0

خشونت خانوادگی و انواع آن

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

خشونت خانوادگی و انواع آن

خشونت خانوادگی و انواع آن
 

خشونت خانوادگی

خشونت خانگی به معنی رفتار خشونت‌آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. بر اساس مطالعات جامعه‌شناسی، هدف اصلی خشونت خانگی کودکان خردسال هستند. دومین نوع خشونت معمول در خانواده، خشونت علیه زنان است. خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلی‌تر رفتار خشن است. بسیاری از مردانی که زنان و کودکانشان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار می‌دهند، سابقه خشونت در زمینه‌های دیگر را نیز دارند. پذیرش فرهنگی شکل‌هایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش می‌دهد. در سطح جهانی ، یک زن از هر سه زن در سرتاسر جهان خشونت جسمی یا جنسی را از طریق شریک زندگی یا خشونت جنسی توسط متجاوز را در طول زندگی خود تجربه می‌کند که بیشتر آن، خشونت شریک زندگی او است.[۱]

● اختلافات

اختلافات ناموسی نشأت گرفته از خشونت‌های خانوادگی در جوامع شرقی و سنتی از لحاظ فرهنگی نمود بیشتری دارد. به طوری که دلایل عمده قتلهای ناموسی را تعصب، انگیزه انتقام شخصی، حسادت، شکاک بودن، ذهنیت بسته، وجود شخص ثالث، رهایی از دست شریک زندگی که حکم مانع را دارد و از بین رفتن آبرو تشکیل می‌دهد. ناگفته نماند که اختلافات ناموسی که منجر به قتل می‌گردد، بیشتر توسط مردان صورت می‌گیرد، در مورد زنان کمتر دیده شده زنی به تنهایی و بدون همکاری شخصی دیگر، اقدام به قتل کرده باشد.
در بسیاری از مواقع، موانع حقوقی مثل عدم جدایی زن از مرد، سپردن حضانت فرزندان به مرد، اخلاق بد شوهر و… از عواملی است که زن را به سوی ارتکاب جرم سوق می‌دهد.
دکتر شهلا اعزازی، معتقد است که زنان بسیار متحمل هستند و بسیاری از آنان خشونت پذیرند. چون در جامعه پذیری طولانی خودشان خشونت نسبت به مادر و… را دیده‌اند. ولی وقتی حامی پیدا کنند اعم از پدر، برادر یا مردی دیگر مرتکب اعمالی می‌شوند که منجر به حق خواهی آنها می‌گردد. چون به صورت هنجار یا ناهنجار(قتل، طلاق) این امر نشانگر آن است که زن واقعاً به پشتیبانی قانونی، اجتماعی و حقوقی… نیاز دارد. به طوری که اگر این کمک به جای یک فرد از طرف اجتماع باشد، زندگی زیبایی به او هدیه می‌شود، شهلا اعزازی معتقد است وجود مکانهای امن برای زنان تحت ستم از بسیاری عواقب وخیم خشونت‌های خانوادگی جلوگیری می‌کند.

● خشونت و هزاره سوم

افکار عمومی باید بپذیرند که در قرن ۲۱ دیگر خشونت جایز نیست و بشر به مرحله‌ای از تکامل و پیشرفت رسیده که این پیشرفتها جهانی شده است. به طوری که امروزه در جامعه به جایی رسیده ایم که دولتها در واقع دولتهای زورگو نیستند. دولتهای رفاه اجتماعی و مردم سالارند.
دولت امروز خود را موظف کرده که از حقوق شهروندان دفاع کند. در محیط خانوادگی نیز دیگر نمی‌توان گفت «چهار دیواری اختیاری» و خانواده محیطی است خصوصی و هیچ کس حق دخالت ندارد زیرا یک تعامل میان دولت و مردم به وجود آمده است.
مدرسه رفتن و واکسن زدن به بچه ها، کنترل تعداد فرزندان و… باید بپذیریم که خشونت در خانواده یک مسأله خصوصی نیست. وقتی پدر یا مادری فرزندش را کتک می‌زند اثرات سوء این حرکت در نسل بعد باقی می‌ماند و مسأله گردش خشونت مطرح می‌شود. چه کودک خود قربانی پرخاشگری و خشونت باشد و چه شاهد خشونت به سایر افراد خانواده. این گردش خشونت از نسلی به نسل دیگر ادامه خواهد داشت و به این ترتیب پایانی برای خشونت وجود ندارد. برای جلوگیری از خشونت در هزاره سوم به یک عامل قدرتمند به عنوان دولت قانونمند نیاز است که در یک محدوده خصوصی که خانواده است برای جلوگیری از تبعات ویرانگر خشونت دخالت کند.

● اختلافات خانوادگی

فقر فرهنگی، یکی از عواملی است که خانواده و اعضای آن را تهدید می‌کند. آگاهی نداشتن از قوانین و حقوق رایج جامعه که منجر به این می‌شود فرد دست به عملی زند و تصور کند که می‌تواند از آن رهایی یابد. اگر چه بعضاً افرادی نیز یافت می‌شوند که علی رغم آگاه بودن از نتیجه اعمالشان به خاطر جهالت و فقر فرهنگی مرتکب اعمال خلاف می‌شوند.
«مانع شوهرم بود. ۱۵ سال اعتیادش جانم را به لبم رسانده بود. قرار گذاشتیم بکشیمش و بعد برویم خارج. اما حالا… در انتظار قصاص هستم.»
گذار از سنت به مدرنیته همیشه عواقب و تبعات خودش را دارد. عواقبی که با ناهنجاری‌های اجتماعی نمود پیدا می‌کند و شاید از بستر خانواده شروع و تا آنجا پیش رود که همه مرزها را در هم شکند و نهاد خانواده را نیز به زیر سؤال برد.
«اختلاف فرهنگی داشتیم. حرف هم را نمی‌فهمیدیم. با زن دیگری آشنا شدم خیلی خوب مرا می‌فهمید. نمی‌توانستم با او ازدواج کنم. مخارج دو خانواده را هم نداشتم. نقشه کشیدم که زنم را به ساختمان بلندی ببرم و بگویم که اینجا را می‌پسندی برایت اجاره کنم؟ همان طور که کنارش راه می‌رفتم. هولش دادم. افتاد پایین روی ایوان طبقه پایینی ولی نمرد؛ از دستم شکایت کرد و…»

● اختلافات اقتصادی

با نگاهی به پرونده‌های خشونت‌های خانوادگی، می‌توان یک نقطه مشترک را مشاهده کرد. عامل اقتصادی که در حال حاضر از علل مهم خشونت و پرخاشگری در خانواده است. والدین که برای تأمین مخارج خود بعضا در دو شیفت کار می‌کنند و هرگز نمی‌توانند آرام و خونسرد، مهربان و صمیمی باشند و کارشناسان مسائل اجتماعی بیکاری را نیز جز اولین و مهمترین آسیب‌های اجتماعی کشور عنوان می‌کنند که خود عامل اصلی پرخاشگری نیز محسوب می‌شود.
«یاز اداره که می‌آمدم با ماشینم مسافرکشی می‌کردم. زنم با قرص اعصاب زندگی می‌کرد. چون هر روز با صاحب خانه و هزاران گیر و گرفتاری روبرو بود. یه شب که بچه سه ماهه خیلی گریه کرد و نتونستم آرامش کنم و مادرش هم که بیدار نشد عصبی شدم، متکا را گذاشتم روی صورت بچه و نگه داشتم. دیگه گریه نکرد.»
از آنجایی که ریشه همه آسیب‌های اجتماعی را باید در خانواده جست و جو کرد با نگاهی به پرونده‌های خشونت خانوادگی می‌توان به یک نقطه مشترک رسید. نقطه‌ای که از زبان بیشتر متهمان (عاملان خشونت) شنیده می‌شود.

● اختلافات اجتماعی

خانواده، جامعه و فرد یک مثلث را تشکیل می‌دهند که اختلالات رفتاری در بین هر کدام از ضلع‌ها سبب ایجاد مشکلات متعدد می‌شود. در هر حال نباید از نظر دور داشت که «اعتیاد» یکی از عوامل خشونت زا در بستر خانواده است. به طوری که مواد مخدر جزو شایع‌ترین ناهنجاریها محسوب می‌شود. فرد معتاد به ندرت می‌تواند پیوندهای مستحکم عاطفی، وفاداری و تعهد داشته باشد و ارتکاب جرایم معتادان به علت ضعف روابط انسانی هر روز بیشتر می‌شود و امنیت خانواده و جامعه را به خطر می‌اندازد. «پسری مادرش را به علت ندادن پول برای خرید مواد کشت.»
خشونت‌های خانوادگی، نوعی بی‌اعتمادی نسب به افراد در انسان به وجود می‌آورد و فرد پرخاشگر و خشن هرگز نمی‌تواند مورد اعتماد جامعه باشد. در بسیاری از موارد نیز کسی که در کاری شکست می‌خورد و یا به اصطلاح سرخورده می‌شود و یا در محل کار خود توبیخ می‌شود، نمی‌تواند به خاستگاه ناکامی و شکست خود پرخاشگری کرده و خشونت روا بدارد، از این رو خشونت را به اطرافیان خود روا می‌دارد.
به تعریفی دیگر، پرخاشگری و خشونت با ناکامی جا به جا می‌شود و شخص به جای علت واقعی و خاستگاه اصلی، به خاستگاه دیگری حمله‌ور می‌شود.

● عوامل محیطی خشونت

بسیاری از محققان الگوهای خانوادگی نادرست و گسستگی خانوادگی به علت طلاق یا مرگ یکی از والدین و حتی تعارض والدین را عامل اصلی خشونت می‌دانند. تحقیقات نشان می‌دهد که در صورت مرگ پدر در سنین کودکی و به عنوان الگوی همانندسازی برای پسران، میزان پرخاشگری و خشونت در این افراد در حد بالایی افزایش می‌یابد. به طوری که آمار می‌گوید: ۷۵ درصد پسران پرخاشگر و خشن از وجود پدر محروم بوده یا الگوی فردی برای یادگیری نداشته‌اند. همچنین طرد با روش‌های انضباطی غلط نیز در افزایش خشونت نقش مؤثری داشته‌اند، وجود پدر الکلی، معتاد یا دارای رفتار ضداجتماعی یا نوروتیک، از عوامل اصلی آن به شمار آمده‌اند. همچنین مورد آزار و اذیت جنسی و جسمی، آزار و تنبه بدنی کودک، خشونت والدین، پایین بودن سطح سواد خانواده و وضعیت اقتصادی در بروز خشونت تا حد بسیار بالایی تأثیر دارد.

● نظریه‌هایی درباره خشونت

اریک فروم معتقد است که انسان دارای نوعی از پرخاشگری بالقوه و ذاتی است که اساساً در پاسخ به تهدید علایق حیاتی او به طور اعم بروز می‌کند. این خشونت برای حفظ زیست، دفاعی ضروری است ولی نوع دیگر آن غریزی نیست بلکه تحت تاثیر یادگیری و محیط فرهنگی و اجتماعی انسان است.
فلاسفه و دانشمندان هر یک به فراخور دیدگاه خود انسان را تعریف کرده‌اند. بر اساس این تعاریف؛ یکی از ویژگی‌های او را در نظر گرفته‌اند مانند تفکر، نطق، اجتماعی بودن، خنده و… در یکی از تعاریف، الیوت ارنسون می‌گوید: انسان، حیوان پرخاشگر و ستیزه‌جوست. با این تعریف این سؤال مطرح می‌شود آیا واقعا ًپرخاشگری در انسان فطری است و در ذات او موجود است؟ یادگیری تا چه حد در پرخاشگری مؤثر است؟
ژان ژاک روسو می‌گوید: انسان در محیط طبیعی، موجودی مهربان، شاد و خوب است. قیود اجتماعی او را مجبور به پرخاشگری و فساد می‌کند این نظریه و نمونه‌های دیگر به جنبه اکتسابی یادگیری پرخاشگری تأکید دارند همچنانکه فرزند خانواده خشن هرگز مهربان و صبور نخواهد بود.
«حسن هرگز نمی‌توانست با فرزندش با مهربانی رفتار کند تمام وظایف خود را انجام می‌داد ولی توأم با خشونت و پرخاشگری. بررسی زندگی دوران کودکی حسن نشان می‌دهد که او نزد نامادری خشن پرورش یافته و هرگز جز پرخاشگری رفتاری دیگر را نیاموخته است.»
بسیاری از اندیشمندان از جمله پروفسور عدل معتقد بوده‌اند که انسان در محیط طبیعی خشن و بی‌رحم است و تنها برقراری نظم و تربیت در جامعه می‌تواند او را مهار کند و یا سبب تصعید غرایز طبیعی پرخاشگرانه او بشود.نوربرت الیاس، جامعه شناس آلمانی در کتاب فرآیند تمدن (۱۹۳۹) چنین بیان می‌کند که در تمدنهای ابتدایی بشری، استفاده از زور و اجبار عاملی بود که افراد در جامعه را مجبور به قبول حقوق و حد و مرز زندگی دیگران می‌کرد. این تعریف از متدین بودن را می‌توان تا حد قابل قبولی به مفهوم «تقوا» منطبق دانست که در ادیان الهی نسبت به آن تأکید بسیار شده است. نتیجه اینکه متدین بودن و تقوا داشتن عامل مهمی در رعایت حقوق، مدارا و پرهیز از رفتار خشونت‌آمیز با دیگران است. واقعیت نیز چنین است که شخص هنگامی از روش‌های خشونت گرایانه استفاده می‌کند که نتوانسته باشد دیگران را تحمل کند و در مواجه شدن با دیگران برای رعایت و تحمل دیگری، ترمزهای درونش عمل نکنند.
نوربرت الیاس معتقد است که خشونت، پدیده‌ای است که در فرآیند اجتماعی شدن آموخته می‌شود و از آنجایی که عدم خشونت‌ورزی به سطح تمدن جامعه و رشد فرهنگ احترام به شخصیت و عقاید دیگران و روش‌های زندگی و شیوه‌های رفتاری دیگری و شکل گیری فرهنگ دموکراسی در جامعه مربوط است به نظر می‌رسد که محو خشونت ممکن نیست مگر آنکه در همه نهادهای رسمی و غیررسمی (مانند مدرسه و خانواده) خرد و کلان جامعه تغییر و تحولی بنیادین و مستمر و پایدار صورت گیرد، تنها در این صورت فرهنگ خشونت‌ورزی جای خود را به مدارای اجتماعی خواهد سپرد.

● خشونت در تلویزیون

▪▪ از آنجایی که تلویزیون به عنوان تنها سرگرمی در دسترس خانواده‌ها همواره حضور دارد، شایسته است که خانواده‌ها نکته‌های زیر را رعایت نمایند:
▪ برنامه‌های مشخصی را تعقیب کنند که عاری از خشونت باشد.
▪ برای جایگزینی تلویزیون از وسایل مورد علاقه کودکان مثل پازل، بازیهای فکری، مداد شمعی، مداد رنگی، کاغذ، کتاب و مجلات استفاده نمایند.
▪ تمام رسانه‌های حاوی خشونت را نفی نموده و این اصل را به عنوان قانون خانوادگی بپذیرند که در خانه جایی برای خشونت وجود ندارد چه در فیلم‌های ویدئویی، چه در بازی‌های کامپیوتری، برای فعالیت‌های روزانه برنامه‌ریزی کرده و کودکان را به انجام فعالیت‌های دیگر تشویق کنند و به گروه‌های مخالف نمایش خشونت در تلویزیون بپیوندند. چون امروزه استفاده از شیوه‌های خشونت‌آمیز در رسانه‌های گروهی به امری بدیهی تبدیل شده و خشونت عریان از طریق تلویزیون، سینما و رایانه به نمایش گذاشته می‌شود به طوری که در بازیهای رایانه‌ای، فرد به تعداد آدم‌هایی که به قتل می‌رساند امتیاز کسب می‌کند. این خود باعث نهادینه شدن خشونت در نظام شخصیتی- رفتاری افراد می‌شود.

● خشونت علیه زنان

یکی از بارزترین خشونت‌ها در جامعه امروزی، خشونت علیه زنان است به طوری که یافته‌های مطالعاتی حاکی از آن است که در ایران نیز مانند سایر جوامع جهان خشونت علیه زنان مشکل‌آفرین شده است. زنانی که در معرض خشونت قرار می‌گیرند انواع شکل‌های سوء رفتار را در زندگی فردی و اجتماعی خود تحمل می‌کنند.
بارداری، تحصیلات عالیه و دسترسی به منابع مالی و استقلال اقتصادی و کسب درآمد، زنان را در مقابل سوء رفتار و خشونت حفاظت نمی‌کند. حتی در مواردی، زنان تحصیل کرده و دارای استقلال اقتصادی بهای بیشتری بابت خشونت می‌پردازند که از نظرها پنهان است. با وجود این یافته‌های مطالعاتی، هنوز تعریف مانع و جامعی از خشونت علیه زنان به دست نیامده است. آیا خشونت در کتک خوردن خلاصه می‌شود؟ و یا زن آزاری از موارد شناخته شده خشونت در خانواده محسوب می‌شود. پزشکی قانونی از جمله مراجع مهمی است که روزانه با شکایت زنانی که از ایراد ضرب و جرح توسط شوهرانشان شاکی هستند مواجه می‌باشد. در شرح حالی که پزشکان قانونی در بدو معاینه از قربانیان زن‌آزاری می‌گیرند این نتیجه به دست آمده است که مردهای همسر آزار، غالباً افرادی با شخصیت پرخاشگر هستند در حالی که تعدادی از آنها به هنگام ابتلا به بیماری روانی معمولاً از نوع افسردگی اقدام به کتک زدن همسر خود می‌کنند و سایر خصوصیات چنین مردانی عبارت است از حسادت بیمارگونه و افراط در میگساری، همچنین این افراد در کودکی، خشونت‌های خانوادگی را تجربه کرده‌اند.

● خشونت علیه کودکان

خشونت متقابل والدین نسبت به یکدیگر، گاهی اوقات به رفتار با فرزندان نیز تعمیم داده می‌شود و آنها قربانی روابط خشونت و فضای خشونت‌آمیز در محیط خانواده می‌شوند. به هر حال خشونت، خشونت می‌آفریند و در یک رابطه متقابل، ابعاد و اشکال پیچیده‌تری می‌یابد. کودکانی که در چنین محیط خانوادگی رشد می‌کنند و شخصیتشان شکل می‌گیرد، خشونت را می‌آموزند. آنها یاد می‌گیرند که هر گاه با رفتار و گفتار کسی مخالف باشند، او را مورد تهدید قرار دهند، یا او را به زور وادار به انجام عملی کنند و یا حتی با او برخوردی فیزیکی صورت دهند. ناراحتی و نارضایتی از دیگری معمولاً با این نمادها ابراز می‌شود.
کودکی که رفتار خشونت‌آمیز را در چنین خانواده‌ای که مدارا و تحمل دیگری در آن معنایی ندارد، می‌آموزد و در مراحل بعدی زندگی خود آن را به کوچه می‌کشاند. خشونت در نظام ذهنی و شخصیتی او تبدیل به امری مشروع می‌شود. او می‌آموزد که هرگاه حق را به جانب او ندهند، به دیگران پرخاش و حمله کند و اگر نظر او را نپذیرند حتی دیگران را مورد ضرب و شتم قرار دهد. در دومین مرحله، کودک وارد مدرسه می‌شود. در این محیط، اشکال دیگری از خشونت را مشاهده و تجربه می‌کند که انجام ندادن تکالیف منجر به تنبیه او می‌شود و شخصیت او در هنگام تنبیه آسیب می‌بیند و در یک رابطه متقابل، مترصد فرصت می‌ماند تا خشونتی را که نسبت به او روا داشته شده را علیه دیگری به کار گیرد.

● خشونت در تقسیم‌بندی اجتماعی

هر گاه در جامعه یک گروه از گروه دیگر متمایز و تفکیک شود، فاصله اجتماعی رخ می‌دهد و این امر عواقب دیگری با خود به همراه می‌آورد. افرادی که خود را در گروه خودی قرار می‌دهند، اعمال خشونت را در مورد گروه بیرونی، امری مشروع و طبیعی تلقی می‌نمایند و نسبت به سایرین، خود را محق می‌دانند همانند تماشاگران تیم فوتبال که هر کدام گروه خود را خودی و گروه دیگری را بیرونی می‌خوانند. عواقب چنین تقسیم‌بندی را بارها بین تماشاگران شاهد بوده ایم. برخوردهای خشونت‌آمیز حتی در بیرون از زمین فوتبال، خرد کردن شیشه اتومبیل‌ها، پاره کردن روکش صندلی‌ها به طوری که درگیری دو گروه فوتبال، کشته نیز بر جای نهاده است.
به طور کلی در جوامع توسعه نیافته، از لحاظ سیاسی، این معضل خود را بیشتر نشان می‌دهد. در جوامعی که فرهنگ گفت و شنود و بحث دو طرفه و تبادل نظر دموکراتیک وجود نداشته و یا قوت ندارد، روابط نابرابر قدرت نیز عامل اعمال خشونت از جانب اشخاص دارای قدرت بیشتر نسبت به اشخاص دارای قدرت کمتر روا می‌شود و نارضایتی گروه مقابل نیز از طریق رفتار خشونت‌آمیز ابراز می‌گردد.

 

نشان هایی از خوشونت

1-خشونت خانوادگی  نوعی رفتار سودجویانه در روابط نزدیک و انواع دیگر روابط در خانواده است که در آن یک شخص خود را نسبت به دیگری قوی تر می بیند و در وی هراس ایجاد می کند.  این امر به خشونت خانوادگی یا خشونت در رابطه بین زوجین نیز معروف است.

2-این نوع خشونت ممکن است در روابط گوناگون روی دهد، مثل زن و شوهر یا دوست پسر و دوست دختر، بزرگسالان و کودکان یا بزرگسالان و والدین مسن آنها، بین یک فرد و فامیل وی مثل عمه، عمو، پدربزرگ و مادربزرگ، یا افرادی که با هم زندگی می کنند ولی رابطه جنسی با هم ندارند.

3-این رابطه، به رابطه اجبار و کنترل موسوم است. کسانیکه با دیگران رفتار خشونت آمیز دارند "عاملین رفتار خشونت آمیز" نامیده می شوند.

4-خشونت خانوادگی همیشه با قطع رابطه از بین نمی رود بهمین دلیل این نوع رفتار ممکن است بین دونفر که از هم جدا شده اند نیز روی دهد.

5-کسانیکه رفتار خشونت آمیز دارند از ترفندهای گوناگونی برای حفظ سلطه و کنترل خود بر دیگران بهره می برند شامل:

6- خشونت جسمانی مثل فشردن گلو، کتک زدن، هل دادن و تهدید به آسیب جسمانی وارد کردن.

7- خشونت جنسی، وادار کردن فرد به انجام سکس یا کارهای سکسی که وی تمایلی به انجام آنها ندارد.

8- سوء استفاده عاطفی، نام نهادن بر روی طرف مقابل و تحقیر کردن وی، و رفتار بی ادبانه.

9-جدا کردن شخص از کسانیکه از او حمایت می کنند، یا خانواده و یا استفاده از خانواده و جامعه برای ترساندن وی. این می تواند شامل فرستادن پیام  تلفنی و یا دادن پیغام با استفاده از فیس بوک باشد.

10- تعقیب کردن یا زیرنظر گرفتن کارهای شخص مقابل شامل جاسوسی از شخص با استفاده از اینترنت، از طریق رسانه های همگانی، یا استفاده از GPS و غیره.

11-سوء استفاده روانی مثل مقصر دانستن شخص در خصوص رفتارش، گفتن این امر به طرف مقابل که وی مشکل روانی یا اختلال ذهنی دارد، بازی و وارونه جلوه دادن حقیقت، جابجا کردن وسایل شخصی یا وسایل خانه و انکار آن، و نیز انکار این مسئله که شخص رفتار سودجویانه دارد.

12-سوء استفاده مالی مثل خرجی ندادن، مانع از کار کردن طرف مقابل شدن، سوء استفاده از سیستم حمایت از کودک، ترساندن طرف مقابل برای اینکه یک مدرک قانونی یا مالی را امضاء کند و بدین ترنیب بدهکار شود، بزور از کسی پول خواستن.

13- مانع از انجام امور دینی طرف مقابل شدن یا وادار کردن وی به پذیرش دین و مذهب جدید

14-  آسیب جسمی رساندن  یا تهدید به انجام آن نسبت به دوستان و نزدیکان شامل فرزندان.

15- آسیب جسمی رساندن به حیوانات خانگی یا تهدید به انجام آن

16- سوء استفاده از قانون مثل سوء استفاده از قانون خانواده برای ترساندن، استثمار، یا تضعیف دیگران

سوء استفاده کنندگان از روش های مختلف که در هر رابطه منحصر به فرد است برای القاء کنترل خود بر دیگران استفاده می کنند. در برخی از روابط، ندادن دارو به فرد بیمار نیز نوعی رفتار کنترل آمیز بشمار می رود. رفتارهای سودجویانه نظیر تهدید به خودکشی یا آسیب زدن به خود در صورتیکه طرف مقابل بخواهد به یک رابطه پایان دهد نیز نوعی رفتار کنترل آمیز محسوب می شود. در مواقعی که یک زن معلول، متکی به کمک یا مراقبت شخص دیگر است، خودداری از ادامه مراقبت یا سوء استفاده از این امر به طرقی که نوعی رفتار کنترلی بر وی ایجاد کند نیز سوءاستفاده در رابطه به حساب می آید. کوتاهی در مراقبت با نادیده گرفتن نوزاد یا شیر ندادن به او بنوعی خشونت خانوادگی می باشد.
زنان بیشتر از مردان در معرض خشونت های خانوادگی قرار دارند

17-آمارها نشان می دهد که مردان بیشتر از زنان به رفتارهای خشونت آمیز دست می زنند.

18-برخی از گروه های زنان بیشتر از دیگران در خطر مواجهه با فتار های خشونت آمیز قرار دارند شامل:

    زنان باردار.

    زنان مطلقه.

    زنان معلول.

    زنان بومی استرالیا.

برخی حقایق در خصوص خشونت های خانوادگی

    زنان بیشتر از مردان در معرض رفتار خشونت آمیز همسر فعلی یا قبلی خود قرار دارند.

    سوء استفاده کننده گان ممکن است با شخصیت به نظر برسند و در جامعه دارای احترام باشند یا خود را فربانی خشونت نشان دهند. کسانیکه مورد خشونت خانوادگی قرار دارند اغلب این امر را بازگو نمی کنند و در واقع آنرا کتمان می کنند.

    کسانیکه با دیگران رفتار خشونت آمیز دارند معمولاً آنرا انکار می کنند یا فرد مقابل را مقصر می دانند. آنها فکر می کنند که حق دارند رفتار خشونت آمیز داشته باشند.

    کودکانی که در معرض رفتارهای خشونت آمیز خانوادگی قرار دارند حتی اگر این نوع رفتار را نبینند یا نشنوند تحت تاثیر آن قرار می گیرند.  این بدان خاطر است که فردی که از آنها سرپرستی می کند مورد ارعاب قرار می گیرد و زندگی اش بنوعی مختل می شود. خشونت خانوادگی برای کودکان نوعی آزار روحی است.

    کسانیکه همجنس گرا هستند، تغییر جنسیت داده اند، یا دوجنسه هستند نیز ممکن است در معرض رفتارهای خشونت آمیز باشند.

انواع دیگر رفتارهای خشونت آمیز در خانه

هر نوع رفتار خشونت آمیز غیر قابل قبول است. در کنار رفتارهای خشونت آمیز خانوادگی، انواع دیگر خشونت نیز در خانواده ها و روابط بین فردی روی می دهد. این نوع رفتار ها الزاماً رفتار القاء قدرت و کنترل آمیز نمی باشند اما می توانند برای فرد، خانواده و روابط اجتماعی مضر باشند.

خشونت می تواند در هر نوع رابطه ای رخ دهد. این شامل خشونت زنان علیه مردان، خشونت علیه افراد مسن و معلولان، و خشونت نوجوانان نسبت به والدین شان می باشد.

ممکن است کسانیکه انواع دیگر خشونت در خانه را تجربه می کنند نظیر کسانیکه خشونت خانوادگی را تجربه می کنند مورد آسیب روحی و جسمی قرار گیرند یا از این امر شرمنده باشند.  

مردان نیز قربانی خشونت خانگی از سوی همسران خود می‌شوند. بر اساس آماری که در بریتانیا ارائه شده، از هر سه قربانی خشونت خانگی، دو نفر زن و یک نفر مرد هستند. بر این اساس، برخی فعالان معتقدند برای مقابله مؤثرتر با معضل خشونت خانگی و جنسی باید از آن جنسیت‌زدایی کرد.[۲]

 

گونه‌های خشونت

    خشونت فیزیکی: تنبیه بدنی، قطع عضو، قتل
    خشونت جنسی: تجاوز جنسی، سوءاستفاده جنسی، قوادی
    خشونت روانی: باج خواهی، توهین، تحقیر، تهدید، حسادت، شک
    محرومیت و محدودیت: از بین بردن استقلال مالی، مصادره اموال، ازخود بیگانگی[۳]

شایع‌ترین نوع خشونت در میان گونه‌های خشونت خانگی، خشونت روانی (توهین و تحقیر) است.[۲]

چرخه

    فاز اول - تنش: فرد مهاجم عصبانی شده، شروع به تهدید می‌کند و سکوت سنگینی را به قربانی تحمیل می‌کند. قربانی تلاش می‌کند فضا را آرام کند و در رفتار و گفتار خود دقت کند تا مهاجم را خشمگین‌تر نکند.
    فاز دوم - بحران: فرد مهاجم خشونت جسمی، جنسی، روانی اقتصادی و کلامی را اعمال می‌کند. قربانی احساس تحقیر شدگی می‌کند و خود را در وضعیتی غیر عادلانه گرفتار می‌بیند.
    فاز سوم - توجیه: فرد مهاجم تلاش می‌کند رفتار خشن خود را توجیه کند. قربانی تلاش می‌کند تا این توضیحات را درک کند. در مورد رفتار و گفتار خودش دچار شک می‌شود و خود را مسئول وضع پیش آمده احساس می‌کند.
    فاز چهارم - ماه عسل: مهاجم پوزش می‌خواهد، درخواست کمک می‌کند یا حتی سخن از خودکشی به میان می‌آورد. قربانی به او شانس دیگری می‌دهد، به مهاجمش کمک می‌کند و تلاش می‌کند تا رفتار خود را تغییر دهد. قربانی با پذیرش ضمنی اینکه رفتارش باید تغییر کند، بهانه را برای ایجاد خشونت روانی بعدی می‌دهد و به صورت تدریجی در موضع مورد خشونت واقع شده تثبیت می‌شود. [۴]

فرزندان

فرزندانی که شاهد خشونت خانگی هستند همواره دچار ضربه‌های عاطفی می‌شوند که در زندگی آن‌ها تأثیر بسزایی خواهد داشت. این فرزندان از اختلال استرسی پس از ضایعه روانی رنج می‌برند؛ تمرکز خود را از دست می‌دهند و دچار بی‌خوابی، بی‌اشتهایی و تأخیر در رشد می‌شوند.[۵]

در مورد این فرزندان به اشتباه، تشخیص کمبود محبت داده می‌شود و از آن‌ها پرسش نمی‌شود که آیا شاهد خشونت بوده‌اند یا خیر. فرزندانی که شاهد خشونت والدین خود بر دیگری بوده‌اند به احتمال بسیار، خود نیز در زندگی زناشویی آینده این خشونت را باز‌تولید خواهند کرد. افسرده‌خویی، اعتیاد به مواد مخدر، نوشیدنی‌های الکلی، بزهکاری و فرار از خانه در میان آنان شایع‌تر است. در نهایت اینکه فرزندانی که شاهد خشونت جسمی و جنسی هستند خود نیز می‌توانند قربانی این خشونت‌ها باشند.[۵]


اثرات خشونت

خشونت علیه زنان می تواند منجر به صدمات و مشکلات جدی جسمی ، روانی ، جنسی و تولید مثلی از جمله عفونتهای مقاربتی ، HIV و حاملگیهای غیرمترقبه شود. در موارد شدید ، خشونت علیه زنان می تواند منجر به مرگ شود. خشونت خانگی یک آسیب اجتماعی است که به سلامت جسمی و روانی قربانی و کل خانواده صدمه می زند و اثرات آن می تواند سالها حتی پس از توقف خشونت ادامه داشته باشد. همچنین، خشونت روی سلامت و رشد ذهنی ، اجتماعی و هیجانی کودکان و نوجوانانی که شاهد و یا قربانی خشونت خانگی هستند تاثیر گذاشته و می تواند یک عامل خطر برای سوء مصرف مواد و الکل، پرخاشگری و خشونت و بزهکاری و انواع مشکالت روان شناختی در بزرگسالی باشد. [۶]


اثرات جسمی

انواع شکستگی ها و ضرب دیدگی های قسمت های مختلف بدن ، کبودی ها، زخم ها و خراشیدگی، عفونت ها ) واژینال و مقعدی است. [۷]


اثرات روانی

عوارض روانی خشونت بسیار متعدد و متفاوت بوده و شامل انواع مختلفی از مشکلات مانند اضطراب، ترس، خشم ونفرت، ناامیدی و افسردگی، احساس حقارت ، درماندگی و عدم اعتماد بنفس و احساس تنهایی و در موارد شدید است ممکن است منجر به اختلال استرس پس از سانحه شود. همچنین از دیگر اثرات خشونت، می توان به انواع مختلف دردهای روان تنی مانند سردردهای مزمن، مشکلات گوارشی، مشکلات تنفسی شود.[۸]


عوامل خطر

تحصیلات پایین، بیکاری، مصرف الکل و مواد، اعتماد به نفس پایین، درآمد کم، سابقه بزهکاری و پرخاشگری در نوجوانی، تجربه خشونت در کودکی یا دیدن رفتارهای پرخاشگرانه پدر و انزوای اجتماعی از عواملی است که احتمال خشونت را در مردان افزایش می دهد.[۹]

عامل خطر در معرض خطر بودن عبارت است از :جوان بودن و یا پایین بودن سن زن در هنگام ازدواج، تحصیلات پایین، شاغل نبودن و نداشتن استقلال مالی، باردار بودن، تعداد بیشتر بچه ها، بیماری یا معلولیت و شاهد خشونت خانگی بودن در کودکی.[۱۰]

 

پانویس

1-"Q&A: Violence against women during COVID-19". www.who.int. Retrieved 2020-07-04.
2-«آیا وقت آن رسیده که درباره 'آخرین تابوی جنسی' حرف بزنیم؟». بی‌بی‌سی فارسی. ۸ مرداد ۱۳۹۶.
Violence conjugale: «Je veux comprendre3-.»
REGROUPEMENT PROVINCIAL DES MAISONS D’HÉBERGEMENT ET DE TRANSITION POUR FEMMES VICTIMES DE VIOLENCE CONJUGALE. La violence 4-conjugale… C’est quoi au juste?, 1er trimestre 2006.
Les enfants témoins de violence conjugale5-
6-«مرور نشریات - Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology - مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران». ijpcp.iums.ac.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۰۴.
7-چاکری, موسی; اصغرنژاد فرید, علی‌اصغر; فتحعلی لواسانی, فهیمه (2014-11-10). "ابعاد دلبستگی، تنظیم هیجانی و شیوه‌های مقابله در دختران فراری". مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 20 (3): 214–223.
8-چاکری, موسی; اصغرنژاد فرید, علی‌اصغر; فتحعلی لواسانی, فهیمه (2014-11-10). "ابعاد دلبستگی، تنظیم هیجانی و شیوه‌های مقابله در دختران فراری". مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 20 (3): 214–223.
9-داودی, فرنوش; رسولیان, مریم; احمدزاد اصل, مسعود; نجومی, مرضیه (2013-02-10). "عوامل خطر و محافظت‌کننده خشونت خانگی فیزیکی علیه زنان در کشورهای حوزه مدیترانه شرقی: مرور نظام‌مند و فراتحلیل". مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 18 (4): 261–275.

 

منابع"

https://fa.wikipedia.org/wiki/

https://farsi.al-shia.org/%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87/

https://www.1800respect.org.au/languages/farsi-what-is-1800respect/farsi-about-domestic-and-family-violence

چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401  3:45 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها