0

بازیهای محلی آذربایجان شرقی و غربی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

بازیهای محلی آذربایجان شرقی و غربی

مجموعه بازى‌هاى استان آذربايجان عبارتند از: آت اويناماق (بازى با اسب چوبي ) ، آتدرماى معمولي، آتدى تودي، آدقوپما، آرداووردي، آشيرما (کشتى محلي ) ، آشيق، آل آقاجه، آلدى قاچدئى (نوعى توپ‌بازي)،  قان اولار، سالسون يره قانوه غلتان اولار، آى نه‌نه قوردى قوردي، آيها ويونى ( بازى خرس)، اتگه‌داش قويدي، ارمنى جيزلقى (لى‌لى ارمني)، ازلى لجه، اسبوج‌بازي، استاد شاگرد، استوپ، الاکلنگ، ال‌داش قويدي، انزلي، انگشت، اوزوک، اوزوک، اوزون آتدرما، اوستوند، کيمين الي، اوشدى اوشدى (پَرپَر ) ، اوغلو (عروسک‌بازي)، اويناماق، اهلکى‌ملا، اياق‌خانه، ايپ‌گچه‌ى (طناب رد شد)، اينه!اينه! (سوزن!سوزن!)، باليق منده (ماهى در دست من است)، بش‌داش ( پنج سنگ)، بليخ (آسمان جُل)، بن‌بنوشه (بنفشه)، پرواز پرنده‌ام، پشتک گشتي، پل آغاجى (چوب‌بازي)، پولونج آغان (الک دولک)، پيت‌بازي، پيشک‌قاشدي، پيل دسته، تيپک دوگوش، توپ توتدى (توپ گرنت)، توپ چرخي، توپ عربي، تولاما، جفت المنده، جوجه گوزى (چشم جوجه)، جوزمره، جولاتوتما، چلنگ آغاج، حمام - حمام، خالا (عروسک‌بازي)، خروس خروس، خيم‌خيم، داش‌قاجان، درمانچى بابا، دگمه‌بازي، دگيرمان، دگيرمان (آسياب، آسياب)، دونبالاپستان، ديواراووردى (به ديوار زد)، زوبول داق (سرسره بازي)، سُت‌ صاغدي، سوزن سوزن، شانه قايم کردن، شترسواري، شکرپنير، عويما آغاج (پرتاب کردن چوب به هوا)، قاچيرتدي، قدى‌قدي، قلعه‌قلعه، قول توتما، قهرمان بازي، کباب‌کباب، کر، کشتى محلي، کوف (تاب‌بازي)، کوک‌بازي، گوتى بورکووى ويرمنى (کلاتو وردار منو بزن)، گوزوباغليجى (چشم‌بسته)، گول‌گول (گل يا پوچ)، گيزلنپاچ ( قايم موشک)، ماتيلوس، مازالاق سالماق (فرفره‌بازي)، مجسمه، ناناقجي، نجات، هفت‌سنگ، يواروخ (مى‌شوئيم)، يوزپلنگ، يولدان گون هاردان چيخدى ( آفتاب از کجا درآمد) و ...

   آتدرماى معمولى (مرند )

يکى از بازيکنان داوطلب مى‌شود که به حالت دولا به ايستد. به اين بازيکن قلدان قسير مى‌گويند. در نزديکى او کپه‌اى خاک مى‌ريزند. ابتدا سردسته روى کپه ٔ خاک جفت زده و از روى قلدان قسير مى‌پرد و در آن طرف فرود مى‌آيد. پس از آنکه همه ٔ بازيکنان پريدند، قلدان قسير جاى خود را تغيير مى‌ ٔ هد و به محلى مى‌رود که سردسته در پرش خود فرود آمده است. به‌همين ترتيب بازى ادامه پيدا مى‌کند و در هربار، قلدان قسير جاى خود را عوض مى‌کند. اين روال تا زمانى که يکى از بازيکنان نتواند از روى قلدان قسير بپرد ادامه مى‌يابد . وقتى کسى از پريدن بازماند او بايد جاى قلدان قسير خم شود و قلدان قسير به بازى برگردد. به‌خاطر داوطلب شدن به او اين امتياز داده مى‌شود که تا آخر بازى بپرد، حتى اگر در بعضى از پرش‌هاى خود موفق نشود .

   آشيرما (کشتى محلي) (خوي )

کشتى‌گيران با نرمش که همراه با نواختن ساز و دهل است، کار خود را شروع مى‌کنند. پس از نرمش و گرم‌شدن، داور که يکى از پيشکسوتان است، کمربند آنها را آزمايش مى‌کند تا محکم باشد. برنده فردى است که بتواند کمر حريف خود را گرفته و او را بلند کند و به زمين بزند .

   ارمنى جيزلقى (لى‌لى ارمني )

در اين بازى شکلى هشت خانه شبيه خاج (صليب) مى‌کشند و به‌همين دليل است که اين بازى را لى‌لى ارمنى مى‌خوانند. پس از خانه‌هاى هفت و هشت، نيم‌دايره‌اى رسم مى‌کنند که آن را جهنم مى‌خوانند. در اين بازى با وجود استفاده از سنگ براى پرتاب به خانه‌ها، سنگ را با پا نمى‌زنند و سنگ در هر خانه‌اى که بى‌افتد از روى آن خانه مى‌پرند. بازى از خانه ٔ اول شروع مى‌شود و در خانه ٔ هشتم پايان مى‌يابد. آخرين مرحله جهنم است که بازيکن بايد سعى کند سنگ او به جهنم نيفتد. وقتى او به خانه ٔ هشتم رسيد، بايد از روى جهنم بپرد. اگر موفق شد از همان جا بايد سنگ را دوباره به خانه‌ها بى‌اندازد . در صورت موفق شدن برنده ٔ بازى است .

   انگشت (لى‌لى حوضک )

در اين بازى دو نفره يکى از دو نفر انگشتان خود را باز مى‌کند و ديگرى انگشت شست او را گرفته و مى‌گويد :

- بيائيد برويم دزدي .

انگشت دوم مى‌گويد: کو نردبان؟

انگشت سوم مى‌گويد: نردبانى بزرگتر از اين؟ !

انگشت چهارم مى‌گويد: کار خوبى نيست، انصافى هست، مروتى هست !

انگشت پنجم در حالى‌که اداى چهارمى را درمى‌آورد و مسخره‌اش مى‌کند، مى‌گويد: برو، برو .

   اوشدى ، اوشدى (پَر - پَر )

بازيکنان دور هم مى‌نشينند و يک نفر را به‌عنوان استاد انتخاب مى‌کنند. استاد از همه مى‌خواهد انگشت سبابه خود را وسط بازى بگذارند. سپس استاد مى‌خواند: اوشدى اوشدي، قوش اوشدى (پَر، پَر، کلاغ‌پر) و بچه‌ها دست خود را بالا مى‌برند . استاد نام پرنده‌ها يا غير پرنده‌ها و اشياء مختلف را مى‌برد و بچه‌ها دست‌ها را بالا مى‌برند. کسى که دست خود را در زمانى بالا ببرد که استاد نام شيء يا غير پرنده‌اى را اعلام مى‌کند، سوخته است و بايد از بازى کنار برود .

   باليق‌منده (ماهى در دست من است) (مياندوآب )

تمام بازيکنان که همگى از شناگران ورزيده و پرنفس هستند، داخل آب مى‌روند. يکى از آنها مى‌گويد: ‌ 'باليق‌منده' . ديگران سعى مى‌کنند او را تعقيب کرده و دست خود را به او بزنند. او نيز مى‌تواند هنگام گريز، زيرآبى رفته و بقيه را مجبور کند زير آب، او را جست‌وجو کنند. بازيکنى که دست خود را به او بزند، بلافاصله اعلام مى‌کند: 'باليق‌منده' و اين بار همگى به دنبال او مى‌روند و تا هر زمان که بخواهند، بازى را به‌همين شکل ادامه مى‌دهند .

   بش‌داش (پنج سنگ )

در اين بازى نياز به ۱۰ سنگ براى هر نفر است. بازيکنان سنگ‌هاى خود را روى هم مى‌ريزند. يکى از آنها همه ٔ سنگ‌ها را در مشت خود گرفته و به هوا پرتاب مى‌کند. در اين فاصله پشت دست خود را زير سنگ‌ها نگاه داشته و هنگامى که سنگ‌ها روى دست او قرار گرفتند، دوباره آنها را به هوا مى‌اندازد. اين‌بار هنگام فرود آمدن، سنگ‌ها را در مشت خود مى‌گيرد و سعى مى‌کند تا جائى که ممکن است تعداد کمترى سنگ بر زمين بريزد. سپس سنگ‌هاى مشت خود را مى‌شمارد. اگر تعداد آنها فرد باشد، بازنده و در غير اين‌صورت برنده مى‌شود و به‌عنوان جايزه، نصف سنگ‌هاى مشت خود را براى خود کنار گذاشته و بقيه را براى دور بعدى بازى مى‌گذارد .

   پولونج آغان (الک دولک )

ابزار اين بازى يک چوب بلند، يک چوب کوتاه است. چوب کوتاهى روى دو سنگ قرار مى‌گيرد. يکى از بازيکنان با چوب بلند به زير آن مى‌زند. بازيکن ديگر بايد سعى بکند آن را در هوا بگيرد. اگر موفق شد جاى دو بازيکن عوض مى‌شود. اما اگر موفق نشد چوب کوتاه را برمى‌دارد و شعرى مى‌خواند که کلمه ٔ آخر آن به هو ختم مى‌شود. در اينجا بايد هورا بکشد و به‌طرف محل چوب بزرگ و سنگ‌ها بدود، بدون آنکه نفس تازه کند. اگر موفق شد که خود پرتاب بعدى را انجام مى‌دهد، اگر نتوانست از بازى کنار مى‌رود .

 

   پيشک قاشدى

ابتدا پشک مى‌اندازند و يکى گرگ مى‌شود. فرارى بايد با سرعت دست خود را به گرگ بزند و فرار کند. گرگ هم بايد به دنبال او حرکت کند تا او را بگيرد. اما چون محدوديت مکانى وجود ندار، فرارى مى‌تواند به‌هر سمت و گوشه‌اى فرار کند و همين امر باعث مى‌شود گرگ را خسته کند. بازى وقتى تمام مى‌شود که فرارى توسط گرگ زده شود که در اينصورت جاها عوض مى‌شود .

   تولاما

دايره ٔ بزرگى روى زمين مى‌کشند و آن را به هشت قسمت تقسيم مى‌کنند. در سمت چپ و در خارج دايره مربع مستطيلى رسم مى‌کنند که خانه ٔ اول بازى است. خانه‌هاى داخل دايره را هم، از ۲ تا ۹ شماره‌گذارى مى‌کنند. درست در نقطه ٔ مقابل خانه ٔ يک، در آن طرف دايره و در بيرون آن نيم‌دايره‌اى رسم مى‌کنند که جهنم خوانده مى‌شود. بازيکن اول، سنگ را در خانه ٔ اول مى‌اندازد و خود از روى خانه ٔ اول مى‌پرد و يک پاى خود را در خانه ٔ دو و پاى ديگرش را در خانه سه مى‌گذارد. بعد به خانه ٔ نه مى‌پرد و پاى راست خود را بالا نگه مى‌دارد، خم مى‌شود و سنگ را از خانه ٔ اول برمى‌دارد و از روى خانه ٔ يک به بيرون بازى مى‌پرد. پشت به شکل بازى مى‌ايستد و سنگ را مى‌اندازد. سنگ در هر خانه‌اى افتاد، آن خانه متعلق به بازيکن خواهد بود. اما اگر سنگ او به جهنم افتاد، او سوخته است و ديگرى بازى را شروع مى‌کند. در اين بازى افتادن سنگ و يا رفتن پا روى خط موجب باخت بازيکن است. همين‌طور اشتباه گذاشتن پا در خانه .

   جولاتوتما

به دلخواه روى زمين بازى چاله‌هائى مى‌کنند که يک توپ کوچک يا گردو در آن جا بگيرد. در داخل هر چاله تعدادى سنگ ريزه مى‌ريزند. بازيکنان به‌نوبت، توپ را به‌طرف چاله‌ها قل مى‌دهند. اگر توپ در چاله‌اى افتاد به ازاء آن يکى از سنگ‌ريزه‌هاى داخل چاله را برمى‌دارند تا سنگ داخل چاله‌ها تمام شود. سپس سنگ‌ها را مى‌شمارند. سنگ هرکس بيشتر بوده برنده ٔ نهائى است .

   درمانچى بابا (توفارقان )

نقش‌هاى بازى آسيابان و زن بيوه است. آسيابان مشغول کار است که زن بيوه ٔ گرسنه‌اى مقدارى گندم براى آردکردن مى‌آورد. آسيابان از آردکردن گندم او طفره مى‌رود و وانمود مى‌کند که خيلى کار دارد. هربار زن براى نرم کردن دل او شعرى مى‌خواند ولى او باز هم راضى نمى‌شود. زن چند شعر مى‌خواند، آسيابان کار او را راه مى‌اندازد و بازى تمام مى‌شود .

   دونبالاپستان

تخته يا نردبان را روى سطحى که از زمين فاصله دارد قرار مى‌دهند و دو گروه که تقريباً هم‌وزن هستند در دوطرف تخته يا نردبان مى‌نشينند و آن را بالا و پائين مى‌برند. در اين بازى بُرد و باخت مطرح نيست .

   ديوارا ووردى (به ديوار زد )

بازيکنان سنگ‌ها يا دگمه‌ها را به تساوى بين خود تقسيم مى‌کنند و در فاصله ٔ معين از يک ديوار، خطى مى‌کشند. روى ديوار هم علامتى مى‌گذارند که نشانه ٔ آن است که نبايد سنگ‌ها يا دگمه‌ها از آن حد تجاوز کند. سپس هريک از بازيکنان به‌نوبت سنگ خود را پرتاب مى‌کنند. اگر سنگى به بالاى خط تعيين‌شده ٔ روى ديوار اصابت کند، ديگر به بازيکن بازگردانده نمى‌شود. پس از انجام پرتاب‌ها هر بازيکنى که سنگ بيشترى داشته باشد، برنده است .

   شترسوارى

شترسواران از محل شروع مسابقه حرکت کرده و به‌سرعت خود را به مقصد تعيين‌شده مى‌رسانند . بازيکنى که در زمان کمترى اين فاصله را طى کند، برنده ٔ مسابقه خواهد بود .

   قاچان، قاچان (فرار، فرار )

يکى از بازيکنان گرگ مى‌شود و به‌دنبال ساير بازيکنان مى‌رود. در يک نوع اين بازى اولين نفرى که توسط گرگ دستگير شود، بايد جاى گرگ را بگيرد. ولى در نوع ديگر، گرگ تا همه بازيکنان را نگيرد، بازى تمام نمى‌شود .

   قوندوم، کوشدوم (دوزبازي )

مربعى ۱۰ ٭ ۱۰ سانتى‌متر مى‌کشند و سپس قطرهاى آن را رسم مى‌کنند و ضلع‌ها هم نصف مى‌شوند و به‌هم متصل مى‌گردند و روى هر نقطه يکى از حروف الفبا قرار مى‌گيرد. هريک از بازيکنان سه دگمه يا سنگ‌ريزه برمى‌دارند و به‌نوبت روى نقاط تعيين‌شده مى‌گذارند و هربار راه همديگر را مى‌بندند تا سه مهره ٔ يک نفر در يک رديف قرار نگيرد. هرکس موفق شود مهره‌هاى خود را در يک رديف قرار دهد، برنده ٔ بازى است .

   کر

بازيکنان به دو دسته تقسيم مى‌شوند و دايره‌اى رسم مى‌کنند. گروهى در داخل و گروهى در خارج دايره قرار مى‌گيرند. افرادى که در خارج دايره هستند به داخل يورش مى‌آورند و افراد داخل سعى مى‌کنند با دست آنها را بزنند. هرکس بخورد، کشته به‌حساب مى‌آيد و از بازى خارج مى‌شود. گاهى يکى از بازيکنان داخل دايره به تعقيب بازيکن بيرون دايره مى‌پردازد. در اين حالت اگر يکى از بازيکنان خارج دايره با کشيدن کلمه ٔ کر به دور دايره بدود، بازيکنى که از دايره خارج شده کشته مى‌شود و بايد از بازى خارج شود. در اين فاصله اگر بازيکنى بتواند با کشيدن 'کر' ممتد وارد دايره شود، همه ٔ بازيکنان درون دايره سوخته‌اند و بايد جاها عوض شود .

   گوزو باغليجى (چشم‌بسته )

محدوده‌اى را تعيين مى‌کنند و يکى از بازيکنان گرگ مى‌شود. چشم او را مى‌بندند و چند دور او را دور خودش‌ مى‌گردانند، سپس او را رها مى‌کند. در اين بازى روى چند نکته بايد توافق شود: اول اينکه بازيکنان ديگر براى جلب توجه گرگ سر و صدا بکنند يا در سکوت خود را از مسير گرگ دور کنند. دوم اينکه گرگ پس از گرفتن يک نفر چشم خود را باز کند يا پس از گرفتن همه ٔ بازيکنان .

   گيز لنپاچ (قايم موشک )

به قيد قرعه يکى از بازيکنان چشم مى‌گذارد و ديگرى پنهان مى‌شود. فردى که چشم گذاشته تا عدد ۱۰۰ مى‌شمارد و بعد به جست‌وجو مى‌پردازد. ضمناً مواظب است تا فرد پنهان شده نتواند خود را به محل اصلى برساند زيرا اگر بازيکن بتواند دست خود را به محل اصلى بزند، دوباره فرد قبلى بايد چشم بگذارد. اگر فرد چشم گذاشته، بازيکن پنهان شده را پيدا کرد، او بايد به‌جاى اولى چشم بگذارد . در زمانى‌که بازيکن اول فرد پنهان‌شده را مى‌يابد به‌جاى اصلى برمى‌گردد و دست خود را به آن محل مى‌زند و مى‌گويد 'سوک سوک' همين‌طور وقتى که فرد پنهان‌شده خود را به محل مى‌رساند از اين لفظ استفاده مى‌کند .

   ناققيجلى

فضاى محدودى را مشخص مى‌کنند. يک نفر گرگ مى‌شود و پاى خود را بالا مى‌گيرد و لى‌لى مى‌کند و به‌دنبال سايرين مى‌رود تا آنها را بگيرد. اگر بتواند کسى را بگيرد او گرگ مى‌شود. گاه توافق مى‌شود که گرگ بتواند نوک پاى خود را زمين بگذارد، يا پاى خود را عوض کند. توافق ديگرى که در ابتداى بازى صورت مى‌گيرد بر سر اين است که آيا گرگ بايد يکى از بازيکنان يا همه ٔ آنها را بگيرد .

   يولدان گون هاردان چيخدى (آفتاب از کجا درآمد) (منطقه ايلخچى )

بازيکنان به دو دسته تقسيم مى‌شوند و هريک براى خود يک استاد، انتخاب مى‌کنند. به‌حکم قرعه، افراد يکى از دسته‌ها، چشم بازيکنان دسته ٔ ديگر را مى‌بندند و خود پنهان مى‌شوند. بازيکنان دسته‌اى که چشمان آنها را بسته‌اند، به‌دنبال افراد دسته ٔ پنهان‌شده مى‌گردند و افراد آن دسته را به‌نام مى‌خوانند . فردى که نام آن برده مى‌شود وظيفه دارد با صدا پاسخ بدهد. هرکس توانست يکى از افراد پنهان‌شده را پيدا کند، سوار او مى‌شود و تا محل شروع بازى از او کولى مى‌گيرد .

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 31 تیر 1389  9:05 AM
تشکرات از این پست
kmeisam
kmeisam
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 25
محل سکونت : مرکزی
جمعه 25 آذر 1390  9:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها