سحرگاه ده سال پیش که حمید سمندریان برای همیشه چشمانش را بر زندگی بست، شاید پیشبینی نمیکرد جهانی که آن را ترک کرده، تنها به فاصله یک دهه، با سرعتی باورنکردنی آشفتهتر از دوره حیات او خواهد شد.
به گزارش ایسنا، ۲۲ تیر سال ۱۴۰۱ حمید سمندریان که از او به عنوان پدر تئاتر مدرن ایران یاد میشود، بعد از مدتی بیماری و پس از ۸۱ سال زندگی، با فرشته مرگ همراه شد.
امروز در سالروز درگذشت او، بخشی از دیدگاههایش را درباره جایگاه تئاتر در روزگار امروز که در کتاب «این صحنه خانه من است» عنوان شده، مرور میکنیم.
«امروز جهان آشفته است. امروز جهان بر سر چهارراه نیست، بلکه بر سر هزار راه ایستاده است، از یک طرف نوعدوستی توصیه میشود ولی همان لحظه نوعدوستی دیگر معنا و مفهومی ندارد، از یک طرف آزادی توصیه میشود اما همان لحظه آزادی به شعار تبدیل میشود. بشر به بهتر شدن امید ندارد، سالهای سال پیامبران آمدند، برای اینکه بشر را با رهنمود دادن بهتر کنند اما او با رهنمود شدن بدتر شد و بهتر نشد، به همین دلیل دیگر پیامبری ظاهر نشد. کم کم سیاستها آمد و هر سیاستی سنگ مدینهی فاضلهی خودش را به سینه زد و خودش را مطلق خواند و همان لحظه معکوس خودش را پرورش داد، یعنی فرشته ظاهر شد اما در نهایت دیدیم که دیو از آب درآمد و همین بلا سر تئاتر هم آمده است.
تئاتر چیزی نیست، به جز انعکاس حضوری در آیینه و آنچه در آیینه میگذرد، چیزی نیست به جز آنچه در واقعیت میگذرد. اگر ما حالا بخواهیم روزگار خودمان یعنی روزگار ترور، قتل، خودکشی، یقهدرانی، بیکاری جوانها و انسانهای به پوچی رسیده را در این قرن ناامیدی ببینیم، شاید این تنها تصویر کوچکی باشد از واقعیتی که در حال اتفاق افتادن است، پس تئاتر هم زیر تأثیر قرار میگیرد. امروز تکنولوژی اخلاقیات را ویران کرده و در نتیجه همین تکنولوژی ذات تئاتر را نیز زیر تأثیر خودش قرار داده است؛ نور لیزر در تئاتر حرفی برای گفتن ندارد!
ببینید، چرا هنرمند دوست دارد بیواسطه کار کند، چون میخواهد نشان بدهد که اگر یک ساعت و نیم هم برامس بزند، دستش روی آرشه نمیلرزد اما اگر ملودیاش را به سینتیسایزر بدهد، تا ابد درست میزند. تکنولوژی روح ندارد. روح هنر از هنر گرفته شده، چون روح اجتماع از اجتماع گرفته شده است. آنچه مشخص نیست، این است که دنیا با این بشری که پرورش میدهد، خودش را نیز هولناکتر جلوه میدهد.
شکسپیر نابغه در زمان خودش به ما هشدار داد که زمان بحثگرایی و بحثنمایی در هنر خواهد آمد، یعنی همان چیزی که ما نامش را ابزوردیته میگذاریم. شکسپیر جلوتر از ما این را دیده بود، او این را دید و نامش را هیاهوی بسیار برای هیچ گذاشت.
شکسپیر آن را دید و از زبان مکبث به ما گفت که زندگی یاوه داستانی است که یک دیوانه آن را بازگو کند و همه چیز جنجالی بیهوده است و بعد از او، چارلی چاپلین گفت که تا این اندازه حاکمیت تکنولوژی را به سینما ندهید، بگذارید تصویر گویش پیدا کند.
ببینید، بشر قدرت اکتشاف و اختراع دارد اما امروز برای ضرورتهای زندگی خود جنایت میکند، برای به قدرت رسیدن و یا تسخیر ماه...
و با همه این اضطرابهای بشری و جنجالهای زندگی ماشینی امروزی، تئاتر نفس میکشد چون به گفتوگو با زبان هنر نیاز داریم. چون در این مسابقه که زندگی به سرعت جلو میرود، باز هنر از زندگی پیشی میگیرد و جلوتر قرار میگیرد و تئاتر تسکینی است برای این قرن پرهیاهو!»
حمید سمندریان که در دوران نوجوانی میان موسیقی و تئاتر بر سر دوراهی قرار گرفته بود، شبی از شبهای پر آرامش آن زمان ویولنش را در آغوش کشید و تا صبح گریست و به تئاتر سلام کرد.
او اما همواره دلبسته موسیقی ماند و لذت نواختن آرشه ویولن و شاگردی استاد ذوالفنون را فراموش نکرد.
او که در خانوادهای مذهبی و اصیل و در خیابان مولوی تهران چشم به جهان گشود، با اجرای نمایشهایی همچون «مردههای بی کفن و دفن»، «آندورا»،«لئوکادیا»،«کرگدن»، «ازدواج آقای می سی سی پی»، «بازی استریندبرگ»، «ملاقات بانوی سالخورده»، «باغ وحش شیشهای»، «نگاهی از پل»، «اشباح»، «دایره گچی قفقازی»، «مرغ دریایی» و ... را روی صحنه برد.
او هرگز تنها به کارگردانی بسنده نکرد و از همان سالهای آغازین فعالیت خود به عنوان یکی از استادان بنام تئاتر کشور به پرورش دانشجویان و هنرجویان بسیاری همت گماشت. به طوری که بسیاری از بازیگران توانمند نسلهای مختلف، به شاگردی او مباهات میکنند.
سمندریان افزون بر این، همواره مشغول ترجمه نمایشنامههای مورد علاقه خویش بود. او که تحصیلات خود را در کشور آلمان انجام داده بود، به واسطه تسلطی که به این زبان داشت، به ترجمه آثار درامنویسان شناختهشدهای همچون ماکس فریش و فردریش دورنمات، پرداخت و آنان را به جامعه تئاتر کشور معرفی کرد.
او متعلق به دوران طلایی تئاتر ایران بود و در دهه ۶۰ که برای مدتی اجازه فعالیت نداشت، رستورانی راهاندازی کرد که در آن بیش از هر غذایی، تئاتر سرو میشد.
بامداد ۲۲ تیر ماه که برای همیشه صحنه زندگی را ترک کرد، دوستداران پرشمارش میدانستند که هرچند تئاتر، هنری میراست ولی میراث هنرمند بزرگی همچون حمید سمندریان همواره ماندگار است.
منبع: کتاب «این صحنه خانه من است» شامل زندگی، اندیشه و آثار حمید سمندریان در گفتگو با افسانه ماهیان، نشر قطره.
انتهای پیام