به نظرم اشكال از مرده بوده و توي ياددشات اين موضوع رو خانوم بهش گفته!
( ولي خودمونيم ها عجب صبري داشته خانومه كه تا اون روز طاقت آورده و نگفته! عاشق شوهرش بوده واقعا!)
سر سپرده ام پيشاپيش به نيروئي حاکم بر سرنوشتم و در پر کاهي نيز مي آويزم,پس مرا چيزي نيست تا به حفظ آن بکوشم,مرا انديشه اي نيست پس مي توانم ببينم,پس مي توانم خود را به ياد آرم,جدا و در سبکبالي پيشي مي گيرم از عقاب , تا رسم به رهايي