
شادکامی زنان تاثیر مهمی بر سلامت کودکان، خانواده، جامعه و محیط زیست دارد. زنان علاوه بر اینکه حدود نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، بخش مهمی از جمعیت فعال اقتصادیاند و میتوانند سهم بسزایی در توسعه اقتصادی اجتماعی ایفا کنند. زنان ستون ایجاد مهر و شادی و محبت در خانواده هستند، به همین دلیل در صورت ارتقای سطح شادکامی زنان، میتوان این انتظار را داشت که سطح شادمانی خانواده نیز افزایش یابد.
پژوهشگران معتقدند زنان اغلب بر اساس شرایط اقتصادی، اجتماعی و برای در اختیار داشتن منابع مالی و مادی، خانهداری یا اشتغال خارج از منزل را انتخاب میکنند.
به نظر میرسد زنان هنگامی که شاغل هستند، به دلیل اینکه به استقلال مالی میرسند، آرامش خاطر بیشتری دارند و همین آرامش خاطر تاثیر بهسزایی بر روابط آنها میگذارد و باعث به وجود آمدن رضایت زناشویی میشود. همچنین اشتغال زن به کارهای اقتصادی تنها به دلایل مادی و کمک در تامین معاش و بهبود وضعیت مالی خانواده مهم نیست؛ بلکه این امر از نظر عاطفی و اجتماعی و به خاطر آنکه به زن احساس سازندگی و خلاقیت میدهد اهمیت دارد. از طرفی دیگر؛ عدهای اعتقاد دارند که اشتغال زنان، به دلیل مضاعف کردن وظایف زنان و ایجاد خستگی به علت عدم رعایت تقسیم کار در انجام وظایف سنتی، منجر به ضعف یا از بین رفتن سلامت روانی و جسمانی زنان میشود.
با توجه به اهمیت این موضوع، پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی کرمان با انجام یک مطالعه میزان شادکامی و رضایت از زندگی در زنان شاغل و خانهدار را بررسی کردند.
این مطالعه مقطعی در سال ۱۳۹۶ در شهر کرمان و بر روی زنان ۱۸ سال و بالاتر در دو گروه زنان شاغل و خانهدار انجام شد و طی آن ۷۲۰ نفر از زنان شاغل و خانه دار مورد بررسی قرار گرفتند.
برای انتخاب این افراد، ابتدا زنان شاغل به چهار گروه شغلی تقسیم شدند: گروه شغلی کارمندی مانند معلم و اساتید دانشگاه، کارمند بانک و...، گروه شغلی بیمارستانی مانند پرستار، بهیار، ماما، پزشک و...،گروه شغلی مدیریتی مانند مدیر مدرسه، مدیر مهد کودکها، سرپرستار و...، گروه شغلی غیر دولتی مانند مغازهدار، خیاط، آشپز، راننده تاکسی، آرایشگر و... از هر گروه به طور مساوی ۹۰ نفر انتخاب شد و زنان خانهدار نیز به عنوان گروه مقایسه در نظر گرفته شدند.
در این پژوهش برای سنجش میزان شادکامی و میزان رضایت از زندگی و جمعآوری اطلاعات شرکتکنندگان پرسشنامههای استاندارد استفاده شد.
نتایج این مطالعه نشان داد میانگین کل شادکامی و رضایت از زندگی زنان به ترتیب ۴۲.۶ و ۲۳.۵ است و کمی بیش از نیمی از افراد شادکامی خود را در حد «نه زیاد، نه کم» گزارش کردند.
طبق این بررسی، شادکامی و رضایت از زندگی زنان در حد متوسط قرار دارد که این یافتهها با نتایج سایر مطالعات انجامشده در ایران همخوانی دارد.
همچنین یافتههای این پژوهش حاکی از این است که زنان شاغل و خانهدار از نظر میزان شادکامی و رضایت از زندگی تفاوت معناداری ندارند.
پژوهشگران این مطالعه میگویند: شاید توجیه این یافته آن است که گرچه کار کردن زنان میتواند مزایایی مانند پیدا کردن حمایت اجتماعی، عزت نفس و عدم وابستگی برای آنها داشته باشد؛ اما اشتغال، فشارها و تنشهای خاص خود را به همراه دارد که زنان خانهدار این فشارهای شغلی را ندارند. لذا میزان شادکامی و رضایت از زندگی دو گروه تقریباً مشابه است.
نتایج به دست آمده از این تحقیق و وجود تناقضات در پژوهشهای دیگر، میتواند به دلیل تفاوتهای جمعیتی و فرهنگی نمونههای مورد بررسی باشد؛ اما نکته حائز اهمیت نقش درآمد حاصل از اشتغال و نحوه آن است که نشان میدهد برای زنان شاغل، داشتن درآمد و استقلال مالی از یک سو و توان مدیریت کارهای خانه از سوی دیگر، (خصوصاً برای افرادی که شغل پاره وقت دارند) رضایت بیشتری ایجاد میکند. به همین دلیل پیشنهاد میشود در طراحی مطالعات آینده تاثیر مسائل فرهنگی به خصوص نابرابری جنسیتی در سطح شادکامی زنان مورد بررسی قرار گیرد.
یافتههای این مطالعه نشان داد که افراد متاهل نسبت به افراد مطلقه یا بیوه و یا افرادی که اصلا ازدواج نکردهاند، از سطح شادکامی و رضایت از زندگی بیشتری برخوردارند. به همین دلیل پژوهشگران این تحقیق پیشنهاد میکنند سیاستگذاران با ایجاد راهکارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، زمینه ازدواج آسان را برای جوانان فراهم کنند تا باعث افزایش سطح شادکامی جامعه شوند. همچنین سیاستهایی در راستای حمایت اجتماعی از زنان مطلقه و بیوه اتخاذ شود تا سطح رفاه این قشر از جامعه نیز ارتقا یابد.
در این تحقیق همچنین مشخص شد که بین سطح تحصیلات و میزان شادکامی و رضایت از زندگی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد.
به علاوه نتایج نشان داد که پرداختن به فعالیتهای اوقات فراغت به صورت تفریح با خانواده و دوستان و رفتن به مسافرت، نسبت به استراحت در منزل، مطالعه و شرکت در مجالس مذهبی با سطح بالاتری از شادکامی و رضایت از زندگی ارتباط دارد.
در این مطالعه مشخص شد که فراوانی تفریح و مسافرت در زنان شاغل بیشتر از زنان خانهدار است.
با توجه به نتایج این مطالعه یکی از مهمترین راهکارهای افزایش سطح شادکامی در جامعه زنان ایرانی، توجه به مقوله اوقات فراغت این قشر است و نهادها و ارگانهایی که در این زمینه مسئولیت دارند باید اقدام به طراحی و اجرای برنامههایی برای پر کردن اوقات فراغت زنان به خصوص ایجاد امکان و تسهیل گردشگری و مسافرت کنند.
به گفته پژوهشگران این مطالعه؛ اشتغال یا خانهدار بودن زنان، تاثیری بر شادکامی و رضایت از زندگی آنان ندارد. اشتغال باعث خودشکوفایی، توانمندسازی، افزایش اعتماد به نفس و افزایش ارتباطات میشود و زنان را از محیط یکنواخت خانه دور میکند ولی متقابلاً تعدد و فشار نقش و تضاد ناشی از آن در زنان شاغل، باعث کاهش شادکامی و رضایت از زندگی آنها میشود.
در انجام این تحقیق فاطمه تقدیری، علیاکبر حقدوست، محسن مومنی و مقدمه میرزایی؛ پژوهشگران پژوهشکده آینده پژوهی در سلامت دانشگاه علوم پزشکی کرمان مشارکت داشتند.
یافته های این مطالعه زمستان سال ۱۳۹۹ به صورت مقاله علمی با عنوان «کدام یک شادترند، زنان شاغل یا خانهدار؟» در مجله تخصصی اپیدمیولوژی ایران منتشر شده است.
سردرگمی زنان در میانه تعارضهای نقشی بین خانه و محل کار
افزایش اهمیت پرورش فرزندان در کنار میل بیشتر به رفاه و امنیت اجتماعی، باعث شده است زنان بیش از گذشته به سمت اشتغال سوق پیدا کنند و در کنار آن دچار مسؤولیتهای مضاعف در محل کار و محیط خانوادگی باشند. آنچه مسلم است شیوه حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی باید در سیاستگذاری کلان کشور دیده شود و الگوهای اشتغال زنان با توجه به محدودیتها و شرایط خانوادگی آنان تدوین شود که در اینصورت بخش قابل توجهی از مسائل واقعی زنان شاغل رفع خواهد شد.
زنان به علت برخورداری کمتر از سرمایههای مادی و انسانی دارای بهرهوری نسبتاً پایینی هستند زیرا ازدواج، بارداری و پرورش کودک موجب ترک شغل و عدم کسب مهارتهای شغلی میشود. از این گذشته، مشاغلی که بیشتر با ویژگیهای مراقبتی زنان مطابقت دارد، غالباً شامل کارهایی است که درآمد کمتر، مهارت پایینتر و تأمین اجتماعی و پیشرفت کمتری را به همراه دارد.
انقلاب صنعتی و آغاز اشتغال زنان
بر اساس تقسیم کار جنسی، معمولا مردان نان آور تلقی میشوند، در حالی که زنان باید عهده دار ادارهی امور درون خانه باشند. با شروع انقلاب صنعتی نقشهای سنتی زنان تا حدودی دگرگون شده به گونه ای که به جای کار صرفا خانگی، بخش عمدهای از زندگی آنها صرف فعالیتهای بیرون از خانه میشود؛ وضعی که در حال حاضر روند پرشتابی را طی کرده و روز به روز بر تعداد این زنان افزوده میشود.
در این میان، نه تنها زنانی که به دلایل اقتصادی ناچار به کار در محیط بیرون از منزلند که زنان سرپرست خانوار از اهمیتی ویژه برخوردارند. زنان بسیاری هستند که به دلیل برخوردار شدن از حقوق برابر با مردان و ظاهر شدن در عرصه عمومی سعی میکنند از آنها عقب نمانده و با اخذ مدارک تحصیلی عالی در صددند به جایگاهی والا در مشاغلی خاص دست یابند و چه بسا تاریخ هم گواه چنین موفقیتهایی در عرصههای مختلف بوده است.
در هر حال جدا از انگیزههای اشتغال، باید گفت امروزه زنان بیشماری عهدهدار مناصب و جایگاههایی در همه کشورها هستند. بطوری که در ایران بر اساس آخرین تحقیقات و گزارشها حدود ۴ میلیون از زنان شاغلند و چنین وضعیتی از این باب حائز اهمیت است که می توان یک نگاه آسیب شناسانه به مساله اشتغال زنان داشت.
دشواریهای کار زنان
هر چند نقش موثر و مثبت زنان در عرصههای مختلف جامعه غیر قابل انکار است اما آنها باید هم در برآورده کردن انتظارات و توقعات شغلی و هم در برآوردهکردن انتظارات خانوادگی موفق عمل کنند.
این نقشهای چندگانه به عوامل متعددی مانند زمان، توجه و تمرکز نیاز دارد و همین مسئله، ایجاد تعادل بین کار و زندگی را برای زنان دو چندان دشوار کرده است. در حقیقت تعداد وظایف تنها مساله زنان امروز نیست بلکه از دید زنان شاغل، پدیده ی خاص عصر حاضر، تنوع و تعارض این وظایف است که مشکلاتی را به بار آورده است.
اشتغال زنان و نقش خانگی آنها
اشتغال زنان موجب جدایی زن از وظایف طبیعی خود نشده است. امروزه هنوز زنان میدانند که پس از سپری کردن آخرین ساعات کار، نقشهای سنتی و خانهداری در انتظارشان است و میتوان در این زمان گفت اشتغال آنان بار مضاعفی را بر دوششان گذاشته است. این در حالی است که مردان بعد از ازدواج به اصطلاح سر و سامان گرفته و با استقلالی که پیدا میکنند، کیفیت زندگیشان بهتر میشود و میتوانند راحتتر مشکلات کاری خود را برطرف کنند. در اغلب موارد نیز زنان بسیاری از وظایف را بدون همیاری مردان انجام میدهند. بطوری که «آندره میشل» پژوهشگر اجتماعی با مطالعات خود در کشورهای مختلف نتیجه میگیرد که حتی اگر زن در بیرون خانه کار کند، سنگینترین وظایف مربوط به کار خانه را بر دوش دارد.
در این مورد زنان سرپرست خانوار باید بسیار دیده شوند. آنها که بعضا جزو آسیب پذیران جامعه شناخته میشوند و به دلیل سطح سواد اندک ناگزیرند مشاغلی با حقوق اندک بیابند، یک تنه باید نقشهای مختلف با وظایف متعدد و متفاوت را برعهده بگیرند. این شرایط به مرور زمان نه تنها آنها را به لحاظ جسمی خسته و ملول میکند بلکه به لحاظ روحی و روانی نیز شکننده و روان پریش میسازد. در هر حال بسیاری از تحقیقات حاکی از حجم فزاینده نارضایتی زنان شاغل در عدم درک و همکاری همسرانشان در محیط خانه و انجام وظایف خانه است که همین نیز میتواند رفته رفته مشکلات جدیتری را در بستر خانواده ایجاد کند.
نقش مادری و اشتغال
زنان برای آنکه بتوانند بیرون از خانه کار کنند، ناچارند کودکان خود را به مادربزرگ یا خویشان دیگر بسپارند که در جوامع امروزی به علت پراکندگی اقوام چنین امکانی میسر نیست. در نتیجه فرزندان خود را در قبال پرداخت دست مزد به دیگران یا مهدهای کودک میسپارند. گذاشتن کودکان در مهدهای کودک با اثرات روانشناختی بسیار همراه است که از جمله آنها احساس رها شدگی برای کودک و احساس نگرانی و اضطراب برای مادر است.
«استفانی گرت» در کتاب «جامعهشناسی جنسیت» بیان میکند که تصور میشود مادر شاغل نسبت به فرزند خود قصور و کوتاهی می کند. کودکی که مادر شاغل دارد، رها شده انگاشته میشود و ادعا میشود که غیبت مادر ممکن است بر ثبات شخصیت آیندهی او اثر منفی بگذارد. همچنین چند تربیتی شدن فرزندان به دلیل پرستاران، مهدهای کودک و والدین خود مساله دیگری است که برخی از روانشناسان آنرا در رابطه با شغل مادر می دانند.
از طرفی اثرات اشتغال مادر و دوری وی از فرزند تنها شامل حال فرزند نمیشود و در این بین مادران نیز به این دلیل که ساعتها از فرزند خود دور هستند دچار اضطراب و نگرانی میشوند.
نقش همسری و اشتغال
یکی دیگر از موارد توجه به اشتغال زنان به محیط خانوادگی و روابط زناشویی آنها برمیگردد. روانشناسان در این زمینه معتقدند که زنان شاغل به علت وقتی که بیرون از خانه صرف میکنند، وقت کمتری برای گفت و گو و تبادل نظر با همسرانشان دارند. از سویی بسیاری از مردان دوست ندارند اعتماد به نفس همسرشان از آنها بیشتر باشد. بنابراین اولین چیزی که در این بین آسیب میبیند رابطهی زن و شوهر است. زیرا هر یک با این تصور زندگی می کند که دیگری او را درک نمی کند. وجود روابط فرازناشویی و افزایش نارضایتی از جمله مواردی است که روانشناسان آنرا در رابطه با اشتغال زنان میدانند و در جامعه امروز افزایش پیدا کرده است.
زنان و نقش کارمندی
محیط کار و شرایط کاری نیز نقش مهمی در بروز مشکلات زنان متاهل شاغل دارد. «سوده مقصودی» و «زهرا بستان» در مقالهای تحت عنوان بررسی مشکلات ناشی از همزمانی نقشهای خانگی و اجتماعی زنان شاغل شهر کرمان عنوان کردند ساعات کار، نوع کار، ربطه با مدیران همکاران، محیطی که فرد در آن مشغول به کار است، دستمزد و امکانات رفاهی سازمان، همه و همه بر رضایت شغلی وی اثر میگذارد. میزان رضایت شغلی فرد نیز با میزان مشکلات ناشی از نقشهای خانگی مرتبط است. همچنین تحقیقات گذشته ثابت کرده که زنانی که در خارج از خانه مشاغل سخت و درازمدت را تجربه میکنند، در ایفای نقشهای خانگی احساس خستگی و بی حوصلگی بیشتری نسبت به زنان خانه دار دارند. این مساله زنان را بیش از پیش دچار مشکلات روحی میسازد.
آیا زنان شاغل سالمترند؟
اشتغال زنان همواره موافقان و مخالفانی دارد و با این وجود روزبهروز شاهد افزایش زنان شاغل هستیم. عدهای زیادی از زنان اشتغال را لازمه عزتمندی و ارزشمندی اجتماعی، کمک به اقتصاد خانواده، استقلال مالی، فرار از تنهایی و... میدانند و حاضرند سختی و استرسهای حاصل از اشتغال را به جان بخرند؛ در مقابل عدهای همچنان مخالف اشتغال زنان هستند و معتقدند اشتغال زنان با مدیریت داخلی خانه و تربیت فرزندان در تعارض است.
مادران شاغل
دکتر فاطمه حسنی دکترای تخصصی روانشناسی و عضو انجمن روانشناسی آمریکا (APA) و ایران به سؤالات تبیان در خصوص اشتغال زنان پاسخ میدهد:
نظرتان در مورد کار کردن و فعالیت اجتماعی زنان چیست؟
مطالعات نشان داده که مشارکت زنان در امر اشتغال از قدمت تاریخی برخوردار است. تلاش زنان برای رسیدن به اشتغال در دهههای قبل رشد چشمگیری پیداکرده و این را میتوان از آمارِ یابندههای کار پیدا کرد. امروزه درصد زنان شاغل در هر کشوری شاخصی برای رشد و توسعه آن کشور محسوب میشود. شرایط اجتماعی و فرهنگی موجود در کشور شرایطی را ایجاد کرده تا زنان بتوانند در پویاییهای اجتماعی و خانوادگی مشارکتهای جدیتری داشته باشند.
اشتغال زنان چه کارکردهای مثبت و منفی بر خانواده میتواند داشته باشد؟
وقتی زنان بر اساس تمایل شخصی یا نیاز خانواده وارد بازار کار میشود، مطمئناً یکسری تغییرات در برنامههای زمانبندی، تربیتی، ایفای نقش زوجی، مسئولیتپذیری خانواده و... ایجاد میشود؛ بنابراین بانوان شاغل برای مدیریت این تغییرات باید بتوانند زمانبندی را کنترل کرده و توجه بیشتری بهسلامت و خستگی بدنی، شرایط روانی و استرسهای کاری داشته و در پذیرش نقشها انعطافپذیری بیشتری داشته باشند؛ همچنین برای تقسیم وظایف و تعریف نقشهای جدید جنسیتی باید با همسرانشان به توافق برسند؛ رعایت این مسائل از اهمیت بالایی برخوردار است و با این معیارها میتوان کارکرد مثبت و منفی هسته اولیه کارآمد بودن اشتغال زنان در خانواده را اندازهگیری کنیم. چنانچه اشتغال علاوه بر اینکه باعث میشود زنان از منفعت اقتصادی بهرهمند شوند، ازنظر فرهنگی، رشد مهارتهای اجتماعی و روانشناختی، هوش هیجانی، دانش و آگاهیهای روز و تعاملات اجتماعی شرایطی را ایجاد میکند که زن در محیط خانواده از آگاهی و خردمندی بالاتری برخوردار باشد.
آیا کار کردن زن به بهبود مسائل خانوادگی کمک میکند؟
محوریت زن در خانه برای تعامل اعضای خانواده و مدیریت خانه باعث میشود تا استرس و فشار شغلی بیشتر شود با این وجود بسیاری از مطالعات مستند نشان داده است که اشتغال زنان با وجود اینکه استرسهای محیط کاری و خانهداری را در بردارد، میتواند در سلامت روانی، شخصیتی، رشد هوش و مهارتهای اجتماعی، سازگاری آنها با شرایط زندگی، رشد تفکر خلاق و حل مسئله تأثیر مثبتی داشته باشد.
اشتغال زنان در تربیت فرزندان چه تاثیری دارد؟
پژوهشها ثابت کرده که مادران شاغل عزت نفس و اعتمادبهنفس بالاتری دارند و با وجود این که در 16 ساعت بیداری، زمان کمتری را با فرزندانشان سپری میکنند اما فرزندان آنها به لحاظ هوش اجتماعی، یادگیری مهارتها، قاطعیت و جرأت ورزی، عزتنفس و اعتمادبهنفس و تفکر خلاق بهطور میانگین مثل مادرانشان نمره بالاتری را نسبت به کسانی که مادران خانهداری داشتند، دریافت کردند.
اشتغال علاوه بر اینکه باعث میشود زنان از منفعت اقتصادی بهرهمند شوند، ازنظر فرهنگی، رشد مهارتهای اجتماعی و روانشناختی، هوش هیجانی، دانش و آگاهیهای روز و تعاملات اجتماعی شرایطی را ایجاد میکند که زن در محیط خانواده از آگاهی و خردمندی بالاتری برخوردار باشد
خیلی وقتها بانوان در شرایطی قرار میگیرند که به دلیل کوچک بودن کودکانشان نمیتوانند آنها را جایی نگهداری کنند؛ بنابراین اگر متولیان امور مشاغل و کار این را مدنظر داشته باشند که شرایط خانمها به لحاظ فیزیکی و روانشناختی، اجتماعی، زیستی و ارتباط خانواده شرایط ویژه و متفاوتی نسبت به آقایان دارد و این را در سیاستهای کلان کار و امور اجتماعی برای بانوان قرار دهند، خیلی بیشتر و بهتر میتوان از بانوان بهعنوان منابع انسانی استفاده کرد؛ بهگونهای که در عین حال به تربیت فرزندان هم خدشهای وارد نشود.
بهترین راهحل برای مادران شاغل فرستادن فرزند به مهدکودک است یا پیش مادربزرگ؟ کدام راهحل مناسبتر است؟
مطالعات بیانگر این بوده است که کودکانی که ارتباط خوبی با پدربزرگها و مادربزرگها داشتهاند و شاهد رابطه مسالمتآمیز بین والدینشان با والدینِ والدینشان بودهاند، از سلامت روان، تعامل شخصیتی و انعطافپذیری روانشناختی بالاتر برخوردار بودهاند؛ همچنین میزان سازگاری، انطباق و یادگیری در این کودکان بیشتر از کسانی بوده که رابطه خوبی با پدربزرگ و مادربزرگهایشان نداشتهاند اما نمیتوان گفت که راهحل مناسب برای نگهداری فرزندان مادران شاغل کدام است زیرا هیچکدام از این دو فضا را نمیتوان گفت که صد در صد مثبت و یا منفی است.
آیا نرفتن به مهدکودک و ماندن در کنار پدربزرگ و مادربزرگ میتواند باعث عقب افتادن از مهارتهای اجتماعی باشد؟
معمولاً پدربزرگها و مادربزرگها قوانین سخت و قواعد اصولی را بیشتر برای فرزندانشان به کار میبردند و وقتی نوبت به نوهها میرسد قاعدتاً آن پدربزرگ و مادربزرگها به دلیل شرایط سنی، ناخودآگاه سختگیریهایشان کم میشود. همچنین پدربزرگ و مادربزرگها به دلیل علاقه زیادی که به نوههایشان دارند، نمیتوانند با آنها قاطع باشند و یا در جایی که لازم است آنها را تنبیه کنند؛ درنهایت این دوست داشتنها میتواند باعث لوس شدن بچهها شود.
در صورتی که چارهای جز نگهداری کودک نزد پدربزرگ و مادربزرگ ندارید، حتماً باید والدینتان را در ارتباط با مسائل عاطفی، بایدها و نبایدها، تربیت و مهارتها همسو با شیوه تربیتی خودتان کنید؛ در غیر این صورت تفاوت اصول تربیتی با توجه به گذر سریع نسلی، شاید در این زمینه آسیبزا باشد و باعث بروز تعارض و دوگانگی در شیوه تربیت بچهها شود که البته این تعارض و دوگانگی میتواند سلامت کودکان را به لحاظ عاطفی، احساسی و شخصیتی خدشهدار کند.
بهترین سن برای رفتن کودکان به مهدکودک چه سنی است؟
ترجیحاً میگوییم تا قبل از سن 4 سالگی کودکان در محیط خانواده باشند اما از 4 سالگی به بعد مادران شاغل میتوانند کودکانشان را به مهدکودک بسپارند.
در صورت نگهداری کودکان در مهدکودک لازم است والدین بر ارتباط فرزندشان با مربیان و متولیان مهدکودکها نظارت داشته باشند تا ازنظر عاطفی لطمهای به آنها وارد نشود.
نقشهایی که در جامعه ما به صورت سنتی به آن نگریسته می شود و گاهی با نقش مدرن زن به عنوان یک فرد شاغل در خارج از خانه ناهماهنگ می باشد، لذا برای دستیابی به این مهم، پیشنهادهای زیر ارائه میشود:
تغییرات فرهنگی که باید، در نظام ارزشها و تخصیص نقشها و جابهجایی وظایف که مستلزم مشارکت مرد در انجام امور خانهداری است، ایجاد شود؛ اعتقاد و باور به لزوم حضور زنان در صحنههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور ایجاد شود؛ جهت کاستن از مسائل و مشکلات زنان شاغل طرحهای مؤثر و مفیدی همچون کاستن از ساعت کار روزانه و تغییر در ساعت کار هفتگی ایجاد شود تا زنان بتوانند با پایان کار روزانه، درصورت لزوم بدون نگرانی از عواقب ترک محل کار، به منزل خود بازگردند؛ با توجه به افزایش فزاینده مادران شاغل و به منظور جلوگیری از اثرات جبرانناپذیر رشد و نمو کودک، افزایش مرخصی زایمان و ایجاد مهدکودک در محیط کار طبق استاندارد جهانی ضروری بهنظر میرسد.
چیزی که مسلم می باشد این است که مادران شاغل همانند مادران غیرشاغل نمی توانند به طور تمام و کمال به کودکان خود رسیدگی کنند چون مادر چندین ساعت از روز را خواه ناخواه جدای از فرزند بسر می برد و وقتی که بعد از سپری شدن این ساعات به فرزند می رسد خستگی ناشی از دنیای ماشینی امروز و خستگی فکر و ذهنی به مادر اجازه نمی دهد که در آن ساعات باقی مانده روز به کودک رسیدگی کافی و لازم را نماید چون از طرف دیگر مسئولیت خانه و خانه داری نیز به دوش او می باشد . لذا با این اوصاف مهمترین مسئله ای که در اشتغال زنان باید مورد توجه قرار گیرد وجود نقش های متعددی است که زنان باید به عنوان همسر و مادر و گرداننده خانواده به عهده گیرند .
منابع:
https://article.tebyan.net/469970
https://www.isna.ir/news/1400060805414
https://article.tebyan.net/164905
https://article.tebyan.net/461523