0

معرفی ونقد کتاب از وبلاگ بست بوک

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

معرفی ونقد کتاب از وبلاگ بست بوک

این کتاب هایی که در این تاپیک معرفی میشوند

از وبلاگ bestbooks می باشد

که به رسم راسخونی ها منبع رو ذکر کردم که تشکری

از نویسنده وبلاگ هم باشد

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
سه شنبه 14 تیر 1390  10:19 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

دخمه

 

  

 دخمه

 

ژوزه ساراماگو

كيومرث پارساي


ماجرا در مورد یک کوزه گر پیره که با دختر و دامادش در یک روستا زندگی می کنه. در نزدیکی آنها جایی به اسم مجمتع مرکزی هست که برای خودش نوعی شهره و آرزوی همه است که در اونجا زندگی کنند .اين مجتمع امكانات رفاهي بسيار خوبي دارد توسط نگهبانان محافظت مي شه و همه كس اجازه ورود به اونجا را نداره
بعد از مدتی کاسبی کوزه گر کساد می شه و از طرفي داماد اون كه نگهبان مجتمع مركزي هست ترفيع شغل پيدا كرده و خانه اي در اين مجتمع به او داده مي شود . پيرمرد مجبور است همراه تنها فرزند خود به مكان جديد برود .......

داستان در مورد دلهره های مختلف زندگی پیره مرد و آرمانهای اون هست
کتاب قشنگیه و متن روان و راحتی داره

   قسمت هاي زيبايي از داستان

 او غیر از سپاسگزاری کاری نمی توانست انجام دهد ، واژه ای که به اندازه همان صادقانه بودنش می تواند ریاکارانه باشد. هر چه بیشتر در مورد پیچیدگی های زندگی بدانیم ، تناقص های آن را بیشتر درک خواهیم کرد ، به ویژه تناقص های هویتی و خویشاوندی را .

 

  زندگی چنین است ، پر از کلماتی که یا ارزش گفته شدن ندارند و یا اگر ارزشمند هستند در لحظاتی خاص ارزش خود را از دست می دهند ....
زیرا اگر هر یک از کلمات را بر زبان بیاوریم جای کلمه ای ارزشمندتر یا شایسته تر را می گیرند که البته همین کلمه تازه هم به خودی خود دارای ارزش نیست بلکه بر زبان راندن آن می تواند احتمالا اهمیت ویژه ای را در بر داشته باشد .

 

  آنهایی را که خالق طرد و از خود دور کرد ، منظور همان سفید و سیاه و زرد است ، تولید مثل کردند ، تکثیر کردند و سرتاسر کره خاکی را پوشاندند ، در حالی که سرخپوستان ، کسانی که تا آن اندازه برایشان تلاش کرد ، دچار اضطراب شد و رنج کشید ، امروز مصداق واضح و بدیهی این گفته هستند که چگونه با گذشت زمان ، یک موفقیت می تواند تغییر پیدا کند و به یک شکست تبدیل شود .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
سه شنبه 14 تیر 1390  10:25 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

مرد تکثیر شده

       

جلد اون ترجمه اي كه خوندم را پيدا نكردم

 

مرد تکثیر شده

 

 



ژوزه ساراماگو

كيومرث پارساي


کتاب خیلی قشنگ و هیجان انگیزیه . داستان در ارتباط با یک معلم تاریخه که یک روز با دیدن یک فیلم متوجه می شه هنرپیشه ای تو اون شهر دقیقا مشابه خودش وجود داره و از اینجا به بعد یک سری حوادث اتفاق می افته .....

ساراماگو از دید دیگه ای به قضیه نگاه می کنه شاید نویسنده ای اگه بخواد برای این موضوع داستانی بنویسه یک سوژه پلیسی از آب در بیاد اما ساراماگو با دید متفاوتی به قضیه نگاه کرده و در پشت قصه در حال جستجوی هویت انسانی و تفکرات اون هست ....

کتاب قشنگیه

 

 قسمت هاي زیبایی از کتاب

 بر خلاف نظر عامه ، مسائل مربوط به اراده هرگز ساده نیستند ، آن چیزی که ساده است ، تردید است .

 

 خوش گذراندن همیشه دوای درد کسانی است که به آن احتیاج ندارند .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:17 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

آنا خوسیفا

 

آنا خوسیفا

 

 

ژوزه ساراماگو

كيومرث پارساي

این کتاب آخرین نوشته این نویسنده بزرگ هست و مثل بقیه کتابهاش متن روانی داره و سعی کرده در بطن یک موضوع ساده به معنی عمیق تری بپردازه اما به نظر من کتاب اصلا با بقیه اثار اون قابل مقایسه نیست . من زیاد از کتاب خوشم نیومد به خصوص اسم کتاب واقعا می تونست مناسب تر انتخاب بشه . اما روال داستان و متن و نتیجه گیری مثل همیشه عالیه

کتاب در مورد مرد یک دستی است که همسرش قدرت دیدن درون انسانها را دارد و به کمک یک کشیش سعی در ساختن یک ماشین پرنده دارند . ماشین قرار است به وسیله اراده انسانها پرواز کند ......

آناخوسيفا هم همسر پادشاه پرتقاله كه نذر كرده اگه فرزندش پسر باشه يك كليسا بنا كنه. كشيشي كه مسئول ساختن كليسا مي شه آرزوي پرواز داره و همون كشيش داستان ماست

 

 قسمت هاي زيبايي از داستان

 خیلی جالب است که مردان و زنان در شکم مادر شکل می گیرند و در آنجا در دنیای خودشان نسبت به همه چیز بی تفاوت هستند ولی به این دنیا که می آیند مجبورند مبارزه کنند . شاه باشد یا سرباز ، مذهبی باشد یا قاتل ، زن راهبه در روسیو باشد یا زن انگلیسی در بارداباس ، یک چیز مسلم است اینکه باید جنگید ولی با این حال همه چیز همیشگی نیست و روزی سرانجام می توان از همه چیز و همه کس گریخت . البته هرگز کسی نمی تواند از خودش بگریزد .

 

 کسی چنین چیزی ننوشته ولی من می گویم که خداوند دست چپ ندارد چون همیشه همه برگزیدگان ، خود را دست راست او احساس می کنند و یا دست راست او می خوانند و هیچ کس از دست چپ او سخنی به میان نمی آورد . بنابراین با اینکه او غایب و از نظر ما پنهان است من به جرات می گویم که دست چپ ندارد .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:18 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

بلم سنگی

 

بلم سنگی


ژوزه ساراماگو
مهدی غبرائی



کتاب داستانی تخیلی در مورد جدا شدن شبه جزیره ایبری ( شامل اسپانیا و پرتغال) از اروپاست . ساراماگو به بررسی واکنش مردم و دولت ها تحت چنین شرایط غیر عادی می پردازد . 5 نفر قهرمانان رمان او هستند . افرادی که در حین جدا شدن شبه جزیره عملی غیر عادی انجام می دهند و بعد از آن با یکدیگر هم سفر می شوند .... نگاه انسان ها به زندگی در شرایط عدم اطمینان بحث اصلی کتاب هست .
کتاب پر از جملات زیباست و در کل می تونم بگم کتاب خوبی بود .

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

مردها هم گریه می کنند ، جای شرمندگی نیست ، چون به حالشان مفید است .

 

 

عشق واقعی یعنی راز را بر دلدار فاش کردن ،مصیبت بعدها که ماجرای عاشقانه به سر رسید آغاز می شود و دلداده که راز خود را بر ملا کرده است بر آن افسوس می خورد ، زیرا دلدار به اعتماد او خیانت کرده است .

 

 

 

سفر وقتی معنا دارد که تمامش کنی

 

 

لحظات خاص بی آنکه خبر کنند از راه می رسند

 

 

 

انسان بی شک موجودی هوشمند است اما نه به آن هوشمندی که آدم دلش می خواهد

 

 

حسود بودن در برابر چیزی که به نظر می رسد وجود دارد اتلاف نیروست

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:19 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

تاریخ محاصره لیسبون




ژوزه ساراماگو
کیومرث پارسایی


رایموندو در یک دفتر انتشاراتی به عنوان مصحح کار می کند . او در حال تصحیح نمودن کتابی با نام تاریخ محاصره لیسبون است و ناگهان تصمیم می گیرد تاریخ را تغییر دهد و در جایی که مسیحیان پرتغالی برای بیرون راندن مسلمانان مراکشی از صلیبیون کمک می خواهند جواب اری صلیبیون را به نه تغییر می دهد و این تغییر تاریخ ، مبنای تغییر سرنوشت رایموندو می شود ..... قدرت جسارت تغییر تاریخ و در قبال ان شیرینی تغییر سرنوشت خویشتن و ......
اصلا از کتاب خوشم نیومد اصلا . خیلی سرد بود حوصله ام را سر می برد و واقعا برام جذابیتی نداشت . خود موضوع و مفهومی که پشتش بود البته به نظرم جذاب و جدید بود اما روند و سبک نوشتنش واقعا حوصله ام را سر برد

ساراماگو یکی از نویسنده های مورد علاقه منه . کتاب کوری ، سالروز مرگ ریکاردو ریش ، همه نام ها ، دخمه را هم خیلی دوست داشتم . انا خوسیفا هم بد نبود .
سبک نوشتن این کتاب مثل بلم سنگی بود تا یک حدی
البته واقعا نمی تونم بگم چیز بدی بود اما اصلا با من سازگار نبود . دو داستان موازی . یک داستان عشقی در حال حاضر و یکی تغییر و تحریف تاریخ محاصره لیسبون

در مورد داستان عاشقانه اش گفته می شه که یک جور خود زندگی نامه است و ساراماگو نقل کرده که «رايموندوسيلوا» (مصحح) در واقع خود اوست، و «ماريا سارا» (مافوق رايموند و سيلوا) همسر او خانم «پيلار دل ريو» است.

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

 

تا رفتارهای باشکوه تعریف نشوند ، ارزش واقعی آنها را نمی توان شناخت

 

 

رمان ها همه این گونه هستند . یاس و ناامیدی ، تلاشی بی حاصل برای اینکه شاید چیزی از گذشته حفظ شود . تنها یک امر هنوز مشخص نشده است . اینکه ایا رمان موجب می شود انسان خود را فراموش کند یا فراموشی انسان را مجبور می کند که رمان خلق کند .

 

 منشا اشتباهات ندانستن نیست بلکه اعتقاد کورکورانه است

 

 عبادت ، نهایت تسلیم است

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:20 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

قصه ی جزیره ناشناخته

 

قصه ی جزیره ناشناخته

 

 ژوزه ساراماگو

محبوبه بدیعی

 

 انتشارات چشمه

 در شهری پادشاهی هست که قصرش درهای مختلفی دارد :در هدیه ، در دادخواهی ، در تصمیم ....روزی مردی پشت در درخواست ها می آید و با سماجت خواستار دیدار پادشاه می شود او ازپادشاه تقاضای یک کشتی می کند تا به کمک آن در دریا جست و جو کرده و جزیره ناشناخته ای را کشف کند و در عوض آن جزیره را به نام پادشاه نام گذاری می کند . پادشاه خواسته او را می پذیرد و مرد به سوی ماجرای خود می رود  به سوی جزیره ناشناخته ......

 

یک داستان کوتاه که دو ساعته می تونید بخونیدش اما مطالب فوق العاده زیبایی را بیان می کند خیلی کتاب قشنگیه من واقعا از خوندنش لذت بردم . نمی دونم چرا زیاد حرف این کتاب زده نمی شه و به اندازه اثار دیگه ساراماگو بین ایرانی ها معروف نیست به نظر من محشر بود با یک زبان ساده و فانتزی یک سری مسائل زیبایی را نشان می داد و کلا مبحث اصلیش یک جورایی عشق و شناخت خویشتن است

 

 در مورد ساراماگو جالبه بدونید از یک خانواده خیلی فقیر بوده به طوری که نمی تونه تحصیلاتش را ادامه بده و به شغل آهنگری روی می یاره تا خرج درس خوندن پاره وقتش را مهیا کنه

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 دوست داشتن احتمالا بهترین شکل مالکیت است و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن .

 

 اگر از خویشتن خود بیرون نیایی هرگز کشف نخواهی نمود که کی هستی

 

  شعله مانند بالا آمدن مهتاب آهسته آهسته گسترده تر شد و چهره زن نظافت چی را روشن کرد . نیازی به گفتن نیست که مرد با خود چه اندیشید ، چه زیباست . اما آنچه زن با خود اندیشید چنین بود ، چشمش فقط به دنبال جزیره ناشناخته است و این تنها یک نمونه از مواردی است که مردم نگاهی را در چشم دیگری به اشتباه تعبیر می کنند .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:20 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

بينايي /ساراماگو

بينايي

 

ژوزه ساراماگو

عبدالرضا روزخوش

 

انتشارات روزگار

روزي كه قرار است راي گيري صورت گيرد هيچ كس در پايتخت به باجه هاي راي مراجعه نمي كند و اين موضوع باعث نگراني مسئولين مي شود . در ساعت 4 بعد از ظهر ناگهان همه مردم تصميم به حضور در باجه ها مي گيرند . و كسي توضيحي براي اين اتفاق ندارد . خيال دولت راحت مي شود ولي پس از شمارش آراء 70 درصد آنها راي ها سفيد هستند و همين امر باعث برگزاري مجدد انتخابات مي شود . در نوبت دوم 80 درصد از آراء سفيد است . دولت شديدا ناراحت است و اين امر را توهيني به دموكراسي مي داند هر چند عده اي عنوان مي كنند كه راي سفيد نيز حق قانوني مردم است و نبايد با آن ها برخورد شود . در همين راستا بين مردم و دولت برخورد پيش مي آيد و مردم دست به راه پيمايي سكوت مي زنند و ....
در ادامه ماجرا به اين نكته اشاره مي شود كه اين شهر همان شهري است كه واقعه ي كوري در آن رخ داده بود و بار ديگر شخصيت هاي آن رمان در اين كتاب ظاهر مي گردند . اين كتاب سياسي ترين كتاب ساراماگو هست و به نظر من كه ايده ي بسيار جالبي داشت و خيلي هم خوشم اومد . عكس العمل مردم و دولت و نيرنگ هاي دولت در برابر مردم را رئال و زيبا تصوير كرده ولي خوب تا قبل از برخورد با شخصيت هاي رمان كوري روند كتاب را بسيار بسيار بيشتر دوست داشتم . به هر حال خوندن كتاب براي دوستني كه با رمان كوري ارتباط برقرار كردند مي تونه تجربه ي جالبي باشه . ساراماگو را بسي دوست مي دارم .

آقاي ساراماگو عضو حزب كمونيست هستند و كلا آدم ضد مذهبي هست تا حدي كه وقتي جايزه ي نوبل ادبيات را برد واتيكان بسيار ناراحت شد . نكته ي بسيار جالب ديگه در مورد ايشون اينه كه در نوشتارشون فقط از علامت نقطه و ويرگول استفاده مي كنند و به ساير علائم اعتنايي ندارند و به همين خاطر جملاتشون طولاني و پشت سر هم به نظر مي آيد .

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

فقط كافي بود به هشتاد و سه درصد مردمي فكر كرد كه راي سفيد داده بودند . آن ها در برابر هفده درصد موافق قرار داشتند و باوركردني نيست كه هفد درصد بتواند در مقابل هشتاد و سه درصد بايستد . ديگر دوره ي رويارويي فقط با توكل بر خدا گذشته است !

 

روز بعد يا همان روزي كه از آن به عنوان فردا ياد مي كنيم ، مي تواند براي بعضي ها اصلا وجود نداشته باشد !

 

باهوش ها را مي توانيم به خدمت در آوريم  ، اما افراد خيلي باهوش ، حتي اگر در كنار ما هم باشند ، ذاتا خطرناك هستند ، دست خودشان نيست ، جالب تر اين جاست كه با هر عملي به ما مي گويند كه بايد مراقبشان باشيم .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:21 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

در ستايش مرگ /ساراماگو

در ستايش مرگ

 

ژوزه ساراماگو

شهريار وقفي پور

 

انتشارات مرواريد

روزي در كشوري مرگ تصميم مي گيرد كه ديگر به سراغ آدم ها نرود و از روز اول ماه كسي در آن كشور فوت نمي كند . در ابتدا اين خبر براي مردم هيجان انگيز است ولي بعد از مدتي متوجه مشكلات اين شيوه زندگي مي شوند و ....

موضوع اوليه ي كتاب يك جورايي جالب و خلاقانه بود ولي انگار براي نويسنده اون قدر موضوع خاصي نبود تا بتونه كل رمان را با همين مبحث ادامه بده بلكه سناريوهاي ديگه اي در نظر مي گيره مثل وقتي مرگ تصميم مي گيره يك دفعه كشتار را از سر بگيره ، وقتي يك هفته قبل نامه مي فرسته ، كسي را از قلم مي اندازه و ....

موضوع كتاب بسيار زيبا و هيجان انگيزه ولي نثر خشك و غير صميمي ساراماگو را دوست ندارم واسه همين در كل كتاب متوسطيه از نظرم . گمونم اخرين كتاب ترجمه شده ساراماگو هست و ظاهخرا به دليل نثر سخت نوشته هاي ساراماگو مترجم هاي زيادي راغب به رفتن به سراغ كتاب هاش نيستند . اين كتاب نامزد دريافت جايزه روزي روزگاري هم شد .

  

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هيچ چيز هميشه بي نقص نيست ، چرا كه دوشادوش آن ها كه مي خندند ، هميشه ديگراني هستند كه زار بزنند .

 

آدم نبايد در استفاده از كلمات ، مته به خشخاش بگذارد ، چرا كه كلمات نيز ، مثل خود ما آدم ها ، در افكارشان تجديد نظر مي كنند .

 

هميشه اولين شكست سخت ترين شكست است ، بعدش به آن عادت مي كنيم .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:22 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

بیگانه

عکس از ترجمه دیگه

 

 بیگانه


آلبر کامو
هدایت ا.... میرزمانی


مورسو کارمند جوانیست که با تلگراف خبر مرگ مادرش را می شنود و با بی قیدی با این خبر برخورد می کند در مراسم حاضر می شود و از گریه اطرافیان متعجب است ... این مرد بعد از مدتی بی هدف خاصی مرتکب جنایتی می شود . با بی تفاوتی شاهد محاکمه خویش است و متوجه می شود مردم چه قدر از او منزجرند ... او بیگانه ای در جامعه است چون بر خلاف عرف فکر می کند و جامعه او را طرد کرده و بیگانه پنداشته است ...
کامو می‌گوید: "خیلی پیش بیگانه را در جمله‌ای خلا صه کردم. قبول دارم که آن جمله به غایت تناقض‌آمیز است. در جامعه‌ی ما اگر فردی در مجلس عزای مادرش گریه نکند، سزاوار است که به مرگ محکوم شود. پیداست که قهرمان کتابم محکوم است. برای این که او نقش مورد انتظار را بازی نکرده است.

شروع کتاب خیلی قشنگه . بیگانه ، پدرو پارامو و دختر بخت 3 کتابی بودن که به نظر من شروع های تازه و هیجان انگیزی داشتن ادم با شروع کتاب میخکوب می شه ......

کتاب خوبی بود اما من انتظار یک شاهکار را داشتم ..... شایدم من نتونستم ارتباط خوبی باهاش برقرار کنم ... به نظرم اون قدر هم دقیق حالات روحیش نشون داده نشده بود .... در کل به نظرم یک کتاب معمولی خوب بود


کامو، در سال 1957 در حالیکه چهل و چهار سال داشت جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کردو در ژانویه‌ی 1960، در روزهایی که مشغول نوشتن رمانی به نام «مرد اول» بود در یک سانحه‌ی رانندگی کشته شد. «

 

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

پس از لحظه ای سکوت زیر لب زمزمه کرد که من آدم عجیبی هستم و بدون شک مرا دوست دارد اما شاید روزی به همین دلیل از من متنفر شود

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:30 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

طاعون

 

طاعون



آلبر کامو
رضا سید حسینی


طاعون ماجرای شهر آرام و خوشبختی را بازگو می کند که در کمال بی خبری طاعون به ان حمله ور می شود و ارتباط شهر با همه جا قطع می شود . کامو در رمان به بررسی حالات و روحیات افراد در زمان های مختلف این دوره پرداخته است . حس همدلی ، وحشیگری ، عذاب وجدان و .... در یک بلای همگانی . وقتی در ناامیدی به یاد خوشی ها و کارهای تلخ گذشته هستیم ....

خیلی کتاب قشنگ و دقیقی بود به خصوص خیلی خوب تغییرات احساسات ادمی در چنین شرایطی را نشون داده بود ..... به یاد اوردن خوشبختی بعد از اتمام ان ......
یک جای توی کتاب گفته می شود که همه کس طاعون را درون خودش داره و کار شرافتمندانه اینه که نذاره طاعون وجودش به دیگری سرایت کنه و.....

به نظرم طاعون و کوری فوق العاده شبیه به هم بودن
کتابی که خوندم ویرایش سال 1360 بود یعنی مسن تر از خودم ... قیمتش هم 40 تومن بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

تلگراف به عنوان یگانه وسیله ارتباطی در دست ما باقی ماند . موجوداتی که از راه فکر و قلب و چشم به هم مربوط بودند مجبور شدند نشانه های این وابستگی قدیمی را در حروف درشت یک تلگرام ده کلمه ای جستجو کنند و چون فرمول هایی که در تلگراف ها به کار می روند زود تمام می شوند ، زندگی های مشترک طولانی یا شور و عشق های دردناک به زودی در مبادله پیاپی عبارتی از این قبیل خلاصه شد " حالم خوب است . به یاد توام . قربانت "

 

 

 

اما اگر بردن بازی فقط همین بود، زیستن ، تنها با انچه انسان می داند و انچه به یاد می اورد و محروم از انچه ارزو دارد ، چه دشوار بود .

 

 

 

همه بدبختی انسان ها از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی زنند .

 

 

 

به این ترتیب شکنجه همه زندانی ها و همه تبعید شدگان را تحمل می کردند که عبارت است از زندگی با خاطرات بی ارزش

 

 

 

چرا خود شما اینهمه فداکاری به خرج می دهید در حالی که به خدا ایمان ندارید ؟ .....
ریو بی آنکه از تاریکی خارج شود گفت : ....... اگر به خدای قادر مطلق معتقد بود از درمان مردم دست بر می داشت و این کار را به خدا وا می گذاشت . اما هیچ کس در دنیا ..... به خدایی که چنین باشد اعتقادی ندارد زیرا هیچ کس خود را صد درصد تسلیم نمی کند .



( مکالمات شخصی را از وسطش حذفیدم )

 

 

 

 

همه شب در بلوارها ، پیرمرد مومنی که کلاه شاپو و کراوات پهن دارد از میان مردم می گذرد و بیهوده و پیاپی تکرار می کند "خدا بزرگ است . به سوی او بیایید " . بر عکس همه مدرم به سوی چیزی می دوند که آنر خوب نمی شناسند و یا به نظرشان واجب تر از خداوند جلوه می کند . در آغاز وقتی تصور می کردند این هم مرضی است مثل مرض های دیگر مذهب جای خود را داشت . اما وقتی که دیدند حدی است به یاد خوش گذرانی افتادند .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:31 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

دلهره هستی

 

دلهره هستی


آلبر کامو
محمد تقی غیاثی


ابتدا یک شرحی براندیشه و زندگی کامو وتفسیر کتاب های اون هست بعد هم قسمت هایی از کتاب های اون و نهایتا اخرین مصاحبه های کامو .
من که اصلا خوشم نیومد . قسمت اولش که راجع به کامو بود جالب بود البته ، اما قسمت هایی که از کتاباش انتخاب شده بود حالت داستان نداشت متن های فلسفیش بود که منم دوست نداشتم و به نظرم بهتره ادم خود کتاب را بخونه تا تکه تکه شده اش را توی یک کتاب دیگه . به نظر می یومد کتاب سیزیف باید جالب باشه .
در هر صورت نمی دونستم کتاب اینجوریه وگرنه طرفش نمی رفتم


کامو کسی بوده که به جنبه قدسی اعتقاد داشته اما به اخرت نه و جز ستایش کنندگان زندگی بوده

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

سرنوشتی نیست که آدمی به یاری تحقیر بر آن چیره نشود

 

 

انجا که اندیشه آغاز می گردد هنر باز می ایستد

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:36 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

سقوط

 

سقوط


آلبر کامو
شورانگیز فرخ


تمام داستان صحبت های ژان باتیست کلامانس با مخاطبی است که هیچ صحبتی از او را در داستان نقل نمی کنند . کلامانس زمانی وکیل بوده انسانی خوشبخت ، محبوب و راضی از خویشتن و عملکرد خود . تا اینکه شبی فریاد زنی را می شنود که خود را به درون رود می اندازد و او توجهی به این موضوع نمی کند و از اینجاست که سقوط او مرحله به مرحله اغاز می شود . البته در حقیقت بیان می کند که همه ما انسان ها مدتهاست که سقوط کرده ایم این موضوع فقط باعث می شود کلامانس سقوط ها و دورویی های خود را به یاد اورد مثلا ژان باتیست به یاد می آورد زمانی که نا بینایان را از خیابان رد می کرد برای انها کلاهش را از سر بر می داشته و از خود می پرسد ایا این عمل خیرخواهانه برای آنها بوده یا خودنمایی ؟


خیلی کتاب زیبایی و توی کتاب های کامو به نظر من از بقیه اش عمیق تر بود . چون اصلا داستان یک انسان با روحیات خاص نبود داستان همه انسان ها بود داستان دو رویی زمانه ما و رنجی که برای انسان شدن باید کشید

 

 

ما به ندرت برای کسلنی که از ما بهترند راز دل می گوییم . حتی از محضرشان می گریزیم . در مقابل ، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف می کنیم که به ما شباهت دارند و در ضعف ها و حقارت هایمان شریکند . بنابراین ما نمی خواهیم خودمان را اصلاح کنیم یا بهتر شویم : زیرا در این صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم . ما فقط می توانیم که بر حالمان رقت اورند و در راهی که می روند تشویقمان کنند . خلاصه می خواهیم دیگر مقصر نباشیم و در عین حال برای تزکیه نفسمان هم قدمی بر نداریم .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

مردم از انگیزه های شما و صداقت شما و اهمیت رنج هایتان جز با مرگ شما متقاعد نمی شوند .

 

 

شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:36 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

آدم اول

 

آدم اول


آلبر کامو
منوچهر بدیعی


این کتاب در حقیقت پیش نویس داستان آلبر کاموست که باید مورد بازبینی و ویرایش قرار می گرفت اما مرگ فرصت این کار را از او گرفت و این کتاب پس از مرگ وی به همت همسرش به چاپ رسید .
داستان کتاب یک جورایی برگرفته از زندگی خود کاموست . یعنی خیلی از صحنه ها را از زندگی خودش قرض گرفته . داستان در مورد زندگی پسر بچه فقیری است که پدرش در جنگ کشته شده . زندگی فقیرانه این پسر پر احساس و چموش ، استعداد او و .....در داستان پیگیری شده است . خوب داستان کلا کامل و ویاریش شده نیست . فرم پیدا نکرده و مشلات واضحی مثل تغییر نام شخصیت ها و .... داره اما از این موضوع که بگذریم قسمت هایی که نوشته خیلی قشنگن . به خصوص شروع داستان را دوست دارم . پسری که در کودکی پدرش را از دست داده و اصلا به اون فکر نمی کنه در 40 سالگی کنار قبر پدرش ایستاده و متوجه می شه پدرش موقع مرگ 29 سال داشته یعنی پدر جوان تر از پسر . این موضوع خیلی پسر را توی فکر می بره و توالی زمانی را برای او در هم می ریزد . جاهایی که از جنگ حرف می زد هم جالب بود . مردی که درست نمی دونست جنگ چیه از کل نقشه جهان 3 تا کشور را بیشتر نمی شناخت و بعد راهی دفاع از میهن می شد ... بی معنا .... بیهوده ....
کوچکی بچه هم خیلی ملموس بود موقعی که توی انبوه کتاب ها می گشت و خوب و بد را با هم فقط از روی اسم می خوند ، یاد خودم می افتادم یا وقتی ازش می خواستن دروغ بگه و نمی تونست واسه تفریح یا امر عادی می شه دروغ گفت اما برای رفع نیاز سخته ......
آلبر کامو" در آثارش معتقداست که میشود هستی را تهی از هر معنی وهدف دانست وهمچنان زندگی کرد.

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم از کسانی طلب بخشش می کند که می داند می توانند ببخشند یعنی فقط همین ، فقط ببخشند ، نه اینکه از ادم بخواهند سزاوار بشود یا منتظر بماند .

 

 

 

شکست دادن هر انسانی همان قدر تلخ است که شکست خوردن از او.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:37 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

تبعید و سلطنت

 

تبعید و سلطنت


آلبر کامو
محمدرضا اخوند زاده

كتاب مطابق با عقايد كامو يك ديدگاه اگزيستانسياليزم داره . مبحث اصليش به تنهايي ادمها و برخوردشون با تقدير و زندگي اشاره داره. به نظر من البته يك جورايي هم اشاره داره به مسئله تصميم گيري و انتخاب و عدم توانايي انسان در برابر سرنوشتي كه جلوي روش هست
به نظر من کتاب قشنگی بود. خوشم اومد . خیلی هم تامل برانگیز بود

کتاب دارای 6 داستان است
1- هرزه زن: اين زن در عمل هيچ كار اشتباهي انجام نمي ده . تنها در ذهن خودش سوالي را مطرح مي كنه . در حقيقت در پايان داستان اون را به خاطر فكرش يك گناهكار مي خونه . زن داستان تنها از حالت زني متاهل و درگير زندگي شده بارديگر بيرون امده افكار جواني در او زنده شده و متوجه مي شود هنوز براي مردان ديگر جذاب است .... بد نبود

2- مرتد یا ضمیر سرگردان : کامو انسان ملحدی بوده و عقیده داشته ایمان مذهبی نوعی خودکشی است . این داستان هم یک جورایی به همین مسئله نگاه می کرد . اين داستانش فوق العاده بود . تنهایی و سرگشتی و سرنوشت محتوم

3- گنگ ها : تقدير و مشكلات همگاني اشاره داره .. به اينكه اگه فكر كني تقدير يكسان همه مرگه متوجه مي شي مهم ترين اولويت هاي فعلي زندگيت سلامتيت و كانون خانوده ات هستن .... بد نيست

4- میهمان: اينم خيلي قشنگه ..... مفهومي از تنهايي درك نشدن ... انتخاب تصميم گيري ....

5- ژونا یا هنرمندی در حین کار : خيلي قشنگه ...... داستان نقاشي كه با هنرش زندگي مي كنه نقاش نهايتا از سردرگمي در مي ياد و تصميم مي گيره و البته تصميمش هم يك جور ابهامه ...

6- نذر یا صخره ای که حرکت می کند :خوب بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

تاریخ گواهی می دهد که هر چه میزان کتاب خواندن کمتر بشود ، میزان خرید کتاب افزایش می یابد .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
چهارشنبه 15 تیر 1390  6:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها