0

‌بابا بزرگ عروسي‌ات مبارك

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

‌بابا بزرگ عروسي‌ات مبارك

 
وقتي مامان‌بزرگ، همسر اول بابابزرگ فوت كرد، بابابزرگ تازه 70 ساله بود. نه از آن 70 ساله‌هايي كه 2 نفر چپ و راستشان را مي‌گيرند كه قدم از قدم بردارند. بابابزرگ خودش زير بال همه را مي‌گرفت. اما وقتي از تنهايي به ستوه آمد و به بچه‌ها گفت اگر بتوانيد براي من يك همسر خوب انتخاب كنيد از پا نمي‌افتم و تنهايي مرا داغون نمي‌كند،‌ بچه‌ها هركدام حرفي زدند. يكي گفت: سر پيري و معركه‌گيري. اون يكي گفت: لابد آخر عمري مي‌خواهد زنگوله پاي تابوت راه بيندازد و ديگري هم گفت: يك عمري ما با تو زحمت كشيديم و از وقتي يك الف بچه بوديم پاي مغازه كار كرديم حالا كه هر كسي مي‌خواهد به سهمي برسد داري ميراث‌خوار اضافه مي‌كني؟

بابابزرگ از اين حرف آخري خيلي دلگير شده بود و ياد روزهايي افتاده بود كه بچه‌ها كوچك بودند و چرخ روزگار نمي‌چرخيد و مادر در خانه هزارجور ترشي و مربا درست مي‌كرد و بچه‌ها روي كولش بزرگ مي‌شدند و او مغازه را تا پاسي از شب باز نگه مي‌داشت و محصولات خانگي مادربزرگ و هر چيز ديگري كه مي‌توانست را در مغازه مي‌فروخت.

 

جنس نسيه مي‌خريد و وقتي به اندازه كافي درآمد جور نمي‌شد، با طلبكارها دست به يقه بود. تمام اين روزها خودش و همسرش بودند كه داشتند جور زندگي را مي‌كشيدند و وقتي بچه‌ها مغازه را ديدند روزي بود كه همه چيز مرتب شده بود و دخل و خرج با هم همساز بود. حالا آنها ادعا مي‌كنند كه همه چيز را زحمات آنان به پا كرده و به بهانه ارث و ميراث مي‌خواهند حق حيات را از او بگيرند.

بابابزرگ كه گفتيم خودش زير پرو بال 3-2 خانوار را مي‌گرفت، اصلا از اين‌كه به آنها رو زده بود پشيمان شد. سراغ همسر يكي از دوستان مرحومش رفت و با او صحبت كرد. اتفاقا او هم از همسرش ارث دندان‌گيري نبرده بود و دست نگاه كن فرزندانش شده بود و او كه يك عمر خانم خانه خودش بود، حالا از اين وضع به ستوه آمده بود، اما مساله بچه‌ها وجود داشت.طلعت خانم به بابابزرگ گفته بود مي‌خواهم فكر كنم و بعد كه دوباره با عروسش سر اين‌كه جايمان تنگ است و در تربيت بچه‌ها مداخله مي‌كني و... بحثش شده بود، يكدفعه گفته بود به خدا اگر الان كسي خواستگارم بود شوهر مي‌كردم و مي‌رفتم. خدمت خانه يك پيرمرد را كردن بهتر از منت شماها را كشيدن است.

پسرش نيز با شنيدن اين حرف مسخره‌اش كرده بود و گفته بود همان يكبار هم بابا از دستش در رفت آمد خواستگاري. باشد اگر خواستگار داشتي بزار برو، فعلا كه بيخ ريش خودماني.

طلعت خانم كه از بي‌ادبي‌هاي پسرش و بدخلقي‌هاي عروسش خسته شده بود ديگر به كسي چيزي نگفت. با بابابزرگ صحبت كرد و گفت يك عمر با دوست مرحومت زندگي كردم و با دار و ندارش ساختم و آخر عمري مرا دست نگاه كن بچه‌ها كرد، اگر بخواهم به شما جواب مثبت بدهم بايد از سقف بالاي سرم مطمئن باشم. اين بود كه بابابزرگ هم بدون اين‌كه ديگر با كسي حرفي بزند، سند يكي از خانه‌ها را كه قرار بود به مامان‌بزرگ بدهد، برد محضر و به اسم طلعت خانم كرد و با هم عقد محضري كردند و در همان خانه با هم زندگي كردند.

آخر هفته وقتي بچه‌ها در خانه بابابزرگ جمع شدند ديدند كه طلعت خانم در خانه بابابزرگ است و تازه بابابزرگ قضيه را تعريف كرد و گفت طلعت خانم تاج سر من است، هر كس به او بي‌احترامي كند ديگر اسم مرا نياورد.

بچه‌ها اول كمي خودشان را جمع و جور كردند و رفت و آمدهايشان كم شد، اما عيد كه شد با هم مشورت كردند و قرار گذاشتند با بابابزرگ آشتي كنند و طلعت خانم را بپذيرند.

طلعت خانم هم ساكش را كه بست تا از خانه پسرش برود ‌هاي و هو بلند شد و وقتي پرسيدند كجا مي‌روي، گفت:‌ همان‌طور كه گفتيد خواستگار پيدا كردم و حالا هم دارم مي‌روم خانه شوهرم.

بعد هم در بهت و حيرت خانواده پسرش رفت و جلوي در، سوار ماشين شوهرش شد.حالا آنها هم واقعيت را پذيرفته‌اند و از رفتارشان شرمنده شده‌اند. اما همه سالمندان اين اقتدار را ندارند تا مشكل تنهايي‌شان را به همين راحتي حل كنند.

سالمندان را تنها نگذاريم

 

پيش‌بيني مي‌شود در سال 2050 ، 24 درصد جمعيت كشور را سالمندان تشكيل خواهند داد و اين نشان‌دهنده پيري جمعيت و افزايش نرخ اميد به زندگي در كشور و بيانگر اين است كه ايران در حال نزديك شدن به ميانگين‌‌هاي دنيا و كشورهاي صنعتي در زمينه سالمندان است.

اين ظلم فاحشي است كه فرزندان با اعمال فشار عاطفي و حتي خشونت فيزيكي و كلامي جلوي ازدواج مجدد والدين خود را بگيرند و براي آنان تنهايي را تجويز كنند. در حالي كه خود ازدواج و گريز از تنهايي را حق مسلم خود مي‌دانند. دولت بايد با اعطاي وام و تسهيلات و واگذاري واحد‌هاي مسكن مهر به ازدواج سالمندان نيز كمك كرد و آنان را تحت پوشش حمايتي قرار دهد.كانون‌هاي سالمندان نيز مي‌توانند در امر يافتن و آشنايي سالمنداني كه شرايط ازدواج دارند با يكديگر مشاركت كنند و اين امر را براي آنان تسهيل كنند.

نياز به يك همدم

 

برگزاري كلاس‌هاي توجيهي و آموزشي براي فرزندان سالمندان در مورد ازدواج آنان و آموزش خود سالمندان براي انتخاب همسر مناسب ـ نه همسري كه جاي فرزند آنان است ـ مي‌تواند در راه‌اندازي فرهنگ مناسب سالمندان در جامعه موثر باشد.

برخلاف آنچه جوانان را به ازدواج وامي‌دارد، مسائل جنسي سوق‌دهنده سالمندان به سوي ازدواج نيست، بلكه احساس دوباره استقلال و كنترل زندگي،‌ ارضاي عاطفي و داشتن يك همدم در روزهاي سخت و درك متقابل توسط كسي كه با او زندگي مي‌كنند، مهم‌ترين عواملي هستند كه يك سالمند را به سمت ازدواج مجدد متمايل مي‌كند. اين در حالي است كه اكثر سالمندان از طرح اين تمايل خجالت مي‌كشند و اين شرم اجتماعي در مورد زنان سالمند شديدتر است، زيرا آنان مي‌ترسند به غليان تمايلات جنسي متهم شوند.فرزنداني كه پدر يا مادري تنها در خانواده دارند بايد متوجه باشند كه عدم ارضاي نيازهاي عاطفي آنها باعث تسريع روند پيري و فاصله گرفتن آنها از سلامت خواهد شد.

وظيفه فرزندي ايجاب مي‌كند به ازدواج والدين سالمند و تنهاي خود كمك كنيد و زمينه آشنايي پدر يا مادر خود را با سالمنداني كه شرايط و قصد ازدواج مجدد دارند، فراهم كنيد.سفرهاي جمعي، نشست‌هاي خانوادگي و به عضويت در آوردن سالمندتان در كانون‌هاي سالمندي از بهترين راهكارها براي زمينه‌سازي اين آشنايي است.

ماندانا ملاعلي

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  7:15 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها