«كراميه» از فرق سنت و جماعتبودند و از ابو عبد الله محمد بن كرام بن عراف بن خزامة بن براء (در گذشته در 255 ه) پيروى مىكردند.
او مردى سيستانى و پدرش رزبان بود و چون رزبان را به پارسى كرام گويند: از اين جهتبه «ابن كرام» معروف شد.
وى پنجسال در مكه مجاور بود و پس از آن به نيشابور رفت و طاهر بن عبد الله او را به زندان افكند و پس از رهايى به شام رفت و ديگر باره به نيشابور بازگشت، محمد بن طاهر بندش كرد و در سال 251 رهايى يافت و به بيت المقدس رفت و بدانجا در گذشت.
ابو الفتح بستى درباره او چنين گفته است:
ان الذين بجهلهم لم يقتدوا بمحمد بن كرام غير كرام الراى راى ابى حنيفة وحده والدين، دين محمد بن كرام (1)
محمد بن كرام از «مجسمه» بود و مىگفت: خداوند را جسم و اعضاست و مىنشيند و حركت مىكند.
ابن كرام بعضى از آيات قرآن را كه در توصيف خداوند به معنى ظاهرى آن گرفت و در صفات خداوند غلو مىكرد.
وى حركت را بر خلاف «معتزله» به رد فعل تمثيل مىنمود، سلطان محمود غزنوى فاتح هند از پيروان او بود، چنان كه مقدسى مىنويسد: تا روزگار وى يعنى سال 375 هنوز خانقاهها و مجالس «كراميه» در بيت المقدس بر پا بوده است.
*******
1:از اين شعر استفاده مىشود كه مذهب كراميه در قرن چهارم كه بستى مىزيسته (وفات بستى در 400 هجرى بوده است) در سجستان كه محمد بن كرام از آن ديار بوده رواج داشته و بستى كه نيز از آن ولايتبوده است گرايش بدين مذهب داشته است