0

مهدیه بلخاب بلخاب منطقه ای شیعه نشین در شمال افغانستان است و این منطقه را از آن جهت «بلخاب» نامیده ا

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

مهدیه بلخاب بلخاب منطقه ای شیعه نشین در شمال افغانستان است و این منطقه را از آن جهت «بلخاب» نامیده ا



مهدیه بلخاب بلخاب منطقه ای شیعه نشین در شمال افغانستان است و این منطقه را از آن جهت «بلخاب» نامیده اند که سرچشمه و منبع تأمین آب شهر باستانی «بلخ» از این منطقه و دره ی سرسبز بوده است. این منطقه، از دیرباز خواستگاه عالمان و عارفان بزرگ بوده است و اولین حوزات علمیه شیعه، قبل از سایر نقاط کشور در بلخاب تأسیس شد و بزرگان زیادی را از سایر مناطق در دامان خود پرورید.

باسم رب المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و خداوند چراغ هدایت را این گونه برای بندگان خود نمایان می کند.


در هر گوشه و کناری به گوش می رسد، عنایات سرورمان قائم آل محمد (ارواحناه فداه) که نظر می کنند بر دوستان و منتظران واقعی خویش. سال ها پیش، عنایات آن حضرت، موجب ساخت مسجد مقدس جمکران گردید که هم اکنون زیارتگاه بسیاری از دوستداران و شیفتگان آن حجت برحق است. طبق شواهد و مدارک به دست آمده، در منطقه بلخاب افغانستان که از قدیم محل سکونت شیعیان بوده، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است؛ علت را جویا شدیم و مطالعاتی را که انجام دادیم، به این شرح است:


بلخاب منطقه ای شیعه نشین در شمال افغانستان است و این منطقه را از آن جهت «بلخاب» نامیده اند که سرچشمه و منبع تأمین آب شهر باستانی «بلخ» از این منطقه و دره ی سرسبز بوده است.


این منطقه، از دیرباز خواستگاه عالمان و عارفان بزرگ بوده است و اولین حوزات علمیه شیعه، قبل از سایر نقاط کشور در بلخاب تأسیس شد و بزرگان زیادی را از سایر مناطق در دامان خود پرورید.


مردم این ساحه، برای براندازی حکومت کمونیستی، در سال(1358 ش) قیام نمودند که موج این انقلاب به سرعت سایر نقاط کشور افغانستان را نیز در بر گرفت. مرقد حضرت میر سید علی ولی (سلام الله علیه) - جد سادات بلخاب و برخی نواحی شمال کشور- در این منطقه قرار دارد. همچنین مرقد امام زاده یحیی بن زید شیهد (سلام الله علیه) در مرکز ولایت سرپل که بلخاب از شهرها و توابع آن است، قرار دارد.


در کوهی به نام کوه برات در مرکز بلخاب، بنای مهدیه ای وجود دارد که زمینه ها و ریشه-های ساخت آن مسجد مهدیه، به سنت ها و تاریخ معنوی عالم و عارف ربانی مرحوم آقای حاجی بلخابی بر می گردد.


از افراد مورد وثوق و معتمد در حد تواتر شنیده شده، زمانی که ایشان در مسجد صاحب-الزمان واقع در کوه بزخان مشغول عبادت، شب زنده داری و اعتکاف بوده است، به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّفاتی داشته اند.


این مهدیه، به سال (1361 هـ.ش) مصادف با نیمه شعبان در روز افتتاح تجدید بنای مدرسه علمیه حضرت آقای حاجی بلخابی (ره) در کوه برات کلنگ احداثش به هدایت فرزند ایشان، آیت الله سید جعفر فاضلی و با حضور عده ای از اهل علم و بزرگان به زمین زده شد. کوه برات، در سمت قبله مدرسه بوده و محل احداث مهدیه در سینه کوه واقع شده است. بخشی از هزینه های احداث زیارتگاه مسجد مهدیه بلخاب را آیت الله امامی کاشانی – امام جمعه محترم تهران- مساعدت نموده اند.


تاریخچه بنای مهدیه، بر اساس تاریخ امام زمان خواهی و سیره معنوی مرحوم آقا که نقطه اوج آن در مسجد صاحب الزمان کوه بزخان قرار داشته، تأثیر پذیرفته و در دامنه ی کوه برات احداث شده تا آینه و نماینده ی مسجد مقدس صاحب الزمان کوه بزخان باشد.


دلایل ساخت مهدیه بلخاب، اولاً به قدمت تاریخ امام زمان خواهی مردم بلخاب می¬رسد که در زمان آیت الله آقای حاجی بلخابی بر می گردد و ثانیاً این مکان نیز دارای شرافت و قداست خاصی بوده و عنایاتی در این مهدیه مشاهده شده که شگفت انگیز است؛ گرفتاران و بیماران زیادی با توسل در آنجا حاجت روا شده اند. طلاب و روحانیون مدرسه علمیه مرحوم آقا و صدها نفر دیگر، بارها شاهد نورافشانی این مکان مقدس بوده اند؛ برای نمونه در محرم سال 1381 ش، عده ای از مردم تخشار در بازگشت از مراسم عزاداری، در همان نقطه کوه برات، نوری را مشاهده می کنند و نیز تعداد کثیری در حدود چهل، پنجاه نفر طلبه و مدرس مدرسه، در یک شب همزمان موفق به رؤیت نور می شوند که در مراسم عمومی دعای ندبه این موضوع مطرح می شود. رؤیت انوار مقدسه، علاوه در شب ها - در طی چند سال- در برخی روزها نیز به رغم تابش نور خورشید، قابل رؤیت بوده است!


مرحوم آیت الله آقای حاجی بلخابی که سخن درباره این شخصیت الهی و نامی بسیار است، ما را بر آن داشت تا از زندگانی سراسر معنوی و پررمز و راز ایشان برای شما دوستداران علماء، چند کلامی را نگارندگی کنیم: این عالم ربانی، سواد اولیه فارسی قرآن را نزد پدرش مرحوم قاضی سید محمد الله آموخت، سپس وارد حوزه محدود آن روزگار بلخاب می شود. سپس با همکاری مرحوم آیت الله حاج دام الله خاساری راهی حوزه مشهد مقدس می شود.


این حوزه کهن که بیش از هزار سال قدمت دارد و علماء و عرفا، شیخ الطائفه ها و مراجع بسیار بلند مرتبه را در خود پرورش داده است، حال پذیرای جوانی طالب علم و معنویت می-شود. حضرت حاجی، از محضر اساتید مجربی همچون، آیت الله العظمی شیخ حبیت الله گلپایگانی، مرحوم ادیب نیشابوری، مرحوم حاج شیخ عباس قمی و... کمالات و بهره های علمی و عرفانی را کسب می کند. معروف است که در همان سال های اولیه تحصیل، روزی حاج شیخ عباس قمی که استعداد سرشار و روحیه تهذّب ایشان را متوجه می شود، درمدرسه بالاسر امام رضا (علیه السلام) روزی به دیدن ایشان می رود که از آن پس ایشان ملقب به «مقدس بلخی» می شود. و ارتباطشان ادامه داشته است.


ایشان، در حوزه مشهد، با عارف عالی قدر شیخ حسنعلی نخودکی و حاج ملا عباس تربتی (ره) نیز مراوده داشته است.


مرحوم حضرت آقای حاجی، در سال 1332 ش، با جمعی از علماء و شاگردان به قصد زیارت عتبات عالیات به نجف اشرف مشرف وارد می شوند. در دیداری که با مراجع داشته-اند، در ملاقات با آیت الله العظمی سید محمد شاهرودی، آن مرجع عظیم، چنان مجذوب معنویت و شخصیت ایشان می شود که می فرمایند«اگرمن قبلاً نسبت به شما شناخت می-داشتم، و همین که می شنیدم به نجف اشرف وارد می شوید، برای استقبال شما به همراه اعضای بیت تا بیرون شهر پای پیاده و پا برهنه می آمدم» این سخن یک انسان معمولی نیست که از روی تعارفات گفته باشد، بلکه سخن یک مرجع بزرگ است که درباره ایشان فرموده است.


و به راستی سیره، روش و منش عالمان و بزرگان برای ما قابل تأمل است، عالمانی که تمام عمر شریف خود را وقف مولا و امام عصر خویش و هدایت و خدمت به مردم نمودند. روحش شاد و راهش تا قیام قائم (عج) پر رهرو باد.


در مورد این مکان مقدس که مورد عنایات حضرت ولی عصر(عج) بوده و است، باید خاطرنشان کرد که در بسیاری از موارد، مورد بهت و حیرت دشمنان پیروان اهل بیت (ع) گردیده است. در زمان جنگ طالبان، این مکان در هیچ زمانی به تصرت آنان - و حتی کمونیستها- در نیامد. و طالبان بعد از گذشت زمانی طولانی، با تلفات و کشته های زیاد، از منطقه بلخاب شکست خوردند و از تسخیر این مکان که امدادهای غیبی در آن دوران مشهود بود، عاجز ماندند.


زمانی که بلخاب در محاصره طالبان درآمد، در حالی که هزاران شیعه و سنی و اکثر راهبران سیاسی کشور پناهنده این دیار بودند، و با وجود قحطی شدید، محاصره همه جانبه از سوی طالبان، مقاومت ادامه داشت و نزدیک بود این مقاومت از لحاظ ظاهری شکسته شود، اما ناگهان همگان مشاهده کردند که در شبی، از جانب زیارتگاه حضرت میرسید علی ولی (سلام الله علیه) گلوله ای بزرگ و آتشین به سوی متجاوزان پرتاب شد که مردم به آن توپ غیبی می گفتند. این گلوله که بسان شهاب سنگی عظیم و مانند بمب خوشه ای عمل کرد، به چند قسمت تقسیم شده و بر سرمتجاوزان فرود آمد و آنان را به خاک و خون کشید و باعث عقب نشینی و مقدمه شکست سراسر آنان گردید.


منطقه بلخاب از شرق به دره صوف، از غرب به کوهستانات سرپل، از شمال به سنگ-چارک، از جنوب به یکاولنگ متصل است. از نظر آب و هوا و طبیعت با دیگر نقاط کشور افغانستان تفاوت بسیاری دارد. با همه این شواهد و قراین که به دست آمده، می توان با جرأت گفت: این منطقه بسان تیری به چشم و دل بیگانگان و دشمنان پیروان اهل بیت(ع) است، آنان که قصد دارند آن مردم را از خدا و امامت و ولایت دور کنند. ولی با نظر و عنایت حضرت بقیةالله(ارواحنا فداه) تمامی نقشه های این بی خردان خنثی شده است و بار دیگر زحمات عالمانی وارسته در این گونه رحمت های الهی مشهود است.


کسانی که برای زنده نگهداشتن دین خدا و راهنمایی منتظران امام عصر (عج) از هیچ گونه تلاش و کوششی فروگذار نبودند و سختی های فراوانی را در این مسیر متحمل شده اند؛ مرحوم آیت الله سید محمد حاجی بلخابی، شخصیتی معنوی بود که قلب رئوفش برای خدمت دین و اجتماع و مردم می طپید و مانند پدری دلسوز در راه و مسیر و تکامل طلاب و علماء زحمات قراوانی را متقبل شد. وی هیچ گاه در پی عناوین و شهرت نبود و از متعلقات مادی چیزی را برای خود جمع نکرد و مردم نیز ایشان را که جامع خوبیها و اوصاف خجسته بود، الگوی تمام عیاری برای شناخت عالم ربانی می دانستند. از ایشان علاوه بر سنت ها دینی، پرورش صدها شاگرد، حوزه علمیه، احداث دهها مسجد، دهها حسینیه و... باقی مانده است.


ایشان عاشق عبادت بود و به گفته مردم: «دیدارش انسان را به یاد خدا می انداخت، گفتارش بر دانش ها می افزود و رفتارش دید انسان را به سوی آخرت می برد.»


علامه شهید بلخی درباره این عالم الهی می گوید:« آقای حاجی دهنه بلخابی، کوهی از وقار و تهذیب است؛ اخلاق، جاذبه وسیره او مثل جدش رسول الله است و...» مشهور است زمانی که ظاهرشاه- پادشاه وقت افغانستان- به شهید بلخی خطاب می کند که ما از مولوی های بزرگ اهل سنتمان پیر و پیشوایی داریم و حتی المقدور سالی یکبار به دیدارش می رویم، شما چطور، کسی را دارید؟ شهید بلخی می فرماید: پیر و پیشوا و بزرگ ما شیعیان افغانستان، آقای حاجی دهنه بلخابی است که بنده تصمیم دارم به زیارتش بروم؛ شاه می پرسد: شما که این قدر با عظمت و اعجوبه اید، پیرتان دیگر چقدر عظمت و مرتبه دارد! سپس می گوید: ایشان را به کابل بیاورید تا ما هم او را درک کنیم. و نیز مشهور است، زمانی که حضرت آقای حاجی، به همراه شاگردان و دوستان وارد شهر زاهدان شدند، آیت الله العظمی کفعمی (ره) از علمای مشهور وقت، هنگامی که از ورود ایشان مطلع شدند، با عده ای از علمای شهر زاهدان به دیدن آقا آمده و از آقای حاجی دهنه تکریم به عمل آوردند.


بلی، اگر خواسته باشیم ارادت و نظریات بزرگان را در مورد این عالم بلخابی ذکر کنیم، قادر نخواهیم بود و قلم ما بر این امر توانا نخواهد بود. برای شناخت این عزیزان، باید سالها با آنان باشیم تا بتوانیم در موردشان اسب بلاغت و فصاحت را بتازانیم؛ پس بر این امر بسنده می کنیم:


«علماء آفتابند و مظهرش آقای حاجی دهنه بلخابی است» علامه شهید بلخی.


حکایات و کراماتی از حضرت آیت الله آقای حاجی بلخابی:

اول: حضرت آقای حاج سید محمد بلخابی در دوران نوجوانی به پدرش در نگهداری دامها کمک می کرد و دامها را برای چرا به صحرا می برد. هر روز برای ناهار، دستمالی پر از غذا را صبح ها برداشته و به صحرا می رفتند و مشغول چراندن دامها در مراتع می شدند.


روزی از روزها فراموش می کنند که دستمال حاوی غذا را با خود ببرند و در نیمه های روز، احساس گرسنگی شدید می کنند و خود را به سایبانی می رسانند تا استراحت کنند. در همین وقت، احساس می کنند که کسی به سوی ایشان نزدیک می شود. اول فکر می¬کنند که پدرشان است که غذا آورده، ولی می بینند که کس دیگری است؛ جوانی خوش قامت و نورانی که نزدیک می شود و بعد از سلام می¬فرماید: سید محمد، برایتان غذا آورده ام، سید غذا را می گیرد و دست آن جوان را می بوسد. وقتی مشغول میل غذا می شوند، پس از اندکی متوجه می شوند که آن جوان نیست! بعد از ساعتی پدرش با دستمالی از نان و غذا می آید و آن را به سید می دهد، ایشان می گوید که غذا میل کرده ام و جریان را برای پدر نقل می کند. پدر منقلب می شود و می گوید کسی جز امام زمان (ارواحنا فداه) نبوده است! کاش تکه ای از آن نان متبرک را نزد خود نگه می داشتی. مرحوم آقای حاجی می گفت: تا سالها لذت معنوی آن غذا را در وجودم احساس می کردم.(1)


دوم: در سال 1339 ش، زمانی که مردم و علمای بلخاب و اطراف، از دست کارهای خلاف شرع حاکم وقت و اطرافیانش به ستوه آمده بودند و راهی را برای سد کردن فحشاء و منکرات آنها نمی یابند، دست به دامن مرحوم آیت الله حاج سید محمد بلخابی (حاجی) شدند. این عالم ربانی به همراه عده دیگری از علماء تشکیل جلسه می دهند تا راه حلی را بیابند. در آن محفل، مجلس توسلی برگزار می کنند و از همگی خواسته می شود تا به حضرت اباالفضل (ع) توسل جسته و این ذکر را قرائت نمایند: «یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیه» مدت کوتاهی نمی¬گذرد که تمام آن فاسدان و اشرار به دلیل سرقت دستگیر شدند و به زندان افتادند و مردم از شرشان راحت شدند.(2)


سوم: در یکی از نواحی بلخ به نام بلخاب، عالمی عظیم الشأن و ربانی و سیدی از تبار و دودمان رسالت و امامت مدفون است و دارای بارگاه مجللی می باشد. از ایشان کرامات بسیاری دیده شده است و به همین جهت زائران بسیاری دارد.


حدود 60 سال پیش حرم ایشان صحن و ضریح نداشت و مردم محل به هدایت و نظارت عالم عالم ربانی آیت¬الله سید محمد حاجی بلخابی تصمیم می گیرند که دور حرم ایشان دیوار بکشند و صحنی درست کنند. بهار فرا می رسد و باران های سیل آسای بهاری شروع به باریدن می نماید. روزی ابر سیه و باران زا از طرف قبله پدیدار می شود. مردم با دیدن ابر، نگران می شوند و می ترسند که خدای نکرده سیلی بیاید و دیوارهای بارگاه را خراب کند. بنابر این مردم به همره آن عالم وارسته برای نماز وارد حرم می شوند. و پس از نماز، همگی به رازو نیاز پرداخته اشک می ریزند، گریه و زاری فضا را پر می کند. ابر باران زا و سیاه که تمام محیط را فرا گرفته بوده است، ناگهان از محدوده بارگاه میرسید علی ولی محو می شود و آسمان صاف و شفاف دایره وار مشاده می شود. آری باران به شدت می بارد، اما در حرم پاک ایشان قطره ای هم نمی ریزد.(3)


چهار: درزدی برای سرقت بر سر خرمن حضرت آقای حاجی می رود و گونی بزرگی را پر از گندم می کند. در هنگام برخواستن، در می ماند! مشغول تلاش و کوشش می شود تا گندم ها را ببرد، وقتی به زحمت از زمین بلند می شود، ناگهان می بیند که مرحوم آقا، تمام قامت پشت سر او ایستاده اند، و با کمک ایشان توان یافته تا برخیزد؛ تصمیم می گیرد تا فرار را بر قرار ترجیح دهد، اما آقا اشاره می کنند که گندم ها سهم شماست! ببرید و فقط از او می خواهند که گونی، امانت همسایه هاست، فردا آن را از پشت دیوار منزل ما به داخل حیاط بیندازید!...


پی نوشتها:

- غذای آسمانی، کرامات سادات، ص 133
- اجابت دعا، کرامتات سادات، ص 123
- همان، ص 39

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 13 اسفند 1389  12:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها