فرقه ذهبيه
يكي
از فرقه هايي كه خود را به معروف كرخي منسوب مي كند فرقه مذهبي است در
مورد وجه تسميه آن گفتند اند به لحاظ علم كيميا گري دانستن روساي اين فرقه
آن را ذهبيه ناميده اند و مي گويند روساي اين فقه سالك را مانند طلاي بي
غش مي نمايند و تا به اين رتبه نرسد اجازه دستگيري به او نمي دهند . وجه
ديگر آن كه در اين فرقه سني وجود نداشته و مشايخ و اولاي آنها امامي مذهب
بوده اند در حالي كه سر سلسله هاي اين فرقه عبارت اند از جنيد بغدادي احمد
غزالي شيخ ابوالقاسم گرگاني ابوبكر نساج و ابو نجيب سهروردي كه همه آنها
مذهب غير اماميه داشتند . (ذهبيه داود الهامي ص 3)
برخي
مي گويند : چون علي بن موسي الرضا عليه السلام حديث سلسله الذهب را بيان
فرمده و سند خرقه رئيس اين فرقه يعني معروف كرخي به ان بزرگوار مي رسيد به
اين لحاظ ذهبيه ناميده مي شود .
تاسيس ذهبيه :
چند قول :
1-
موسس ان قطب 20 اين فرقه خواجه اسحاق ختلاني است كه داماد مير سيد علي
همداني مي شود كه در زمان همين شخص ذهبيه به دو فرقه تقسيم مي شود .
الف ) نوربخشيه (سيد محمد نوربخش) ب) طرفداران سيد عبدالله برزش آبادي مشهدي (معروف به ذهبيه )
اين
قول مردود است چرا كه در زمان خودش خواجه اسحاق طرفدار سرسخت نوربخش است و
قطبيت ذهبيه را رها و به نوربخش مي دهد و سيد عبدالله از دستور استاد طرد
و ذهبيه را جمع مي كند .
2-
نور بخش كه بعنوان رهبر سياسي مطرح مي شود بر عليه شاهرخ ميرزا قيام و
توسط خود او كشته مي شود در قبال آن سيد عبدالله برزش آبادي مي شود موسس
ذهبيه و اين قول بواقع نزديكتر است .
3-
نوشته اند كه اين فرقه كبرويه است كه خواجه اسحاق ختلاني يكي از جانشينان
فرقه كبرويه دستاز قطبيت كشد و به موجب رويا سد حمت قهستاني ملقب به
نوربخش را به قطبيت نشاند نور بخش ادعاي عجيب زيادي دارد و در وصف خود مي
گويد :
بخدا اگر به زيرچرخ كبود
چون مني هست و بود و خواهد بود (دنباله جستجو در تصوف ايران ص 185)
سيد
عبدالله برزش آبادي از دستور پير و مردا خود خواجه اسحاق ختلاني نافرماني
كرد و در مقابل نوربخش ايستاد .ميگويند وقتي خبر به خواجه رسيد گفت ذهب
عبدالله لذا از اينجا اين فرقه مشهور به ذهبيه شد . ذهبيه تا زمان قطب 31
اين فرقه بنام علي نقي اصطهباناتي تمام اقطاب ان در مناطق مشهد و .. بودند
بعد از اين قطب شخصي بنام قطب الدين نيريزي كه قطب 32 اين فرقه مي شود
زمينه خانقاه ذهبيه را در شيراز فراهم كرد علما و فقها در مقابل نيريزي مي
ايستند و او فرار مي كند و .. بعد بر مي گردد و فوت مي كند . جانشين
نيريزي محمد هاشم درويشي در مقابل فقها نمي ايستد و تقيه مي كن د و با
زرنگي توانتست خانقاه بزند . اكنون خانقاه احمديه شيراز مربوط به ذهبيه
است و تا سالها متولي شاهچراغ بودند و در آمدهاي آنرا خرج مي كردند از
جمله سران بزرگ اين فرقه ميرزا احمد اردبيلي مشهور به وحيد اوليا مي باشد
. درباره وي نيز داستانهاي زيادي در اين فرقه ساخته شده است .
در
مورد تولد وي نيز مانند ملا سلطان گنابادي داستانهايي ساخته شده است از آن
جمله ادعاي مادر وي است كه مي گويد زماني كه وحيدالاوليا را حامله بودم
اگر با غذاي شبه ناكي روبرو مي شدم از درون شكمم صدائي مي شنيدم . در شير
خوارگي اگر وضو نداشتم بچه شر نمي خورد (سيري در تصوف ص 280)
همچنين
داستن مشهور نداي خروس و شعر خواندن در وصف وحيد الاوليا نيز جاي خواندن
دارد اين داستن در كتاب انهار جاريه ذهبيه امده كه خروسي در خانه يكي از
دراويش صبح اي اشعار را مي خوانده :
هم در اين اثنا خروشي چون سروش
آمد از بام عمارت در خورش
گوش بر بانگش چون بنهادم نهان
ديدم اين ذكر بود رطب للسان
حجه القائم وحيد الاوليا
پيش خود گفتم خيال من چنين
در سماع من فكنده اين طنين
باز بانگي كرد ان حيوان رسا
حجه القائم وحيد الاولاي
(انهار جاريه چاپ مصطفوي شيراز ص 23)
در وصف مجد الاشراف از اقطاب ديگر خود گفته اند كه :
خوان قدرت چيست شخص مهدوي
آن ولي حق به صاحب پيروي
ظل ظل الله امام انس و جان
هادي و مهدي در اين دور زمان
(رساله تنبيهيه ص 12)
وحيدالاوليا به دليل رياضتهاي طولاني در اواخر عمر فلج شد .
قطب
فعلي شان عبدالحميد گنجويان است كه بعد از انقلاب به انگلستن رفته و در
آنجا خانقاه زده است چاي احمد از جمله منابع اقتصادي اين فرقه مي باشد اين
فرقه در دفول اقدام به ساخت بيمارستان دكتر گنجويان نموده است .
اين فرقه هم اكنون در دزفول و شيراز فعاليت زيادي دارند ودر سالهاي گذشته دست به توسعه فعاليت هاي خود زده اند .
انشعابات ذهبيه :
انشعابات
گوناگون در فرقه ذهبيه آن قدر فراوان است كه نام آن را اغتشاشيه گذاشته
اند مثلا سيد عبداله برزش ابادي از دستور پير و مراد خود خواجه اساق
ختلاني نافرماني كرد آقا محمد بين رفيع جيلاني ساكن محله بيد آباد اصفهان
شاگر سيد قطب الدين نيريزي توجهيه به برگزيده پير و مرداد خود نكرده و از
تبعت محمد هاشم درويش شيرزاي سرپيچي نمود و خود پايه انشعاب ديگري را
گذاشت . و اين جدايي از رقه ذهبيه را سيد صدر الدين كاشف دزفولي و بعد از
او حاج سيد محمد رضا دزفولي وبعد از او حاج سيد حسين ظهير الاسلام دزفولي
و بعد از او حاج سيد اسد الله گوشه گير دزفولي با اغتشاش ديگر ادامه دادند
. انشعاب ديگر پس از مرگ سي و پنجمين رئيس فرقه ذهبيه ميرزا ابولقاسم راز
شيرازي انجام گرفت .
قبلا
گفتيم مهمترين پايه و اساس صوفيه بحث سلاسل و كرس نامه مشايخ اينهاست كه
معتدقدند اين سلسله قطاب بايد يدابه يد به امام معصوم (ع) برسد اين فرقه
نيز به معروف كرخي مي رسد و تمامي اشكالاتي كه به معروف در سلاسل نعمت
اللهي وارد است به اينها نيز وارد است .