0

احكام ماهیت

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

احكام ماهیت

احكام ماهیت
شامل: اعتبارات ماهیت، كلى طبیعى، علت تشخص ماهیت.
اعتبارات ماهیت
حكماء قائلند كه ماهیت هر موجودى در خارج مخلوط با عوارض مشخصه است و ماهیت صرف و خالص تنها در ذهن تحقق مى‏یابد با توجه به این نكته دو اعتبار براى ماهیت در نظر گرفته مى‏شود یكى ماهیت مقیده یا مخلوط كه در خارج تحقق مى‏یابد و دیگرى ماهیت مجرده كه فقط در ذهن قابل تصور است اعتبار اول را اعتبار بشرط شى‏ء و دومى را اعتبار به شرط لا مى‏نامند و مقسم آنها را اعتبار دیگرى براى ماهیت مى‏شمرند و آن را اعتبار لا بشرط مى‏خوانند كه نه حیثیت‏خارجیت و اختلاط با عوارض یا تقید به وجود در آن لحاظ شده و نه حیثیت ذهنیت و خالى بودن از عوارض یا از وجود خارجى و آنرا كلى طبیعى مى‏نامند و معتقدند كه چون كلى طبیعى هیچگونه قید و شرطى ندارد نه قید اختلاط و نه قید تجرید از این روى با هر دو اعتبار دیگر جمع مى‏شود یعنى هم در خارج همراه با ماهیت مقیده هست و هم در ذهن همراه با ماهیت مجرده و به همین مناسبت مى‏گویند الماهیه من حیث هى لیست الا هى لا موجوده و لا معدومه و لا كلیه و لا جزئیه یعنى هنگامى كه توجه ما به خود ماهیت باشد و هیچ حیثیت دیگرى را در نظر نگیریم تنها مفهومى را خواهیم داشت كه نه متضمن معناى وجود است و نه معناى عدم و نه معناى كلى بودن را در بردارد و نه معناى جزئى بودن را و از این جهت هم متصف به وجود مى‏شود و هم متصف به عدم و هم متصف به كلى مى‏گردد و هم به جزئى ولى به عنوان صفاتى كه خارج از ذات آن مى‏باشند و به دیگر سخن همه این اوصاف به طور حمل شایع بر ماهیت لا بشرط كلى طبیعى حمل مى‏شوند ولى هیچكدام از آنها به طور حمل اولى بر آن حمل نمى‏گردند زیرا وحدت مفهومى با آن ندارند .
لازم به تذكر است كه حكماء تعبیر لا بشرط و بشرط لا را در مورد دیگرى نیز به كار مى‏برند و آن در مقام فرق بین مفهوم جنس و فصل و مفهوم ماده و صورت است توضیح آنكه هرگاه موجود خارجى مركب از ماده و صورت باشد از هر یك از آنها مفهومى گرفته مى‏شود كه ممكن است عینا جنس و فصل آن ماهیت را تشكیل دهند با این تفاوت كه اگر آن مفهومها را به عنوان جنس و فصل در نظر بگیریم قابل حمل بر یكدیگرند و مثلا در مورد جنس و فصل انسان مى‏توان گفت ناطق حیوان است ولى اگر آنها را حاكى از ماده و صورت قرار دهیم قابل حمل بر یكدیگر نیستند چنانكه هیچكدام از روح و بدن قابل حمل بر یكدیگر نیست در چنین مقامى مى‏گویند فرق بین مفهوم جنس و فصل با مفهوم ماده و صورت این است كه جنس و فصل لا بشرط هستند ولى ماده و صورت بشرط لا .
این اصطلاح ربطى به اصطلاح قبلى ندارد و فقط از نظر لفظى اشتراك دارند .
نكته‏اى را كه باید خاطرنشان كنیم این است كه تعدد و اختلاف اعتبارات ماهیت صرفا امرى ذهنى و چنانكه از عنوان آن پیدا است اعتبارى مى‏باشد و هیچ منشا عینى و خارجى ندارد و نه تنها در ازاء آنها وجودهاى عینى مختلفى نیست بلكه اگر اصالت ماهیت هم ثابت‏شود در برابر آنها ماهیات متعددى هم نخواهد بود.
كلى طبیعى
از بررسى اعتبارات مختلف ماهیت ضمنا تعریف كلى طبیعى هم به دست آمد و آن عبارت است از همان اعتبار مقسمى و لا بشرطى ماهیت كه در آن هیچگونه قیدى حتى قید تجرید و خالى بودن از عوارض یا وجود خارجى هم لحاظ نشده است و واژه كلى اشاره به اشتراك آن بین افراد و واژه طبیعى براى احتراز از كلى منطقى و كلى عقلى است كه منظور از اولى همان مفهوم كلى است كه در ذهن عارض مفاهیم دیگر مى‏شود و منظور از كلى عقلى همان مفاهیم معروض و از جمله ماهیت مجرد و بشرط لا است كه تنها در ظرف عقل تحقق مى‏یابد و مصداق ذهنى براى مفهوم كلى منطقى است .
قبلا اشاره كردیم كه یكى از بحثهاى پر سابقه در تاریخ فلسفه بحث در باره وجود كلى طبیعى است كه آیا مى‏توان گفت در خارج هم وجود دارد یا باید گفت كه وجود آن منحصر به ذهن است و تنها بر كلى عقلى یعنى ماهیت مجرد از عوارض صدق مى‏كند و نظیر كلیات منحصر به فرد مى‏باشد .
ممكن است تصور شود كه قائل شدن به وجود كلى طبیعى در خارج منافات دارد با مطلبى كه قبلا گفته شد كه هیچ موجود خارجى به وصف كلیت تحقق نمى‏یابد پس چگونه مى‏توان پذیرفت كه در خارج چیزى به نام كلى طبیعى وجود داشته باشد .
ولى قائلین به وجود كلى طبیعى توضیح داده‏اند كه منظور از وجود آن در خارج این نیست كه به وصف كلیت در ظرف خارج تحقق یابد بلكه منظور این است كه در خارج امرى مشترك بین افراد موجود است كه عینا در ذهن هم تحقق مى‏یابد و در آن جا است كه متصف به كلیت مى‏شود .
قائلین به وجود خارجى آن استدلال كرده‏اند كه كلى طبیعى مقسم دو اعتبار دیگر اهیت‏یعنى اعتبار اختلاط و تجرید است و مقتضاى مقسم بودنش این است كه در ضمن هر دو قسم موجود باشد چنانكه وقتى انسان را به دو قسم مرد و زن تقسیم مى‏كنیم انسانى كه مقسم آنها است هم در قسم مرد موجود است و هم در قسم زن پس كلى طبیعى نیز باید هم در ماهیت عقلى و مجرد وجود داشته باشد و هم در ماهیت مخلوط و مقید و چون ظرف وجود ماهیت مخلوط ظرف خارج است پس كلى طبیعى هم در خارج موجود خواهد بود .
ولى تمام بودن این استدلال منوط به این است كه تعبیر ماهیت مخلوطه یك تعبیر حقیقى و خالى از مسامحه باشد و موجود خارجى حقیقه مخلوطى از ماهیت معروض و عوارض مشخصه یا مركب از ماهیت و وجود باشد ولى چنین چیزى قابل اثبات نیست چنانكه در بیان كیفیت آشنایى ذهن با ماهیات اشاره شد و توضیح بیشتر آن در مقالات آینده خواهد آمد .
مگر اینكه گفته شود كه منظور از وجود كلى طبیعى در خارج و اختلاط آن با عوارض مشخصه یا وجود بیش از این نیست كه عقل مى‏تواند از موجود خارجى این مفاهیم مختلف را انتزاع كند و به دیگر سخن منظور این است كه مفهوم كلى طبیعى و ماهیت قابل صدق بر موجودات خارجى است چنانكه مفاهیم عرضى و مفهوم موجود هم بر آنها حمل مى‏شود ولى گمان نمى‏رود كه منكرین وجود كلى طبیعى هم وجود آنرا به این معنى انكار كنند .
از سوى دیگر منكرین وجود كلى طبیعى در خارج استدلال كرده‏اند كه در ظرف خارج چیزى جز افراد ماهیات یافت نمى‏شود بنا بر این جایى براى وجود چیز دیگرى به نام كلى طبیعى باقى نمى‏ماند .
از این استدلال پاسخ داده شده كه هر فردى از ماهیت را در نظر بگیرید همراه با عوارض دیگرى غیر از خود ماهیت است چنانكه فرد انسان همراه با طول و عرض و رنگ و دیگر عوارض مى‏باشد و شكى نیست كه این امور جزء ماهیت انسان نیستند و به همین جهت اختلاف و تغییر آنها موجب تعدد و تبدل ماهیت نمى‏شود پس در همه افراد حیثیت مشتركى وجود دارد كه همان كلى طبیعى است .
اما روشن است كه در این پاسخ بین فرد بالذات و فرد بالعرض خلط شده است‏یعنى آنچه فرد انسان نامیده مى‏شود در واقع مجموعه‏اى از افراد ماهیات مختلف جوهرى و عرضى است كه از روى مسامحه همگى آنها به عنوان فرد انسان تلقى مى‏گردد در صورتى كه فرد اصلى و بالذات انسان همان فرد جوهرى و معروض عوارض مختلف مى‏باشد یعنى همان چیزى كه حیثیت ذاتى انسان و مشترك بین همه افراد به شمار مى‏رود و جز آن چیز دیگرى به نام كلى طبیعى انسان وجود ندارد .
سرانجام محققین از قائلین به وجود كلى طبیعى اظهار داشته‏اند كه منظور از وجود آن در خارج این نیست كه در كنار وجود افراد وجود مستقل و منحازى از آنها داشته باشد بلكه منظور این است كه وجود كلى طبیعى به وجود افرادش مى‏باشد .
ولى همچنانكه قبلا اشاره شده این سخن قابل دو تفسیر مختلف است‏یكى آنكه وجود فرد واسطه در ثبوت وجود كلى طبیعى و علت تحقق آن شمرده شود و در این صورت است كه مى‏توان حقیقه براى كلى طبیعى وجودى در خارج اثبات كرد ولى چنین چیزى قابل اثبات نیست زیرا در خارج غیر از فرد بالعرض كه مشتمل بر فرد بالذات نیز مى‏باشد چیز دیگرى كه معلول آن فرض شود تحقق ندارد علاوه بر اینكه اساسا كلى را نمى‏توان معلول فرد دانست تفسیر دیگر آنكه منظور از وساطت فرد براى تحقق كلى طبیعى وساطت در عروض باشد یعنى ملاك حمل مفهوم انسان بر شخص خارجى فرد بالعرض وجود جوهر انسانى فرد بالذات در آن است و معنایش این است كه همان حیثیت انسانیت وى مصداق حقیقى و بالذات براى مفهوم انسان مى‏باشد و چنانكه ملاحظه مى‏شود لازمه این تفسیر اثبات چیزى جز فرد بالذات در ضمن فرد بالعرض نیست .
مگر اینكه قائلین به وجود كلى طبیعى به همین اندازه اكتفاء كنند و بگویند منظور ما هم چیزى جز صحت‏حمل ماهیت بر فرد نیست و چنانكه اشاره شد چنین معنایى مورد انكار منكرین وجود كلى طبیعى هم نخواهد بود .
از این روى بعضى از بزرگان فرموده‏اند كه بدین ترتیب نزاع بین مثبتین و منكرین وجود كلى طبیعى به نزاع لفظى باز مى‏گردد
علت تشخص ماهیت
كلى طبیعى چنانكه بیان شد همان ماهیت لا بشرط است كه هیچگونه قیدى در آن لحاظ نمى‏شود ولى قابل اجتماع با هر قید و شرطى است و از این روى در ذهن با ماهیت مجرده كه به شرط لا است جمع مى‏شود و متصف به كلیت مى‏گردد و در خارج با ماهیت مخلوطه همراه مى‏شود و متصف به جزئیت مى‏گردد .
البته همانگونه كه در همین مقال خاطر نشان كردیم معناى اجتماع كلى طبیعى با ماهیت مجرده یا ماهیت مخلوطه این نیست كه دو ماهیت مستقل با یكدیگر اجتماع پیدا كنند یا در یكدیگر ادغام شوند بلكه منظور اجتماع دو اعتبار است‏یعنى ماهیت هنگامى كه در ذهن تقرر مى‏یابد عقل مى‏تواند به دو گونه به آن بنگرد یكى آنكه اصل مفهوم را مورد توجه قرار دهد بدون اینكه حیثیت‏خالى بودن آنرا از عوارض مشخصه لحاظ كند و این همان اعتبار لا بشرطى و كلى طبیعى است دوم آنكه حیثیت برهنه بودن از عوارض را هم ملاحظه كند و این همان اعتبار بشرطى لایى است همچنین مى‏تواند ماهیت موجود در خارج را به دو گونه مورد لحاظ قرار دهد یكى اصل ماهیت كه مشترك بین ذهن و خارج است‏یعنى اعتبار لا بشرطى و كلى طبیعى و دوم حیثیت اختلاط آن با عوارض یعنى اعتبار تقید و بشرط شى‏ء .
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد1

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  7:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها