0

وظيفه حوزويان و دانشگاهيان نسبت به واقعه غدير

 
ahmadfeiz
ahmadfeiz
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 20214
محل سکونت : تهران

وظيفه حوزويان و دانشگاهيان نسبت به واقعه غدير

غدير، الگوي ولايت است. همانطوري كه ليله قدر مخصوص قرآن كريم است و علوم وحياني به وسيله قرآن در شب قدر نازل شده، جريان غدير هم اينچنين است. علوم اهل بيت عصمت و طهارت، علوم اولياي الهي، اسرار اولياي الهي در غدير تجلّي كرده است. لذا سخن از كمال دين و تمام نعمت مطرح است. آن دين خدا پسند با غدير تحصيل شده است كه ذات أقدس له فرمود: چون به كمال و تمام رسيده است: رضيت لكم الا سلام د يناً (1). دين خدا پسند همين دين ولايت مدارانه است. تا كنون ذات أقدس له فتوا به رضايت نداد، امّا از جريان غدير به بعد چون كامل شد و چون تام شد؛ ديني است مرضي كه: رضيت لكم الا سلام ديناً.
چنين ديني انسان را به مقامي مي رساند كه آن ذوات مقدّس از انسان شفاعت كنند، چون شرط مشفوع له اين است كه مرضيّ المذهب باشد: لا يشفعون لا ل من ارتضي (2). هرگز هيچ شفيعي از كسي شفاعت نمي كند، مگر اينكه آن مشفوع له مرتضي باشد؛ و هيچ كس مرتضي نيست، مگر مرضيّ المذهب باشد و هيچ كس مرضيّ المذهب نيست مگر اينكه اهل ولايت باشد. تجليل جريان غدير كار بسيار خوبي است، براي اينكه اين جريان غدير مثل جريان قرآن، بر بالاي سرمان قرار دارند. اين،كار تشريفاتي محض نيست كه در ليالي احياء ماه مبارك رمضان مي گويند: قرآن را بر بالاي سر بگذاريد و ذات أقدس له را به اين ذوات قدسي قسم بدهيد؛ بگوئيد: ب عليّ ، ب فاط مه، ب الحسن ، ب الحس ين. در حقيقت ولايت بر سر گذاشتن است، قرآن بر سر گذاشتن است؛ قرآن را انسان بر سر مي گذارد و ذات أقدس له را به اين ذوات قدسي سوگند مي دهد، براي آن است كه اينها تنها حقيقت حيات بخش ما هستند.
لزوم حفظ و فراگيري معارف خطبه غدير
امّا آنچه كه مربوط به شما و ما حوزويان است اين است كه جريان غدير در حوزه درسي ما قرار بگيرد. يعني خطبه غديريه را غالب شما جوان ها و نوجوان ها مي توانيد حفظ بكنيد. اين را كاملاً حفظ بكنيد؛ اگر شد روزي يك جلسه، نشد روزهاي پنج شنبه ـ جمعه جزء درس هاي تعطيلي قرار بگيرد كه هر كدام از شما خطبه غدير را بتوانيد عالمانه و محققانه شرح كنيد؛ كه ولايت يعني چه، نبوّت يعني چه، عصمت يعني چه، رسالت يعني چه، خلافت يعني چه، چرا امام بايد معصوم باشد، فرق غدير و سقيفه چيست، آيا انتصابي است يا انتخابي است؛ اگر مردم كسي را بر اساس مردمسالاري رأي دادند، آن مي شودامام !يا آنطوري كه وجود مبارك امام هشتم (ع)فرمود: الا مام واح د دهر ه لا يدانيه احد. اين يك روايت مبسوطي است كه مرحوم كليني (رض) نقل كرده كه وجود مبارك امام رضا كه وارد خراسان شدند، در حقيقت حوزه علميّه جهان اسلام شده متوجه مشهد، شده مرو.
هر جا امام زمان باشد، آنجا حوزه علميّه است. وقتي امام زمان در مدينه بود، حوزه علميّه مسلمانها مدينه بود. وقتي امام زمان يعني وجود مبارك حضرت امير به عراق سفر كرد، حوزه علميّه جهان اسلام متوجه عراق شد و همچنين وقتي وجود مبارك امام هشتم به ايران آمد، به مرو تشريف بردند؛ حوزه علميّه جهان اسلام متوجه ايران و مرو شد. شما كه از آن بارگاه آمديد، وجود مبارك امام هشتم طبق نقل مرحوم كليني، امام را معرفي مي كند كه الا مام من هو ! فرمود: امام در تمام روزگار، وحيد است. اين مثل أعلي و نمودار ليس كم ثل ه شيء است.
ذات أقدس له ليس كم ثل ه شيء(3) است، مظهر مي طلبد، عبد خالص مي طلبد. خدا شريك ندارد، مانند ندارد ب الذات، امام هم مظهر اين اسم است؛ بعضي ها مظهر عبد الرازق اند، بعضي مظهر عبد الخالق اند، بعضي عبد الباسط اند، بعضي عبد القابض اند؛ هر كدام از اينها يك كارهائي دارند. اسرافيل مظهر محيي است، عزرائيل مظهر مميت است، جبرائيل مظهر معلّم است، ميكائيل مظهر هو الراز ق است؛ هر كدام از اينها يك س متي دارند، ائمه (عليهم السّلام) هم س مت هاي خاص خودشان را دارند.
وجود مبارك امام هشتم فرمود: الا مام واح د دهر ه ، اين از غرر روايات ماست كه مرحوم كليني در جلد اوّل اصول كافي نقل كرد، فرمود: امام وحيد الدّهر است، فريد الدّهر است؛ يعني در تمام روزگار، او يك نفر است، لا يعاد له ش يء. اين مظهر ليس كم ثل ه شيء است. الا مام واح د دهر ه لا يدانيه احد؛ اين نكره در سياق نفي، مفيد عموم است، احدي همتاي امام نيست. فرمود: و هو ب حيث النّجم م ن ايد ي المتناو لين (4). فرمود: همانطوري كه دست هيچ كس به ستاره آسمان نمي رسد، فكر هيچ كس هم به مقام امامت امام نمي رسد! او انگار درس نخوانده و مكتب نرفته است؛ همه اينها مثل پيغمبر (ص) علومشان الهي است، از مكتب بشري چيزي را ياد نگرفتند !
فرق جوهري سقيفه و « غدير » در جريان امامت
فرمود: مگر با دست مي شود به ستاره آسمان رسيد ! مگر مي شود با فكر بشر سقيفه درست كرد و امام تعيين كرد؟! سقيفه مثل اين است كه انسان دست دراز بكند، بخواهد ستاره آسمان را بگيرد. غدير مثل آن است كه كسي از آسمان و از ستاره خبر مي دهد و ستاره را نزديك مي آورد؛ بين غدير و سقيفه خيلي فرق است !! بايد اينها در حوزه هاي علمي عموماً و در حوزه هايي كه ارتباط خاصي با جريان غدير دارند خصوصاً مطرح بشود.
اين خطبه غديريه تقريباً يك جزء قرآن كريم است. كساني كه حافظه شان به لطف الهي نيرومند است و قرآن را حفظ مي كنند، اين خطبه پر بركت غدير را هم حفظ بكنند و اساتيد هم اين را شرح بكنند؛ البتّه شروح خطبه هاي غدير نظير تفسير قرآن كريم، درجاتي دارد. بخشي ترجمه است، بخشي تفسيرهاي ابتدايي است، بعضي نيمه شرح است، بعضي شرح متكامل است، بعضي شرح كامل است؛ بالأخره فرق مي كند. بايد اين خطبه ها مطرح بشود تا خصوصيّت غدير و گرايش غدير مشخص بشود.
امور سه گانه در غدير و نقش حوزويان و دانشگاهيان نسبت به آن
در جريان غدير سه بخش است كه سه گروه عهده دار آنها هستند. ما ها كه حوزوي و دانشگاهي هستيم، بخش سوّم به عهده ماست.بخشي عهده دار « تبليغ » غديرند؛ آن هم كار بسيار خوبي است، با ثواب هم هست. اطعام توشه هست، لباس دادن هست، رسيدگي به فقراء هست، پخش شيريني هست، جشن و چراغاني كردن هست، سكه دادن هست، لباس نو دادن هست؛ اينها كارهاي تبليغي است و بسيار هم ثواب دارد، امّا اينها كاري است كه در حد ديگران است، نه در حد حوزويان و دانشگاهيان ! آن كه مربوط به حوزه و دانشگاه است، حداقلش بايد از تبليغ بالاتر بيايد، به « تعليم » برسد؛ از تعليم بايد بالاتر بيايد، به « تحقيق » برسد. بحث خطبه غدير، بحث امامت، بحث ولايت، حلّ شبهات عصمت؛ اينها بحث هاي علمي است.
امّا اگر كسي از اين بالاتر بخواهد در حدّ مرحوم اميني در الغدير محققانه چيزي بنويسد، اين مي شود پژوهش و تحقيق ! پس ما يك ( محقق ) لازم داريم، يك ( معلّم ) و يك ( مبلّغ ). تبليغ، مرحله نازل هست، تعليم مرحله متوسط است، تحقيق مرحله بالاتر كه حوزويان بايد در اين دو بخش تعليم و تحقيق خيلي كار كنند.
اقسام و مصاديق سه گانه ( مردم ) در بيان حضرت امير (ع)
وجود مبارك حضرت امير (ع) فرمود: مردم سه دسته اند؛ عالم رباني اند، متعلّم علي سبيل نجات اند و همج ر عاع هستند. اين بيان را كه مرحوم شيخ بهائي نقل مي كند، اصلش در نهج البلاغه است. لطيفه اي كه مرحوم شيخ بهائي دارند اين است كه وجود مبارك حضرت امير (ع) اين تثليث را يكسان بيان نكرده؛ اوّلي را مفرد آورده، دوّمي را مفرد آورده، سوّمي را جمع. فرمود: مردم سه دسته اند؛ عال م ربّاني، نفرمود العلماء الرّبانيّون ! دوّم هم متعلّ م علي سبيل ن جاه، اين را هم مفرد آورده. امّا سوّم همج ر عاع، اتباع كلّ ناعق، يميلون مع كلّ ريح (5)، اينها را جمع آورده.
مرحوم شيخ بهائي نكته شان اين است كه اوّلي و دوّمي خيلي كم اند ! عالم رباني خيلي كم است؛ متعلّم علي سبيل ن جات كه دين شناس و دين باور باشد، نه كاسب كم است ! يك وقت است يك كسي مي خواهد درسي بخواند و بعد لباسي بپوشد، زندگي اش تأمين بشود. اين را جهنّم نمي برند، امّا أعلي علييّن بهشت راهم به او نمي دهند؛ اين يك كاسبي بيش نيست ! آن كه جانفداي علم است، طعم علم را مي چشد و هرگز بيراهه نمي رود، راه كسي را هم نمي بندد؛ به دنبال نام و نشان ونان و لقب و بازار و كسب و حرفه و پيشه نيست، آن متعلّم علي سبيل ن جاه است. بقيّه همج رعاع، اتباع ناع ق، يميلون مع كلّ ر يح، اينجا را حضرت به صيغه جمع ذكر كرده. در بعضي از روايات آمده كه: ائمه (عليهم السّلام) فرمودند: عالم رباني مائيم، متعلّم علي سبيل ن جاه شيعيان مايند، سائر النّاس همج.
كارايي « تبليغ »، « تعليم » و « تحقيق » در تبيين معارف وحياني
چون غدير براي خيلي ها مطرح است، بايد بيشتر بكوشيم كه دين شناس خوبي باشيم. چون در شرائط كنوني بيش از هر چيزي به دين شناس دين باور نيازمند است. مردم ب الطبع مسلمانند؛ تبليغ وقتي اثر دارد كه مردم بيايند، بچشند؛ از آن به بعد خود آن چشيده بايد خودش را معرفي كند. تبليغ كارش اين نيست كه كالاي فاسد را به جاي كالاي صحيح دائماً مصرف بكند؛ تبليغ كارش اين است كه بيايد تا اين محدوده از اين كالا بهره ببرند، امّا پسنديدن و دوام اين كالا به عهده خود اين كالاست. قدرت تعليم چيز ديگر است، قدرت تحقيق چيز ديگر است؛ تعليم،سالك را مي آورد و او را مي چشاند و سيراب مي كند و براي هميشه نگه مي دارد؛ و بالاتر از اين، تحقيق است كه خود او را هم مصدر بسياري از علوم قرار مي دهد.
امّا تبليغ آن عرضه را ندارد كه نگه بدارد ! تبليغ يك آدرسي بيش نيست؛ مي آيند و مي چشند؛ و اگر نپسنديدند، مي روند. آنچه كه مي تواند بماند و ماندني است، آن بحث تعليم است. نفرمود المبلّ غون باقون ما بق ي الدّهر، فرمود: العلماء باقون ما بق ي الدّهر(6). اين از بيانات نوراني امير المؤمنين (ع) است؛ فرمود: علم زنده است، عالم زنده است تا روزگار هست، علم هست. امّا جريان تبليغ اينطور نيست ! اگر حرف ما عالمانه و معلّمانه بود؛ خوب حرف زديم تا مردم بيايند؛ حرف خوب زديم تا مردم بمانند، مي شود ( تعليم ). امّا اگر خوب حرف زديم، مردم آمدند؛ حرف خوب نداشتيم بزنيم، مردم مي روند ! اين حسن الورود و سيّ ئي الخروج بودن عاقبت تلخي را به همراه دارد.
به هر تقدير؛ از ائمه بعدي رسيده است كه:فنحن العلماء و شيعتنا المتعلّ مون (7). خود مجموعه ائمه (عليهم السّلام) را حساب بكنيد، علماء رباني اينها هستند. مجموعه شيعيان را نگاه بكنيد، متعلّمون علي سبيل ن جاه اينها هستند؛ امّا در هر عصري هم عالم رباني كم است، هم متعلّم علي سبيل ن جات.
بيانات حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعي از طلاب، دانشجويان مشهد و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ دي 1384
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) مائده/ 3 (2) انبياء/ 28 (3) شوري/ 1 1 (4) الكافي/ 1/ 201
(5و6) نهج البلاغه/ نامه147 (7) الكافي/ 1/ 34 ـ باب ص فه الع لم و فضل ه و فضل العلماء

پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.

عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!

پنج شنبه 26 آبان 1390  12:58 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها