اهل تسنن در مسائل فقهي به يك عده علماي زمان خودشان مراجعه مي كردند كه البته عده آنها زياد بود در قرن هفتم هجري در مصر در زمان يكي از پادشاهان به نام (الملك الظاهر) پيروي كردن از علما منحصر شد به چهار نفر كه عبارت بودند از : ابوحنيفه ، مالك بن انس ، شافعي ، احمدبن حنبل ، كه از آن به بعد ائمه اهل تسنن منحصر شد و باب اجتهاد در ميان آنها بسته شد.
ابوحنيفه : طرز تفكر عقلاني ولي در حد افراط داشت ، از طريق استدلال فتوا مي داد ، كمتر به اخبار و احاديث استناد مي كرد . مسلك ابوحنيفه قياس و مركز او در عراق و در كوفه بود و به حد زياد براي عقل حجيت قائل بود . مالك بن انس : مركز استقرارش مدينه بود . او به حديث اعتماد مي كرد و با قياس مخالف بود . كتابي هم در حديث به نام الموطاً در قرن دو هجري نوشته است . شافعي : حد متعادل را نگه ميداشت . شاگرد ابوحنيفه بود . مركز استقراش مصر بود و در همان زمان مرم مصر شافعي مذهب شدند. احمدبن حنبل : معاصر حضرت هادي ، كتابي به نام (مسند) نوشت كه وهابيها از پيروي كردند . فقه او بسيار جامد و خودش مرد بسيار متعصب و با استقامتي بود و براي عقل حجيتي قائل نبود.
ائمه و اسلام : شديداً با قياس كردن مبارزه كرده اند و گفته اند شريعت اگر قياس شود محو مي شود و گفته اند عقل حق اظهار نظر دارد ولي قياس روش عقلي نيست .
در فقه شيعه : كتاب ، سنت ، اجماع ، عقل ذكر شده كه عقل همان راه وسط ميان جهل و جمود است و پيغمبر باطن مي باشد اما عقل قانون دارد و ازجمله قوانين آن اين است كه عقل مي گويد دنبال يقين برويد.