اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
چند ماهی است رسالهی حقوق امام زین العابدین علیه السلام را میگوییم. ایشان پنجاه و یک حق را نقل میکند، هر حقّی را چند سطری و ما آن چند سطر را توضیح میدهیم. حقّ همسر، حقّ فرزند، حقّ استاد، حقّ شاگرد، حقّ مسلمان، حقّ غیر مسلمان، حقّ چشم، حقّ گوش، حقّ زبان، حقّ جامعه، حقِّ حقِّ حقِّ همینطور، در این جلسه حقّ سائل را میخواهیم بگوییم، سائل یعنی گیرنده، یک کسی که کمک از مردم میگیرد، او هم آدابی دارد و این آداب خیلی اثر در کار میگذارد.
1- تعجیل در پرداخت صدقه و حق سائل
اوّل میگوید که: «وَ أَمَّا حَقُّ السَّائِلِ فَإِعْطَاؤُهُ إِذَا تهبأت [تَهَيَّأَتْ] صَدَقَةٌ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، اگر یک پولی را کنار گذاشتی، آخر بعضیها هستند صبح مشغول کار میشوند، یک پولی را کنار میگذارند، میگویند این مال حقّ فقرا، «حَقٌّ مَعْلُومٌ. لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاریات/ 24 و 25)، اگر یک چیزی را کنار گذاشتی، این خمس است، این زکات است، این مال فقراست، این مال فامیل است، همان را که کنار گذاشتی، بده دیگر، معطّل نشود پهلوی خودت.
گیرنده چه اصولی را باید مراعات کند؟
«وَ أَمَّا حَقُّ السَّائِلِ فَإِعْطَاؤُهُ إِذَا تهبأت [تَهَيَّأَتْ] صَدَقَةٌ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، اگر یک صدقهای، پولی را کنار گذاشتی، از همان که کنار گذاشتی، به او بده.
«وَ قَدَرْتَ عَلَى سَدِّ حَاجَتِهِ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، اگر به اندازهی کافی نمیتوانی به او بدهی، به مقداری که رفع نیازش بشود، به او بده.
«وَ الدُّعَاءُ لَهُ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، دعایش هم بکن،
«وَ الْمُعَاوَنَةُ لَهُ عَلَى طَلِبَتِهِ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، اگر بدهکار است، کمکش کن. کسی به شما مراجعه میکند، مشکل دارد، اگر میتوانی تمام مشکلش را حل کن، اگر نمیتوانی بعضی از مشکلاتش را حل کن، اگر هیچی نمیتوانی، در حقّش دعا کن، یعنی آن کسی که آمده پهلوی تو رو انداخته، شاد از پهلوی تو بیرون برود.
مسئلهی دیگر اینکه سائل را نباید طرد کرد، این را در جلسهی قبل هم گفتیم.
2- جایگاه احسان و محسنین در قرآن کریم
دربارهی کمک به مردم خداوند تعبیراتی دارد، یک جا میگوید: «يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» (بقره/ 195، آل عمران/ 134 و 148، مائده/ 13 و 93)، تو که احسان کردی به دیگران، کمک کردی، مشکل مردم را حل کردی، خدا دوستت دارد، «يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ».
آیهی دیگر دارد: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين» (اعراف/ 56)، رحمت خدا به افراد محسن نزدیک است، یعنی این آقا که احسان کرد، خدا به او احسان میکند. نعمت هم برای خودت هم میماند. یک مَثَلی را خدا رحمت کند آیت الله حائری امام جمعهی اسبق شیراز را، این مَثَل از ایشان است، میگفت که: «در یک جلسهای وقتی ظرف میوه، یا شیرینی را دور میاندازند، آوردند پهلوی شما، (فرض کنید این ظرف میوه)، اگر شما برای خودت برداشتی، این آقایی که میوه و شیرینی دستش است، رد میشود، میدهد به دیگران، اما اگر ظرف میوهای که پهلوی شماست، برای خودت برنداشتی، یکیاش را برداشتی دادی به این، به این، به اطرافیان دادی، تا مادامی که تو به اطرافیان کمک کنی، این ظرف را برای خودت نگه میدارد، اگر فقط خودت را دیدی، یکی برداری، میبرد جای دیگر، اما اگر به اطرافیانت دادی، تا مادامی که تو نگاه، توجّه به اطرافیان داری، آن آقا هم ظرف میوه و شیرین را راست تو نگه میدارد.» حرف خوبی است.
روایت هم داریم اگر وضع مالیات خوب است، به شما برای کمک مراجعه کردند، اگر به شکرانهای که وضعات خوب است، کمک نکردی، خدا این را از تو میگیرد، میدهد به کسی دیگر، دیگران کار مردم را راه میاندازند. بارها من این را گفتم، باز هم باید بگویم، رزق آن نیست که داری، رزق آن است که کامیاب میشوی یا نه. افرادی دارند، الآن صدّام چند تا کاخ در بغداد دارد؟ شاه در تهران چند تا کاخ دارد؟ رزقشان هم همین است؟ گاهی آدم دارد، ولی از آن استفاده نمیکند، رزق آن است که از گلو پایین برود.
یک کسی یک سیب داشت، این هم از آن حرفهایی است که قبلاً گفتم. گفت: «من با این سیب آبروی امام صادق را میریزم.» گفتند: «چه میکنی؟!» گفتند: «میروم میگویم ای امام صادق این سیب رزق من هست یا نه؟ اگر گفت رزقت نیست، روبهروی امام میخورم، امام شرمنده میشود، اگر گفت رزقت نیست، میخورم، اگر گفت رزقت هست، لگد میکنم. هر چه امام گفت، ضدّش را انجام میدهم، امام صادق را به چالش میکشانم.» سیب را آورد و گفت: «آقا، این سیب به نظر شما رزق من هست یا نه؟» امام این سیب را نگاه کرد و یک خورده هم قیافهی ایشان را دید، باز سیب را دید، قیافه را دید، باز سیب را دید، قیافه را دید، فرمود: «اگر از گلویت پایین برود، معلوم میشود رزقت است.» این فکری ماند چه کند. گاهی آدم دارد، از گلویش پایین میرود.
روایت داریم اگر کمکی از شما خواستند، آمد پهلوی شما، روانداخت، گفت یک کمکی به من کن، اگر داشتی و نکردی، خدا این نعمت را از تو میگیرد، میدهد به کسی دیگر، این روایت است. بگو ممکن است دروغ بگوید، ممکن هم است راست بگوید. خدا کند دروغ بگویند، اگر راست بگویند که گرسنه هستند و ما بیاعتنایی کنیم، عقوبت دارد، عقوبت سخت.
در کمک فامیل نزدیکترین هستند. روایت داریم: «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج» (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 68)، تا فامیلهایت احتیاج دارند، اولویت با فامیلهاست، فامیل نزدیک ما گرسنگی بکشند و ما پولمان را جایی دیگر خرج کنیم. همین که چیزی به ما نمیگویند، نگو شکمش سیر است، بعضیها در فقر میسوزند، ولی به کسی نمیگویند، نگو اگر پول میخواست، به مان میگفت، اینطور نیست.
محسنین را خدا دوست دارد، چهار تا تعبیر را من اینجا آوردم:
1- «يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» (بقره/ 195، آل عمران/ 134 و 148، مائده/ 13 و 93)؛
2- «قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين» (اعراف/ 56)؛
3- « سَنَزيدُ الْمُحْسِنين» (بقره/ 58، اعراف/ 161)؛
4- «لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين» (یوسف/ 56).
کلمهی «مُحْسِنین» در قرآن زیاد آمده، خدا اینها را دوست دارد و هر چه هم ما کمک کنیم، خدا هم به ما کمک میکند. قرآن یک آیه دارد، افرادی به قارون میگفتند: «أَحْسِنْ»، احسان کن، کمک کن، «كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك» (قصص/ 77)، خدا به تو داده. منظور کمک مالی هم نیست، کمک علمی.
3- احسان، در رفع نیازهای مالی، فکری و اجتماعی
یک آیه در قرآن داریم، میگوید دو نفر معامله میکنند نقدی که حرفی نیست، نسیه که معامله میکنند، یک کسی بنویسد، چه جنسی، چه مبلغی، چه تاریخی، نسیه را بنویسید، خب باسواد که آن زمانها نبود، در کلّ مکّه یک باسواد بود، در جزیرة العرب هفده تا باسواد بود. خواسته باشیم تو هر معاملهای که نسیه بنویسیم که میگوید: «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» (بقره/ 282)، عربیهایی که میخوانم قرآن است، حتماً یک کسی بنویسد، نویسنده هم ناز نکند که: «برو حوصلهام نمیرسد!»، عربیهایی که میخوانم قرآن است، «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ» (بقره/ 282)، یعنی کاتب هم ناز نکند، «كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» (بقره/ 282)، خدا به تو سواد داده، کمک کن یک چیزی برایشان بنویس، از این معلوم میشود که کمک، فقط کمک مالی نیست، کمک قلمی، نامه را برایش بنویس، این سند تجاری را برایش تنظیم کن، کمک مالی. کمک زبانی، میگوییم: «آقا ما با فلانی معامله داشتیم، شما بیا شاهد باش، گواه باش که این معامله داد و ستد شد، پول ردّ و بدل شد.» «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ» (بقره/ 282)، دو تا «لا يَأْبَ» در این آیه داریم، بزرگترین آیات قرآن همین آیه است که تنظیم اسناد تجاری دقیق باشد، نگویید حالا اینها چیزی نیست، «صَغيراً أَوْ كَبيراً» (بقره/ 282)، چه ریز، چه درشت، حقّ النّاس است، باید بنویسید. «لا يَأْبَ كاتِبٌ» (بقره/ 282)، کاتب ناز نکند، «لا يَأْبَ الشُّهَداءُ» (بقره/ 282)، شاهد هم ناز نکند، یعنی هر کس، هر چیزی دارد، وقتی از او خواستند کمک کند، کمک کند.
کمک هم فقط کمک مالی نیست، کمک فکری، مشورت بدهد؛ کمک رهنمودی، دلّالی کند؛ کمک در ازدواج، یک آیه در قرآن داریم: «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً» (نساء/ 85)، کسی که در کارهای خیر دلّالی کند، اجر زیادی دارد، دو برابر اجر دارد. امام فرمود:«دلّالی مراد این است که برای دخترها پسر تهیه کند، برای پسرها دختر تهیه کند.» یعنی دلّالی کند دو تا فامیل را، در گزینش کمک کند، در تحقیقات کمک کند، در وام ازدواج کند.
دیگر چی؟ نگو ایشان از من نخواسته، من هم به او نمیدهم. در دعا داریم خدایا تو خدایی هستی که: «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ»، آن کسی که سؤال میکند، به او میدهی، «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً»، دعای ماه رجب است، خدایا به آن کسانی که تو را نمیشناسند، باز هم رزقشان میدهی. این به من سلام نکرد، او به من احترام نگذاشت، او دیدن من نیامد، میخواست مسافرت برود، با من خداحافظی نکرد، با من مشورت نکرد، این با من سنگین بود، من هم کمکش نمیکنم. کمک که میکنید حساب نکنید که مرید هست، یا مرید نیست، احترام شما را میگیرد، نمیگیرد، طرفدار شماست، مخالف شماست، مخالف شماست، مخالف شماست، ولی فعلاً گرسنهاش هست، به او بده بخورد.
4- کراهت اظهار نیاز در نزد دیگران
سعی کنید تا میشود حتّی با سرمان حمّالی کنیم، ولی قرض نکنیم. حدیث داریم که: «فَاحْمِلْ عَلَى رَأْسِكَ وَ اسْتَغْنِ عَنِ النَّاس» (الكافي، چاپ إسلامية، ج 5، ص 76 و 77)، حدیثش هم در کتاب کافی است، ممکن است بگویی من سرمایه ندارم، ممکن است بگویی طاقت بدنی هم ندارم، ولی اگر سرت سالم است، با سرت حمّالی کن، ولی از مردم چیزی نخواه، این سفارش شده. اگر تمام نیازهایش را نمیتوانی بربیاوری، بخشیاش را حل کن.
قرآن نگفته فقیر را سیرش کن، گفته: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر» (ضحی/ 10)، ردش نکن دست خالی، خدا هم جوری گفته که قابل انجام باشد، «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» (بقره/ 3، انفال/ 3، حج/ 35، قصص/ 54، سجده/ 16، شوری/ 38)، «مِمَّا» یعنی یک بخشی از اموالت را بده، نمیگوید کلّ مالت را بده، نگفته هر وقت گرسنه دیدی، سیرش کن، گفته احسان کن. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ»، یعنی آن چیزی را که خدا به تو داده، ببخش، مثلاً شما صد تومان گیرت آمده، میگوید هشتاد تومانش مال خودت، از آن بیست تومانش را خمس بده، پانزده کیلو گندم داری، میگوید چهارده کیلویش مال خودت، یک کیلویش را مثلاً زکات بده، اگر نمیتوانی سیرش کنی، به مقدار نیاز کمکش کن.
آدم کمک که به فقرا میکند، قبل از آنکه دستش را تو دست فقیر بگذارد، دستش تو دست خداست، چون یک آیه داریم خداوند صدقات را میگیرد، یعنی درست است به حسب ظاهر پول را فقیر میگیرد، اما قرآن میگوید آن فقیری که دست دراز میکند، بخشش شما را میگیرد، انگار دست فقیر، دست خداست، گویا «يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ» (توبه/ 104) مال خداوند است. «يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ» (توبه/ 104).
با سؤال خودتان را ذلیل نکنید، چون گاهی وقتها آدم یک چیزی از یک کسی میخواهد، آن طرف نمیدهد، بیشتر آبرویش میریزد، ذلیل میشود، اسلام اجازه نداده کسی خودش را ذلیل کند. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ» (الكافی، إسلامية، ج 5، ص 63)، خدا اجازه نمیدهد … . شما مشکلت را چرا نقل میکنی؟ خانم اختلاط میکند: «دیشب گوشتمان سوخت!» خب ما که نمیدانستیم گوشت شما سوخت، چرا خودت ضعفت را میگویی؟! رفتیم خیّاطی کنیم، پیراهن کوتاه درآمد، بلند درآمد، رفتیم مهمانی کنیم، فلان ظرف شکست، رفتیم فلانی را دعوت کنیم، دعوت ما را قبول نکرد، ضعفهایی را که در زندگی خودت میبینی، نقل نکن، خدا به شما اجازه نداده آبرویی که به تو داده، خودت با دست خودت آبرو را بریزی. حدیث بود که خواندم خداوند اختیارات و اجازاتی به هر فردی داده، ولی به هیچ کسی اجازه نداده که تو خودت عیبهایت را نقل کنی، آبرویت خودت را، با زبان خودت جلوی مردم بریزی.
روایت داریم شیعیان ما اگر از گرسنگی هم بمیرند، از مردم سؤال نمیکنند.
خداوند به حضرت موسی گفت کسی که از تو کمک میخواهد، کمکش کن: «بِرَدٍّ جَمِيلٍ أَوْ إِعْطَاءٍ يَسِير» (الكافي، چاپ إسلامية، ج 8، ص 45)، یا کمکش کن، یا وقتی که میخواهی به او ندهی، با یک محبّتی به او نده، با محبّت ردش کنید.
آفات کمک کردن
کمک آفاتی هم دارد، یکی لفت دادن است. میگوید اگر کمک به کسی میکنی، لفتش نده. «خَيْرُ الْمَعْرُوفِ»، بهترین کمک این است که یک: «مَا لَمْ يَتَقَدَّمْهُ مَطْلٌ»، «مَطْلٌ» یعنی طفره رفتن، هی منّ و من کردن، لفتش ندهید، زودی کارش را انجام بدهید؛ دو: «وَ لَمْ يَعْقَبْهُ مَنٌّ.» (عيون الحكم و المواعظ، ص 238)، منّت هم سرش نگذارید، یعنی اگر کمک میکنید، کمک شیرین باشد، تلخ نباشد.
5- خطر بزرگشمردن کار خیر خود
با عجله انجام بدهید. «لَا يَتِمُّ الْمَعْرُوفُ إِلَّا بِثَلَاثِ خِصَالٍ»، اگر میخواهید کارتان بگیرد، کار خوب سه تا شرط دارد:
1- «تَعْجِيلِهِ»، عجله کنید. کسی از مکّه که میآمد، همان دقیقهی اوّل تو اتاق میرفت، بچّههایش را هم دعوت میکرد، میگفت: ببین این چمدان سوغاتی شماست، همان، همان دقیقهی اوّل میگفت که سوغات چی آورده، میگفت بچّه دلش خوش است که حالا بابایش چی آورده، حالا بابایش هم از سفر آمده، دید و بازدید و رفت و آمد و اینها، ساعت اوّل بگو این مال تو هست. «تَعْجِيلِهِ»
«لَا يَتِمُّ الْمَعْرُوفُ إِلَّا بِثَلَاثِ خِصَالٍ»، اگر میخواهید کارتان کامل باشد، سه تا کار بکنید، یکی «تَعْجِيلِهِ»، عجله، زود بدهید؛ یکی «تَصْغِيرِهِ»، آن را هم که دادی، بزرگ نشمار، کوچک بگو قابل شما را ندارد، «تَصْغِيرِهِ»؛ آن یکی هم «سَتْرِهِ»، پنهان هم بده. (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص 374) پنهان، فوری، کوچک شمردن. این کمک، کمک است، اما آن کمکی که کسی نفهمد، کمک فوری باشد، این فرق میکند.
چند تا آیه و حدیث بود راجع به گیرنده، تو فقیری که میخواهی پولی از مردم بگیری، اوّل تا میتوانی تحمّل کن، دستت را پهلوی کسی دراز نکن، اگر میتوانی با سرت حمّالی کن، ولی از مردم کمک نگیر، زود دستت را دراز نکن.
و اما دهندهی پول چی؟ بخشنده.
آدمی که میبخشد، دستوراتی هم به او داده شده «فَاقْبَلْ مِنْهُ مَا أَعْطَى بِالشُّكْرِ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، میگوید که: «تشکّر کن از این آقایی که داده.». «نه بابا، پولدار است، باید بده، چیزی نیست، کاری نکرده!» بابا فعلاً پولدار است، ولی این کار را کرد، در این ساختمان، در این کار خیر. «نه بابا این پولدار است، باید بدهد!» بعضیها تشکّر نمیکنند.
6- وظایف گیرنده در برابر بخشنده صدقه
امام سجّاد میگوید هر کس به تو بخشید، «فَاقْبَلْ مِنْهُ»، از او قبول کن، «أَعْطَى بِالشُّكْرِ»، از او تشکّر کن، «وَ الْمَعْرِفَةِ لِفَضْلِهِ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، از او قدردانی کن، اگر هم نداد، بگو لابد یک عذری دارد، «وَ اطْلُبْ وَجْهَ الْعُذْرِ فِي مَنْعِهِ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، از یک کسی کمک میخواهی، کمکت نمیکند، نگو این بخیل است، بگو لابد یک دلیلی دارد، دلیل چی هست؟ تو فامیل خودشان از تو فقیرتر هست، به فامیل میدهد، قول داده به یک کسی کمک کند، اگر به تو بدهد، دیگر نمیتواند به آن قولش عمل کند، چند نفر قبل از تو آمدن کمک گرفتند، شاخه را وقتی تکانش میدهی، توتهایش میریزد، دیگر اگر همهاش را تکان بدهی، دیگر که توت نمیریزد دیگر. شما الآن کمک خواستی، کمکت نکردند، نق نزن، این ممکن است قبل از تو افرادی به او مراجعه کردند، به آنها کمک کرده، دیگر جیبش خالی شده، توانش کم شده، یا تمام شده. نگو دارد، خب دارد، مالش است، «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ» (عوالي اللئالي، ج 3، ص 208)، ممکن است کسی داشته باشد. اصلاً داشتن عیبی ندارد، از کجا آوردی مهم است. حضرت امیر به کسی نمیگفت: «چرا پولداری؟» میگفت: «از کجا آوردی؟» ممکن است کسی درآمد زیادی داشته باشد، حلال باشد. مگر میشود پول حلال؟! بله، میشود، من و شما کنار دریا میرویم، تور میاندازیم، من تور را بالا میکشم، صد تا ماهی داخلش رفته، شما تور را بالا میکشی، یک ماهی داخلش رفته، کنار دریا نه استثماری است، نه استحماری است، نه گردنکلفتی است، نه رانتی است، نه پارتیبازی است، هیچی نبوده.
گاهی وقتها یک منطقهای را میکارند، این طرف مزرعه میوههایش خوب میشود، آن طرف مزرعه میوههایش بد میشود، اینطور نیست که هر کس دارد بگوییم حرامخور است، رشوه گرفته، اختلاس کرده، دزدی کرده، کمفروشی کرده، میگوید اگر از کسی کمک خواستی، کمکت نکرد، عذرش را بخواه، یعنی قبول کن عذرش را، نیش به او نزن.
«أَحْسِنْ بِهِ الظَّنَّ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، سوءظن به او نداشته باش. «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ» (عوالي اللئالي، ج 3، ص 208)، مردم به اموالشان مسلّط هستند. ماشین دارد میرود، شما دست بلند میکنی، سوارت نمیکند، لابد یک جایی قول داده، قرار دارد، اینطور نیست که چون من را سوار نکرد، دو تا فحش هم به او بدهیم، یا نفرینش کنیم، هستند افرادی که میگویند که یا من را سوار کن، یا نفرینت میکنم. «أَحْسِنْ بِهِ الظَّنَّ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120).
«أَحْسِنْ بِهِ الظَّنَّ … إِنْ مَنَعَ مَالَهُ مَنَعَ» (بحار الأنوار، ج 71، ص 120)، اگر هم او منع کرده، اختیار با خودش است، او حق بر من دارد چون «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ». آن چیزی که در مال بد است، چند تا چیز است: تکاثر، پول جمع کردن، کنز، بخل، غفلت از فقرا! خداوند ابزار تولید را به ما داده، در سورهی ابراهیم، آیهی 32 به بعد میگوید ابزار تولید دستت است، ابزار تولید چه هست؟ تولید گندم، برنج، جو، میوه، میوهها، محصولات، دانهها، حبوبات. در تولید چه میخواهیم؟ نور میخواهیم؟ «سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ» (ابراهیم/ 33)؛ تاریکی شب میخواهیم؟ «سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهار» (ابراهیم/ 33)؛ رودخانه میخواهیم؟ «سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْك» (ابراهیم/ 32)؛ در سورهی ابراهیم هفت، هشت تا «سَخَّرَ»، «سَخَّرَ» با هم آمده، یعنی ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در خدمت تو هستند، تو هستی که باید از اینها استفاده کنی، من هستم که باید استفاده کنم.
ابزار تولید هست، مدیریتها ضعیف است. در سورهی ابراهیم یک آیه داریم، هیچ جای قرآن اینقدر «سَخَّرَ»، «سَخَّرَ» پشت سر هم نیامده، مرحوم شهید صدر رضوان الله تعالی علیه در کتاب «اقتصادنا» میگوید: «خدا گله میکند که امکانات داری، تو استفاده نکردی، بعد این سورهی ابراهیم، آیهی 32 را میآورد، تو ببین در این چند سطر چهقدر خدا «سَخَّرَ»، «سَخَّرَ»، «سَخَّرَ»، «سَخَّرَ» میآورد، یعنی ابر و باد و مه و خورشید همه مال تو، بعد میگوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّار» (ابراهیم/ 34)، تو عرضه نداشتی، خوب استفاده کنی.»
7- خطر نپذیرفتن احسان، به جهت کوچکشمردن آن
افرادی هم وقتی به آنها احسان میکنی، احسان را برمیگرداند، این هم متأسّفانه هست، مثلاً یک هدیهای، سوغاتی، چیزی به او میدهی، پس میدهد. در جلسهی قبل گفتم حدیث داریم پس ندهید، «لا یردّ الاحسان الا الحمار»، این را در جلسهی قبل خواندم پس ندهید. حالا چرا رد میکند؟ آدمهایی که احسان را رد میکنند، چند جور است: یکی احسان را میگوید کوچک است، تحقیر میکنند. در صدر اسلام بعضی از کارگرها کار میکردند، مقداری خرما میآوردند به پیغمبر میگفتند: «این را خرج جبهه کن.» منافقین میخندیدند که این با سه تا خرما، با چند تا دانه خرما آمده کمک جبهه کند. قرآن میگوید: «لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ» (توبه/ 79)، این بیش از خرما نداشته، ممکن است خدا یک تن خرما را از شما قبول نکند، اما یک مقدار کم را قبول کند.
در نیشابور نزدیک مشهد یک گنبد و بارگاهی به نام خانم شطیطه است. این یک زن شیعه بود، مرید امام کاظم بود، یک مبلغ کمی خمس و زکات برای امام فرستاد. افراد دیگر هم پولهای سنگینی بردند. امام فرمود: «پول آن پیرزن را به من بدهید.» گفتند: «چیزی نیست!» فرمود: «همان که چیزی نیست، آن را من میخواهم.» بعد خود امام هم یک پارچه داشت، پارچه را به این خانم داد، گفت: «این پارچه مال من است، کفنت کن، تو چند روز دیگر از دنیا میروی، من هم هر جای دنیا باشم، در تشییع جنازهی تو شرکت میکنم.»
چرا بعضیها احسان را قبول نمیکنند، بزرگ میدانند، خودشان را بزرگ میدانند، ما را کوچک میدانند، گاهی توقّع نابجاست، گاهی خبر از مقدار مال آن طرف ندارد، فکر میکند ایشان میلیاردر است، نه، میلوینر هم نیست، براساسی که این، فکر میکند این ماشینش باد دارد، بنزین دارد، پولدار است، فکر میکند در این خیابانی که میخواهد برود، صاحب ماشین هم میخورد به آن خیابان، فحش میدهد چرا من را سوار نکرد؟! بابا، تو فکر میکنی، این خیابان میرود، نه، او راهش جای دیگر است چون جای دیگر میخواسته برود، شما را سوار نکرده، چون قول داده، میخواسته به کارش برسد، شما را سوار نکرده، بنزین ندارد، شما را سوار نکرده، جایی دیگر بناست کسی دیگر را سوار کند، شما را سوار نمیکند، زود اینطور نشویم که من را سوار نکرد، برای من بوق نزد، به من وام نداد.
امام فرمود که گاهی ما بدبینیهایمان برای خاطر این است که خبر از وضع مالی مردم نداریم، داریم قضاوت میکنیم. گاهی هم یک اولویتی است، شما نیاز داری، ولی دستت را هم دراز میکنی، پیشنهاد میکنی که: «آقا یک همچین کمکی به ما بکن» او کمک نمیکند. او چرا کمک نمیکند؟ میگوید: «والله من تو فامیل خودم از تو بدتر سراغ دارم، اگر بناست کمک کنم، اوّل فامیل.»
به هر حال گیرندگی و بخشندگی آدابی دارد، این آدابش ریز و درشت در قرآن و روایت آمده الحمدلله، این ما هستیم که باید با اسلام آشنا باشیم، کارهایمان را جوری انجام دهیم که قبول بشود، خداوند چند رقم قبول میکند. ببینید یک لیوان آب شما به من میدهید، یک وقت این لیوان را میگیرم، این قبول است، یک وقت بلند میشوم، میایستم، دو دستی میگیرم، یک وقت بلند میشوم، میآیم استقبال.
نرخهای قرآن فرق میکند، چند رقم نرخ در قرآن است: یک جا میگوید «مِثل»، این کار را کردی، مثلش را بگیر، «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان» (الرحمن/ 60)، احسان کردی، احسان بگیر؛
گاهی وقتها میگوید: «ضِعْفَيْن» (احزاب/ 30 و 68)، دو برابر بگیر، آیهی «ضِعْفَيْن» هم داریم؛
یک آیه داریم «أَضْعاف» (بقره/ 245)، چند برابر بگیر؛
یک آیه داریم که اگر کار خیر کنی، ده برابر مزدت میدهم. (انعام/ 160)؛
یک آیه داریم اگر کار خیر کردی، هفتصد برابرت میدهم، یعنی کار خیر تو مثل دانهای است که زیر خاک برود، هفت تا خوشه بیرون بیاید، در هر خوشهای هم صد تا دانه، هفت ضرب در صد میشود هفتصد تا، «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ»، بیش از هفتصد تا (بقره/ 261)، این مقدار قبولی و اجرها براساس مقدار اخلاص است، هر چه خالصتر، پاداش بیشتر.
خدایا تو میدانی چهقدر کار کردیم، هدر رفته، برای خدا نبوده، لازم نبوده، اولویت نداشته، منّ و من کردیم، لفتش دادیم، به این و آن گفتیم، منّت گذاشتیم، کارهای ما پر از آفت ممکن است باشد، «أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي» (مفاتیح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات تائبین)، خدایا انواع عیبها مثل لباس دور من را گرفته، خدایا از تمام آفتها همهی ما را، برای همیشه نجات بده و یادمان بده وظیفهمان چه هست، توفیق بده عمل کنیم، یادمان بده وظیفهمان چه نیست، توفیق بده دوری کنیم.