بازیهای بومی محلی استان مرکزى
|
بازىهاى استان مرکزى عبارتند از:
اره تيشه، اَقبولبازي، بازى مخصوص ماه رمضان، تندور گرمه (تنور گرم)، تو (توپبازي)، تيل وازي، چارتقي، خاله رورو، داد دارک وازي، دوز وازي، قايم قايمک، کلاوَردارَک، کمربندبازي، گام وردار، گوى چفته، گوى چفته، لوسبازي، وينهکبودو
...
|
|
|
بازيکنان به دو گروه پنج نفرى تقسيم مىشوند. چهار نفر از بازيکنان يک گروه خم شده و هريک از آنها با دستهاى خود کمر دو بازيکن پهلوئى خود را مىگيرد. نفر پنجم هم محافظ آنها مىشود. افراد گروه ديگر مىکوشند که بر پشت آنها سوار شوند ولى محافظ آنها (گروه خمشده) سعى مىکند با پا آنها را زده و مانع شود و اگر بتواند يکى از افراد گروه مهاجم را با پا بزند، جاى دو گروه عوض مىشود. اگر آن پنج نفر بتوانند بدون ضربه خوردن سوار خمشدگان بشوند، استاد مراقب است که اگر پاى يکى از آنها به زمين برسد، او را با پا بزند
.
در چنين صورتى نيز جاى دو گروه عوض مىشود
.
|
|
|
داستان معروف زنى است که باردار است و در مورد دوران باردارى او با خاله که محرم اسرار او است دردل مىکند و در اين درددلها ماههاى باردارى خود را مىشمارد تا زمان وضع حمل مىرسد و ماما مىآيد و بچه را بهدنيا مىآورد. در اغلب روايتها از اينجا بهبعد شعرها جنبه
ٔ
سرگرمکننده پيدا مىکند و نشان مىدهد که اصلاً بچهاى در کار نبوده است. ولى در روايت اراک بچه قنداق مىشود و دور گردانده مىشود و از شباهت او به پدر وى سئوال مىشود
. '
غضنفر بگونه، برنج دونه دونه، تو بگى به کى مىمونه؟ به عمه
ٔ
کورش مىمونه
' .
|
|
|
بازيگر، نقش کشاورزى را ايفاء مىکند که از ابتداى کاشت تا مراحل داشت و برداشت محصول گندم را همراه با شعر، ضرب و رقص مجسم مىنمايد. سپس گندمها را کيسه کرده، به آسياب برده و آنها را آراد مىکند. جمعيت حاضر در مجلس در مراحل خاصى که بازيگر اصلى همکارى آنها را طلب مىکند با او همراهى مىکنند بهخصوص در تکرار بند: 'گندم گل گندم گل گندم
' .
|
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20
شنبه 9 مرداد 1389 10:40 AM
تشکرات از این پست