0

شبهات اسلام شناسی

 
mesbah
mesbah
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1387 
تعداد پست ها : 771
محل سکونت : اصفهان

شبهات اسلام شناسی

سوال
آيا اسلامی كه در هزار و چهارصد سال پيش ظهور كرده مي تواند همه مسايل كنوني بشر را حل كند؟
جواب
مقدمتاً عرض مي شود با توجه به فلسفه نبوت و امامت، هر زماني بايد مردم از طريق وحي به طرف حضرت حق دعوت شوند و اين مطلب اعم است از اينكه خود پيامبر شخصاً در حضور مردم باشد يا جانشينان و آثار هدايتي او و اگر فرضاً شرايط زندگي بشر به گونه اي بود كه يك پيامبر مي توانست همه نيازمندي هاي انسانها را تا پايان جهان، بيان كند بطوري كه هدفداري و هر گروهي در طول تاريخ بتواند وظيفه خود را بوسيله پيام هاي همان پيامبر بشناسد خلاف مقتضاي براهين نبوت و امامت نبود.
اما مي دانيم كه: اولا عمر هر انساني ـ و از جمله پيامبران ـ محدود است و مقتضاي حكمت آفرينش، اين نبوده كه نخستين پيامبر تا پايان جهان، زنده بماند و همه انسانها را شخصاً راهنمايي كند. ثانياً شرايط و اوضاع و احوال زندگي انسانها در زمانها و مكان هاي مختلف، يكسان نيست و اين اختلاف و تغيير شرايط و به ويژه پيچيده شدن تدريجي روابط اجتماعي مي تواند در كيفيت و كميت احكام و قوانين و مقرّرات اجتماعي، مؤثر باشد و در پاره اي از موارد، تشريع قوانين جديدي را مي طلبد و اگر اين قوانين بوسيله پيامبري كه هزاران سال قبل، مبعوث شده بيان مي شد كار لغو و بيهوده اي مي بود، چنانكه حفظ و تطبيق آنها بر موارد خاص، كار بسيار سخت و دشواري مي باشد. ثالثاً در بسياري از زمان هاي گذشته امكانات تبليغ و نشر دعوت انبيا(عليهم السلام) به گونه اي نبوده كه يك پيامبر بتواند پيام هاي خود را به همه جهانيان، ابلاغ نمايد. رابعاً تعاليم يك پيامبر در ميان همان مردمي كه آنها را دريافت مي داشتند به مرور زمان و تحت تأثير عوامل مختلفي دستخوش تحريف و تفسيرهاي نادرست قرار مي گرفت و پس از چندي تبديل به يك آيين انحرافي مي شد.
با توجه به اين نكات، حكمت تعدّد انبياء(عليهم السلام) و اختلاف شرايع آسماني درباره اي از احكام عبادي با قوانين اجتماعي، روشن مي شود اما هرگاه شرايط زندگي بشر به گونه اي باشد كه دعوت پيامبر به همه جهانيان برسد و پيام هاي او براي آيندگان، محفوظ و مصون بماند و دگرگوني شرايط اجتماعي، مستلزم تشريفات اساسي جديد و تغيير احكام و قوانين موجود نباشد ارسال پيامبر ديگري ضرورت نخواهد داشت. فلذا اگر ديني قادر به جلوگيري تمام نيازهاي بشر تا ابد بود گذشت زمان نمي تواند آن را از اعتبار ساقط كند و بشريت هميشه به آن محتاج خواهد بود و چون دين اسلام داراي چنين خصوصيتي مي باشد هر چه زمان بگذرد اين دين طراوت و تازگي خود را از دست نخواهد داد و انسانها هميشه به آن احتياج خواهند داشت چنانكه سماعه مي گويد از امام موسي بن جعفر(عليه السلام) پرسيدم آيا پيغمبر همه احتياجات مردم زمان خويش را آورد؟ فرمود: بلي، و آنچه را هم تا قيامت محتاجند، گفتم آيا چيزي هم از دست رفت؟ فرمود: نه، نزد اهلش محفوظ است. پس هر آنچه كه بشر تا قيامت بدان نياز دارد در دين اسلام بيان شده است چه از لسان نبي اكرم اسلام(صلي الله عليه وآله) و ائمه دين(عليهم السلام) و چه در كتاب آسماني اين دين مقدس كه خداوند عليم درباره آن مي فرمايد: (و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لِكُلِّ شيء) "اين كتابي كه به تو نازل كرده ايم توضيح همه چيز است" درباره اين آيه كريمه عده اي از اصحاب امام صادق(عليه السلام) گفته اند: از آن حضرت شنيديم كه فرمود: من هر آينه مي دانم آنچه كه در آسمانها و آنچه در زمين است، مي دانم آنچه در بهشت است و مي دانم آنچه را كه در آتش است، و مي دانم آنچه كه تا قيامت خواهد بود. آنگاه لحظه اي سكوت كرد سپس احساس نمود كه شنوندگان در تعجب شدند و برايشان گران آمد، فرمود: همه اينها را از كتاب خداي عزوجل مي دانم، زيرا خداي تعالي درباره كتابش مي فرمايد: فيه تبيانٌ لِكُلِّ شيء
پس در قرآن كريم هر چيزي وجود دارد و اين كتاب هميشه تابنده است چنانكه در حديثي است: القرآن يَجْري كما تجري الشمس و القمر
بعضي از مفسرين در ذيل اين حديث مي فرمايد: "قرآن در جريان خود، همانند خورشيد و ماه است و معارف آن در گذر زمان همواره تابان است، آنچه كه تغيير مي يابد حوادث روزگار است يعني مفاهيم و معاني مربوط به دين ثابت است و تنها مصاديق آنهاست كه تبديل و تغيير مي يابد."
شبهاتي را كه در اين مورد ممكن است به ذهن بيايد موارد زير مي باشد: 1ـ اگر در اسلام هر چيزي وجود دارد آيا مثلا طريق هواپيما سازي و غيره هم بيان شده است؟ 2ـ بعضي از مسائلي هستند مثلا مصرف دخانيات كه در زمان پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و ائمه دين و همچنين در قرآن مجيد وجود ندارد نظر اسلام در اين گونه موارد چيست؟ توجه به نكات ذيل روشنگر اين شبهات خواهد بود
دو تذكر
اول : اين دين "اسلام" همگاني و هميشگي است زيرا اين دين براي انسانيت آمده است و انسانيت عوض نمي شود نه زمان و نه زمين انسانيت را دگرگون نمي كند دين با انسانيت انسانها كار دارد نه با حواشي زندگي انسانيت. آنچه كه با پيشرفت علوم و صنعت عوض مي شود در حاشيه زندگي انسانيت است اگر خانه سازي، راه سازي، نحوه اداره زندگي انسان، نحوه پوشاك و خوراكش عوض شود، اينها جزو حواشي زندگي انسانيت است كه "مقررات اسلامي" به آنها كار دارد نه "قوانين اسلامي" آنكه عوض نمي شود فطرت انسانيت است و آنچه كه براي تربيت اين فطرت آمده است وحي آسماني است 
دوم : احكام اسلام به دو بخش تقسيم مي شود
الف ـ قوانين ثابت و غير قابل تغيير (احكام اوّليه) يعني مسائلي كه هيچگونه تغيير و زوال را به آن راهي نيست و در جريان طول زمان و در جوامع گوناگون اعتبار خود را از دست نمي دهد و نه تنها گذشت 1400 سال آنها را كهنه و فرسوده نمي كند بلكه سپري شدن ميلياردها سال چيزي از ارزش آن كم نمي كند بلكه گذشت زمان اهميت و ارزش آنها را كشف مي كند
ب ـ قوانين غير ثابت و قابل تغيير (احكام ثانويه) يعني مسائلي كه با توجه به مقتضيات زماني و مكاني به وجود مي آيند كه فقهاي اسلام با تكيه بر قوانين ثابت حكم اينها را مشخص مي كند
با توجه به توضيحاتي كه داده شد مشخص مي شود اسلام مي تواند جوابگوي نيازهاي بشر كنوني باشد
کیوان عزتی / مسئول محتوای سایت راسخون
سه شنبه 24 دی 1387  1:21 PM
تشکرات از این پست
09130670628
naserm
naserm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1387 
تعداد پست ها : 168
محل سکونت : اصفهان

اسلام کامل است

اسلام تمام احتیاجات انسان را در خود جای داده است و مربوط به زمان یا دوره خاصی نیست
با تشکر از آقای مصباح
چهارشنبه 25 دی 1387  9:47 AM
تشکرات از این پست
09130670628
rasekh65
rasekh65
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 31
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شبهات اسلام شناسی

دین مبین اسلام که ختم کننده ادیان پیشین هست باید کامل و جامع باشه .قرآن کریم که معجزه پیامبر اسلام است پاسخگوی تمام نیاز ها چه در عصر رسالت پیامبر و چه در دوران دیگر می باشد .
سه شنبه 22 بهمن 1387  10:33 PM
تشکرات از این پست
09130670628
rayanhamid
rayanhamid
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 229
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شبهات اسلام شناسی

ممنون .... خسته نباشيد آقاي مصباح

صادقيان

اللهم عجل لوليک الفرج
پنج شنبه 8 اسفند 1387  9:43 PM
تشکرات از این پست
09130670628
azein1990
azein1990
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3359
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:شبهات اسلام شناسی

چرا می گویند بهتر است که در روز برای آب خوردن ایستاد و در شب نشسته نوشید؟ آیا دلیل علمی هم دارد یا فقط در روایات است؟

پاسخ اجمالی

همه احکام و دستورات الهی فلسفه و حکمت های گوناگونی دارند، هیچ یک از تکالیف شرعی بی حکمت وضع نشده اند، گرچه ما نمی توانیم به همه این حکمت ها آگاهی پیدا کنیم ولی با توجه به اینکه خدای حکیم و عادل هیچ قانونی را بی حکمت وضع نکرده، در بعضی از روایات آمده است که نوشیدن آب در شب و به صورت ایستاده موجب بیماری زرد آب خواهد بود، اما نوشیدن آب در روز به صورت ایستاده موجب بیشتر شدن نیروی بدن و گوارا شدن غذا می شود.
پاسخ تفصیلی

هیچ یک از دستورات الهی و تکالیف شرعی بدون حکمت و مصلحت وضع نشده اند، گرچه ما نمی توانیم به همه این حکمت ها آگاهی پیدا کنیم زیرا تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشری خود در هر عصر و زمان می توانیم فلسفه و اسرار احکام الاهی را دریابیم، نه همه آنها را و اصولاً با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم. [1]
ولی با توجه به اینکه خدای حکیم و عادل هیچ قانونی را بی حکمت وضع نکرده است ما یقین داریم که هیچ تکلیفی خالی از حکمت و مصلحت خاص خود نیست [2] و خداوند متعال هرگز فرمانی را به ضرر بنده اش صادر نمی کند بلکه هر دستوری که به ما می دهد، صلاح و خیر ما در آن است.
بر همین اساس روحیه بندگی اقتضا می کند تا فرمانبرداری بی چون و چرای پروردگار خود باشیم و همه دستورات او را اطاعت کنیم .
با این حال در احادیث به حکمت نوشیدن آب به طور ایستاده در روز و به طور نشسته در شب، اشاره شده است که به برخی اشاره می شود:
الف) حضرت امام صادق (ع): «آب نوشیدن به حالت ایستاده در شب، زرد آب را در بدن ایجاد می کند.» [3]
ب) حضرت امام صادق (ع): «نوشیدن آب در روز به حالت ایستاده موجب فزونی عرق و بیشتر شدن نیروی بدن می گردد.» [4]
ج) حضرت امام صادق (ع): «ایستاده آشامیدن آب در روز، غذا را گوارا می سازد و ایستاده آشامیدن آب در شب، زرد آب می آورد.» [5]
 


[1] . نک: مکارم شیرازی ، ناصر و سبحانی ، جعفر ، پاسخ به پرسش های مذهبی.
[2] . نک: پاسخ شماره 764 (سایت: 881).
[3] . شیخ صدوق ، من لا یحضره الفقیه، ج 3 ، ص 353، دارالکتب الاسلامیه .
[4] . همان مدرک شماره 3.
[5] . کلینی، محمدبن یعقوب ، الکافی ، ج6، ص383، دار صعب ، بیروت.

سه شنبه 25 خرداد 1395  11:22 PM
تشکرات از این پست
azein1990
azein1990
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3359
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:شبهات اسلام شناسی

مراد از «ریسمان خدا» در آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً» چیست؟ قرآن، امام و یا ...؟

پرسش

جایگاه امامت در آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» چگونه اثبات می‌شود؟ معنا و مبنای «حبل الله» در این آیه چیست؟

پاسخ اجمالی
با بررسی واژه «حبل الله» در آیات و روایات، به این نکته دست می‌یابیم که هنگامی پیوند با «حبل الله» و یا همان ریسمان الهی حاصل می‌شود که افراد هم به «قرآن» و هم به «عترت» پیوند خورده باشند؛ زیرا آن دو از هم جدایی‌ناپذیرند و به همین دلیل، تحقق وحدت و عدم تفرقه در امت تنها زمانی تحقق می‌پذیرد که تمام مسلمانان خود را به ریسمان ثقلین متصل کنند.


پاسخ تفصیلی
آیه شریفه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا»؛[1] بیانگر اصلی اساسی است؛ و آن این‌که مسلمانان همگی باید حول یک محور جمع شوند و حرکت نمایند تا وحدتشان حفظ شده و از هرگونه تفرقه جلوگیری شود. پروردگار با تعبیر«حبل الله» و یا «ریسمان خدا» در صدد بیان این محور برآمده است.
معناشناسی حبل الله
«حَبْل» در لغت، به معنای ریسمانی طولانی و محکم است که با آن چیزی را می‌بندند.[2] راغب اصفهانی می‌گوید: «حبل به معنای ریسمان است که معروف می‌باشد، ولی به صورت استعاره، برای هر ارتباطی مورد استفاده قرار می‌گیرد».[3]
خداوند متعال در آیه شریفه، محور وحدت مسلمانان را به ریسمان تشبیه نموده؛ زیرا انسان در شرایط عادی و بدون داشتن راهنما در قعر چاه ظلمت و نادانی است و برای نجات از این چاه ترسناک نیاز به ریسمان محکمی دارد که همان ریسمان الهی است.[4]
مصادیق حبل الله
با توجه به اضافه‌شدن «حبل» به «الله» در آیه شریفه، قرآن ریسمانی را معرفی می‌کند که متعلق به پروردگار بوده و حلقه وصل بین او و بنده‌اش را ایجاد می‌کند و طبیعتاً این ریسمان باید مصداقی خارجی داشته باشد.
اندیشمندان شیعی برای «حبل الله» مصادیق گوناگونی ذکر کرده‌اند؛ مانند: 1. دین اسلام که ملاکش ولایت است؛[5] 2. توحید و ولایت؛[6] 3. اهل بیت؛[7] 4. قرآن؛[8] 5. قرآن و اهل بیت باهم.[9]
البته می‌توان گفت که بازگشت تمام موارد فوق، به قرآن و عترت(ع) است و روایات فراوانی نیز بر این موضوع تأکید دارد که «قرآن»، «عترت» و یا هردوی آنها مصداق «حبل الله» می‌باشند.
الف. قرآن، حبل الله
1. پیامبر اکرم(ص): «این قرآن، ریسمان خدا و نور روشنگر و درمانى سودبخش است».[10]
2. امام علی(ع): «خداوند سبحان، هیچ‌کس را به چیزى مانند این قرآن، اندرز نداده است؛ چرا که قرآن، ریسمان استوار خدا و دستاویز مطمئن او است».[11]
3. امام سجاد(ع): «امام و حجت خدا بایستی معصوم باشد». از ایشان سؤال شد: معنای عصمت چیست؟ حضرت فرمود: «معصوم کسی است که معتصم به حبل الله که قرآن است، می‌باشد».[12]
ب. اهل بیت(ع)، حبل الله
4. عبدالله بن عباس می‌گوید: نزد پیامبر بودیم که فردی اعرابی وارد شد و گفت: شنیدم که فرموده‌اید: «اعتصموا بحبل الله»؛ منظورتان از ریسمان خدا چیست؟! پیامبر(ص) دستشان را به دست امام علی(ع) زده و فرمود: «به این مرد بپیوندید که او ریسمان محکم است».[13]
5. امام باقر (ع): «منظور از حبل الله که خدا به چنگ زدن به آن توصیه کرده، آل محمد هستند».[14]
6. امام باقر(ع): «خداوند متعال می‌دانست که امت پیامبر(ص) بعد از رحلت حضرتشان، گروه گروه می‌شوند؛ لذا آنان را از این پراکنده‌شدن نهی کرد و فرمود که: همگی باید بر ولایت آل محمد جمع شوید و متفرق نشوید».[15]
7. یکی از محکم‌ترین روایاتی که مراد از «حبل الله» را مشخص می‌کند؛ «حدیث ثقلین» است که به صورت متواتر در میان شیعه و اهل سنت نقل شده است.[16] قرائن محکمی وجود دارد که ارتباط این روایت را با آیه مورد نظر تأیید می‌کند. در این روایت نیز مانند آن آیه، سخن از «اعتصام» و «چنگ زدن» است نیز وجود دارد و از طرفی، حتی بسیاری از اندیشمندان اهل سنت نیز چنین ارتباطی را کشف کرده و به همین دلیل، این روایت را ذیل آن آیه و در تفسیر آن نقل کرده‌اند.[17] بر این اساس، چنگ‌زدن به «قرآن» و «عترت»، همان چنگ‌زدن به ریسمان الهی است که در صورت پذیرش این توصیه از جانب امت اسلامی، آنان هیچ‌گاه گمراه نخواهند شد.
تبیین ارتباط میان امامت و حبل الله
1. در دو آیه قبل از آیه «و اعتصموا بحبل الله ...»، آیه دیگری وجود دارد:
«وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ آیاتُ اللهِ وَ فیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ باللهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏»
«و چگونه کافر می‌شوید، با آن‌که آیات خدا بر شما خوانده می‌شود، و پیامبرش نیز در میان شما است؟! و هر کس به خدا چنگ‌زند، به راهى راست، هدایت شده است».[18]
این آیه به صراحت، ابتدا «قرآن کریم» و «پیامبر اکرم(ص)» را به یاد مخاطبان انداخته و سپس از «چنگ زدن به خدا» سخن به میان می‌آورد و این نشانگر آن است که «قرآن» و «معصوم» دو رکن اساسی رسیدن به خدا هستند که به عبارتی می‌توان به هر دوی آنها ریسمان پروردگار گفت.
از آن‌رو که اهل بیت(ع) بعد از پیامبر(ص) جانشینان معصوم حضرتشان می‌باشند، با قاطعیت می‌توان گفت که ریسمان الهی بدون ائمه(ع) قابل فرض نیست و همین موضوع، جایگاه امامت آن بزرگواران را در آیه شریفه روشن می‌کند.
علامه حلی(ره) در این‌باره چنین استدلال می‌کند:
الف. اعتصام و تمسک به حبل الهی به وسیله انجام اوامر الهی و ترک نواهی محقق می‌شود و اوامر و نواهی تنها از طریق معصوم دانسته می‌شود.
ب. واژه «لا تفرّقوا» همه مسلمانان را به اجتماع بر حق و عدم تفرقه تشویق می‌نماید، در حالی‌که به خاطر غلبه هواهای نفسانی، این اجتماع و عدم تفرقه بدون معصوم امکان‌پذیر نیست.[19]
همچنین نکته قابل توجه در برخی از روایات - مانند حدیث یاد شده از امام سجاد (ع) - آن است که؛ بین قرآن و امام رابطه تنگاتنگی وجود دارد و این‌که به امام، معصوم می‌گوییم به این دلیل است که امام به حبل الله که قرآن است چنگ می‌زند و از طرفی قرآن نیز مردم را به سمت پیامبر و امام هدایت می‌کند؛ یعنی هر یک باید در کنار دیگری و مکمّل هم باشند تا راه هدایت مردم فراهم شود.
 


[1]. «و همگى به ریسمان خدا، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!»؛ آل عمران، 103.
[2]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 3، ص 236، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 134، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 217، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. ر. ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 545، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 347، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش؛ موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 210، بیروت، مؤسسه اهل بیت(ع)، چاپ دوم، 1409ق.
[5]. همان.
[6]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 108، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[7]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج 1، ص 194، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص 90، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق.
[8]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج 1، ص 365، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[9]. بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 322، قم، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1420ق.
[10]. شریف الرضی، محمد بن حسین، المجازات النبویة، ص 211، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1422ق؛ دارمی، أبو محمد عبد الله بن عبد الرحمن، سنن الدارمی، ج 4، ص 2090، عربستان سعودی، دار المغنی للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1412ق.
[11]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، خطبه 176، ص 254، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[12]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[13]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 672، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ق.
[14]. ابن طاووس، علی بن موسی، طرف من الأنباء و المناقب، ص 409، مشهد، تاسوعا، چاپ اول، 1420ق.
[15]. تفسیر القمی، ج ‏1، ص 108.
[16]. ر. ک: «الفاظ حدیث ثقلین در منابع اهل سنت و شیعه»، سؤال 17344؛ «چرایی اهمیت حدیث ثقلین»، سؤال 34175.
[17]. ر. ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ‏2، ص 60، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 8، ص 311، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج ‏11، ص 197، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[18]. آل عمران، 101.
[19]. علامه حلى‏، الألفین، ص 104، قم، هجرت‏، چاپ دوم‏، 1409ق.

سه شنبه 25 خرداد 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
azein1990
azein1990
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3359
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:شبهات اسلام شناسی

آیا فرشتگان و جنیان در کربلا به کمک حضرت امام حسین (ع) آمدند؟ چرا آن حضرت این کمک را نپذیرفتند؟

پرسش
1. از عالمی شنیدم که فرمود: تعدادی از جنیان و فرشتگان در کربلا به کمک امام حسین (ع) آمدند، ولی امام حسین (ع) کمک آنها را قبول نکردند. آیا این مطلب صحت دارد که (قبل از آن که امام حسین به میدان جنگ برود)، آنها جهت کمک به وی آمده بودند؟ چه دلیل و مدرکی صحت آن را تأیید می کند؟ 2. اگر چنین مطلبی صحت داشته باشد لطفاً بفرمایید چرا امام حسین (ع) کمک آنها را قبول نکردند؟
پاسخ اجمالی
در برخی از منابع روایی، دربارۀ کمک و نصرت الاهی به وسیلۀ جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) احادیثی از ائمه معصومین (ع) بیان شده است که به این امر تصریح می کنند.
البته یاری رساندن ملائکه و جنیان و یا هر چیز دیگری از طرف خداوند برای انبیا هم بوده است؛ خداوند در قرآن به پیامبر (ص) می فرماید: (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى‏کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت (و گفت) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى‏آیند یارى مى‏کنم‏.
برخی از دلایل مهمی که امام حسین (ع) این یاری و کمک را نپذیرفت، عبارت اند از: منحصر بودن اصلاح امت پیامبر اکرم (ص) در آن شرایط بحرانی به شهادت، اشتیاق لقای الاهی، مقدر بودن شهادت برای آن حضرت، بودن شهادت نزد آن حضرت به عنوان گرامی ترین و زیباترین مرگ و انجام این مأموریت الاهی به صورت طبیعی.
پاسخ تفصیلی
نزول نصرت الاهی برای کمک به امام حسین (ع)
در برخی از منابع روایی، درباره کمک و نصرت الاهی به وسیلۀ جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) احادیثی از ائمه معصومین (ع) بیان شده است که به این امر تصریح می کنند؛ مثلاً: شیخ مفید به سند خود از امام صادق (ع ) این نکته را نقل کرده است: زمانی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: "خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد".[1] همچنین امام صادق (ع) فرمودند: "از پدرم شنیدم که مى‏فرمود: چون امام حسین (ع) با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا که بر سر حسین سایه گسترد، و آن گاه امام مخیر شد بین پیروزى بر دشمنانش و بین ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزید".[2]
نیز در برخی از روایات هم بیان شده است که فرشتگانی برای کمک به امام حسین (ع) آمدند، در مرتبۀ اول اجازه جنگیدن به آنها داده نشد، ولی در مرتبه دوم وقتی آمدند که امام حسین (ع) شهید شده بود؛ مانند این روایت از امام صادق (ع): "چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین (ع) بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که حسین (ع) کشته شده بود...".[3]
خلاصه این که، چنین چیزی در روایات وجود دارد و درست است و هیچ دانشمند و کارشناس دینی آن را رد نکرده است؛ زیرا منافاتی با اعتقادات و معارف اسلامی ندارد. البته یاری رساندن ملائکه و جنیان و یا هر چیز دیگری از طرف خداوند برای انبیا هم بوده است؛ خداوند در قرآن به پیامبر (ص) می فرماید: (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى‏کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت (و گفت) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى‏آیند یارى مى‏کنم‏.[4] و مثل یاری رساندن به مسلمانان در جنگ احزاب و در برخی موارد، این کمک ها از طرف فرشتگان و جنیان بود که به جهت مصالحی که ذکر می شود، تحقق پیدا نمی کرد.
چرا امام حسین (ع) کمک جنیان و فرشتگان را نپذیرفت؟
در پاسخ می توان گفت: شاید به دلایل زیر امام حسین (ع) این یاری و کمک را نپذیرفت:
1. با توجه به موقعیت سیاسی که در آن زمان از طرف معاویه و یزید پیش آمده بود و به نام دین، کارهایی را انجام دادند که در واقع مخالف دین بود و همچنین تشخیص حق از باطل سخت شده بود، تنها راهی که می توانست یک بار دیگر دین خدا را ترویج و زنده نماید، شهادت حضرت امام حسین (ع) و فرزندان و اصحاب آن حضرت، بود.[5]
2. آنچه که از روایات وارد شده در این مورد به دست می آید و به آن اشاره شده است، مقدر شدن شهادت برای آن حضرت بود تا بدین وسیله آن هدف اصلی امام حسین (ع) که همان اصلاح امت پیامبر بود،[6] تحقق پیدا کند.
3. امام حسین (ع)، شهادت را زیباترین و گرامی ترین مرگ می دانست؛ این امر، در خطبه ای که در مکه به هنگام عزم حرکت به سمت عراق ایراد کردند، بیان شده است: "آرایش مرگ بر فرزند آدم چون آرایش گردنبند بر گردن دوشیزگان است"؛[7] یعنی مرگ، گردن گیر و تحمیلی نیست، بلکه گردن بند و تجمّلی است؛ چرا انسان این گردن بند و زیور را در راه خدا به گردن نیاویزد؟! و مرگ در راه دین برای امام حسین (ع) لذیذ و در کام او شهد بود.[8] و شهادت نقص نیست تا از فرشتگان کمک بخواهد، بلکه کمال است همان طور که حضرت ابراهیم (ع) چون شهادت را کمال می دانسته، از سوزاندن در آتش نترسیده و از جبرئیل نیز چیزی نطلبید، هر چند دائماً به یاد خدا بود و وی را می خواند.[9]
4. لقای الاهی و دیدار انبیا برای امام حسین (ع)، آن هم در آن شرایط از ماندن در این دنیا مهم تر بود و خود را مشتاق نیاکان خود می دانست؛ چنان که در ادامه آن خطبه در مکه می فرمایند: "گرایش و اشتیاقم به زیارت نیاکانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف است".[10]
5. حضرت امام حسین (ع) می خواستند که از معجزه و کرامت استفاده نکنند، در حالی که بدون شک امام توان و قدرت داشت که با معجزه و قدرت ولایی که از طرف خداوند داشت، بر دشمنان غلبه پیدا کند و حتی نیازی به کمک ملائکه و جنیان نداشت، ولی استفاده از معجزه و کرامت با آنان که مأمور بودند به ظاهر عمل کنند،‌ منافات داشت. ارزش و جایگاه امام حسین (ع) که هم میان مسلمانان جایگاه بلندی دارد و هم در میان عدالت و آزادی خواهان، بدان جهت است که بر اساس امور عادی و ظاهری و طبیعی عمل نمود. بردن اهل بیت(ع) توسط امام به یک جنگ نابرابر و اسارت آنان و اهانت به ساحت مقدس شان موجب شد که قیام امام ماندگار و جاودان شود. آیا امام حسین(ع) نمی توانست بدون قیام و با استفاده از کرامت یزید را سرنگون کند؟

[1] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 330، مؤسسة الوفاء، بیروت لبنان.
[2] سید بن طاووس، لهوف، ص 141، ترجمه میر ابوطالبی، سید ابوالحسن، ناشر: دلیل ما، قم، چاپ اول، 1380 ش.
[3] شیخ صدوق، امالی، ترجمه کمره ای، محمد باقر، ص 638، اسلامیه، تهران، چاپ ششم، 1376؛ البته شبیه این روایت در «کافی» مرحوم کلینی هم آمده است، الکافی، ج1، ص 283و284.
[4] انفال، 9.
[5] ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، از ص 44-66، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ پنجم، 1380.
[6] بحار الانوار، ج44، ص 329.
[7] بحارالانوار،ج 44، ص 366؛ محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 29، ناشر: بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381؛ لهوف، ص 110و 111.
[8] ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 28 تا 30، مرکز چاپ و انتشارات اسراء، چاپ پنجم، 1387.
[9] شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 27.
[10] بحارالانوار، ج 44، ص 366؛ کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 29؛ لهوف، ص 110و 111.

سه شنبه 25 خرداد 1395  11:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها