قسمت ششم
اشاره
«وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی و ضَرِّی».
ترجمه
و تنها به دست توست و نه غیر تو، زیادتی و کاستی من و سود و زیان من.
واژه
ضرّ: ضرر، زیان.
شرح
مؤثر واقعی خداست و نفع و ضرر به دست اوست و سعادت و خوشبختی در فرمان او. از دیدگاه توحیدی هیچ موجودی در عرض الوهیت نیست «ولا مؤثر فی الوجود إلا اللّه» اولیای الهی در عالم هستی فقط به یک مؤثر اعتقاد دارند و آن عبارت از خداوند متعال می باشد و بقیه افراد و امور را وسائل و وسائطی می دانند که او قرار داده است که ذاتا نقشی ندارند.
پروردگار عالم به پیامبرش می فرماید:
«وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللّه ُ بِضُرٍّ فَلاَ کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ»(1).
(اگر خداوند متعال آسیبی به تو زند هیچ کس نمی تواند به جز او آن را برطرف سازد و اگر برخوردار از خیری نماید او بر هر چیزی تواناست).
سپس می فرماید :
«وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ»(2).
(و اوست که سلطه بر هر کار داشته و تفوّق بر بندگانش دارد و اوست حکیم و آگاه). حتی خداوند به پیامبرش دستور می دهد که:
«قُلْ لا اَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرّا وَلا نَفْعا اِلاَّ ماشآءَ اللّه ُ»(3).
(بگو من برای خودم مالک واختیاردار ضرر ونفعی نیستم مگر آنچه را که خداوند بخواهد).
آری در درگاه الهی همگان محتاج و نیازمند هستند، چه فرشته و چه انسان، چه پیامبر و چه امّت.
فقر امکانی
به طور کلی فقر در ذات ممکنات گذاشته شده به نحوی که ذاتا فقیر آفریده شده اند، چه نسبت به اصل وجود و چه نسبت به کمالات آن.
همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«یا اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَرآءُ اِلَی اللّه ِ وَ اللّه ُ هُو الغَنِیُّ الْحَمیدُ»(4).
(ای مردم شما همه نیازمندان به خداوند هستید و تنها خداوند بی نیاز و ستوده است).
موسی کلیم علیه السلام می گفت:
«رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»(5).
(پروردگارا من نسبت به خیری که عنایت فرمایی نیازمند هستم).
دو معنی برای «الفقر فخری»
پیامبر اسلام در ارتباط با فقر خویش می فرمود:
«اَلْفَقْرُ فَخْری».(6)
(فقر و نیازمندی افتخار من است).
البته فقر الی اللّه افتخار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود همچنان که بندگی در پیشگاه او سروری برای رسول اللّه صلی الله علیه و آله .
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
و نیز فقر مادی و ظاهری هم برای پیامبر افتخار بود، زیرا بر منطقه وسیعی حکومت می کرد، ولی در زندگی ساده و فقیرانه ای به سر می برد.
به هر حال همگان نیازمند به خداوند هستند؛ چه صالح و چه طالح و چه نیکوکار و چه بدکردار.
امام سجاد در پیشگاه الوهیت می گفت :
«لاَ الَّذی اَحْسَنَ اسْتَغْنی عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لاَ الَّذِی اَسآءَ وَ اجْتَرَءَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ»(7).
(نه آن کس که خوبی کرد بی نیاز بود از کمک و رحمت تو، نه آن کسی که بدی نمود و تجرّی بر تو کرد و تو را راضی ننمود از تحت قدرت تو خارج شد).
صالح و طالح هر دو مملوک خداوند هستند و با قدرت خدا و امکاناتی که او در اختیار ایشان گذاشته است خوبی یا بدی می کنند منتهی یکی با اختیار خویش نعمتهای الهی را در مسیر صحیح به کار می برد و دیگری با انتخاب بد خود نعمتهای او را در مسیرغلط مصرف می کند، به هر حال وسیله هر دو انعامات الهی است و هر دو هم در قبضه قدرت او می باشند. انسان همیشه نیازمند و فقیر است حتی در حال ثروت و غناء؛ زیرا در همان حال هم وابسته به خدا می باشد و ذاتا نیازمند است، اضافه بر آن همان طور که در اصل غناء محتاج خداوند است در دوام آن هم نیاز به خداوند دارد و به طور کلی همان طور که فلاسفه می گویند ممکنات و موجودات در همه حال نیازمند هستند و در همه چیز، چه در اصل وجود و چه در بقا آن و چه در اصل هستی و چه در کمالات آن. و چقدر عمیق و متین فرموده است سید شهیدان و شهید راه عرفان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه صلوات الرحمن:
«اِلهِی اَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ فَکَیْفَ لاأَکُونُ فَقِیرا فِی فَقْری»(8).
(خدای من، هنگامی که غنی هستم به تو نیازمند می باشم چه رسد به زمانی که در فقر به سر می برم).آری مغروری که غرق در ثروت است یک ورشکستگی او را بیچاره می کند و قهرمانی که غرق در غرور و نخوت است یک سکته مغزی او را از پا در می آورد، یک بیماری جلدی چهره زیبایی را مشوّه می سازد و یک نسیان و فراموشی همه چیز دانشمندی را برباد می دهد، از این رو نباید به هیچ چیز اعتماد داشت مگر به خدا و نباید به هیچ چیز اتکال داشت مگر به عنایت او.
بخش دوم
اشاره
«اِلهِی اِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی وَ اِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُنی».
ترجمه
معبودم، اگر مرا محروم نمایی چه کسی به من روزی می دهد و اگر رها کنی چه کسی مرا یاری نماید.
واژه ها
حرمان: محروم ساختن.
خذلان: رها کردن - یاری نکردن. به نظر راغب، خذلان آن است که به یاری دوستی امیدوار باشی و او تو را رها کند.(9)
شرح
حرمان و خذلان
امیرالمؤمنین علیه السلام که در مقابل احدی سر به زیر نیاورده بود و از دنیای خود بسنده به دو لباس کهنه و دو قرص نان جوین کرده بود در پیشگاه مالک هستی با یک دنیا نیاز و مسکنت می گفت: اگر مرا محروم داری چه کسی به من روزی دهد؟!و او که یلان و دلاوران را به خاک هلاک افکنده بود و در مقابل احدی خم به ابرو نیاورده بود با جهانی عجز واحتیاج در مقابل قدرت لایزال الهی می گفت: اگر مرا رها کنی چه کسی یاری ام کند؟!
ما در دعاها و مناجاتهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نهایت درجه نیاز و مسکنت به درگاه ربوبی را مشاهده می کنیم که گویای واقعیت احتیاج و فقر مخلوق نسبت به خالق خویش می باشد.
بخش سوم
اشاره
«اِلهِی اَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ».
ترجمه
معبودم، به تو پناه می برم از غضبت و از این که نارضایتی شدید تو مرا فرا گیرد.
واژه
سخط: غضب شدید که مقتضی عقوبت است.
شرح
خرسندی و خشم پروردگار
آنچه از دیدگاه اولیای خدا اهمیت فراوان دارد خرسندی و خشنودی پروردگار است و آنچه که وحشتزا می باشد نارضایتی و خشم اوست.
امام حسین علیه السلام با یک دنیا تضرّع و نیاز می گفت :
«فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سِواکَ».(10)
(پروردگارا مباد که غضبت مرا فرا گیرد، زیرا اگر تو بر من خشم نفرمایی از دیگری باکی ندارم)
محبت ها و خشم ها متفاوت و گوناگون است، بهترین و جاودانه ترین محبت دوستی خداوند است همچنانکه بزرگترین خطر برای انسان غضب و سخط الهی است که خداوند به بنی اسرائیل می فرمایند:
«کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لاَ تَطْغَوا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُم غَضَبی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَد هَوی»(11).
(از غذاهای طیب و پاکیزه ای که به شما روزی کرده ایم بخورید، ولی در آن تجاوز نکنید که اگر تجاوز کرده وطغیان نمودید غضب من شما را فرا می گیرد و هر آن کس که خشم من او را فرا گیرد سقوط می نماید).
سقوط در آیه نهایت درجه هلاکت و بدبختی را می رساند که در نتیجه طغیان آدمی و به واسطه غضب الهی پدید می آید.
واژه سخط در قرآن کریم معمولاً در مورد افرادی به کار رفته است که یا کفر ورزیده اند و یا ولایت کافر را پذیرفته اند، همان طور که بنی اسرائیل را مذمت نموده و می فرماید:
«تَرَی کَثِیرا مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ اَنْ سَخِطَ اللّه ُ عَلَیْهِم وَ فِی العَذَابِ هُم خالِدُون»(12).(بسیاری از ایشان را مشاهده می کنی که ولایت کافران را پذیرفته اند همانا بد چیزی را اقدام نموده و پیش از خود فرستاده اند که عبارت از غضب الهی بر ایشان باشد و آنها در عذاب جاودانه خواهند بود).
ولایت کفّار از گناهان بسیار بزرگی است که موجب خشم پروردگار می شود. خداوند متعال می خواهد مسلمانان مستقل و آزاده باشند نه برده اجنبی و کافر پیشه، خداوند می خواهد ایشان دارای هویت بوده و غرق در ارزشهای الهی باشند نه هیچ و پوچ و بی شخصیت و غرب زده.
احادیث متعددی از ائمه اطهار علیهم السلام در مورد غضب الهی روایت شده است که در این جا به دو نمونه آن اشاره می کنیم :
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«خداوند دوست دارد که بنده او در گناهان بزرگ درخواست عفو و بخشش نماید و متقابلاً غضبناک است نسبت به بنده ای که گناه او را کوچک شمرد».(12)
و نیز فرموده است :
«قَالَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ: لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَی عَبدِیَ المُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ المُؤْمِنَ».(13)
(خداوند عزّوجلّ می فرماید: باید اعلام جنگ با من را بنماید شخصی که بنده مؤمن مرا اذیت کند و ایمن از غضب من باشد فردی که بنده مؤمن مرا احترام کند).
فرو نشاندن خشم
فرو نشاندن خشم و غضب سبب می شود که خداوند متعال هم بر انسان غضب نفرماید. قرآن کریم از افرادی که شعله خشم خویش را فرو می نشانند و از بدیهای دیگران گذشت نموده و در عوض احسان و نیکی می کنند تمجید نموده و می فرماید:
«وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّه ُ یُحِبُّ المُحْسِنینَ»(14).
امام صادق علیه السلام مکالمه ای را که بین حواریین و حضرت مسیح علیه السلام رد و بدل شده است نقل نموده و می فرماید:
حواریون به مسیح گفتند: ای معلم خوبی، بفرما چه چیزی از همه سخت تر است؟
فرمود: سخت ترین چیزها خشم پروردگار متعال است.
گفتند: به چه وسیله می توان از آن ایمن بود؟
فرمود: به این که خودتان خشم نکنید.
گفتند: آغاز و مبدأ خشم از چیست؟
فرمود: تکبر و جباریت خود وتحقیر مردم.(15)
علت این که شخصی خشمگین می شود آن است که خود را خیلی بزرگ می شمرد و دیگران را کوچک، چون خلاف توقعش انجام می گیرد از این رو غضبناک می شود.
گفت عیسی را یکی هشیار سر
چیست در هستی ز جمله صعب تر
گفتش ای جان صعب تر خشم خدا
که از آن دوزخ همی لرزد چو ما
گفت ازین خشم خدا چه بود امان
گفت ترک خشم خویش اندر زمان
کظم غیظ است ای پسر خط امان
خشم حق یادآور و درکش عنان
پی نوشت:
1- انعام /17.
2- انعام /18.
3- یونس /49.
4- فاطر /15.
5- قصص/24.
6- میزان الحکمه، ج7، ص506.
7- مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی، ص289.
8- تتمه دعای عرفه.
9- المفردات فی غریب القرآن، ص144.
10- دعای عرفه.
11- طه /81.
12- مائده /80.
13- اصول کافی، ج4، ص159.
14- اصول کافی، ج4، ص 51.
15- آل عمران /134.
16- سفینه البحار، ج3، ص795 - 796.
منبع:
عبدخدایی، محمدهادی، 1317، جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه. ، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1383