0

زنانی که در خانه خود نیز امنیت ندارند!

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

زنانی که در خانه خود نیز امنیت ندارند!

 در سراسر دنیا، جنگی سرد در همه خانواده ها ادامه دارد. افراد کمی درمورد آن حرف می زنند و اکثریت سعی می نمایند آن را پنهان کنند تا دیگران فکر کنند که آنها زندگی رویایی دارند و همه چیز برایشان خوب و آرام است. اما مردها و زن ها و بچه هایی هستند که حتی در خانه خودشان هم می ترسند. دلیل این ترس می تواند متفاوت باشد. شاید بابا و مامان مدام مشروب می خورند و بعد شروع به اذیت و آزار جسمی و احساسی می کنند. شاید مامان و بابا از پسر نوجوانشان که تمام رفتارهایش غیرقابل پیش بینی است واهمه دارند. شاید زنی به محض اینکه شوهرش در شیشه مشروب را باز می کند از او می ترسد چون می داند که آن شب دیگر چیزی جز بحث و دعوا باقی نمی ماند. در همه موقعیت ها عدم تعادل قدرت که دلیل همه خشونت های خانگی است وجود دارد. برای آندسته از ما که چنین موقعیت هایی برایشان پیش نمی آید فهمیدن اینکه چرا کسی که در چنین موقعیتی گرفتار می شود آن خانه را ترک نمی کند، خیلی سخت است. بچه ها را برداشته و خانه را ترک کند؟ نه. متاسفانه، همیشه همه چیز به همین سادگی نیست.

برای خیلی از این افراد، مشکلات تازمانیکه پای اعتیاد به موادمخدر یا مشروب وسط کشیده نشود خود را نشان نمی دهد. این افراد صبر می کنند، به امید اینکه همسرشان که عاشقانه دوستش دارند دیگر به دنبال این چیزها نرود صبر می کنند. شاید چند هفته یا چند ماه بتوانند ترک کنند اما یک شب، امنیت خانواده شان را می شکنند و دوباره به سمت آنچه که نباید کشیده می شوند. نتیجه آن چیزی جز رگبار حرفها یا رفتارهای خشونت آمیز نخواهد بود. اعضای این خانواده که ترسیده اند حرکت هایشان دور و بر آن شخص مثل ربات شده است و هرکاری که از دستشان برآید را برای دور ماندن از او انجام می دهند. و روز بعد باز روزی دیگر خواهد بود.

خانواده های دیگر هم به خاطر دمدمی مزاج بودن و عصبانیت فردی از خانواده که دوستش دارند این احساس ترس را تجربه می کنند. همه چیز خوب است تا زمانیکه این فرد از چیزی ناراحت و عصبانی می شود آنوقت بقیه اعضای خانواده در خانه خودشان می ترسند. اوضاع طوری تمام می شود که برای روزهایی که حال این عضو خانواده خوب است و عصبانی نیست شکرگذار خداوند می شوند و روزهای بداخلاقیش را هم در سکوت تحمل می کنند. همچنین باور دارند که چون این آدم 90 درصد از زمان ها فردی بسیار خوب و پرتلاش است هیچ اشکالی ندارد اگر 10 درصد از اوقات با اخلاق های منفی او کنار بیایند و این ارزشش را دارد. از این گذشته، افراد کمی هستند که در ظاهر آن عضو خانواده را عصبانی می بینند پس اشکالی ندارد چون آنها از قضاوت دیگران هم می ترسند  و خجالت می کشند. بچه ها، زن ها و شوهرهایی که در طرف دیگر آن عضو بداخلاق و عصبانی خانواده هستند، تصور می کنند که بخشی از تقصیر و مسئولیت قضیه بر گردن آنهاست. آنها نگران این هستند که بقیه فکر کنند که اگر بخواهند از این وضعیت ایراد و اشکال بگیرند شکرگذار نبوده اند. به همین خاطر هیچوقت شکایتی نمی کنند. همچنین احساسی، یعنی اینکه در خانه خودتان هم بترسید، شبیه به این است که در یک زندان باشید و استرس حکم دادگاه، درد و عذاب و زیادی برایتان می آورد.

دلیل دیگری که این افراد آن خانه را ترک نمی کنند یا درخواست طلاق نمی دهند این است که چون نمی فهمند که راه دیگری هم برای زندگی کردن وجود دارد. مشاورین ازدواج اعتقاد دارند که اکثر زوج هایی که یکی از آنها رفتارهای محرک دارد که موجب ترس همسر و فرزندان خود می شود، خود چنین کودکی را پشت سر گذاشته است. شاید فکر کنید که اگر کسی کودکیش اینطور گذشته باشد وقتی بزرگ می شود باید کاری کند که دیگر از چنین موقعیت هایی دور بماند اما خلاف آن واقعیت دارد. آنها فکر می کنند که والدین یا همسر عصبانی و بدزبان کاملاً نرمال و طبیعی است و انتظار دارند که دیگران هم مثل آنها با همان ترس ها زندگی کنند.

جنبه دیگری که این افراد را تحت تاثیر قرار می دهد که در همان خانه به زندگی خود ادامه دهند حس روزمرگی و عادت است. آنها در رابطه شان احساس روزمرگی وعادت می کنند. زن های زیادی که در خانه می مانند و از به هایشان مراقبت می کنند دلشان نمی خواهد که مجبور شوند دنبال کار بگردند و امنیت فرزندانشان را به خطر بیندازند. آنها نگران جای زندگی کردن هستند و فکر میکنند در طلاق حق و حقوق خوبی به آنها تعلق نمی گیرد. به خاطر همین می مانند، تحمل می کنند، و به دقت برای جدایی در آینده ای که بچه هایشان دیگر سروسامان گرفتند و دیگر مجبور به مراقبت از آنها نبودند برنامه ریزی می کنند. علاوه بر این آنها می ترسند که با عنوان کردن قصدشان برای جدایی جا و جنجال بیشتری به راه بیفتد به خاطر همین جلو زبانشان را می گیرند. حرف زدن با دوستان و اعضای خانواده هم باعث می شود احساس کنند که دیگران فکر می کنند آنها در ازدواجشان شکست خورده اند به خاطر همین باز هم جلوی زبانشان را می گیرند.

ترسیدن در خانه خودتان مشکل دنیای مدرن نیست. سالیان سال است که زوج ها و خانواده تحت ظلم یک نفر در خانواده هستند که شخصیتی دوگانه دارد. این فرد جلوی دیگران فردی کاملاً منطقی و مثبت است اما وقتی عصبانی است، مست است یا هر چیز دیگری، کسانیکه دوستش دارند را مورد آزار و اذیت قرار می دهد.

واقعیت این است که همین فرد است که مشکل دارد. ماندن و تحمل کردن فقط باعث می شود که قربانی شوید. درست است که همه افراد ظرفیت های عصبی و اخلاقی متفاوت دارند. بخشی از قرار گرفتن در یک رابطه این است که یاد بگیرید بتوانید کنار هم زندگی کنید و به شخصیت ها و اخلاق همدیگر احترام بگذارید. اما این نباید موجب ترس شود. کنار آمدن با همدیگر، کنترل استرس و مسئولیت ها و همچنین احترام متقابل نباید منجر به ترس شود. اگر اینطور شود، تعادل رابطه برهم می خورد و نیاز به مشاوره و روانشناسی است.

خانواده های زیادی مثل این شروع نمی کنند اما نشانه ها و علائم این مشکل مثل یک مار نیست که بخزد و بیاید نیشتان بزند. این شمایید که باید آنها را ببینید. به نشانه هایی مثل عصبانیت های بیش از اندازه، اعتیاد به موادمخدر یا مشروب و همچنین مشکلات مربوط به استرس و اخلاق دقت کنید. همچنین باید ببینید همسرتان وقتی بچه بود در چه خانواده ای بزرگ شده بود تا بفهمید که خانواده نرمال از نظرش چه معنا و مفهومی دارد. در هر حالتی که باشد شما نباید در خانه خودتان حتی برای لحظه ای احساس ترس کنید. شما دربرابر خودتان و دیگرانی که دوستشان دارید مسئولیت دارید. زندگی کوتاهتر از این است که بخواهید همه آن را اینطور بگذرانید.

 

 

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

پنج شنبه 25 فروردین 1390  11:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها