کد مطلب: ۲۰۵۹
چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۷:۲۲
آیا افراد بخشنده ساده لوح هستند؟
این اعتقاد که فرد بخشنده، سادهلوح است و اجازه خطای مجدد را صادر میکند، نشأتگرفته از تعریف نادرست کلمه بخشش است.
به گزارش «اطلاعات آنلاین»، ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات در این هفته به سراغ موضوع بخشندگی رفت و در یکی از گزارشهای این شماره موضوع بخشندگی و اصول آن با کارشناسان مورد بررسی قرار گرفت.
سیده زهرا انجام، کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی و سوپروایزر انجمن واقعیت درمانی ایران میگوید: واقعیت این است که همه ما در زندگی آسیب میبینیم. همه ما زخم میخوریم و قلبمان به درد میآید، اما نکته قابل توجه آن است که این درد مثل همه هیجانات، ناپایدار و گذراست؛ مگر این که بخواهیم با مرور چندین باره و مداوم آن، درد را بارها تجربه کنیم و به این صورت است که درد به رنج تبدیل میشود و قطعا پادزهر این رنج، بخشش است. به معنای لغوی کلمه بخشش بنگرید: «بازگرداندن گذشته و آنچه قبلا بوده است»، یعنی من قبل از رنج چه چیزی را تجربه می کردم؟ قطعا آرامش و رضایت. بخشش هم رفتاری است برای بازگرداندن خشنودی به درونمان.
این واقعیتدرمانگر در ادامه به اصول بخشش اشاره میکند و میگوید: برای بخشیدن، باید دو اصل مهم را رعایت کنیم، اول تعهد و دوم خودآگاهی. تعهد به این موضوع که دیگر به گذشته برنگردم و درد خود را مرور نکنم. در زمان رنجش باید مدام و هر روز، ویژگیهای مثبت خود را مرور کرد و خودآگاهی هم به معنای آگاه بودن از افکار و احساساتمان تعبیر میشود. وقتی احساس رنج ظاهر میشود باید در لحظه به آن توجه کنیم و سپس آگاهانه به زمان حال بازگردیم.
برخی معتقدند وقتی ببخشند، اجازه خطای مجدد را برای فرد خاطی فراهم میکنند یا فردی سادهلوح به نظر می رسند. واقعا این اعتقاد چقدر صحیح است؟ آیا باید بعد از بخشیدن، همه اتفاقات را فراموش کرده و مثل قبل رفتار کنیم یا حد و مرزهایی در رفتارهایمان به وجود آوریم؟
این روانشناس در واکاوی این موضوع میگوید: این اعتقاد که فرد بخشنده، سادهلوح است و اجازه خطای مجدد را صادر میکند، نشأتگرفته از تعریف نادرست کلمه بخشش است. بخشش به معنای فراموش کردن، تبرئه کردن و سازگاری با اتفاقات بد گذشته نیست. ما میبخشیم تا درونمان به آرامش برسد. در واقع بخشش کاری نیست که به نفع دیگری انجام شود؛ عملی است که برای خود و به نفع خود انجام میدهیم؛ عملی برای رهایی از رنج ساختهشده در قلبمان و برای بازگرداندن آرامشی که پیش از آن در وجودمان شعله میکشید، برای بازگرداندن امنیتی که در رابطه احساس میکردیم. باید بدانیم که اگر بخشش را انتخاب کردهایم، کار سختی پیش رو داریم. قطعا میتوان گفت فردی که میبخشد نه تنها سادهلوحانه رفتار نمیکند که رفتاری کاملا جرأتمندانه در پیش گرفته است. باید توجه داشته باشیم هرچقدر فردی که موجب رنجش و آسیب ما شده است به ما نزدیکتر باشد به طوری که احساس صمیمیت و اعتماد بیشتری به او داشته باشیم، بخشش سختتر میشود و به زمان بیشتری نیاز دارد تا بتوانیم دوباره احساس امنیت نسبت به آن فرد را درون خود پیدا کنیم.
برای بازگرداندن حس امنیت، مهم است که اعتماد کورکورانه به طرف مقابل نداشته باشیم؛ یعنی اعتماد بیچون و چرا بدون ارزیابی شخص مقابل. در مقابل این اعتماد، اعتماد ذهن آگاهانه وجود دارد که بهره بردن از آن در فرآیند بخشش ما را یاری خواهد کرد، یعنی باید شخص خاطی را با چشم باز ببینیم، سخنانش را بشنویم. حرفهای او را بسنجیم و اگر استحقاقش را داشت به او اعتماد کنیم. در تعیین حد و مرزهای رفتاری در مقابل فردی که به ما زخم یا آسیب زده است باید دید آیا او در رفتار خود تجدید نظر کرده است یا خیر؟ آیا در کلامش صادق است یا همچنان به دروغگویی و فریبکاری تمایل دارد؟ آیا به تعهداتش پایبند است؟ آیا مسئولیتپذیر است؟ اگر پاسخ مثبت بود، میتوان فرد را برای مدتی زیر نظر گرفت و در طول زمان به رفتارهایش توجه و به تدریج اعتماد را بازسازی کرد. یادمان باشد که کنترل حس اعتماد دست ما نیست. ما صرفا میتوانیم اعمال خود را کنترل کنیم؛ بنابراین اگر میخواهیم دوباره به فردی اعتماد یابیم، باید با اقدامهای کوچک آغاز کنیم تا به نتیجه برسیم. برای مثال اگر همسرم به من خیانت کرده است در اعتماد کورکورانه، به طور کامل چشم و گوشم را میبندم و بدون دقت به رفتارهای همسرم کاملا مثل گذشته با او رفتار میکنم، ولی در اعتماد ذهن آگاهانه، رفتار او را زیر نظر میگیرم و به تدریج اگر در بازههای زمانی کوتاهمدت به اعتماد من پاسخ مثبت داد و صداقت خود را به نمایش گذاشت، این بازه را وسعت میبخشم. یادمان باشد که بازسازی اعتماد در طول زمان و به تدریج اتفاق میافتد