0

گفت و گو با خدا..

 
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

گفت و گو با خدا..

گفتگو با خدا

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم خدا پرسید پس تو می خواهی با من گفتگو کنی؟

من در پاسخ گفتم اگر وقت دارید.

خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است.

پرسیدم چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد؟

خدا پاسخ داد: کودکیشان اینکه آنها از کودکیشان خسته می شوند و عجله دارند بزرگ شوند

و دوباره پس از مدتها آرزو می کنند باز کودک شوند اینکه آنها سلامتی خود را از دست

می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی از دست

رفته شان را باز جویند اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش

می کنند بنابراین نه در حال زندگی می کنند نه در آینده اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند

که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند نه گویی هرگز نزیستند.

دستهای خدا دستانم را گرفت مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدم به عنوان معبود

می خواهی کدام درس های زندگی رابندگانت بیاموزند؟

گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد همه ی کاری که

آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند بیاموزند که

درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد

تا زخم های عمیقی در قلب آنها که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد

تا آن زخم ها را التیام بخشیم

بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که به کمترین ها

نیاز دارد

بیاموزند که دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند وآن را متفاوت ببینند

بیاموزند که کافی نیست که دیگران را فقط ببخشند بلکه خود را نیز باید ببخشند .

من با خضوع گفتم از شما به خاطر این گفتگو سپاسگذارم آیا چیز دیگری هست که دوست

دارید به بندگانتان بگویید؟

خداوند لبخند زد و گفت : فقط اینکه بدانند من اینجا هستم همیشه!

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

دوشنبه 21 بهمن 1387  11:23 PM
تشکرات از این پست
mahdizakeri
mahdizakeri
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 530
محل سکونت : تهران
یک شنبه 27 بهمن 1387  9:47 PM
تشکرات از این پست
m_sistani
m_sistani
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 6
محل سکونت : خراسان
دوشنبه 28 بهمن 1387  4:18 AM
تشکرات از این پست
m666666
m666666
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 20
محل سکونت : قم

پاسخ به:گفت و گو با خدا..

مفید بود با تشکر
دوشنبه 28 بهمن 1387  8:06 AM
تشکرات از این پست
VAHIDFF
VAHIDFF
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 66
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:گفت و گو با خدا..

جالب بود با تشکر
سه شنبه 29 بهمن 1387  7:25 AM
تشکرات از این پست
atreyas
atreyas
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : تهران

پاسخ به:گفت و گو با خدا..

از مطلب شما سپاسگزارم . اما اي کاش به جاي عبارت پدر و فرزند از همان عبد و معبود استفاده مي شد چون هم بيشتر به دل مي‌نشست وهم به واقعيت نزديک تر بود.اميدوارم موفق باشيد.با تشکر
سه شنبه 29 بهمن 1387  9:23 AM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:گفت و گو با خدا..


نقل قول atreyas
از مطلب شما سپاسگزارم . اما اي کاش به جاي عبارت پدر و فرزند از همان عبد و معبود استفاده مي شد چون هم بيشتر به دل مي‌نشست وهم به واقعيت نزديک تر بود.اميدوارم موفق باشيد.با تشکر


سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

     


ممنونم از پیشنهادتون...من این مطلب رو به زبان اصلی خونده بودم و وقتی ترجمه اش رو دیدم دیگه به ریز کلمات دقت نکردم 

و با این پیشنهاد خوبتون...متن رو ویرایش کردم

بازم ممنونم

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

چهارشنبه 30 بهمن 1387  11:03 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:گفت و گو با خدا..

بسیار جالب و خواندنی بود.
سه شنبه 13 اسفند 1387  10:52 AM
تشکرات از این پست
omidmehriz
omidmehriz
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 14
محل سکونت : یزد

پاسخ به:گفت و گو با خدا..


نقل قول atreyas
از مطلب شما سپاسگزارم . اما اي کاش به جاي عبارت پدر و فرزند از همان عبد و معبود استفاده مي شد چون هم بيشتر به دل مي‌نشست وهم به واقعيت نزديک تر بود.اميدوارم موفق باشيد.با تشکر

یک شنبه 18 اسفند 1387  1:12 AM
تشکرات از این پست
haj_ghodrat_allah
haj_ghodrat_allah
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 2703
محل سکونت : اصفهان
سه شنبه 25 فروردین 1388  8:47 PM
تشکرات از این پست
asemaniha
asemaniha
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 118
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:گفت و گو با خدا..

گفتگوی قشنگی بود ولی فکر نمی کنم همه حرف های خدا فقط این باشد
بیاد روزهای عاشقی
دوشنبه 4 خرداد 1388  3:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها