0

(سپهسالار اعظم تنكابنى(محمد ولى خان

 
mosaferakherat
mosaferakherat
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 2182
محل سکونت : گیلان

(سپهسالار اعظم تنكابنى(محمد ولى خان

 
بمناسبت آغاز راهپيمايی برای فتح تهران 
(سپهسالار اعظم تنكابنى(محمد ولى خان
فرمانده نيروهای مشروطه خواه گيلان در يورش برای فتح تهران 

ولى خان نصرالسلطنه سپهدار اعظم پسر حبيب الله خان سرتيپ تنكابنى (كه در تاريخ 1254 هجرى در جنگ ايران با هرات با گلوله يک توپ مجهول كه معلوم نشد از طرف دوست يا دشمن بود کشته شد) سالهاى متمادى حكومت تنكابن را داشت. خاندان وی سالها در منطقه تنکابن (شهسوار) و کجور حکومت می کردند. ولی خان سالها ی زيادی از عمر خود را به عنوان سرتيپ در ميادين جنگ گذراند. سال 1308 حاكم استرآباد گرديد. در دوره سلطنت ناصرالدين شاه سالها گمرک گيلان را که آن زمان به علت حجم زياد داد و ستد با روسيه تزاری پردرآمدترين گمرک ايران بود در اجاره خود داشت. در 1314 اوائل سلطنت مظفرالدين شاه وزير گمرك شد و از اين طريق به ثروتش افزود. با نفوزی که داشت مسئوليت ضرابخانه را هم به عهده گرفت. سالهای 1316 و 1317 و همچنين سال 1322 حاكم گيلان بود. سال 1323 زمانی که حکومت استرآباد به وی محول شد تلگرافخانه تهران را كه سالهاى زياد در دست مخبرالدوله سالى بيست هزار تومان اجاره بود ، سالى دويست و سى هزار تومان اجاره كرد. 

پس از توپ بستن مجلس در سال 1326 سپهدار از طرف محمد عليشاه رئيس اردوى آذربايجان و مامور متفرق نمودن مشروطيون در تبريز گرديد. پس از چند ماه توقف در خارج از شهر و بدون درگيری با مشروطه خواهان و اختلاف و ناسازگارى با عين الدوله فرمانفرماى آذربايجان با تغير به تنكابن مراجعت و نداى عدالت خواهى را بلند كرد و انجمنى هم به اسم « انجمن عدالت» تشكيل داد 
مشروطه خواهی سپهسالار را عده ای به دليل اختلافات او با بخشهايی از دربار قاجار و بويژه عين الدوله می دانند و عده ای بخاطر تشخيص موقعيت و شم سياسی او که غروب استبداد قاجاری را پيش بينی کرده و به موقع جبهه عوض کرده و به جنبش آزاديخواهی و استقلال طلبانه مشروطيت که رو به گسترش و فراگيری ملی بود پيوست. اما او که در آستانه پيروزی مشروطيت بزرگترين ملاک و تاجر ايران بود بخاطر منافع آتی خويش هيچگاه از ته دل تعلق خود را در آن صف نمی دانست و دودلی ها و اين پا و آن پا کردنهايش در موقع يورش مشروطه خواهان گيلان به تهران اگر با عزم راسخ و قاطعيت انقلابيون گيلان و تنکابن و کجور به سرکردگی سرتيپ ديو سالار(سالار فاتح) خنثی نمی شد مانع از فتح تهران می گشت. 
اوايل سال 1327 كه مجاهدين رشت را تصرف كردند و آقا بالا خان حاكم رشت را كشتند طی نامه ای به سپهسالار او را به عزيمت به رشت و بدست گرفتن فرماندهی نظامی نيروهای مشروطه دعوت کردند. اين تصميم انقلابيون گيلان يکی از کارسازترين و هشيارانه ترين تاکتيکهايی بود که اتخاذ شد و اثر مستقيم سياسی و نظامی به نفع فتح تهران گذاشت. آنها با اين عمل باعث شدند که سپهسالار تمام پل های ارتباط خود را با دربار قاجار خراب کند. سپهسالار بخاطر ارتباطات گسترده تجاری و سياسی که با روسيه تزاری پشتيبان اصلی محمدعليشاه داشت اگر می خواست می توانست با نيروهای تحت فرماندهی اش مشروطه خواهان گيلان را دچار درد سر کند. اما برعکس آنها توانستند با اين عمل از تجربه نطامی سپهسالار و نيروهای تحت فرماندهی اش به برای فتح تهران استفاده نمايند. بدين ترتيب سپهسالار وارد رشت شد و با مجاهدين همقدم گرديد. 
محرم 1327 ه.ق تلگرافی از محمد عليشاه قاجار برای سپهسالار فرستاده شد: «محمد ولی! محض فوق نمک به حرامی تو به دولت ترا از شئونات دولتی خارج و املاک ترا خالصه نموديم» 
سپهدار هم تلگرافی نوشت: «باغشاه! الحمدالله که از اين ننگ خارج شدم و در املاک من هم هيچکس قدرت دخالت نخواهد داشت» 

پس از فتح تهران در 1327 در كابينة اول وزير جنگ و در رمضان همان سال رئيس الوزرا شد. در رجب 1328 كابينه سپهدار معزول و كابينه ميرزا حسن خان مستوفى الممالك سر كار آمد. در دهم ربيع الاول 1329 باز كابينه تحت رياست سپهدار تشكيل شد. بعداز ترور آيت الله بهبهانى و اختلافاتى كه بين او و سردار اسعد بختيارى بروز كرد از رياست دولت استعفا داد. 
بعداز پيروزی بر استبداد ، اختلاف جناح بنديهای درونی نيروهای مشروطه عميق تر شده و به تشکيل دو حزب دست راستی اعتدال و حزب راديکال و انقلابی دمکرات انجاميد . سپهسالار چون ديگر خانها ، فئودالها ، اعيان و اشراف به حزب اعتدال پيوست. رهبر فکری اين حزب آيت الله سيد محمد طباطبايى بود . آيت الله بهبهاني، على محمد دولت آبادى، صدرالعلما، محمدعليخان نصرت السلطان، مرتضى قليخان نائينى، ذكاالملك، معتمدخاقان، محمدتقى بنكدار، محمدتقى رزاز از ديگر چهره های برجسته آن بودند. حزب دمکرات که تشکيلات جناح راديکال مشروطه خواهان بود از افرادی چون محمد رضا مساوات، شيخ محمد خيابانى، سيد حسن تقی زاده، ابراهيم حكيمى، حيدر عمو اوغلى، رسول زاده، ابوالضيا، جليل اردبيلي، محمد نجات، احمد قزوينى، محمدعليخان تربيت، نوبرى، سرتيپ ديوسالار (سالار فاتح) تشکيل شده بود. 

سپهسالار از دشمنان قسم خورده جنبش جنگل بود و بارها در زمان صدارت و وزارتش نيرو برای سرکوب آن ارسال کرد 

رضا شاه که بعداز به قدرت رسيدن، املاک ديگران را به زور در تملک خود در می آورد و يا بزور "می خريد" به املاک او هم از طريق وزارت ماليه دست انداخت. تنکابنی روزی به کاخ او می رود و در مورد وضعيت املاکش می پرسد. رضا شاه که احدی جرات نفس کشيدن بدون اجازه وی را نداشت و به ديکتاتور مطلق العنانی بدل شده بود با طعنه پاسخ می دهد: « ولی خان! تو که بهتر ميداني، در سلطنت مشروطه شاه اختياراتی ندارد. بهتر است با وزير ماليه و هيئت وزرا وارد مذاکره شويد». سپهسالار که از فشارهای مالی به تنگ آمده بود پس از نوشتن وصيتنامه روز دوشنبه شهريور 1305 خورشيدی ساعت دو بعداز ظهر در خانه اش در زرگنده تهران با شليک طپانچه به شقيقه خود به زندگی پرتلاطمش خاتمه می دهد. در وصيتنامه او خطاب به پسرش امير اسعد آمده است: « امير اسعد. فوری نعش مرا بفرستيد امامزاده (امامزاده صالح شميران) بشورند و پيش پسرم دفن کنند. البته همين الان اقدام بشود. ديگر برای بنده تشريفات و گريه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.» 
روايت است که روزهای آخر زندگی اين بيت شعر را مدام زمزمه می کرد: 
مرا عار باشد از اين زندگی / که سالار باشم کنم بندگی
منابع: 
تاريخ تنکابن نوشته علی اصغر يوسفی نيا 
عين الدوله و رژيم مشروطه نوشته مهدى داودى 
http://www.shomaliha.com

 

 
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا«16»  وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَأَبْقَى«17» 
 
ولی شما زندگی دنیا را مقدم می‌دارید،  در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است!
 
الأعلی (16 -17)
 
 
 
 

 

شنبه 9 بهمن 1389  9:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها