0

شهادت سردار همدانی به روایت سردار اسدی

 
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

شهادت سردار همدانی به روایت سردار اسدی

 

خ

ماجرای آخرین عکس یادگاری ۳ فرمانده در دمشق/ شهادت سردار همدانی به روایت سردار اسدی

  • ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۱۹ 
  • اخبار سیاسی 
  • اخبار نظامی | دفاعی | امنیتی 
ماجرای آخرین عکس یادگاری 3 فرمانده در دمشق/ شهادت سردار همدانی به روایت سردار اسدی

سردار محمدجعفر اسدی به تشریح ماجرای آخرین عکس یادگاری شهید حسین همدانی با حاج قاسم سلیمانی در دمشق پرداخت که مربوط به ساعاتی پیش از شهادت سردار همدانی است.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم ـ در میان تصاویر به جا مانده از سردار شهید حسین همدانی، یک عکس از بقیه مشهورتر است؛ آخرین عکسی که او با سردار شهید قاسم سلیمانی و سردار محمدجعفر اسدی انداخت و چند ساعت بعد در مسیر حلب در سوریه به شهادت رسید.

سردار اسدی فرمانده سابق مستشاران نظامی ایران در سوریه و از فرماندهان دوران دفاع مقدس در گفتگویی که با تسنیم داشت به شرح ماجرای این عکس و برخی خاطرات از آن مقطع پرداخته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

«این تصویر مربوط به مقدمات اجرای عملیات حلب است. برادر عزیزم شهید بزرگوار آقای همدانی به دمشق آمد و در آنجا جلسه‌ای برگزار شد. در این عکس چهار نفر حضور داشتند که نفر چهارم چون پشت سر ایستاده، از قلم افتاده است و آن هم شهید پورجعفری است. برخی چون این مرد بزرگ را نمی‌شناسند، از قلم می‌اندازند.

خ
شهید پورجعفری همراه همیشگی سردار شهید سلیمانی بود که همراه با حاج قاسم در 13 دی ماه 1398 در فرودگاه بغداد با حمله تروریستی آمریکایی‌ها به شهادت رسید.

البته عکس دیگری هم هست که منتشر نشده و در آن شهید استوار محمودآبادی هم حضور دارد.

خ
شهید عبدالرسول استوار محمودآبادی دوست، همرزم و همشهری سردار اسدی و سردار شهید حاج عبدالله اسکندری است که یک سال پس از شهادت حاج قاسم، آسمانی شد.

برادری بود که به تازگی دوربین خریده بود. جلسه تمام شده بود. از اتاق جلسه بیرون آمده بودیم. در راهرو جلوی ما را گرفت. گفت می‌خواهم دوربینم را امتحان کنم، اجازه بدهید چند عکس از شما بگیرم. ما ایستادیم و ایشان عکس گرفتند.

خ
آخرین عکس یادگاری شهید همدانی با حاج قاسم و سردار اسدی در روز 16 مهر 1394 در دمشق

عکس نخست دسته‌جمعی بود. بعد آقای استوارآبادی کنار رفت و خطاب به عکاس گفت: حسین! عکسی بگیر که به درد تشییع هم بخورد. ما سه نفر خندیدیم. شهید پورجعفری نیز پشت سر ما ایستاده بود.

 

 

در آن جلسه قرار شد بنده به اتفاق آقای همدانی به حلب برویم. در راهرو با حاج قاسم خداحافظی کردیم. گفتم: حاج حسین برویم. گفت: با یک ماشین خوب نیست. خدای ناکرده اگر در راه اتفاقی بیافتد، سرزنشمان خواهند کرد که چرا دو نفرشان در یک ماشین نشستند.

من در نزدیکی سفارت جلسه‌ای داشتم. می‌خواستم قید آن جلسه را بزنم. وقتی آقای همدانی این را گفت، گفتم پس من به آن جلسه می‌روم، سپس می‌آیم. شما با این ماشین بروید.

خ
سردار شهید حسین همدانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود که با آغاز جنگ از سوی گروه‌های تفکیری و داعشی در سوریه به عنوان فرمانده مستشاران نظامی ایران در آن کشور حضور یافت.

ایشان حرکت کرد و رفت. من نیز سوار ماشین شدم و به جلسه رفتم. جلسه هم مقداری طولانی شد. مردد شدم که بروم یا نروم. بعد گفتم چون حاجی گفته به حلب بروید، صلاح نیست در دمشق بمانم، راه می‌افتم، تا هر جای راه که رسیدم، می‌مانم. سپس صبح اول وقت خودم را به حلب می‌رسانم.

نزدیک حُمص بودم که آقای ابوزهرا تماس گرفت و گفت که برای آقای همدانی اتفاقی افتاده است. گفتم: چه شده؟ گفت: به خیر گذشت! گفتم: الحمدلله!

بعد من به حماه رسیدم. نزدیک اذان مغرب و عشا بود. دوباره آقای ابوزهرا تماس گرفت و گفت آقای همدانی احیا شد. من یک مقداری تند شدم و گفتم: تو می‌دانی چه می‌گویی؟ اول می‌گویی به خیر گذشت. بعد می‌گویی احیا شد. احیا شد، یعنی یک نفر از دنیا رفته و دوباره او را برگرداندند. او گفت: من که آنجا نیستم. در بی‌سیم به من می‌گویند، من هم به شما می‌گویم. ایشان ستاد ما بود.

وضو گرفتم. شب بود و کاری از دستمان برنمی‌آمد و نمی‌توانستیم به سمت حلب برویم. سر نماز بودم که تماس گرفت و گفت: ایشان شهید شد.

با ابوباقر تماس گرفتم و گفت: من الآن در بیمارستان و پیش رئیس بیمارستان هستم. ما به اینجا آمدیم. این‌ها زحمت کشیدند و احیا کردند. اما ضربه مغزی به سر ایشان وارد شده بود و دیگر وضعیت به‌گونه‌ای بود که نتوانست طاقت بیاورد و تمام کرد.

خ
"ابوباقر" سردار فلاح‌زاده جانشین کنونی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است

در نهایت شهادت این برادر عزیزی که یکی از پایه‌های هشت سال دفاع مقدس بود، رقم خورد. به قول آن دوست عزیزمان می‌گفت ایشان و آقای شوشتری نسبت به بقیه بزرگتر بودند. آقای قالیباف وارد جنگ شد، زیر بیست سال سن داشت. ما نزدیک 30 سال سن داشتیم و فاصله سنی‌مان ده سال بود.

خ
سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه 26 مهر 1388 در سیستان و بلوچستان و در همایش وحدت اقوام و مذاهب بر اثر بمب‌گذاری عوامل تروریستی به شهادت رسید.

بعضی از این‌ها به ما «بابا» می‌گفتند. آقای شوشتری، آقای همدانی و بنده جزو پیرمردهای سپاه در ایام دفاع مقدس بودیم. آقای همدانی در سوریه و آقای شوشتری در سیستان و بلوچستان به آرزوی دیرینه خودشان رسیدند

پنج شنبه 20 مرداد 1401  12:23 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها