گوش خائن را برید
موضوعي که بيش از هر چيز حسن را آزار ميداد، خيانت خوديهايي بود که چاپلوسانه براي دشمن خبرچيني ميکردند و در خدمت عراقيها بودند. جرأت کوچکترين کاري که باب طبع عراقيها نبود را نداشتيم. خبرچينها به گوش عراقيها ميرساندند. همين باعث ميشد که هرگاه ضابطهاي عراقي به آسايشگاه ميريختند و عدهاي را کتک ميزدند و با خود به انفرادي ميبردند. حسن دلش ميخواست حق يکي از اين خبرچينها را کف دستش بگذارد. يک تکه حلبي تيز پيدا کرد و گوشهاي پنهان کرد. در فرصتي مناسب حلبي را برداشت و گوش يکي از اين خبرچينها را بريد. ضابط هاي عراقي به آسايشگاه ريختند و حسن را کت بسته درحالي که کابل ميزدند به انفرادي بردند. سه روز بعد خبر آوردند که حسن زير شکنجه شهيد شده است. جسد او را در منطقه کرخه به خاک سپردند.
به نقل از همرزم شهيد حسن هداوندميرزايي
حسن 30 فروردين سال 1337 در روستاي قشلاق كريمآباد از توابع ورامين به دنيا آمد. در سال 1355 وارد دانشكده افسري شد و پس از اتمام دوره به "تيپ 23 نوهد" رفت. براي مبارزه با ضدانقلابيون كردستان به غرب كشور رفت و در آنجا به خاطر رشادتها و فداكاريهايي كه از خود نشان داد، 9 ماه اردشديت گرفت.
هنگامي كه از منطقه بازگشت، جهت طي دوره آموزش چتربازي به شيراز منتقل شد و پس از گذراندن اين دوره به گردان 192 انتقال يافت. مأموريتهاي متعددي به مناطق عملياتي داشت تا اين كه در روز دوم خردادماه 1361 در منطقه شلمچه به اسارت دشمن درآمد. او را به زنداني واقع در تكريت بردند.
در مهرماه همان سال، نامه اسارتش توسط صليب سرخ براي خانواده ارسال شد و از آن به بعد، با او رابطه نامهاي داشتند. در همان هنگام او نامههايي با عنوان پدربزرگ (كه منظورش امام بود) ميفرستاد و از سوي ايشان جوابي هم دريافت كرد. رژيم منفور بعثي او را به خاطر پافشاري بر عقايد اسلامياش در زير شكنجه در تاريخ 15/4/1369 در سن 29 سالگي به شهادت رساند و همراه 315 تن از شهداي ديگر ايراني در منطقهاي به نام كرخه واقع در خاك عراق به خاك سپرد.
پيکر او ده سال بعد به سرزمين مادرياش بازگشت و در روز جمعه 4/5/1381 روستاي قشلاق کريمآباد او را در آغوش خود جاي داد.