اواخر قرن سیزدهم میلادی، در شهر کوچک آراگون واقع در اسپانیا، شخصی به نام مُشه دولئون ادعا نمود کتابی پیدا کرده که از نظر محتوا بسیار با ارزش و دارای قدمتی دیرینه است. پس از بررسی انجام شده توسط دانشمندان، اعلام گردید که کتاب مزبور «زوهر» است که توسط انسانی عالیمقام به نام ربی شیمعون بریوحای در قرن دوم میلادی به نگارش درآمده و تأکید نمودند این کتاب بسیار با اهمیت است و از نظر ارزش مذهبی، بعد از کتاب مقدس قرار دارد.
طبق شواهد مندرجه، ربی شیمعون بریوحای، معاصر و دوست ربی مئیر بعل هنص بوده و هر دو در محضر دانشمند معروف، ربی اکیوا، در دانشگاه الهیات در بنی براق، سالهای متمادی به کسب دانش مشغول بودند و در دورانی که سرزمین مقدس تحت سلطهی رومیها قرار داشت، آنان از مبارزین به نام به شمار میآمدند.
رومیها با قوانین وضع شده از سوی قیصر روم «آدریانوس» و به امر وی، دائم به آزار و شکنجهی یهودیان میپرداختند و آنان را از انجام فرائض دینی و تحصیل تورات منع میکردند. ربی شیمعون و پسرش ربی العازار برای فرار از چنگ رومیان متجاوز که در پی اعدام آنها بودند، اجباراً به غاری به دور از شهر پناه بردند. در آنجا ربی شیمعون به اتفاق فرزندش به مدت سیزده سال به مطالعه و تحقیقی دربارهی رازهای تورات پرداختند. آنان طی اقامتشان، از آب یک چشمه و میوهی درخت کرنو تغذیه میکردند. این دو دانشمند عالیمقام تلمود، حاصل بررسیهای عمیق خود را در مفاهیم تورات، به صورت کتاب «زوهر هقادوش» تدوین کردند که تعالیم، مکتب کبالا و رازهای عرفانی شریعت یهود از آن نشأت گرفته است. ربی شیمعون بریوحای از مرگ نمیهراسید و آن را لذتی عظیم به خاطر الحاق به ذات احدیت میدانست. از این رو، روز رحلت او، به هلهلویا شهرت یافته است. هلهلویا در زبان عبری به معنای لحظه ورود داماد به حجله میباشد.
از قرن شانزدهم مرسوم بوده که در هجدهم ایار، سالروز درگذشت ربی شیمعون که مصادف است با 33 عومر (لگ به عومر) مراسم جشن در جوار آرامگاه وی برگزار شود. همه ساله این مراسم، باشکوه خاصی توسط دهها هزار نفر برگزار میگردد. زائرین ضمن حرکت در مسیر منتهی به مقبره ربی، در شهر مرون به رقص و پایکوبی و خواندن سرودهای شاد با مضامین مذهبی میپردازند. طی این مدت سیزده سال، ربی شیمعون به کمک تزکیه و فراغت خاطر از همهی تعلقات مادی دنیا چشم پوشید و خود را به مرحله نهایی عرفان و کمال رسانید. در طی این مدت، هرازگاهی دوستان و هممسلکان چه برای کسب تعلیمات سیاسی و چه کسب دانش و معنویات، در خفا برای دیدن ربی شیمعون به غار در رفت و آمد بودند تا ضمن برگزاری جلسات عرفانی و مذهبی با تبادلنظر در مورد آیات مختلف تورات و دیگر مسایل، از محضرش استفاده کنند.
پس از انتصاب آنتونی توس بیوس و لغو احکام ظالمانهی آدریانوس، آزادی بیشتری به اجتماع یهودیان داده شد و ربی شیمعون و فرزندش از پناهگاه خود خارج شدند. ربی شیمعون با وجودی که جسمش رنجور و بیتوان شده بود، توانست به کمک نیروی ایمان و قدرت معنوی، بیماری خودش را شفا بخشد. دیری نپایید که با عزمی راسخ در شهر طبریه، دانشگاه خود را مجدداً گشود و به تدریس الهیات پرداخت. ربی شیمعون به موازات تدریس میشنا و تلمود، مکتب عرفانی خودش را به صورت دانشی مستقل پایهگذاری نمود و باعث اشاعهی فلسفهی اشراق گردید.
از آنجائی که دامنهی این علم پایانی نداشت، بعدها افکار و عقاید وی بین دانشپژوهان نسل به نسل منتقل گردید و در هر دوره، عرفای نامی یهود هر یک به سهم خود بر این دانش بیش از پیش افزودند.
با اشاعهی فرهنگ، پس از کشف کتاب زوهر و اشاعهی علم کبالا در اسپانیا، مکتب کبالیسم در سایر ملل به ویژه در اروپا شکوفا گردید و در کمتر از یک ربع قرن حتی از مرزهای اروپا پا فراتر نهاد، به طوری که نه تنها فرهنگ مسیحیت را تحت تأثیر قرار داد، بلکه سایر فرهنگها به ویژه فرهنگ عرفانی سایر اقوام، از جمله هندوها، بوداییها و فرهنگ اسلامی را بیش از گذشته تحتالشعاع قرار داد.
واژهی قبالا در فرهنگ عبری از ریشهی قَبلّ به معنای پذیرش آمده و به معنی پذیرش قوانین میباشد و آن دستورات و یا به نوعی تفسیرهای تورات است که به شکل عرفانی در راستای تورات شفاهی توسط علما جهت کشف اسرار غامض آن به رشتهی تحریر درآمده است. آئین قبالا یا عرفان یهود، سنتی شفاهی بوده که نخستین بار از قرن یازدهم درمیان یهودیان اسپانیا و جنوب فرانسه رایج گردید و پس از دو قرن، نخستین آثار مکتوب قبالایی که تفسیری عرفانی بر اسفار پنجگانهی تورات بود، به وجود آمده است. هستهی اصلی قبالا را میتوان در گفتارهای تلمود و در دو بخش خداشناسی و خودشناسی دنبال کرد. هدف قبالا، نخست برقراری ارتباط میان دنیای فانی و جهان آخرت و همچنین بیداری در برابر شر و نفس اماره و دستیابی به حد کمال است، که البته بخش اعظم آن حول محور نجوم، حروف و اعداد بنا گشته است. تفسیرهای قبالا را میتوان همچون کلیدی دانست که میتواند گشایشدهندهی تمام رموز جهان و خلقت بشریت باشد. در این کتاب عجیب و تکاندهنده که امروز به نام قبالا شهرت یافته، سخن در مورد ماوراءالطبیعه به میان آمده است. از ورای مادیات از تأثیر امواج و انوار ساطع سیارات و ستارگان بر زندگی انسان، چگونگی پیدایش کائنات، عوامل ناشناختهی دنیای خارج از حیطهی قدرت فکری انسانها، از مجهولات، همچنین از راز آفرینش به صورت علمی، از تأثیر کواکب بر روی کرهی زمین و تأثیر هر کدام در حیات موجودات زنده، از انرژی و ماده و تبدیل آنها به یکدیگر، از معادلات چند مجهولی، از جبر و مقابله، از انجام معجزه توسط انسان و پیشگوئی برای آینده و چگونگی پیدایش نقطهی مبدا از ما و از دنیای پیشرفتهتر از دنیای ما، خلاصه از یک نظام و اصالتی عالی و بینقص، از شناختهها و ناشناختهها و موجودات محاط در فضا، از بود و نبود، از قدرت عظیم مرکزی و یک ارادهی مافوق تصور، یک منشاء ابتدا و انتها، ازلی و ابدی (که در عرف، آن را خدا مینامیم) بحث میکند.
زوهر و پیامدهایش: علمای کبالا به ویژه متأخرین آنها بر این باورند که اساساً متون کلاسیک قبالا و دیگر مطالب کتاب زوهر، نشأت گرفته از افکار ربی شیمعون بریوحای میباشد که به هنگام مخفی شدن در آن دوران سیزده سال، شکوفا گشت. زوهر پیامآور آنست که جهان در یک موقعیت استثنایی، با نظمی خاص و الهی آفریده شده است و تا بینهایت ادامه خواهد داشت. واژهی زوهر در فرهنگنامهی عبری، به معنای روشنایی، درخشش و فروغ آمده است. هدف اصلی از نگارش این کتاب، تفسیر و پی بردن به اسرار نهفته در آن بود. زوهر تأکید میکند که میبایست قادر مطلق را به معنی مطلق شناخت و با ایمان خالص، تورات را مطالعه نمود. علمای یهود بر این عقیدهاند که با نگرش عمیق بر تورات و مطالعهی زوهر، قادر خواهند بود از تیره روزیها و پیشآمدهای بد که بر سر ملت یهود هرازگاهی غالب میشود، آگاهی یابند و از بروز آن جلوگیری نمایند.
روایت است مطالبی که تحت عنوان پاتح الیاهو در مقدمهی زوهر به نگارش درآمده است، توسط الیاهو هناوی به هنگام تشکیل اولین جلسهی درس در حضور ربی شیمعون، بیان شده است. الیاهو هناوی که در میان آنها در سم انسانی متجلی گشته بود، جلسهی درس را با این سخنان آغاز نمود.
ای پروردگار هر دو جهان، تو واحدی اما نه چون عدد یک که در حساب و شماره میآید، زیرا عدد یک قابل کاهش و افزون است. اما یگانگی تو واحدیست مطلق که هرگز تغییری در آن پدید نیامده و نخواهد آمد. طبق یک سنت دیرینه، قبل از شروع هر تفیلا به ویژه در میان شرقیان، این مقدمه قرائت میشود. در این گنجینه، تفیلاهای بسیار زیبای دیگری هم وجود دارد، که از آن جمله میتوان دعای «بریخ شمعه» را نام برد که هنگام بیرون آوردن تورات جهت تلاوت آن از جایگاهش در کنیساها خوانده میشود، نیز سرودهی معروف لخادودی است که توسط یکی از عرفای قبالیست به نام ربی شلومو القباتیض سروده شده که در کنیساها در عصر جمعه هنگامی که به استقبال شبات میرویم قرائت مینماییم.
ربی شلومو در این سرود زیبا، شبات را به نام عروس ملت یهود میخواند و تأکید میکند که بر هر فرد یهودی واجب است که به استقبال این نوعروس برود و به او شادباش بگوید و او را در زندگی و کانون خانوادهی خویش حفظ نماید. ناگفته نماند در آئین یهود، شبات مقدس محسوب میشود. شبات به عنوان یک عهد و پیمانی است بین خداوند و ملت یهود. زیرا یکی از احکام ده فرمان که در کوه سینا بر حضرت موسی نازل شد، نگاهداری شبات است. خداوند میفرماید: «روز شبات را به خاطر داشته باش و آن را مقدس بدار».
ربی شیمعون بریوحای میفرماید: اگر یهودیان فقط دو شبات را طبق اوامر خداوند به جای آورند، خداوند آنها را نجات خواهد داد.