أین
عمار
دیگر
از این همه نیرنگ به تنگ آمده است
با علی لشگر شبرنگ به جنگ آمده است
هان ببینید چه دندان به غضب می سایند
که به پیکار "علی" شیر عرب می آیند
فاش پیداست که از غیظ بر افروختخ اند
و چه کین ها که در انیان دل اندوخته
اند *
ظاهرا غصه ی میراث پیمبر دارند
تا علی را مگر از مسند دین بردارند
پس چه در خانه نشستیم ؟ علی تنها ماند
منتظر بهر چه هستیم ؟ علی تنها ماند
پای در معرض حفره است ، مراقب باشیم
کوفه آبستن کفر است ، مراقب باشیم
با ولی باش نگو راه ولایت سخت است
آنکه هم پای ولایت نرود بد بخت است
این چه فتنه است که آفت زده ایمان ها
را
"این عمار" که روشن بکند جان ها را
"این عمار" که تبیین حقایق بکند **
"این عمار" که از دست شما دق بکند
خصم در گوشه نشسته است که تزویر کند
نکند باز تو را فتنه زمین گیر کند
نکند با شتر معرکه همراه شوی
نکند مثل "بنی ساعده" گمراه شوی
خصم خصم است ولو یار نماید خود را
در پس دین تو انکار نماید خود را
دشمن این مرتبه قرآن سر نی خواهد برد
آنکه مرد است به این مسأله پی خواهد
برد
نیزه نیزه است ولو بر سر او قرآن ها
کفر کفری است که بر خواسته از ایمان
ها
نیزه نیزه است و در این غائله خون
خواهد ریخت
کفر از این سجده بی مغز برون خواهد
ریخت
شک نکن بعد ولی روح ولا خواهد سوخت
کودکی در کبد کرب و بلا خواهد سوخت
...
شعر از : علیرضا قزوه
سلامتی امام خامنه ای (روحی له الفدا)
صلوات