تأثير پذير بودن پروين اعتصامي از آيات قرآن و احاديث
پروين که از همان آغاز کودکي به مطالعه ي کتاب هاي ديني و اخلاقي توجه خاصي داشت و به همين دليل مي توان نشانه هايي از تأثير پذير بودن او از آيات قرآن و احاديث نبوي را در سروده هايش مشاهده کرد.براي مثال در شعر سرنوشت پروين از طوطي و جغدي سخن مي گويد که طوطي، جغد را مايه ي دردسر دانسته و از او مي خواهد که از تنهايي و خلوت نشيني دست بردارد:
به جغد گفت شبانگاه طوطي از سر خشم
که چند بايدت اين گونه زيست سرگردان
چرا ز گوشه ي عزلت، برون نمي آيي
چه او فتاده که از خلق مي شوي پنهان
کسي به جز تو، نبسته است چشم روشن بين
کسي به جز تو، نکرده است در خرابه مکان
طوطي در ادامه ي سخنانش، خود را برتر از جغد مي داند که باعث توجه همگان شده و به شيرين سخني معروف گشته است:
اگر که هم چو من ات ميل برتري باشد
گه ات به دست نشانند و گاه بر دامان
مرا نگر، چه نکو راي و نغز گفتارم
تو را ضمير، بدانديش و الکن ست
جغد در برابر اعتراض طوطي پاسخ مي دهد:
جواب داد که بر خيره، شوم خوانندم
ز من به کس نرسيده است هيچ گونه زيان
عجب مدار، گرم شوق سير گلشن نيست
تفاوتي ست ميان من و دگر مرغان
سخناني که پروين آن را از زبان جغد بيا مي دارد، در واقع اشاره اي است به سخن خداوند در سوره ي قمر که مي گويد:
«اِنا کل شيئ خلقناه بقدر، و ما امرنا الا واحده کلمح با لبصر»
پروين منشأي تمام گرفتاري ها و بد بختي هاي انسان را در پيروي از نفس دانسته و انسان ها را از آن بر حذر داشته است:
در مهر نفس، چند نهي طفل روح را
اين گاهواره راد کش و سفله پرور است
در رزمگاه تيره ي آلودگان نفس
روشن دل آن که نيکي و پاکي اش مغفراست
داني چه گفت نفس به گمراه تيه خويش
زين راه بازگرد، گرت راه ديگر است
قرآن نيز انسان ها را از تبعيت نفس منع کرده است:
«و ما ابري نفسي ان النفس لاماره با سوء الا ما رحم ان ربي غفور و رحيم»
در يکي از سروده هاي پروين، ما شاهد گفت و گوي يک شانه با آئينه هستيم:
وقت سحر به آينه اي گفت شانه اي
کاوخ فلک چه کج رو و گيتي چه تند خوست
ما را زمانه رنجكش و تيره روز کرد
خرم کسي که هم چو تو اش طالعي نکوست هرگز تو بار زحمت مردم نمي کشي
ما شانه مي کشيم به هر جا که تارموست
با آن که ما جفاي بتان بيش تر بريم
مشتاق روي توست هر آن کس که خوب روست
و آينه جواب مي دهد:
گفتا هر آن که عيب کسي در غفا شمرد
هرچند دل فريبد و رو خوش کند عدوست
در پيش روي خلق به ما جا دهند از آنک
ما را هر آنچه از بد و نيک ست رو به روست
چون شانه، عيب خلق مکن مو به مو عيان
در پشت سر نهند کسي را که عيب جوست
خداوند نيز بارها در قرآن مجيد، بندگان خود را از عيب جويي بر حذر داشته است:
«لا يحب الله الجهر با السوء من القول الا من ظلم»
پروين همه ي سر رشته ها ي دستي را به دست قضا مي بيند و گريز از قضا و قدر را براي آدمي کاري غير ممکن مي پندارد:
چو بنگري همه سررشته ها به دست قضاست
ره گريز، زتقدير آسماني نيست
وديعه اي ست سعادت که رايگان بخشد
درين معامله، ارزاني و گراني نيست
پروين پيکار با روزگار را کار بي نتيجه اي مي داند و هم چنين از نظر او بهتر است سر به فرمان خداوند بگذاريم و در کار او چون و چرا نياوريم:
تو را بار تقدير بايد کشيد
کسي را رهايي از اين بار نيست
پي کارهايي که گويد برو
تو را با فلک دست پيکار نيست
در قرآن نيز، به امر قضا و قدر و سر نوشت انسان ها اينگونه اشاره دارد:
ما اصاب من مصيبه في الارض و لا في انفسکم الا في کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علي الله يسير
البته پروين با اين وجود اعتقاد دارد که انسان با تدبير و انديشه مي تواند اين قضا و قدر را تغيير دهد و به نفع خود نمايد:
ديده بندي و در افتي به چاه
اين گنه توست، نه حکم قضاست
تا بودت شمع حقيقت به دست
راه تو هر جا که روي روشناست
خداوند نيز بارها در کتاب مقدس خود نقش اراده و انديشه انسان را در تغيير قضا و قدر مؤثر دانسته است:
انا هديناه السبيل اماشاکرا و اما کفور
در سوره ي
در قرآن مجيد، خداوند به امر قضا و قدر و سرنوشت انسانها اينگونه اشاره دارد: ما اَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فىِ الْاَرْضِ وَلا فى اَنْفُسِكُمْ اِلاَّ فى كِتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرَاَها اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ .(1)
البتّه پروين انسان را مجبور مطلق نمىداند كه هرچه از قبل برايش تعيين شده را مىبايست بدون چون و چرا بپذيرد و تسليم قضا و قدر باشد. او با اين كه نقش قضا و قدر را در زندگى انسان بسيار مؤثّر مىداند، با اين وجود اعتقاد دارد كه انسان با تدبير و انديشه مىتواند اين قضا و قدر را تغيير دهد و به نفع خود نمايد:
ديده ببندى و در افتى به چاه
اين گنه توست، نه حكم قضاست
تا بُوَدَت شمع حقيقت به دست
راه تو هرجا كه روى روشناست
»ديوان پروين اعتصامى، صص 326 - 324»
خداوند نيز بارها در كتاب مقدّس خود نقش اراده و انديشهى انسان را در تغيير قضا و قدر مؤثّر دانسته و به آنها اجازه داده است كه در سرنوشتشان دخالت و با توجّه به خواستهى خود عمل كنند. خداوند راه درست و باطل را به بندگان خود از طريق پيامبران نشان داده است، حال اين انسان اختيار دارد كه با انجام كار نيك، سرنوشت بد را از خود دور كند و يا برعكس با انجام كار نادرست، سرنوشت بدى را براى خود انتخاب نمايد: اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً .(2) در سورهى فُصّلت نيز خداوند دوباره اين مطلب را بيان مىدارد و مىگويد: مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِه وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبيد .(3)
پاك شو تا نخورى انده ناپاكى
نيك شو تا ندهندت به بدى كيفر
همه كردار تو از توست چنين تيره
چه كنى شكوه ز ماه و گِله از اختر
»ديوان پروين اعتصامى، ص 375»
يكى از مهمترين و زيباترين شعر پروين، شعر »لطف حق« است كه در آن شاعر از مادر حضرت موسى)ع( سخن به ميان مىآورد. وقتى حضرت موسى)ع( به دنيا مىآيد، فرعون براساس خوابى كه ديده بود دستور مىدهد تا تمام نوزادان پسر را به قتل برسانند. خداوند به مادر حضرت موسى)ع( وحى مىكند كه فرزند را به آب نيل بسپارد و به لطف حق اميدوار باشد. پروين در اين شعر به شكل زيبايى نگرانىها و دلتنگىهاى مادر موسى)ع( را به تصوير مىكشد و خواننده را تحت تأثير قرار مىدهد:
مادر موسى چو موسى را به نيل
درفكند از گفتهى رَبِّ جليل
خود ز ساحل كرد با حسرت نگاه
گفت كاى فرزند خُرد بىگناه
گر فراموشت كند لطف خداى
چون رهى زين كشتى بىناخداى
گر نيارد ايزد پاكت به ياد
آب، خاكت را دهد ناگه به باد
وحى آمد كاين چه فكر باطل است
رهرو ما اينك اندر منزل است
ما گرفتيم آن چه را انداختى
دست حق را ديدى و نشناختى
»ديوان پروين اعتصامى، صص 108 - 107»
پروين »در داستان مادر موسى، تمام احساسات و عواطف مادر را از آيات قرآن الهام مىگيرد و به روشنى بيان مىكند.«(4) با كمى دقّت و انديشه به راحتى مىتوان فهميد كه پروين در سرودن شعر »لطف حق« به ميزان زيادى تحت تأثير اين آيهى قرآن قرار گرفته است. آنجا كه خداوند مىفرمايد: وَاَوْحَيْنا اِلى اُمِّ مُوسى اَنْ اَرْضِعيهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَاَلْقيهِ فِى الْيَمِّ وَلا تَخافى وَلا تَحْزَنى اِنَّا رادُّوهُ اِلَيْكِ وَجاعِلوُهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ .(5)
همانگونه كه قبلاً گفته شد پروين بارها قرآن مجيد را خوانده بود و از مضامين و محتواى سرشار آن به شكل زيبايى در سرودههايش استفاده مىكرد. به غير از آن، كتابها و سخنان بزرگان دين و امامان معصوم نيز مورد توجّه اين شاعر بزرگ قرار گرفته بود و او با ظرافت خاص و با حسّاسيت بىنظيرى سعى كرده بود كه در جاى جاى سرودههايش از آن سخنان استفاده كند و كلامش را با گوهرهاى ناب آن سخنان بيارايد. در اينجا سعى خواهد شد به تعدادى از سخنان بزرگان دين و امامان معصوم كه پروين از آن در اشعارش بهره گرفته است، اشاره شود.
پيامبر بزرگ اسلام، حضرت محمّد)ص( هميشه به مسلمانان سفارش مىكرد كه در گفتارشان دقّت كنند و اگر قادر به انجام آن سخن نيستند، آنرا بيان نكنند. از نظر ايشان گفتار بدون عمل سرمنشاى بسيارى از بدىهاست: لا خَيْرَ فىِ قَوْلٍ اِلاَّ مَعَ الْفِعْل(6)؛ در گفتارى كه عمل به همراه آن نباشد هيچ خيرى وجود ندارد.
در شعر »درخت بىبر« پروين از درخت سپيدارى سخن مىگويد كه با وجود قامت بلندش، هيچ ميوه و حاصلى ندارد و به درد هيچكس نمىخورد. تا اينكه روزى توسّط تبرى قطعه قطعه شده و شاخههايش طعمهى آتش مىگردد. سپيدار از اين بخت بد خود لب به گِله مىگشايد و از سوختن و نابود شدنش مىنالد. شعله كه آه و نالهى سپيدار را مىشنود، در جوابش مىگويد:
خنديد بَرو شعله كه: از دست كه نالى
ناچيزى تو كرد بدينگونه تو را خوار
آن شاخ كه سر بركشد و ميوه نيارد
فرجام به جز سوختناش نيست سزاوار
از گفتهى ناكردهى بيهوده چه حاصل؟
كردار نكو كن كه نه سودىست زگفتار
آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالات
روز عمل و مزد، بُوَد كار تو دشوار
»ديوان پروين اعتصامى، صص 257 - 256»
گويا پروين دقيقاً سخن زيباى پيامبر)ص( را به شعر در آورده و در انجام اين كار ظرافت خاصّى به خرج داده است. علّت اين موفّقيت شايد به خاطر آن است كه پروين خود به تمام اين معيارها و ارزشهاى اخلاقى پايبند بوده و سعى كرده است كه موبهمو آنها را در زندگى خود به كار گيرد و عالِم بىعمل نباشد.
از سودى ديگر حضرت محمّد)ص( هميشه دنيا را مزرعهاى براى آخرت مىدانست و از انسان ها مىخواست تا مىتوانند كار نيك انجام دهند تا در فرداى قيامت در برابر خداوند شرمسار نگردند: فَانِّى لَسْتُ أُحِبُّها وَ أُحِبُّ الْاخِرَةَ، فَانَّما هِىَ دارُ الْمعاد(7)؛ من دنيا را دوست نمىدارم و آخرت را دوست دارم، جز اين نيست كه آنجا سراى بازگشت است.
پروين با توجّه به سخن پيامبر، انسانها را از دل بستن به اين دنياى محدود و زودگذر بر حذر مىدارد و مىگويد كه جهان ديگرى در انتظار ماست. جهانى بزرگتر و ديدنىتر از اين جهان؛ بنابراين نبايد بىجهت تمام قوا و توانمان را صرف مالاندوزى و كارهاى بيهوده كنيم:
يكى پرسيد از سقراط كز مردن چه خواندستى
بگفت اى بىخبر مرگ از چه نامى زندگانى را
اگر زين خاكدان پست روزى برپرى بينى
كه گردونها و گيتىهاست ملك آن جهانى را
هزاران دانه افشانديم و يك گُل زان ميان نشكفت
به شورستان تبه كرديم رنج باغبانى را
زتيغ حرص جان هر لحظهاى صدبار مىميرد
تو علّت گشتهاى اين مرگ هاى ناگهانى را
»ديوان پروين اعتصامى، صص 316 - 314»
امام على)ع( در مورد دانش و فراگيرى آن در نهجالبلاغه مىگويد: كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فِيهِ اِلاَّ وِعاءَ العِلْم فَاِنَّهُ يَتَّسِعُ به(8)؛ هر ظرفى تنگ مىگردد و پر مىشود به آنچه درون آن مىگذارند، مگر ظرف علم و دانش )سينه و دل( كه چون علم در آن راه يافت، فراخ مىگردد و گنجايش دارد براى پذيرفتن علم ديگر.
توجّه به علم و دانش در سرودههاى پروين بارها بيان شده است و ارزش و برترى انسانها از نگاه اين شاعر در ميزان آگاهى هركس در مورد هستى و جهان آفرينش مىباشد:
علم سرمايهى هستى است، نه گنج زر و مال
روح بايد كه از اين راه توانگر گردد
گر كه كار آگهى، از بهر دلى كار كن
تا كه كار دل تو نيز ميسّر گردد
هركه شاگردى سوادگر گيتى نكند
هرگز آگاه نه از نفع و نه از ضرر گردد
»ديوان پروين اعتصامى، صص 236 - 234»
نيكى كردن و دست ناتوانان را گرفتن مطلبى است كه پروين هر از گاهى در ديوان اشعارش به آن اشاره نموده و سعى كرده با هنر شاعرى خود اين صفت پسنديده را به ديگران بياموزد و آنها را تشويق به اين عمل كند:
بپرس از ناتوانان تا توانى
بترس از روزگار ناتوانى
زِمهر، آموز رسم تابناكى
كه بخشد نور بر آبى و خاكى
نكوكار آن كه همراهى روا داشت
نوايى داد تا برگ و نوا داشت
»ديوان پروين اعتصامى، ص 157»
در نهجالبلاغه نيز انجام اين كار پسنديده بارها توسّط امام على)ع( سفارش شده است و آن مرد بزرگ تأكيد داشته كه اگر از سوى شخصى كه به او نيكى كردهاى، قدردانى انجام نگرفت، نگران نباش كه خداوند پاداش آن عمل نيك تو را خواهد داد: لا يُزْهِدَنَّكَ فِى الْمَعْروُفِ مَن لاَّ يَشْكُرُهُ لَكَ فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَن لاَّ يَسْتَمْتِعُ بِشَىءٍ مِنْهُ، وَقَدْ تُدْرِكُ مِن شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضاعَ الِكافرٌ، وللَّه يُحِبُّ الُْمحسِنين(9)؛ اگر به كسى نيكى كردى و آن شخص در برابر نيكى تو سپاسگزارى نكرد، دست از احسان نكش. زيرا خداوند پاداش آن نيكىات را خواهد داد و پاداش خداوند به مراتب بهتر از سپاس آن انسانى است كه تو به او نيكى كردهاى و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
در شعر »گوهر و سنگ« ما شاهد گفتوگوى سنگ با گوهر هستيم. سنگ به گوهر مىگويد: چرا تو اينقدر زيبا و مورد پسند همگان هستى. در حالى كه من سنگى بىارزش بوده و هيچكس به من توجّهى نمىكند. من همانند تو سالهاى سال در معدن ماندم. امّا تو اكنون به خاطر درخشندگىات بر تاج پادشاهان قرار مىگيرى و من در زير پاى رهگذران افتادهام و آنها مرا به اين طرف و آن طرف پرت مىكنند:
شنيدستم كه اندر معدنى تنگ
سخن گفتند با هم گوهر و سنگ
چنين پرسيد سنگ از لعل رخشان
كه از تاب كه شد چهرت فروزان
به معدن من بسى امّيد راندم
تو گر صد سال، من صد قرن ماندم
مرا از تابش هر روزه بگداخت
تو را آخر متاع گوهرى ساخت
اگر عدل است كار چرخ گردان
چرا من سنگم و تو لعل رخشان
»ديوان پروين اعتصامى، ص 102»
گوهر در پاسخ سنگ آهسته مىگويد: درست است! من بيشتر از تو مورد توجّه ديگران قرار مىگيرم. زيرا صبر و تحمّلام بيشتر از تو بود و مدّت زيادترى در زير نور خورشيد قرار گرفتم و تابش سوزناكاش را تحمّل كردم. اگر مىبينى كه رنگ صورتم سرخ است، به اين دليل مىباشد كه در دل سنگ خون جگرها خوردم و در سختىها استوار ماندم و لب به اعتراض نگشودم:
به نرمى گفت او را گوهر ناب
جوابى خوبتر از دُرِّ خوشاب(10)
كزان معنى مرا گرم است بازار
كه ديدم گرمى خورشيد بسيار
از آن ره، بخت با من كرد يارى
كه در سختى نمودم استوارى
»ديوان پروين اعتصامى، ص 103»
صبر و شكيبايى از نگاه امام على)ع( نيز همواره مورد ستايش قرار گرفته و كليد سعادت بشرى دانسته شده است: لا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَاِن طالَ بِهِ الزَّمانُ(11)؛ پيروزى از شكيبايى و بُردبارى جدا نخواهد شد، هرچند روزگار با او سر ناسازگارى داشته باشد.
در پايان اين مبحث، اشارهاى داريم به سخن امام حسين)ع( در مورد راستى كه مىگويد: الصدق عز والكذب عجز(12)، راستى عزّت است و دروغ نشانهى ناتوانى است. اگر ديوان پروين را به دقّت خوانده باشيم، بارها با اين مضمون روبهرو خواهيم شد و تأثير كلامش را از سخن امام حسين)ع( به راحتى درك خواهيم كرد. در بيت زير پروين به زيبايى و صراحت راستى را مورد ستايش خويش قرار مىدهد و هيچ چيزى را بهتر از آن نمىداند:
متاع راستى پيش آر و كالاى نكوكارى
من از هر كار بهتر ديدم اين بازارگانى را
»ديوان پروين اعتصامى، ص 314»