0

خون نهضت جنگل گردن کیست؟

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

خون نهضت جنگل گردن کیست؟

چهارمین مطلب از پرونده «غرب وحشی» مجله مهر؛

خون نهضت جنگل گردن کیست؟

خون نهضت جنگل گردن کیست؟

نهضت جنگل از سرافرازترین نهضت‌های مردمی تاریخ ماست که مردم ایران امیدهای زیادی به موفقیتش داشتند، اما استبداد داخلی و استعمار، دخالت و تجاوز خارجی چه بر سر آن آوردند و نقش انگلیس چه بود؟

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ‌الاسلامی: کمتر کسی است که در ایران نهضت جنگل را نشناسد یا حداقل نام آن را نشنیده باشد. نهضت جنگل یکی از نهضت‌های مهم تاریخ معاصر ایران است که اردیبهشت‌ماه سال ۱۲۹۴ با رفتن میرزا کوچک‌خان به سوی رشت و تشکیل هیئت «اتحاد اسلام» در این شهر آغاز شد. در این نهضت که آن را پس از نهضت تنباکو و پیش از انقلاب اسلامی مردمی‌ترین نهضت دویست سال اخیر می‌دانند، میرزا به عنوان یک روحانی مبارز، آگاه و فداکار سال‌ها با انگلیسی‌ها و روس‌های متجاوز به خاک ایران مبارزه کرد. در حقیقت مبارزه میرزا کوچک‌خان را باید برای اعتلای کلمه اسلام، استقلال ایران و دفع استعمار روس و انگلیس دانست. اما نفوذ چریک‌های وابسته به روس و انگلیس و عناصر بهایی که گاه حتی به نام کمونیسم در میان جنگلی‌ها قرار می‌گرفتند، باعث ایجاد فتنه و آشوب در صفوف نهضت شد و نهضت را دچار آشفتگی و از هم‌گسستگی کرد. سرانجام در ۱۱ آذر ماه ۱۳۰۰ پس از گذشت شش سال و نیم با شهادت سردار جنگل این نهضت به پایان رسید.

اما بیایید از کمی قبل‌تر شروع کنیم. ایران در دوره‌ی نهضت جنگل شرایط خاصی را دارا بود، شرایطی که هر ایرانی وطن‌خواهی را به چاره‌اندیشی برای مقابله با این وضعیت وا می‌داشت. انقلاب مشروطه که برای محدود ساختن استبداد متکی به استعمار به وجود آمده بود، در فضای استبدادی حکومت قاجاری به هرج و مرج افتاده و به اهداف متعالی خود نرسیده بود.

 

تقسیم ایران بین انگلیس و روسیه!

در بحبوحه‌ی نزاع مشروطه‌خواهان با محمدعلی‌شاه، اتفاقی افتاد که می‌توان آن را به «ایران‌فروشی» تعبیر کرد. آن اتفاق امضای قرارداد ۱۹۰۷ توسط روس و انگلیس بود که شمال ایران را منطقه‌ی نفوذ روس و جنوب ایران را منطقه‌ی نفوذ انگلیس قرار داد، با این وجود منطقه‌ی بی‌طرف دولت مرکزی نیز از دخالت‌های این دو قدرت متجاوز مصون نبود. چنانکه مجلس اول که با دخالت قوای روس به توپ بسته شد، پس از بازگشایی بار دیگر با اولتیماتوم این دولت به بهانه اخراج «مورگان شوستر» آمریکایی به تعطیلی کشانده شد. با بسته شدن مجلس، انگلیسی‌ها در منطقه تحت نفوذ خود، پلیس جنوب را تأسیس کردند و روس‌ها علاوه بر اشغال نظامی مناطق تحت نفوذ خود، به قلع و قمع مخالفان پرداختند، حرم مطهر امام رضا (ع) را به توپ بستند و در تبریز جمعی از آزادیخواهان را به همراه ثقه‌الاسلام در روز عاشورا به دار آویختند. آنها همچنین در رشت نیز شمار دیگری از جمله شریعتمدار کرگانرودی و یوسف‌خان جوبنه‌ای را اعدام کردند. مشاهده این فجایع از سمت روس و انگلیس بود که میرزا کوچک‌خان و اعضای هیئت اتحاد اسلام را آسوده نگذاشت و آنها را برای ایجاد نهضت جنگل تشویق و ثابت قدم کرد.

میرزا کوچک‌خان که نام اصلی‌اش «میرزا یونس» فرزند میرزا بزرگ و از اهالی استادسرای رشت بود، درس طلبگی خوانده بود و با دین اسلام آشنایی کامل داشت. در سال ۱۳۲۹ قمری هنگامی که محمدعلی‌میرزا به پشتیبانی روسیه برای دستیابی دوباره‌ی قدرت ترکمن‌ها را به طغیان علیه حکومت مرکزی وا داشت، میرزا داوطلبانه به گرگان رفت و در این رویارویی زخمی شد و برای معالجه به باکو فرستاده شد. میرزا پس از معالجه به گیلان بازگشت و به همراه تعدادی از طلبه‌های رشت و انزلی انجمنی به نام «مجمع روحانیون» را برپا کرد. او که در این مجمع با هدف مبارزه با استعمار و استبداد به تربیت نیروهای نظامی می‌پرداخت و این خوشامد قوای روسی که شمال ایران را در اشغال داشتند نبود، به دستور سرکنسول روس به مدت پنج سال محکوم به ترک شهر شد و ناچار مدتی در تهران به سر برد. میرزا کوچک‌خان در تهران درحوزه‌های علمیه محمودیه، مروی و صدر به تحصیل پرداخت و در این مدارس با چهره‌های ملی و مذهبی زیادی دمخور و آشنا شد. در مدت اقامت میرزا در تهران و با مشاهده آشفتگی‌ها و آشوب‌طلبی مشروطه‌خواهان تا حدود زیادی دچار یأس و سرخوردگی شد؛ چرا که شاهد هم‌پیمانه شدن با مستبدان و وابستگی بیش از پیش به سفارت انگلستان بود. نتیجه این سرخوردگی برگشت پنهانی میرزا به گیلان و تأسیس «هیئت اتحاد اسلام» با جمعی از علما و معتمدین در گیلان بود.

 

میرزاکوچک‌خان و تشکیل نهضت جنگل

هیئت اتحاد اسلام سازمانی بود که به وسیله سید جمال‌الدین اسدآبادی، سید عبدالرحمن کواکبی (صاحب کتاب طبایع‌الاستبداد)، رشید رضا (مؤسس مجله المنار) و شیخ‌محمد عبده (رئیس دانشگاه الازهر) به وجود آمد و هدف آن وحدت مسلمانان به منظور مبارزه با استعمار و ایجاد یک وزنه سیاسی جهانی برای دنیا اسلام بود. هر چند سید به اهداف عالیه خویش نرسید، اما طرحی را در جهان اسلام پایه‌ریزی کرد که بعدها بناهای عظیمی بر آن استوار شدند، به طوری که در ایران چند تن از رجال سیاسی و روحانیون مشهور مانند: سید محمدرضا مساوات، سید محمد کمره‌ای، سید یحیی ندامانی (ناصرالاسلام)، میرزا طاهر تنکابنی و سید حسن مدرس به فکر ایجاد انجمن یا سازمانی به نام اتحاد اسلام افتادند و تلاش‌های فراوانی نیز به کار بردند؛ اما سرانجام میرزا کوچک‌خان توانست با تشکیل هیئت «اتحاد اسلام» یا همان نهضت جنگل، این آرزو را جامه عمل پوشاند.

با آنکه نویسندگان جریان چپ برآنند تا رویکرد اسلامی نهضت جنگل را ماهیتی کمونیستی ببخشند، میرزا کوچک‌خان در سخنانی که در نشریه نهضت جنگل به چاپ رسیده، درباره نیت و انگیزه‌های نهضت جنگل می‌نویسد: «بلی، ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت مقدّس منتسبیم، ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم به نام ساده انما المؤمنین إخوه. یعنی می‌گوئیم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان مسلمان را به دست دشمن عمومی ذلیل و زبون کرده، نباید مسلمانان برادرکشی کنند و به نام سنّی و سایر عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند».

 

منشأ حرکت میرزا کوچک‌خان یک منشأ صددرصد دینی و اعتقادی است

نهضت جنگل بر اساس طرح هیئت «اتحاد اسلام» برای مبارزه نظامی با استعمار تشکیل شد. آیت‌الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره بزرگداشت میرزاکوچک‌خان جنگلی با اشاره به اینکه منشأ حرکت میرزا کوچک‌خان یک منشأ صددرصد دینی و اعتقادی است تأکید کردند: ایشان یک واحد مینیاتوری از نظام اسلامی را در همان محدوده خاص خود (گیلان) ایجاد کرد.

مقام معظم رهبری در مورد این سردار بزرگ آزادی خواه می‌فرماید: «قضیه مرحوم میرزا کوچک جنگلی یک قضیه ویژه است؛ قضیه‌جنگل یک قضیه ویژه است. سبقه مردمی و نجابتی که در کار مرحوم میرزا کوچک‌خان جنگلی هست، در هیچ‌کدام از این دو سه کار دیگری که هم‌زمان در آن دوره اتفاق افتاد در سرتاسر ایران، نظیر ندارد. منشأ حرکت میرزا کوچک‌خان یک منشأ صددرصد دینی و اعتقادی است، رفتار او هم یک رفتار دینی و اعتقادی است، یعنی انسان مشاهده می‌کند با اینکه در درون تشکیلات خودشان مخالفینی داشت، بعضی از اقشار گوناگون ممتاز هم با او مخالفت می‌کردند، امّا مرحوم میرزا کوچک در برخورد با این‌ها کاملاً حدود شرعی را رعایت می‌کرده و اهل درگیری با داخل نبوده، حرکت وی، یک حرکت صددرصد اسلامی و ایرانی است».

 

خون نهضت جنگل گردن کیست؟

 

نقش مرموزانه انگلیس در انحراف و شکست نهضت جنگل

اما دلایل شکست نهضت جنگل، اگر بتوانیم چنین نامی بر سرنوشت این نهضت بگذاریم و آثار فراوان آن در تاریخ ایران را نادیده بگیریم، چه بود؟ جدا از نقش افرادی نظیر احسان‌الله‌خان و جریان بهائیت در شکست نهضت جنگل، نقش قوای خارجی به خصوص روس، انگلیس، آلمان و نیز عثمانی در این اتفاق بسیار پررنگ و اساسی است. توطئه مشترک انگلستان، روسیه و بعدها اتحاد جماهیر شوروی و عناصر وابسته به جریان استعماری از بهائیان گرفته تا عنصر قزاق وابسته‌ای چون رضاخان میرپنج، باعث ایجاد تفرقه در صف مجاهدان این نهضت شد و قیامی که به هدف برپایی اسلام و برقراری حکومت اسلامی در کل ایران شروع شد با قلع و قمع مجاهدان و پس از شهادت میرزا و اندک یارانش به کلی از بین رفت. به طور کلی می‌توان گفت میرزا کوچک‌خان در چهار جبهه جنگید: علیه تجاوزات و جنایات انگلستان، علیه تجاوزات و تعدیات روسیه، علیه دولت وابسته به استعمار وثوق‌الدوله، علیه نفاق چپ و مارکسیست‌های وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. درباره هرکدام از این چهار جبهه می‌توان کتاب‌ها نوشت و از ابعاد گوناگون مسأله را واکاوی کرد، به خصوص اگر روزی اسناد وزارت خارجه انگلستان، روسیه، فرانسه و آلمان درباره قیام جنگل و آن برهه تاریخی مورد دسترسی قرار بگیرد. با این‌همه شاید تنها یک جمله از ژنرال دنسترویل فرماندهٔ نیروهای نظامی بریتانیا در شمال ایران به ما نشان بدهد که انگلیس خبیث چه خطی را در ایران دنبال می‌کرد. او در همان برهه درباره خطوط اصلی سیاست آن دولت در ایران می‌نویسد: «به عقیده من ما نبایستی طوری رفتار کنیم که ایرانیان هوشیار شده بفهمند با اینکه ما خودمان یک مملکت دموکراسی هستیم، در مملکت آن‌ها ملاکین و سرمایه‌داران عمده را علیه نهضت دموکراسی تقویت می‌کنیم». این سیاستی بود که روس‌ها نیز بی‌پرواتر از آن پیروی می‌کردند و اوضاع کشور را بیش از پیش دچار پسرفت و عقب‌ماندگی می‌کردند.

به همین دلیل غیر از عوامل داخلی، عواملی خارج از ایران نیز در فروپاشی و تحلیل رفتن قوای جنگل نقش داشته‌اند؛ یکی از مهمترین این عوامل تغییر سیاست دولت شوروی در روابط خود با انگلستان و دولت مرکزی ایران بود. برای تبیین و تحلیل هر چه بهتر این موضوع باید به سال ۱۹۱۹ میلادی و اتفاقی که در این سال بین دولت ایران و انگلستان رخ داد برگردیم؛ در این سال بین ایران و انگلستان قراردادی به امضا می‌رسد که یکی از ننگین‌ترین قراردادها در تاریخ تحولات سیاسی ایران به شمار می‌آید؛ این قرارداد که در زمان ریاست وزرایی «وثوق الدوله» و به شکل کاملاً محرمانه منعقد شد، از سوی کارشناسان مسائل سیاسی سند فروش ایران نام گرفت.

در این قرارداد دولت بریتانیا علی رغم اینکه صریحاً اظهار داشت که «استقلال و تمامیت ایران را مطلقاً محترم خواهد شمرد» اما توافق روی بندهایی که به امور اداری، مالی، قوای مسلح و ناوگان حمل و نقل ایران مربوط می‌شد، آنها را کاملاً تحت کنترل شدید و مؤثر انگلستان قرار می‌داد؛ و به بیانی دیگر ایران را به یکی از مستعمرات انگلستان به معنای واقعی کلمه تبدیل می‌کرد.

در این قرارداد توافق شد که:

اولاً: انگلستان با هزینه دولت ایران مستشاران متخصص را برای ادارات به ایران اعزام نماید.

ثانیاً: با هزینه دولت ایران برای تجدید سازمان ارتش ایران، افسرانی را از ارتش انگلستان به ایران گسیل دارد و مهمات و تجهیزات لازم را فراهم کند.

ثالثاً: برای تأمین هزینه اصلاحات مزبور، در قبال یک ضمانت کافی، وام سنگینی را تدارک ببیند.

رابعاً: برای بهبود راه‌های ارتباطی ایران با سرمایه‌گذاری دو کشورِ ایران و انگلیس همکاری لازم از سوی دولت ایران انجام پذیرد و کمیته‌ای مشترک از متخصصین تشکیل شود و تعرفه‌های گمرکی را در عین رعایت منافع ایران مورد تجدید نظر قرار دهند. این قرارداد که ابتداء به طور مخفیانه و کاملاً سری در جریان بود، پس از فاش شدن، با مخالفت‌ها و واکنش‌های تندی از گوشه و کنار کشور مواجه شد؛ در سراسر کشور خصوصاً در تهران اقشار و طبقات مختلف از مردم علیه دولت وثوق‌الدوله که مسئول انعقاد این قرارداد بود به تظاهرات و مخالفت برخاستند؛ همچنین این قرارداد مخالفت‌های شدیدی را در میان جنگلیان در پی داشت.

 

نزاع روسیه و انگلیس بر سر ایران

دولت بریتانیا برای فروخواباندن موج گسترده اعتراضات دست یاری به سوی آمریکا دراز کرد تا شاید بتواند از شکست آن جلوگیری کند، اما از آن نیز طرفی نبست و آمریکا که خود را در این قضیه کاملاً مغبون یافته بود، نه تنها از آن حمایت نکرد، بلکه در صدد مقابله و مخالفت با آن برآمد. دولت شوروی نیز که از استیلای رقیب خود بر ایران با انعقاد این قرارداد بسیار ناخشنود بود، سعی کرد با استفاده از احساسات ضد استعماری ملت ایران و با بهره‌گیری از تنش موجود بین جنگلیان، استعمار بریتانیا و دولت وثوق الدوله به مقابله با آن برخیزد؛ از این رو در ۳۰ اوت ۱۹۱۹ میلادی مطابق با ذیحجه ۱۳۳۷ قمری «چچرین» کمیسر امور خارجه شوروی در بیانیه‌ای خطاب به کارگران و دهقان‌های ایران اظهار داشت: دولت شوروی معاهده ایران و انگلیس که خلق ایران را در بند می‌کشد، به رسمیت نمی‌شناسد و هیچگاه آن را قانونی تلقّی نخواهد کرد.

دولت روسیه به منظور جلوگیری و ممانعت از بسط و سیطره انگلیس بر ایران که منافع او را تهدید می‌کرد از نهضت جنگل دعوت به همکاری کرد که با توجه به ضرورت‌ها و اشتراکات موجود، با موافقت میرزا روبرو شد و سرانجام به تشکیل یک جمهوری شورایی مرکب از بلشویک‌ها و جنگلیان به رهبری میرزا کوچک خان انجامید.

دولت شوروی به زودی دریافت که برای مقابله مؤثر با نفوذ انگلستان در ایران باید به سیاست جدیدی روی آورد و روابط دوستانه‌ای را با ایران پی ریزد، اما با توجه به اینکه کشور ایران تحت نفوذ بسیار شدید انگلستان بود، هرگونه توفیق شوروی در برقراری یک رابطه دوستانه با ایران اولاً، مستلزم تجدید نظر در روابطش با انگلستان بود؛ گذشته از این، علی رغم تنش‌های نظامی موجود بین شوروی و انگلستان، دو دولت نسبت به برقراری روابط اقتصادی بی میل نبودند، تا اینکه در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۱۹ میلادی چچرین در پاسخ به اظهارات «للوید جرج» نخست وزیر وقت انگلستان نامه‌ای ارسال کرد که بخشی از آن چنین است:

«ایجاد روابط با روسیه با وجود اختلاف عمیق میان دولت‌های روس و انگلیس کاملاً ممکن است… ما نه فقط خواستار صلح و امکان برای رشد کشورمان هستیم، بلکه به کمک‌های اقتصادی از کشورهای پیشرفته‌تری مانند بریتانیای کبیر نیز احتیاج داریم؛ برای ایجاد روابط اقتصادی با انگلستان ما حتی حاضر به فداکاری‌هایی نیز هستیم».

متعاقب آن نامه، در ۲۶ ماه می ۱۹۲۰ م. «کراسین» نماینده دولت شوروی وارد لندن شد تا درباره روابط اقتصادی میان دو کشور مذاکره نماید؛ وی در همان ملاقات با دولت انگلستان به توافق می‌رسد که دولت متبوعش از تبلیغات ضد انگلیسی در ایران صرف نظر کرده و تمامیت ارضی ایران را تضمین نماید.

دولت شوروی با بستن این قرارداد و تعهد اخیر در واقع آمادگی خود را برای برداشتن هر مانعی، از سر راه روابط مسالمت آمیزش با انگلیس اعلام می‌کند و مهم‌ترین این موانع نهضت میرزا کوچک خان جنگلی بود که منافع انگلستان را در ایران و شبه قاره هند، به خطر انداخته بود؛ پس از برداشته شدن نخستین گام، لنین رهبر شوروی در ۲۰ سپتامبر ۱۹۲۰ میلادی یعنی، نزدیک به پنج ماه پس از ایجاد روابط اقتصادی بین انگلیس و شوروی به کمیته خارجه دولتش توصیه می‌کند که مذاکرات با ایران را در دستور کار خود قرار دهد تا اینکه بالاخره با تلاش گسترده در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ مطابق با ۱۰ اسفند ۱۲۹۹ قراردادی میان دو دولت امضا می‌شود.

با بسته شدن قرارداد بین روسیه و ایران، نهضت جنگل یک مسأله کاملاً خاتمه یافته تلقی می‌شد؛ چرا که بندهایی از این قرارداد مهم، جنگلیان را برای همیشه به بند می‌کشید، و به دنبال این قرارداد، دولت روسیه علی رغم تعهد سابقش با جنگلیان مبنی بر حمایت از نهضت آزادی بخش، میرزا کوچک خان و جنبش جنگل را به حال خود وانهاد.

بند سوم قرارداد که لزوم احترام به مرزهای به رسمیت شناخته شده توسط روسیه و ایران را از سوی طرفین یادآوری می‌کند، گیلان را قلمرو حکومت دولت مرکزی دانسته و تشکیل دولت مستقل دیگر به رهبری میرزا کوچک خان که خواهان برقراری روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای دیگر است را غیر ممکن می‌سازد.

با امضای بند پنجم که طرفین را ملزم می‌سازد از حمایت نظامی و سیاسی گروه‌های متخاصم با حکومت به شدت پرهیز کنند، کلیه راه‌های کمک به نهضت جنگل از سوی شوروی مسدود می‌گردد، و در مقابل، دولت مرکزی این امکان را می‌یابد که با برخورداری از تجهیزات نظامی دولت انگلیس، این نهضت را سرکوب نماید.

«روتشتین» نماینده دولت شوروی در تهران در مراسم تاجگذاری احمد شاه که در روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۰۰ انجام گردید به احمد شاه وعده داد که: «خاطر اعلی حضرت همایونی را مطمئن می‌سازد که دولت متبوعه دوستدار، نظر به تعهداتی که در موقع انعقاد قرارداد (قرارداد فوریه ۱۹۲۱ م. اسفند ۱۲۹۹) نموده با نهایت صمیمیّت اقدامات لازمه را در تسریع تصفیه مسأله گیلان اتخاذ خواهد نمود».

 

احمد شاه نیز در پاسخ به این سخنرانی «روتشتین» گفت:

«امیدوارم در آینده، روابط حسنه دولتین بر اساس محکمی استوار گردد؛ یقین داریم قضیه اسفبار گیلان در نتیجه مساعی و اهتمامات شما هر چه زودتر خاتمه یافته و طوری نخواهد شد که سکته بر روابط دوستی دو ملت وارد آید».

به این ترتیب جنبش جنگل وجه المصالحه سازش بین دولت شوروی و استعمار انگلستان از یک سو و سازش بین دولت ایران و شوروی از سوی دیگر قرار می‌گیرد. به همین منظور روسیه از طریق «روتشتین» نماینده خود در تهران اقدام به مذاکراتی با میرزا کوچک‌خان کرد تا میرزا را به پای میز مذاکره بکشاند و با این اقدام مسالمت آمیز و دیپلماتیک، هم مسأله گیلان را خاتمه دهد و هم به عنوان یک میانجی صاحب نفوذ در جنبش جنگل اعتماد دولت ایران را به خود جلب نماید و هم به احساسات ضد استعماری ملت روسیه و ایران که با قرارداد بین شوروی و انگلستان تحریک شده بود بیش از این دامن نزند.

 

خون نهضت جنگل گردن کیست؟

 

مهر مختومه روسیه بر نهضت جنگل

روتشتین در اولین نامه طولانی خود، میرزا را از تصمیم جدید دولت روسیه در قبال نهضت جنگل آگاه می‌سازد و آن را معلول تحولات جهانی بر می‌شمارد و از میرزا نیز مصرّانه می‌خواهد تا از ادامه تنش بین جنگل و دولت مرکزی پرهیز کند. روتشتین در بخشی از این نامه بلند می‌نویسد:

«… لازم می دانم که یک دفعه دیگر شما را متقاعد کنم بر اینکه من سعادت ایران را می‌خواهم و از برای استقلال و آزادی خارجی و داخلی این ملت می‌کوشم؛ از برای همین مقصود، من، لا ینقطع در بیرون بردن قوای مسلح اجنبی از خاک گیلان می‌کوشیدم… با آن امیدی که به دوستی شما دارم، به خود اجازه می‌دهم که گوشزد کنم که به واسطه وضعیت مخصوص بین المللی، از برای شما ممکن نشد با تاکتیک خودتان دولت را ترسانیده یا مجبور به بعضی تغییرات بکنید، یا اینکه مملکتی را از نفوذ و حضور انگلیسی‌ها آزاد نمائید، باز هم تکرار می‌کنم که این تقصیر شما نیست، بلکه به واسطه وضعیت بین المللی است و از زمان جنگ به این طرف روی داده است؛ چون که ما، یعنی، دولت شوروی در این موقع عملیات «رولسیونی» را نه تنها بی فایده، بلکه مضرّ می‌دانیم؛ این است که فرم سیاست خود را تغییر و طریق دیگری اتخاذ می‌کنیم...

شما ملتفت هستید که از روی مواد قرارداد، ما مجبور هستیم که دولت را از وجود و عملیات رولسیون‌های ایرانی مستخلص سازیم. از طرف دیگر، از روی همان مواد قرارداد، ما دعوت نشده‌ایم که در مقابل دولت، از قوای انقلابی ایران محافظت کنیم؛ پس از آنکه ما عدم مداخله در کارهای داخلی ایران را قبول کردیم، نمی‌بایستی در مقابل دولت از هیچیک از اهالی دفاع کنیم».

روتشتین پس از طرح مطالب فوق و مسائل دیگری در پایان چنین می‌نویسد:

«من از شما خواهش و التماس می‌کنم که مداخله مرا رد نکنید و باور بکنید که از روی صمیمیت فقط می‌خواهم در این موقع سخت به ایران کمکی کرده باشم… اگر پیشنهاد مرا قبول نمائید، من مطمئنم هیچ وقت پشیمان نخواهید شد، اما اگر رد کنید من مجبور می‌شوم از اقدامات دست کشیده و خودم را مجبور بکنم «با یک دردی در قلب» به تماشای یک جنگ و یک برادر کشی بنشینم و این لطمه بزرگی به آزادی ملت ایران وارد خواهد آورد».

 

مثلث سرکوب و شکست نهضت جنگل

از نطق طرفین به وضوح بر می‌آید که خارج از تعهدات مضبوط در بندهای قرارداد، طرفین برای برچیدن نهضت جنگل صریحاً به یکدیگر وعده‌هایی دادند و به توافقاتی دست یافتند. به این ترتیب جنبش جنگل به یک مسأله کاملاً داخلی مبدل شد؛ لیکن از آنجا که تبعات زیانبار حیات نهضت برای هر سه کشور مخاطره آمیز بود، هر سه قدرت با تشکیل «مثلث سرکوب» برای از میان برداشتن آن به توافق رسیدند و تنها پشتیبان سیاسی و تسلیحاتی جنگل، به همین آسانی این نهضت را در سخت‌ترین شرایط رها و زمینه نابودی آن را فراهم نمود. با بررسی تاریخ نهضت جنگل و سال‌های جنگ جهانی اول به وضوح مشخص می‌شود که انگلیس از هر دست‌آویزی برای پیچیده کردن اوضاع و سرکوب نهضت جنگل و قیام مردم ایران استفاده می‌کرده است. نقل همه دست‌درازی‌ها و دخالت‌های انگلستان در سرکوب قیام جنگل بسیار بیش از آن است که در یک گزارش کوتاه درباره آن روشنگری کرد، اما اگر روزی اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره ایران و قیام جنگل در دسترس پژوهشگران قرار گیرد، همه ابعاد ماجرا برای مردم ایران مشخص خواهد شد. در یک نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت دولت‌های غربی در دو سده اخیر از هیچ تلاشی برای ویران کردن ایران و احقاق حقوق و خواسته‌های مردم ایران فروگذار نکرده‌اند و طبق گفته ژنرال دنسترویل فرماندهٔ نیروهای نظامی بریتانیا در شمال ایران: «به عقیده من ما نبایستی طوری رفتار کنیم که ایرانیان هوشیار شده بفهمند با اینکه ما خودمان یک مملکت دموکراسی هستیم، در مملکت آن‌ها ملاکین و سرمایه‌داران عمده را علیه نهضت دموکراسی تقویت می‌کنیم». هر ایرانی باید این جمله دنسترویل را آویزه گوش کرده و بداند که استعمار و استکبار انگلیس و دولت‌های غربی تا نابود کردن ما از جای نخواهند نشست، مگر آنها را سر جای خودشان بنشانیم و از عزت ملی و هویت و استقلال خود دفاع کنیم.

چهارشنبه 13 بهمن 1400  10:56 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها