شعر آفتاب در اومده
صبح شده آفتاب اومده
من تازه از خواب پا شدم
ای خدا چی بدم
بعد چایی رو دم می کنم
حاضر می شم برای ورزش
ورزشهای ساده و نرمش
با صابون خوشبو، می شورم دست و رو
صورتم می شه از پاکی چو گلها
مامانم واسه من یه چایی می ریزن
بوسم هم میکنن، میگن: بفرما
پاسخ به:شعر آفتاب در اومده