امان است که گرفتار عذاب خدا نشود، مگر انسان برگه ایمنى دریافت کرده است .
آن گاه قرآن در تتمه بیان خواص نماز مى‏فرماید: «والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون‏» . (۳۱) آنان که امانت‏هاى خود را، چه مالى و چه غیر مالى، رعایت مى‏کنند و تعهداتى را که دارند، چه بین خود و خدا و چه بین خود و دیگران، عمل مى‏کنند . خدا آن قدر به ما نزدیک است که به ما مى‏فرماید با من عهد ببندید، مرا طرف معامله خود قرار بدهید . برخى از بزرگان رساله‏هایى نوشته‏اند به نام «رساله عهد» . یکى از اینها نوشته ابن‏سیناست که تعهدات خود را در آن رساله بیان مى‏کند . اینان عهد مى‏کنند که زبان جز به ذکر حق باز نکنند، در مجالس گناه شرکت نکنند، در محافلى که سودى ندارد حضور پیدا نکنند و . . . در این عهدنامه‏ها مواد عهدى بین خود و خداى را توضیح مى‏دهند . مؤمن با خداى
خود عهدى دارد و خدا آن قدر نزدیک است که مؤمن مى‏تواند با او عهد ببندد .
«والذین هم بشهاداتهم قائمون‏» . (۳۲) کسانى که در شهادت‏هاى خود ایستادگى مى‏کنند، اگر به وحدانیت‏حق شهادت مى‏دهند، مى‏ایستند، اگر به رسالت‏حق شهادت مى‏دهند مى‏ایستند، اگر در دیگر مسائل حقوقى به حق شهادت مى‏دهند ایستادگى مى‏کنند . اهل ایستادگى‏اند، اهل قیام‏اند .
«والذین هم على صلاتهم یحافظون‏» . (۳۳) مصلین کسانى هستند که مواظب نماز خویشتن‏اند، همه اوقات نماز را حفظ مى‏کنند .
«اولئک فی جنات مکرمون‏» . (۳۴) اینان در بهشت از کرامت الهى برخوردارند .
«کرامت‏» یک تعبیر لطیف عربى است که ظاهرا معادلى در فارسى ندارد . در فارسى کلمه‏اى نیست که بتواند ترجمه «کرامت‏» باشد . بزرگداشت و تکریم و مانند اینها غیر از مساله «کرامت‏» است . کرامت آن بزرگوارى و بزرگ‏منشى است که انسان کریم برخوردار است . خداوند کرامت را صفت فرشتگان مى‏داند . وقتى ملائکه را معرفى مى‏کند مى‏گوید: ملائکه کریم، مکرم و بزرگوارند . سائلى از عبدالله بن جعفر در مسافرتى ناشناس چیزى خواست، او پول سنگین و فراوانى به سائل داد، گفتند اى عبدالله بن جعفر، تو در این منطقه ناشناسى و این سائل هم به کمتر از این مقدار قناعت مى‏کرد، چرا چنین پول سنگینى به وى دادى . فرمود: اگر مردم این منطقه مرا نمى‏شناسند، من خود را مى‏شناسم; و اگر او به کمتر از این قناعت مى‏کرد، طبع بلند من قناعت نمى‏کرد، من راضى نمى‏شدم که داشته باشم و مال کم بدهم . این روح، روح کرامت است . (۳۵)
خدا وقتى فرشته‏ها را مى‏ستاید، مى‏فرماید: فرشته‏ها مکرم‏اند: «بل عباد مکرمون‏» . (۳۶) و مى‏گوید: نمازگزاران مکرم‏اند، اینها در بهشت تکریم مى‏شوند، تنها سخن از خوردن و نوشیدن و پوشیدن حریر و استبرق نیست، سخن از کرامت است . وقتى نمازگزاران را مى‏ستاید، مى‏گوید نمازگزاران در بهشت مکرم‏اند . لذایذ حسى درجات نازله بهشت است . ولى لذت با فرشته بودن کرامت است . نمازگزار در دنیا با فرشته‏هاست . در آخرت هم چون فرشته‏ها مکرم است .
از امام پنجم - سلام الله علیه - رسیده است: «للمصلى ثلاث خصال: اذا هو قام فى صلوته حفت‏به الملائکه من قدمیه الى اعنان السماء و یتناتر البر علیه من اعنان السماء الى مفرق راسه و ملک موکل به ینادى لو یعلم المصلى من یناجى ما انفتل‏» . (۳۷)
نمازگزار سه خصلت دارد:
خصلت اول: وقتى نمازگزار به نماز ایستاد فرشتگان از آن جا تا دورنماى آسمان او را در بر مى‏گیرند و او در میان صفوف فرشتگان مى‏باشد . این چه نمازى است که همه فرشتگان مامور حفظ انسان‏اند؟ از چه چیز؟ از وسوسه‏ها، تا شیطان و وهم از هیچ راهى حواس نمازگزار را به خود متوجه نکنند، چون شیطان در کمین است .
یک وقت مى‏گوییم فلان نماز صحیح است، همان نمازى که وقتى تمام شد صورتش سیاه است و به نمازگزار مى‏گوید: تو مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند . و یک وقت هم صورتش سفید است و روشن و مى‏گوید: تو مرا حفظ کردى خدا تو را حفظ کند . اگر نمازگزار به حضور خداى سبحان براى نماز ایستاد همه اطراف او را فرشتگان فرا مى‏گیرند که مبادا شیطان گزندى به او برساند، چون شیطان در کمین نماز، و روزه است، و نشانى او کمین کارهاى خیر است، در کنار کار خیر مى‏نشیند و وسوسه مى‏کند . خودش گفت: «لاقعدن لهم صراطک المستقیم‏» . (۳۸) من در کمین راه راست مى‏نشینم، کمین مى‏گیرم و نمى‏گذارم اینها بگذرند . هر جا که مرکز فساد و گناه است در تیول شیطان است . شیطان در نماز وسوسه مى‏کند، یک وقت انسان متوجه مى‏شود که نمازش تمام شده است و مى‏گوید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
یکى از عرفاى بزرگ سخنى دارد که در کتاب اسرارالصلوه امام خمینى هم آمده است . آن عارف بزرگوار اسلامى مى‏گوید: کسى که در نماز حواسش پیش غیر خدا و پیش زندگى است او چگونه به خود اجازه مى‏دهد که در پایان نماز بگوید السلام علیکم و رحمه الله، من شرمنده‏ام . سرش آن است که نمازگزار با خدا مشغول مناجات است: المصلى یناجى ربه . پس با مردم نیست ، در جمع دیگران نیست، وقتى نمازش تمام شد و مناجاتش با خداى سبحان به پایان رسید، از حضور خدا برمى‏گردد و در بین مردم قرار مى‏گیرد، و چون اولین بار است که وارد جمع دیگران مى‏شود، مى‏گوید السلام علیکم . افرادى که در مجمع و مجلسى در کنار یکدیگر
نشسته‏اند هیچ کدام به یکدیگر سلام نمى‏کنند، زیرا در حضور یکدیگرند; کسى که در آن جمع نیست و از جاى دیگر وارد مى‏شود سلام مى‏کند . سلام آخر نماز نه دعاست و نه ذکر است‏بلکه تحیت است . لذا اگر کسى در وسط نماز عمدا بگوید السلام علیکم نمازش باطل است; و اگر اشتباها گفت، دو سجده سهو دارد . سلام آخر نماز کلام آدمى است که به عنوان تحیت و درود است; چون نمازگزار با خدایش مناجات مى‏کند و در بین مردم نیست، وقتى که نمازش تمام شد و از مناجات خدا برگشت و زمینى شد و به جمع مردم پیوست‏به مردم سلام مى‏کند . لذا گفتند در نماز جماعت هنگام گفتن «السلام علیکم‏» امام به کدام قسمت نگاه کند و مامومین به کدام قسمت نگاه کنند . آن بزرگ عارف مى‏گوید: من در تعجبم کسى که حواسش پیش زندگى است، او اصلا با خدا مناجات نکرده و از مردم جدا نشده است، چگونه به خود اجازه مى‏دهد که بگوید السلام علیکم .
امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی فانى بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض‏» . (۳۹) هرچه مى‏خواهید از من بپرسید، من راه‏هاى آسمان را بهتر از راه‏هاى زمین مى‏دانم، اسرار غیبى را بهتر از احکام عالم شهادت مى‏دانم . کسى برخاست و عرض کرد: یا على، از آن جا که شما ایستاده‏اید تا عرش خداوند چقدر راه است . حضرت فرمودند: سؤالت چنان باشد که مطلبى یاد بگیرى، غرضت تعنت نباشد; و اما این که سؤال کردى از این جا که من ایستاده‏ام تا عرش خدا چقدر فاصله است: «من موضع قدمی الى العرش ان یقول قائل مخلصا لااله الا الله‏» . اگر گوینده‏اى با اخلاص این کلمه طیبه را بگوید تا به عرش خدا راه دارد . ضمیر طاهر مؤمن عرش و فرش را طى مى‏کند چون: قلب المؤمن عرش الرحمن است . (۴۰)
از امام صادق - علیه السلام - نقل شده است که: «من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنه و اخلاصه ان تحجزه لا اله الا الله عما حرم الله عزوجل‏» . (۴۱) اخلاص این کلمه آن است که این کلمه انسان را حاجز و حایل باشد و نگذارد انسان گناه کند، این کلمه بین انسان و گناه دیوار محکم باشد . معناى اخلاص این است . بنابراین همه فرشتگان با نمازگزاران هستند تا نمازگزار نمازش را به پایان برساند .
خصلت دوم: خیرات از چهره‏هاى آسمان مرتب بر سر نمازگزار فرود مى‏آید تا نمازش را به پایان برساند .
خیر چیست، و ما چه چیزى را خیر مى‏دانیم؟ بعضى از عمرها بابرکت است: داشتن رفیق خوب، استاد خوب، شاگرد خوب، فرزند صالح، اخلاص، جزء خیراتى است که وسیله است تا انسان را به آن خیر نهایى برساند .
خصلت‏سوم: خداى سبحان فرشته‏اى را وکیل کرد که به نمازگزار بگوید: تو اگر بدانى با چه کسى مناجات مى‏کنى هرگز دست از نماز برنمى‏دارى . لذا از معصوم - علیه السلام - در مناجات آمده است: «واذقنى حلاوه ذکرک; شیرینى یادت را به من بچشان .» ما چون نچشیدیم نماز براى ما یک عادت است .
پس اگر خداوند در قرآن ملائکه را مکرم مى‏داند و مى‏فرماید «بل عباد مکرمون‏» ، (۴۲) و در روایات فرمود نمازگزاران در بهشت مکرم‏اند، براى آن است که نمازگزار خوى فرشتگى پیدا کرده است، هرچه فرشتگان دارند او دارد . خدا فرشته را به اوصافى معرفى مى‏کند، سپس به ما مى‏فرماید آن اوصاف را شما هم تحصیل کنید . در سوره انبیاء فرمود: فرشتگان کسانى‏اند که: «لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون‏» . (۴۳) فرشتگان هرگز جلو نمى‏افتند و تابع امر خدا هستند، سعى مى‏کنند برابر دستور خدا کار انجام دهند . آن گاه در سوره حجرات به مؤمنین مى‏فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتقدموا بین یدى الله و رسوله‏» . (۴۴) مؤمنین! شما جلو نیفتید، تابع دستور حق باشید، یعنى همانند فرشته باشید، فرشتگان تابع‏اند، شما هم تابع باشید تا خوى فرشتگى در شما ایجاد شود، خود فرشته بشوید .
در ذیل آیه کریمه: «الحمد لله فاطر السموات والارض جاعل الملائکه رسلا اولى اجنحه مثنى و ثلاث یزید فى الخلق ما یشاء ان الله على کل شى‏ء قدیر» . (۴۵) آمده است که جعفر طیار - سلام الله علیه - وقتى دو دستش را در راه خدا داد، خداى سبحان به او دو بال مرحمت کرد که یطیر بهما مع الملائکه فى الجنه . (۴۶) جعفرطیار با فرشتگان در بهشت است . این محشور شدن با ملائکه است . هیچ لذتى بالاتر از این نیست . این گونه پاداش‏هاى غیبى به عنوان ظهور راز عبادت و اطاعت، به عنوان بروز روح عبادت‏اند که انسان با فرشتگان محشور باشد . (۴۷)
________________________________________
۱) اربعین، شیخ بهایى .
۲) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب‏۱۲، حدیث‏۲ .
۳) واقعه (۵۶) آیه ۷۹ .
۴) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب فضل الصلوه، حدیث‏۳ .
۵) جن (۷۲) آیه‏۱۵ .
۶) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب فضل الصلوه، حدیث‏۲ .
۷) عنکبوت (۲۹) آیه‏۴۵ .
۸) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب‏۳۰، حدیث‏۵ .
۹) معارج (۷۰) آیه‏۱۹ - ۲۲ .
۱۰) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب‏۳۰، حدیث‏۶ .
۱۱) همان، ج‏۱، باب‏۳۰، حدیث‏۷; کما قال الله تعالى: واسجد واقترب .
۱۲) قال رسول الله - صلى الله علیه و آله و سله - : انما مثل الصلوه فیکم کمثل السرى (و هو النهر) على باب احدکم یخرج الیه فى الیوم واللیل یغتسل منه خمس مرات فلم‏یبق الدرن مع الغسل خمس مرات و لم‏تبق الذنوب مع الصلوه خمس مرات . (همان، ج‏۱، باب‏۳۰، حدیث‏۱۹) .
۱۳) همان، ج‏۱، باب ۳۰، حدیث‏۱۱ .
۱۴) بحارالانوار، ج‏۹۲، ص‏۲۱۳; کنزالعمال، ج‏۲، ص‏۲۷۵۱ .
۱۵) بقره (۲) آیه‏۲۳۸ .
۱۶) در مورد این که صلوه وسطى را روایات به نماز ظهر تفسیر کرده‏اند ر . ک: من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب ۲۹، حدیث‏۱; تهذیب الاحکام، ج‏۱، ص‏۲۰۴; کافى، ج‏۱، ص‏۷۵ .
۱۷) بحارالانوار، ج‏۱۲، ص‏۲۳ .
۱۸) وسائل الشیعه، ج‏۱۱، ص‏۴۶، باب‏۱۸; بحارالانوار، ج‏۴۵، ص‏۲۱; سنن بیهقى، ج‏۹، ص‏۷۹ - ۸۰; جواهر الکلام، ج‏۲۱، ص‏۸۱ .
۱۹) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب‏۳۰، حدیث‏۱۲ .
۲۰) نهج البلاغه، حکمت‏۳۲ .
۲۱) تفسیر بیضاوى، سوره انعام، آیه‏۱۵۱ .
۲۲) طه (۲۰) آیه‏۱۴ .
۲۳) رعد (۱۳) آیه‏۲۸ .
۲۴) معارج (۷۰) آیه ۱۹ - ۲۲ .
۲۵) همان، آیه‏۲۳ .
۲۶) همان .
۲۷) همان، آیه‏۲۶ .
۲۸) ص (۳۸) آیه‏۲۶ .
۲۹) معارج (۷۰) آیه ۲۷ .
۳۰) همان، آیه‏۲۸ .
۳۱) همان، آیه‏۳۲ - ۳۵ .
۳۲) همان، آیه‏۳۳ .
۳۳) همان، آیه‏۳۴ .
۳۴) همان، آیه‏۳۵ .
۳۵) اسدالغابه فى معرفه الصحابه; سفینه البحار، ماده عبد .
۳۶) انبیاء (۲۱) آیه‏۲۶ .
۳۷) من لایحضره الفقیه، ج‏۱، باب‏۳۰، حدیث‏۱۵ .
۳۸) اعراف (۷) آیه‏۱۶ .
۳۹) نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹; احتجاج، طبرسى; بحارالانوار، ج‏۱۰، ص‏۱۲۸ .
۴۰) این مضمون از حدیث‏حارثه بن مالک در اصول کافى، ج‏۱، باب حقیقه الایمان والیقین، استفاده مى‏شود .
۴۱) توحید، صدوق، حدیث‏۲۶ .
۴۲) انبیاء (۲۱) آیه‏۲۷ .
۴۳) همان، آیه‏۲۷ .
۴۴) حجرات (۴۹) آیه‏۱ .
۴۵) فاطر (۳۵) آیه‏۱ .
۴۶) سفینه البحار، محدث قمى، ماده جعفر .
۴۷) این مقاله، ویراسته و تلخیص شده سه گفتار از حضرت آیه‏الله استاد جوادى آملى است که با عنوان «اسرار عبادت‏» القا شده است .

منبع:موسسه جهاني سبطين

سه شنبه 9 اسفند 1390  11:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها