مؤمنِ آگاه
بر ارباب بینش و دانش مخفی نماند که چون دنیا مزرعه آخرت است، باید هر عاقل دانشمند، این ایّام قلیله را غنیمت دانسته و در صدد تحصیل توشه و زاد برای سفر هولناک معاد بوده باشد. و از این جهت است که در کتاب الهی و کلمات اهل بیت رسالت، ترغیب و تحریض بر این امر بسیار شده و اکثر کلمات حضرتِ امیرالمؤمنین علیه السلام متضمّن این مطلب است، و پیوسته مردم را در این باب امر می نمود. می فرمود به اصحاب خویش: «مهیّا کنید جهاز سفر خود را، خدا شما را رحمت کند، همانا که منادی رحیل در میان شما ندا کرده گوید: برای مرگ بزایید و برای خراب شدن عمارت بسازید». و شبهه نیست که بهترین زادها و توشه های این سفر، و محکم تر وسیله برای آسودگی از این شداید راه پرخوف و خطر، بعد از تکمیل معارف الهی و ادای واجبات و ترک محرّمات، تشبّث و تمسّک به دامان حُجَج طاهرین صلوات اللّه اجمعین است و برای آن، طرقِ بسیار است؛ مانند نشر علوم ایشان و ذکر فضائل و مناقب این بزرگواران و تشرّف به زیارت آن ها و اقامه تعزیه و ماتم و احسان به موالی و دوستان و زائرین و خدّامِ قبور ایشان. پس هوشمند بصیر و مؤمن خبیر بر چنگ زدن به دامان خیریّه، هرگز دست از آن اعمال نخواهد کشید.
سفر
بدان که جهان دیدگانِ ماهر برای آداب زائر و مسافر، اوصاف و منافع بسیار و خصایل و فنون بی شمار نوشته اند، اخبار بسیار امر و تأکید به سفر نموده اند، از جمله آیه: «سِیُروا فی الْأرضِ فأنْظُروا کیف بَدَء الْخَلْق» مذکور است.
[و] از حضرت عیسی علیه السلام مروی است که مردی در وطن خود قدر و منزلتی ندارد، چون غربت اختیار کند و سیاحت نماید هر آینه قدر و قیمت ایشان بیفزاید.
;مردی که سفر کند آب دیده شود |
;خاک قدمش سرمه هر دیده شود |
;پاکیزه تر از آب نباشد چیزی |
;یک جا که مقام کرد گندیده شود |
شرایط زائر
برای مسافر و زائر شروط بسیار است؛
اوّل: علم، مسافر باید معرفت داشته باشد و عاقل و هوشیار و زیرک و دانا و زبان فهم بوده و از راه و رسمِ منازل مطلّع باشد؛
;علم نور است و جهل تاریکی |
;علم راهت برد به باریکی |
دوّم: دلیل و راهنما، شخص بی دلیل نمی تواند مسجد را از کنست تمیز دهد، در این صورت دلیل لازم است. و در حدیث گفته اند: الرَّفیقُ تُمّ الطَّریقُ و عقلای جهان نیز می گویند:
;بی پیر مرو تو در خرابات |
;هر چند سکُندر زمانی |
سوم: توکّل، اگر ارباب سفر، صد هزار سیم و زر و هزار کسب و هنر داشته باشند، سفر بی توکّل ثمری نخواهد داد.
;تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است |
;راهرو گر صد هنر دارد توکّل بایدش |
چهارم: صبر، مسافر باید بر شدائد و مِحَن صبور و در رنج و عنا و بلا و زحمت، شکور باشد، به مصداق الصّبرُ مِفتاحُ الفَرَج، دل خود را خوش کند.
پنجم: قناعت، مسافر باید گنج قناعت را از دست ندهد.
;قناعت کن ای نفس با اندکی |
;که از حرص خواری رسد بی شکی |
ششم: عفّت، شخص [باید] پاک دامن باشد، و بنده فروج و شهوات نباشد و به امر ناشایست و ناپسندیده اقدام نکند.
;چون طهارت نبود کعبه و بت خانه یکی است |
;نبود خیر در آن خانه که عصمت نَبُود |
هفتم: صدق، مسافر باید راست گو باشد و بر وفق: النجاة فی الصدق، از راستی نگذرد، شخصی که به دروغ گفتن معروف شد، اگر راست هم گوید، از او نشنوند.
هشتم: حسن خلق، مسافر باید با گشاده رویی و خوش خویی با مردم معاشرت کند، زیرا که بد خُلق و بدخُوی از فیض صحبت دانایان دور و از لطف دانشمندان مهجور است.
نهم: سخاوت، [و هم چنین] باید مبسوط الید بوده، بذل و بخشش و ریزش داشته، جوان مردی را پیشه سازد، و ارباب حوائج را بر خود مقدّم دارد، چه مرد بخیل و ممسک، خوار و بی اعتبار است و مرد سخّی همه جا عزیز و محترم است، اگرچه بی نوا و بی درم است.
;شرف مرد به جود است، کرامت به سجود |
;هرکه این هر دو ندارد عدمش به زِ وجود |
دهم: امانت، مسافر باید امین و متدیّن باشد و از خیانت احتراز کند.
یازدهم: خدمت، مرد خدمت گذار در نظر اهل روزگار پسندیده و با اعتبار باشد و از حضرت رسول اللّه مروی ست که فرمود: آقا و سرور مردمان، خادمین به فقرا هستند.
;اگر تو خواهی در جهان فرخندگی |
;بندگی کن بندگی کن بندگی |
دوازدهم: شباب، باید که در بدوِ جوانی مسافرت کند، چون در وقت پیری جمله حواسّ و قوا در تنزّل باشد، و از مرد پیر و شیخ کبیر هیچ گونه کار نیاید.
;چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو |
;رندی و هَوَسناکی در عهد شباب اولی |
|