0

عوامل مؤثر بر شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

عوامل مؤثر بر شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان

عوامل مؤثر بر شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان

عوامل مؤثر بر شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان
بعد از پذیرش قطع نامه 598، توسّط جمهوری اسلامی ایران، سازمان مجاهدین خلق با ارزیابی اوضاع جبهه ها و با اندیشۀ آسیب پذیری نظامی ایران و همچنین براساس برداشت خاص خود، از شرایط داخلی و بین المللی این کشور، درصدد براندازی این نظام برآمد و با این هدف، عملیات فروغ جاویدان را پی ریزی کرده و به اجرا گذارد. این سازمان با بکارگیری تمام قوای نظامی خود، در قالب 33 تیپ، به مرزهای جمهویر اسلامی هجوم آورد و تا 25 کیلومتری کرمانشاه پیش رفت. در این عملیات، بیش از 2500 تن از نیروهای سازمان به هلاکت رسیدند و حدود 1200 تن نیز با تحمل جراحت های فراوان، به داخل خاک عراق گریختند. دلایل گوناگونی، شکست عملیات نظامی-سیاسی این سازمان را موجب شدند از جمله: درک غلط رهبری سازمان از شرایط ایران، برآورد غیر واقعی از توان رزمی سپاه و ارتش، ضعف استراتژیک سازمان، نبود استراتژی نظامی و تعارض اقدام سازمان با خواست نظام بین الملل. به طور کلی، می توان علت اصلی شکست سازمان را، عدم درک درست از شرایط داخلی و بین المللی که ناشی از عوامل فراوانی همچون ضعف رهبری سازمان در طرحی و هدایت نیروهای عملیاتی، انفعال عمومی آنان به دلیل فعالیت در خاک یک کشور بیگانه و سرانجام مسأله دار بودن نیروهای این سازمان (از لحاظ نظری) دانست.
 

تاریخ انتشار : 1399/5/5

 

بازدید : 1222

منبع : مطالعات دفاعی و امنیتی، تابستان 1381 - شماره 31 , شبانی، محمد
مشخصات نویسنده : عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)

سرلشکر عراقی وفیق سامرایی می گوید: «... به محض پایان یافتن جنگ (پذیرش قطع نامه) سرلشکر فاضل البراک تکریتی، مدیر سرویس اطلاعاتی (استخبارات) از من خواست که به همراه سپهبد ستاد صابر الدوری و مسعود رجوی در کارخ صدام حضور یابیم. در این جلسه، مسعود رجوی به صدام گفت:... [مولای من] مطمئن باشید که افراد سازمان من ظرف چند ساعت وارد [شهر] همدان، 250 کیلومتری تهران، خواهند شد....[1]

مقدمه

سازمان مجاهدین خلق، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان یک جریان مدعی السهم از نظام جمهوری اسلامی ایران، تعارضات خود را با این نظام افزایش داد و با به کارگیری شیوه های قهرآمیز و تروریستی و برخوردهای مسلحانه، در پی مطالبات خود برآمد. پس از وقایع خرداد سال 1360، رهبری سازمان-به همراه بنی صدر-به فرانسه گریخت[2] و پس از مدتی وارد کشور عراق شد و با سازمان دهی اعضا و عناصر هوادار، ارتش آزادی بخش را سازمان دهی و تجهیز کرد. در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق، این سازمان عملیات های گوناگونی را علیه مواضع دفاعی جمهوری اسلامی ایران انجام داد و افزون بر آن، به عنوان ستون پنجم با اقدامات جاسوسی، اخبار و اطلاعات جبهه ها و اوضاع داخلی ایران را در اختیار ارتش بعث و استخبارات عراق قرار داد. در سال های آخر جنگ، با ورود آمریکا به صحنۀ جنگ و گسترش جنگ دریایی (خلیج فارس)، سازمان نیز با همکاری دولت عراق وارد صحنۀ جدّی بحران 1367 علیه ایران شد.

در پی موافقت ایران با قطع نامه 598، رهبری سازمان مجاهدین خلق در برابر یک عمل غیرمنتظره قرار گرفت و چون احتمال می داد پس از این واقعه، امکان انجام عملیات نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران وجود نداشته باشد و در نتیجه، حیات سازمان دچار مخاطره شود، لذا همراه با ارتش عراق، عملیات هماهنگی را علیه جمهوری اسلامی ایران، تدارک دیدند. رهبری سازمان با این انگیزه و با این تصور که وضعیّت سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور به شدّت دچار بحران، نابسامانی و آشفتگی شده است و مردم به شدّت از این وضعیّت ناراضی هستند، فرصت ایجاد شده را مغتنم شمرد و بر پایۀ همین تحلیل، عملیات"فروغ جاویدان"را آغاز کرد.

این سازمان با برآور داطلاعاتی خود از وضعیّت داخل کشور، شرایط بین المللی و شرایط خاص داخل سازمان، بیشتر نیروهای موسوم به ارتش آزادی بخش را، با تصمیمی عجولانه و با تاکتیک"نفوذ استراتژیک"وارد خاک ایران کرد.

بنا به اظهارات رهبری سازمان، این عملیات از قبل تدارک دیده شده بود و قرار بود "ضربه استراتژیک"، تحت عنوان عملیات نهایی، با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و تشکیل دولت موقت جمهوری دموکراتیک و همچنین امضای پیمان صلح میان ایران و عراق و... به اجرا درآید.[3]

شرایط و چگونگی پذیرش قطع نامه 598، فرصت طرح ریزی این عملیات سرنوشت ساز را، برای سازمان بسیار کوتاه کرد و سازمان بلافاصله با فراخوانی نیروهای خود از اروپا و داخل ایران و سازمان دهی و تجهیز کلیه نیروها (در قالب 33 تیپ رزمی) با اقدامی عجولانه، به عنوان عملیات سرنوشت ساز، اعلام کرد: «اگر دست به کار نشویم، شرایط سیاسی قفل خواهد شد و در آینده، هرگز موفق به انجام عملیات بزرگ نخواهیم شد... پس باید سریع حرکت کرد و ضربۀ نهایی را بر فرق رژیم فرود آورد و...، به محض ورود به خاک ایران مردم بهمن وار به شما خواهند پیوست و کار را ادامه خواهند داد.... »[4]

بدین ترتیب، یگان های رزمی سازمان با طراحی عملیاتی مرکب از یگان های رزمی ارتش آزادی بخش و با برخورداری از پشتیبانی هوایی و توپخانۀ ارتش بعث عراق، در چهارم مرداد 1367 از مرزهای ایران گذشتند و با یگان های موتوریزه، در حالی که بیشتر نیروهای ارتش آزادی بخش وارد صحنه شده بودند، از قصر شیرین، سرپل ذهاب، کردند و اسلام آباد عبور کرده و به 25 کیلومتری کرمانشاه رسیدند.

گفتنی است، چند روز پیش از این تاریخ، یگان های ارتش عراق در منطقۀ خرمشهر و آبادان، دست به عملیاتی زده بودند؛ از این رو نیروهای سازمان مجاهدین تصوّر می کردند که چون بیشتر قوای ایران در جنوب با ارتش بعث درگیر هستند، آنها می توانند از خلاء نیروهای ایران در منطقۀ غرب استفاده کنند و خود را به کرمانشاه رسانده و اعلام حکومت موقت کنند.[5] آنها قصد داشتند که پس از تجدید قوا، خود را به تهران رسنده و مرکز ثقل حکومت را تصرف کنند. در چنین شرایطی، رهبری سازمان می پنداشت که با اوضاع نامناسب روحی -روانی مردم ایران، طولانی شدن جنگ و نابسامانی اوضاع جبهه ها، فرسودگی توان نیروهای مسلح ایران و...، ارتش آزادی بخش خواهد توانست بدون هیچ مانعی، تهران را به تصرف درآورده و حکومت جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند.

عملیات فروغ جاویدان در راستای اسراتژی نظامی سازمان و با تحلیل غیرواقعی رهبران آن از اوضاع داخلی ایران، آغاز شد. با پیشروی یگان های رزمی ارتش آزادی بخش به خاک ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با پشتیبانی گسترده نیروهای مردمی و هوانیروز ارتش، به رویارویی با این تهاجم پرداختند و موفق شدند بخش عمده ای از آنها را محاصره کنند. در نتیجۀ این حرکت، 2536 تن از نیروهای سازمان کشته و شمار فراوانی از آنان نیز مجروح شدند. همچنین نزدیک به 1200 تن از نیروهای باقی مانده، در حالی که بیشتر آنها مجروح شده بودند، با"کابوس مرصاد"به داخل عراق گریختند.[6]

عوامل مؤثر بر تصمیم سازمان

چنانچه ذکر شد، مسائل داخلی ایران، مسائل درون سازمان و شرایط نظام بین المللی، به عنوان سه عامل در تصمیم گیری رهبری سازمان، برای حمله به درون خاک ایران، مؤثر بودند. اکنون برای روشن شدن تأثیر این عوامل به تجزیه و تحلیل هریک می پردازیم:

عوامل مؤثر داخلی ایران

یکی از عواملی که منجر به اتّخاذ تصمیم انجام عملیات سرنوشت ساز فروغ جاویدان شد، درک نادرست رهبری سازمان، از اوضاع داخلی ایران بود. آنها می پنداشتند که شرایط لازم برای تهاجم فراهم شده است. برخی از برداشت های سازمان از اوضاع داخلی کشور عبارت بود از:

1- اوضاع نابسامان جبهه ها

از نظر سازمان، طولانی و فرسایشی شدن جنگ، باعث خستگی و فرسودگی روحی رزمندگان و مردم شده بود. این وضعیّت، با حضور و دخالت مستقیم آمریکا در جنگ، حملۀ ناوگان جنگی این کشور به پایانه های نفتی و هواپیماهای مسافربری ایرباس و...، تشدید شده بود. در کنار این مسائل، حملات زمینی عراق به مواضع دفاعی ایران (که با موفقیّت همراه بود) و نیز تهاجم موشکی و بمباران شهرها، تحلیل سازمان مبنی بر آشفتگی وضعیّت داخلی کشور را تقویت می کرد.[7]

از سوی دیگر، حملات پراکنده سازمان مجاهدین به خطوط دفاعی ایران، این ذهنیت را در آنها ایجاد کرده بود که نیروهای دفاعی به دلیل نداشتن روحیه، توانایی دفاع از مواضع خود را ندارند و با کمترین فشار از مواضع دفاعی عقب نشینی خواهند کرد. به همین دلیل، رهبران سازمان در همایش هایی که برای آمادگی نیروهای خود، جهت حمله به ایران ارائه می دادند، همواره بر این نکته تأکید داشتند که نیروهای مسلّح ایران به دلیل فرسودگی و شکست های پی درپی، کارآمدی خود را از دست داده اند و ایران از نظر نظامی به نقطۀ صفر رسیده است.

2- شرایط نابسامان اقتصادی کشور

در شرایطی که ایران مجبور بود علاوه بر پشتیبانی گسترده از جبهه های جنگ و نیروهای مسلّح، وضعیّت اقتصادی مردم را نیز در حد قابل قبولی حفظ کرده و معیشت آنان را تأمین کند، حملات ارتش عراق به منابع اقتصادی ایران و پایانه های نفتی و نیز تشدید محاصرۀ قدرت های بزرگ علیه ایران، شرایط اقتصادی دشواری را بر جمهوری اسلامی تحمیل می کرد. در چنین وضعیّتی، رهبران سازمان تصور می کردند که دولت ایران توانایی ادارۀ امور کشور را ندارد و تنگناهای اقتصادی، باعث به وجود آمدن شکافی عمیق میان نظام و مردم شده است. سازمان مجاهدین، شرایط وخیم اقتصادی ایران را، در مقایسه با سال های قبل، غیرقابل تصور می دانست و به هواداران خود چنین القاء می کرد که مردم دیگر حاضر نیستند برای حفظ نظام تحرّکی از خود نشان دهند.

3- انزوای سیاسی ایران

از ابتدای پیروزی انقلاب و آغاز جنگ، فشارهای سیاسی و اقتصادی از سرگرفته شد. این فشارها، بعد از کسب چند پیروزی (در سال دوم جنگ) و بیرون راندن دشمن متجاوز از خاک کشور و همچنین تکرار این موفقیت ها در سال های بعد، افزایش یافت. تصویب قطع نامه 598 و تصمیم قدرت های بزرگ برای پایان دادن به جنگ، فشارهای سیاسی را شدّت بخشید و قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه، بر آن شدند تا ایران را در انزوای کامل قرا ردهند. کشورها و سازمان های بین المللی، به بهانه های گوناگون در اظهارنظرهای رسمی و غیررسمی، ایران را به دلیل گسترش جنگ محکوم کرده و تهدید می کردند که در صورت عدم پذیرش قطع نامه 598، روابط خود را با این کشور قطع خواهند کرد. سازمان های بین المللی در بیشتر بیانیه های خود، جمهوری اسلامی را به عنوان عامل تداوم جنگ معرفی می کردند و حتی کشورهای دوست و پشتیبان ایران نیز در دیدارها و پیام های خود، پذیرش قطع نامه را به ایران توصیه می کردند. بیانیۀ هم زمان شورای همکاری خلیج فارس و اجلاس سران عرب، در سال کشورهای دوست و پشتیبان ایران نیز در دیدارها و پیام های خود، پذیرش قطع نامه را به ایران توصیه می کردند. بیانیۀ هم زمان شورای همکاری خلیج فارس و اجلاس سران عرب، در سال 1366 و اظهار نگرانی آنها از گسترش جنگ، نمونه ای از این گونه فشارها بود. افزون بر این، قطع روابط عربستان با ایران و تهدید کشورهای منطقه، به قطع روابط خود با ایران، اقدام عملی در راستای انزوای کامل سیاسی ایران به شمار می رفت.[8]

از سوی دیگر، فضای تبلیغات روانی در دنیا به گونه ای بود که پس از بروز هر اتفاق یا حادثه ای ایران را متّهم می کردند و تمام تلاش آمریکایی ها، در جهت کاهش تعداد کشورهای دوست ایران و افزایش دشمنان بود. آنها در این امر، تا اندازۀ زیادی موفق بودند. این شرایط برای سازمان مجاهدین، فرصت مناسبی را فراهم آورد تا با بهره برداری کامل از آن، آرزوهای خود را محقق سازند.

4- اثرات روانی گسترش جنگ شهرها

تأثیرات روانی جنگ، به ویژه تهدید عراق به انجام حملات موشکی و گسترش جنگ شهرها، هم زمان با حملات نیروهای بعثی و اقدامات مداخله جویانۀ آمریکا در خلیج فارس، موجب اضطراب و نگرانی مردم شده بود. تهدید عراق مبنی بر بمباران شیمیایی شهرها[9]، یادآور خاطرۀ تلخ مردم حلبچه بود و اثرات منفی آن، موجب نگرانی مردم کشور می شد.

از سوی دیگر، حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران و شهادت 290 سرنشین این هواپیما، فشار روانی بسیار زیادی بر مردم وارد ساخت. در چنین فضایی، رهبران سازمان مجاهدین تصور می کردند، شرایط مطلوب برای حرکت آنان ایجاد شده است.

5- اثرات پذیرش قطع نامه 598 در داخل ایران

قطع نامه 598 در سال 1366، پس از عملیات کربلای 5 و در اوج پیروزی نیروهای ایران به تصویب رسید. در این مقطع شبه جزیره فاو، منطقه شلمچه و جزایر مجنون در اختیار نیروهای ایران بود. به همین دلیل شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب این قطع نامه، برای نخستین بار به برخی از خواسته های جمهوری اسلامی ایران توّجه کرد و نشان داد که اعضای شورای امنیت به پایان جنگ هشت ساله مایل اند.[10] با تصوبی این قطع نامه، فشارهای بین المللی در ابعاد نظامی، اقتصادی و به ویژه سیاسی بر ایران افزایش یافت و کشور عراق نیز با انجام عملیات های نظامی و حملات هوایی و موشکی به مردم و تهدید به حملات شیمیایی، فشار غیرقابل تحملی را به ایران وارد ساخت. مسئولان نظام، در رویارویی با این وضعیّت و برای حفظ مصالح کشور، قطع نامه 598 را پذیرفتند و اعلام داشتند که منتظر تدابیر دبیر کلّ سازمان ملل، برای اجرای بندهای این قطع نامه هستند.

در این میان، سازمان مجاهدین خلق که از قبل خود را برای انجام عملیاتی گسترده آماده کرده بود، با تصور این که جمهوری اسلامی ایران با پذیرش قطع نامه، آخرین نفس های خود را می کشد و مشروعیّت و مقبولیّت نظام و امام، پس از این تصمیم در میان مردم به شدّت کاهش یافته است، زمان اجرای عملیات خود را جلو انداخت. رهبری سازمان مدّعی بود، عقب نشینی امام از شعارهای محوری خود در جنگ، نشانۀ شکست سیاسی نظام و شخص وی است و شرایط ایجاد شده، فرصتی بسیار استثنایی را در اختیار سازمان قرارداده است. سازمان می پنداشت که اقدام نظامی گسترده، به عمر حکومت ایران پایان خواهد داد. آنها گمان می کردند که تناقص های داخلی، نظام را به مرحلۀ بغرنجی رسانده بنابراین هرگونه تصمیم یا اقدامی، به بحرانی تر شن اوضاع داخلی کشور کمک خواهد کرد. با این پیش فرض ذهنی، آنها می خواستند به قول خود در این فرصت طلایی، برای براندازی نظام جمهوری اسلامی اقدام کنند.

عوامل مؤثر درون سازمانی

1- نگرانی از آینده سیاسی

یکی از دلایل انجام عملیات فروغ جاویدان، نگرانی رجوی از آیندۀ سیاسی سازمان و چگونگی ادامۀ حیات سیاسی آن (پس از موافقت ایران با قطع نامه 598) بود. وی می پنداشت که در آن شرایط، سازمان وجه المصالحۀ عراق و ایران قار رگیرد و یا به دلیل وجود شرایط آتش بس، فرصت انجام عملیات علیه جمهوری اسلامی را از دست بدهد و در پی آن، علت وجودی سازمان در عراق نابود شود و تشکیلات، در انزوای کامل قرار گیرد. از این رو، رهبری سازمان تصمیم گرفت در پایان جنگ با یک حرکت حماسی، سازمان را به عنوان تشکیلات منحصر به فردی که عملیات نظامی"نفوذ استراتژیک" را انجام داده است در تاریخ ثبت کند و آرمان های سازمان را، در یک برخورد قهرآمیز، جاودانه نماید. البته با توجه به ویژگی های شخصیتی و روانی رجوی، این تصور خیلی درو از ذهن نبود، ضمن آن که تصورات دگیری نیز در این باره مطرح بود، از جمله این که رهبران سازمان در اظهارات خود ادّعا می کردند که «صاحب خانه (عراق) فشار می آورد، لذا باید زودتر از عراق برویم».[11]

تصور دیگر، نظریۀ وابستگی به قدرت هاست. به این معنی که سازمان متأثر از اوضاع جهانی بود. در این حال آمریکا طراح قطع نامه و مدافع صلح به شمار می رفت و به انجام این مهم نیز اصرار می ورزید، ولی اتحاد جماهیر شوروی نسبت به عواقب صلح، ناخشنود بود و چنین تصور می کرد که در قضیۀ صلح، چیزی عاید این کشور نشده است. لذا براساس اظهارات برخی از دستگیرشدگان، در اتّخاذ تصمیم استراتژیک جهت انجام عملیات فروغ جاویدان، شوروی نقش مشوّق را داشته است.

موافقت جمهوری اسلامی ایران با قطع نامه 598، سازمان مجاهدین را در موضع انفعالی قرارداد و رهبری سازمان در جلسه ای گفت: «علت تسریع عملیات، قبول قطع نامه 598 توسّط ایران است. طلسم جنگ در حال شکستن است. ما باید طلسم اختناق را بشکنیم و باید آماده باشمی که به محض اعلام، اقدام نماییم.» با اشاره رهبری سازمان به این نکته که «ما این طرح را از قبل داشتیم و همه چیز آماده بود، امّا واقعیت این است که نمی خواستیم آن را به این سرعت انجام دهیم، لیکن جریان قطع نامه، اجرای این تصمیم را تسریع کرد. بنابراین، چاره ای نداشتیم. ما باید مانند سی ام خرداد، تصمیم نهایی را می گرفتیم و این به سرنوشت آیندۀ ما مربوط بود. یا باید عملیات نمی کردیم که در آن صورت جواب خلق را چه می دادیم؟!به خلق می گفتیم که آمادگی نداشتیم؟!تیپ های ما ترمیم نشده بودند؟!باید شجاعانه عمل می کردیم، و الاّ منزوی شده و از بین می رفتیم.»[12]

2- ویژگی های شخصی و روانی رجوی

در اتّخاذ تصمیمات سرنوشت ساز برای سازمان، به ویژه دربارۀ انجام عملیات فروغ جاویدان، ویژگی های فردی و شخصیّت روانی رجوی بسیار مؤثر و قابل توجه بود، از آنجا که مشخّصه های رفتاری هر فردی، نشان دهندۀ اعتقادات و نیز ویژگی های درونی وی می باشد، از این رو شخصیت رجوی نیز تصویری از شاکلۀ اصلی سازمان را ارائه می کند. بررسی ویژگی های شخصیتی این فرد، مدخل مناسبی برای ارزیابی چگونگی تصمیم گیری سازمان در این عملیات است. بررسی ها و اعترافات نزدیکان رجوی، نشان می دهد که وی از خصوصیات روحی روانی زیر برخوردار است:[13]

الف- خود بزرگ بینی،  

ب- انحصارطلبی،

ج- قدرت طلبی،

د- منفعت جویی.

این ویژگی های شخصیتی رجوی با توجه به این که سازمان ماهیتی پلیسی و مخفی داشت، در لایه های تشکیلاتی، پنهان مانده و تصمیمات فردی رهبر سازمان، به شکل تشکیلاتی و جمعی بیان می شود. به همین دلیل، هیچ گاه خطاهای فردی رجوی به حساب او نوشته نمی شد و شخصیت روانی وی، پشت لایه های تشکیلاتی پنهان می ماند. تصمیم به انجام عملیات فروغ جاویدان، از جمله تصمیمات فردی رجوی بود که عملا سازمان را به سوی انجام یک حرکت غیرعقلایی کشاند. رجوی با این تصمیم، خود را به عنوان رهبر بلامنازع سازمان حفظ می کرد. چون در صورت موفقیت عملیات، این اقدام به سود وی ارزیابی می شد و در صورت شکست نیز این حرکت، به عنوان اقدامی اسطوره ای، جایگاه او را تثبیت می کرد.

در هر حال، رجوی با انجام این عملیات می توانست علاوه بر حفظ جایگاه خود، حضور فیزیکی سازمان را (در عراق) برای مدتی تضمین کرده و از این طریق، حسّ قدرت طلبی خود را نیز ارضا کند.

خصلت انحصارطلبانۀ رجوی، عملا مانع از دخالت نظرات جمع در تصمیمات سازمان می شد و به همین دلیل تصمیم برای انجام عملیات فروغ جاویدان، بیشتر یک تصمیم فردی بود و قواعد سازمانی و تشکیلاتی در آن رعایت نشده بود.

شرایط جهانی و بین المللی

از ابتای شروع جنگ، نظام بین الملل و ابرقدرت ها، به شکل های گوناگون در مسائل جنگ دخالت می کردند و باگذشت زمان و پیچیده تر شدن مسائل جنگ، این دخالت ها نیز افزایش می یافت. در سال 1366، با حضور گستردۀ آمریکا و سایر قدرت ها در خلیج فارس، ابعاد بین المللی جنگ نیز گسترش یافت و سرانجام به مداخلۀ نظامی آمریکا منتهی شد. سازمان مجاهدین نیز در تحلیل شرایط و زمینه های انجام عملیات فروغ جاویدان، وضعیت نظام بین الملل را برای انجام چنین حرکتی، مثبت ارزیابی می کرد.

از نظر این سازمان، ویژگی های نظام بین الملل در ارتباط با ایران دارای شرایط زیر بود:

1- اجماع نظام بین المللی برای اعمال فشار بر ایران

زمان جنگ ایران و عراق، در بین اعضای شورای امنیت سازمان ملل، در مورد ضرورت پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطع نامه 598، اجماع نظر وجود داشت. بیشتر اعضای شورای امنیت اعلام کرده بودند، چنان که هریک از دو طرف درگیر (ایران و عراق) یه این تصمیم توجه نکنند، علیه آن کشور تحریم تسلیحاتی اعمال خواهد شد. با توجه به این که عراق پیش تر این قطع نامه را پذیرفته بود، بنابراین اعمال فشار بر ایران (برای پذیرفتن قطع نامه 598) افزایش چشمگیری یافت. حتی چین و شوروی نیز در پیام هایی، به ایران توصیه کردند که به جنگ پایان دهد. از سوی دیگر، سراین دو ابرقدرت ضمن گفت وگوهایی که برای پایان بخشیدن به درگیری ها و بحران های منطقه ای انجام شد، به توافقاتی دست یافتند؛ در نتیجه تحمیل فشار بر ایران نیز افزایش بیشتری یافت. در چنین موقعیتی، نظر سازمان مجاهدین بر این اساس بود که شرایط بین المللی کاملا علیه ایران است و هرگونه اعمال فشار بر نظام سیاسی ایران، مورد تأیید نظام بین المللی قرار می گیرد.

2- مداخلۀ مستقیم آمریکا در جنگ

در مقطع پایانی جنگ، به دلیل ورود آمریکا به منطقۀ خلیج فارس و دخالت مستقیم نظامی در جنگ، صحنۀ نبرد گسترش یافت و نیروهای ایران جبور شدند برای مقابله با تحرکات آمریکا، بخشی از توان خود را به این منطقه منتقل کنند. پیش از این، به دلیل انتخاب صحنۀ عملیات، ابتکار عمل در اختیار ایران بود و رزمندگان توانسته بودند ارادۀ خود را بر دشمن تحمیل کنند. اما با بروز این تحوّل اساسی (دخالت آمریکا)، به تدریج ابتکار عمل به دست دشمن افتاد و ارتش عراق توانست تحت پوشش اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا، تحرّکات خود را افزایش دهد. در واقع، آمریکا مصمم بود با پایان بخشیدن به جنگ، زمینۀ اتمام بحران های منطقه ای را فراهم کند. مؤثرترین اقدام آمریکا در این زمینه، سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران (با شلیک دو فروند موشک از ناو وینسن)، بود. این اقدام مریکا، اخطاری جدی به ایران به شمار می رفت. پیام شفاف این عمل، از نظر کارشناسان مسائل نظامی و سیاسی، چنین ارزیابی شد که آمریکا در پایان بخشیدن به جنگ، بسیار جدی است.[14]

علاوه بر این، آمریکا در پایان جنگ، با انجام اقداماتی، پشتیبانی خود را از عراق آشکارا به نمایش گذاشت. از جملۀ این اقدامات می توان به این موارد اشاره کرد: حمله به دو پایانۀ نفتی ایران، کنترل و توقیف کشتی های تجاری ایران در آب های بین المللی، کنترل اطلاعاتی جبهه ها، به وسیله هواپیماهای آواکس و ماهواره ها، افشای طرح های عملیاتی ایران برای عراق[15] و افزایش کمک های اطلاعاتی به عراق، پرواز علنی با هلی کوپتر، بر فراز منطقۀ عملیات و کنترل اطلاعاتی عقبه های عملیاتی ایران، انهدام دو ناوچۀ جنگی ارتش و....

رفتار آمریکا در این مقطع به گونه ای بود که تصور می شد هر لحظه امکان ورود آمریکا به جنگ وجود دارد و کشورهای بزرگ دنیا نیز زمینه های لازم را، برای چنین اقدامی فراهم می کردند.

3- افزایش فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی به ایران

در آخرین سال جنگ، فشار نظام بین الملل بر ایران، افزایش یافت. ایجاد امنیت در خلیج فارس و عادی شدن صادرات نفت و انتقال انرژی، خواستۀ بسیاری از کشورهای تولید کننده و مصرف کنندۀ نفت، به ویژه کشورهای صنعتی بود.

با گسترش جنگ در منطقۀ خلیج فارس، افزایش ناامنی در تردد کشتی ها و نگرانی جامعه بین الملل از قطع صدور نفت، کشورهای تولید کننده نفت و نیز کشورهای مصرف کننده نفت خلیج فارس، فشارهای خود را به جامعه بین المللی و شورای امنیت افزایش دادند تا بر تحریم های بین المللی علیه ایران بیافزایند و نظام جمهوری اسلامی را، مجبور به پذیرش قطع نامه 598 کنند.

آمریکا و شوروی نیز در مورد پایان جنگ به توافق رسیده بودند، بنابراین با افزایش فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی به ایران موافقت کرده و با پشتیبانی سایر کشورها، اقداماتی را علیه این کشور آغاز کردند:

الف-حمله به پایانه های نفتی و کشتی های حامل نفت ایران، به منظور کاهش صدور و فروش نفت این کشور؛

ب-حمله به تأسیسات نفتی و اقتصادی ایران، برای کاهش توان اقتصادی کشور؛

ج-اقدام کشورهای منطقه در فروش ارزان نفت، برای جلوگیری از افزایش بهای نفت؛

د-تحریم تسلیحاتی ایران و اعمال فشار به کشورهایی که تجهیزات نظامی مورد نیاز ایران را تأمین می کردند؛

ه‍-تشویق اکثر کشورها، به ویژه کشورهای منطقه، به قطع روابط دیپلماتیک با ایران؛

و-تشدید جنگ شهرها، به منظور افزایش فشار روانی به مسئولان ایران، برای پایان دادن به جنگ؛

ز-تقویت نظامی عراق و تشویق این کشور، به تشدید حملات زمینی و بازپس گیری مناطقی که در اختیار ایران بود.

ایجا دمحدودیت ها به حدی گسترده بود که کشورهای سازندۀ سلاح، از فروش اسلحه به ایران خودداری می کردند و در نتیجه با محدود شدن بازار فروش اسلحه به ایران -که در حال جنگ بود-این کشور مجبور بود برای رعف نیازمندی های تسلیحاتی خود، سلاح را با واسطه و با بهای بیشتر خریداری کند. در مقابل، عراق به سلاح های پیشرفته و پیچیده تری دست می یافت. از سوی دیگر، آمریکا در اقدامی با عنوان"عملیات استاج"تلاش می کرد تا از ارسال هرگونه سلاح به ایران جلوگیری کند، تا ایران بیش از پیش در تنگنا قرار گیرد.

از اقدامات دیگر آمریکا، ایجاد هماهنگی در سطح جهان، علیه تلاش های سیاسی و دیپلماتیک ایران در سطح نظام بین الملل بود. تلاش های سیاسی و دیپلماتیک در چارچوب سازمان های بین الملل (در سطح جهانی و منطقه ای) با هدف پایان بخشیدن به جنگ و عمدتا فشار بر ایران انجام می شد که در انزوای بیشتر ایران و ایجاد محدودیّت روابط ایران با سایر کشورها و مشروعیّت بخشیدن به این عمل، بسیار مؤثر بود. در واقع، دور ساختن کشورهای پشتیبان ایران و جلب نظر افکار عمومی کشورهای بی طرف، به انزوای بیشتر ایران، اساس تحرّک دیپلماتیک دولت های منطقه، قدرت های بزرگ و سازمان های بین المللی محسوب می شد.

دلایل شکست عملیات فروغ جاویدان

رهبری سازمان مجاهدین خلق با برآورد وضعیت در سه حوزۀ داخل ایران، درون سازمان و نظام بین المللل، به این نتیجه رسید که شرایط مطلوب برای وارد آوردن ضربۀ نهایی به نظام سیاسی ایران فراهم است و عملیات فروغ جاویدان، می تواند موجب فروپاشی درونی نظام شود. نگارنده معتق داست درک و تحلیل غلط رهبری سازمان در تبیین شرایط، دست کم در دو حوزۀ داخل ایران و نظام بین الملل، باعث شکست عملیات فروغ جاویدان شد و موجب شد تا عواملی که به نظر وی، علیه ایران ارزیابی می شد، نتیجۀ معکوس داده و به عنوان نقطۀ مثبت قلمداد شود. در اینجا برای روشن شدن این فرضیه، به برخی از نکات مهم اشاره می شود:

الف- درک غلط رهبری سازمان مجاهدین از شرایط ایران

خطای استراتژیک این سازمان، به دلیل برآورد و تحلیل غلط رهبری شرایط بین المللی و اوضاع داخلی کشور، باعث ناکامی عملیات و وارد آمدن تلفات نیروی انسانی و انهدام تجهیزات سازمان رزم ارتش آزادی بخش شد. یکی از این موارد، برداشت نادرس سازمان از پیامدهای پذیرش قطع نامه 598 بود.

قطع نامه 598، در اوج پیروزی های ایران به تصویب رسید. شورای امنیت سازمان ملل متحد، پس از سال ها بی تفاوتی، پذیرفت که برای پایان سریع جنگ، هزینه ای را پرداخت کند و امتیازی به جمهوری اسلامی ایران بدهد، لذا تصویب قطع نامه 598، وضعیّت جدیدی را در راستای بعضی خواسته های جمهوری اسلامی ایران ترسیم کرد. با نگاه جدید قدرت های بزرگ، به چگونگی پایان جنگ، ایران به بعضی از خواسته های خود همچون"شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت"و...، دست یافت که اجرای این شرایط، به طور قطع به نفع ایران بود. همچنین رهبری جمهوری اسلامی ایران، با اعلام پذیرش قطع نامه 598 و مخاطب قرار دادن دبیر کل سازمان ملل متحد، بازتاب های منفی پذیرش صلحدر داخل را، به دلیل حفظ تمامیّت ارضی کشور و حفظ جان مردم، به شکل مثبت جهت داد و آن را به مصلحت مردم و کشور دانست. با این اقدام، برخلاف تصور رهبری سازمان مجاهدین، نه تنها مقبولیت امام کاهش نیافت، بلکه با توجه به اثرات این اقدام، بر انسجام داخلی کشور و نیز محبوبیّت ایشان، بیش از پیش افزوده شد. مردم نیز همچون همیشه با استقبال از تصمیم امام، نشان دادند که همواره در بحرانی ترین شرایط، مصالح و منافع نظام را مدّنظر داشته و از تصمیمات مسئولان پشتیبانی می کنند. عقلایی بودن این تصمیم که در شرایط اضطرار اتخاذ شده بود، وجه مثبت دیگری بود که موجب افزایش مشروعیّت و مقبولیّت نظام شد.

ولی رهبری سازمان مجاهدین، شرایط را به ضرر ایران ارزیابی می کرد و معتقد بود که تضاد موجود میان گفتار امام دربارۀ ادامه جنگ، با تصمیم وی مبنی بر پذیرش قطع نامه 598، باعث طغیان مردم علیه نظام خواهد شد و بدین ترتیب سازمان می تواند از این فرصت به بهترین نحو ممکن بهره برداری کند. اما در این تصمیم، نگاه مصلحت اندیشانۀ امام به مسألۀ جنگ و انطباق اهداف ملی با آرمان های دینی، نشان داد که درک رهبری سازمان مجاهدین از شرایط تا چه حد نادرست است.

اگرچه برای این سازمان، واقعیت های تلخ ایران، از قبیل: وخامت صحنۀ جنگ، وضعیّت بد اقتصادی، اجتماعی و نیز انزوای سیاسی واضح و مبرهن بود، ولی تصور درستی از میزان مشروعیّت نظام و مقبولیّت امام در میان مردم نداشت. به همین دلیل، مردم با شنیدن خبر تهاجم عراق به جنوب و یورش مناقین به غرب کشور، سراسیمه خود را به مناطق عملیاتی رساندند و خود را به یگان های مستقر در منطقه معرفی کردند. یگان های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز با سازمان دهی سریع مردم، در قالب گردان های عملیاتی، به مقابله با دشمن پرداختند و با سرکوب نیروهای دشمن، از پیشرفت ارتش عراق و ارتش آزادی بخش سازمان مجاهدین جلوگیری کردند. تأکید امام بر این موضوع که جمهوری اسلامی ایران قطع نامه 598 را به صورت اصولی پذرفته است و پذیرش آن تاکتیکی نیست، مؤید رفتار صادقانه امام با مردم و محیط بیرونی بود و همین مسأله، پیوند مردم و مسئولان نظام را بیشتر کرد و برای سپاه پاسداران، پشتوانۀ عظیم مردمی را به وجود آورد.

ب- برآورد نادرست سازمان از توان رزمی سپاه و نیروهای مسلّح

سازمان مجاهدین تصور می کرد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همانند سایر ارتش های جهان دارای ساختاری سنتی، غیرمنعطف و سنگین است و توانایی تطبیق با شرایط را ندارد، بنابراین، امیدوار بود که در زمان سرگرمی سپاه و ارتش در درگیری جنوب، ارتش آزادی بخش خواهد توانست به سرعت اهداف خود را تأمین کند. اما تصور رهبران سازمان در این زمینه نیز بسیار ذهنی و غیرواقعی بود. چون اساس و شالودۀ سازمان رزم سپاه، نیروهای مردمی بودند و این ساختار به گونه ای طرحی شده بود که می توانست نیروهای مردمی را، تحت هر شرایطی به کار گیرد. لازمۀ چنین ساختاری، انعطاف در کلیه سطوح ستادی و عملیاتی است و سپاه پاسداران از این ویژگی برخوردار بود. در نتیجه، در زمانی کمتر از بیست و چهار ساعت، بخشی از توان خود را به منطقۀ درگیری اعزام کرده و یگان های مستقر در منطقه را وارد عملیات نمود. افزون بر این، فرماندهان نظامی مستقر در منطقه، توانستند با سازمان دهی مردم منطقه، نخستین رده های مقاومت را در برابر نفوذ دشمن ایجاد کرده و عملیات سدّ نفوذ دشمن را اجرا کنند. پیش بینی چنین وضعیتی چندان دشوار نبود. سپاه پاسداران در ابتدای جنگ نیز با اتّکا به این ویژگی خود، در برابر ارتش عراق مقاومت کرد و در شهرهایی همچون خرمشهر، آبادان، سوسنگرد، بستان و... موجب توقف پیشروی دشمن شد. بلافاصله پس از تهاجم مناقین، فرماندهان و مسئولان سپاه به شناسایی جغرافیایی منطقه پرداختند و بهترین معبرها را برای توقف دشمن انتخاب کردند. سازمان دهی نیروهای مردمی مستقر در منطقه و اعزام یگان های موجود در حوزۀ عملیاتی کرمانشاه، دومین اقدام بود که باعث توقّف ارتش آزادی بخش در تنگۀ چهارزب رشد. پس از عملیات سه نفوذ، عملیات محاصره و سرکوب، همراه با عملیات انسداد عقبه ها آغاز شد و نیروهای اعزامی به منطقه، توانستند در کمتر از 36 ساعت به عملیات منافقین پایان دهند.

سازمان مجاهدین تصور می کرد که با رسیدن نیروهای ارتش آزادی بخش به شهرها، مردم به آنها خواهند پیوست، اما برخلاف این تصور، نخستین مقاومت در برابر نیروهای سازمان توسط مردم صورت گرفت. اشتباه دیگر سازمان، عدم آگاهی از توان بالای هوانیروز و نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. یگان های هوانیروز مستقر در منطقه، را باهنمایی فرماندهان عملیاتی سپاه، عملیات تعقیب و انهدام واحدهای ارتش آزادی بخش را با چنان مهارت خاصی انجام دادند که موجب وحشت فرتاوان نیروهای سازمان شد. این وحشت به حدّی بود که افراد سازمان به محض شنیدن صدا و یا مشاهدۀ هلی کوپترهای ایران، از خودروهای خود پایین پریده و به دشت ها و ارتفاعات اطراف جاده ها پناه می بردند و پس از مدتی نیز یا به اسارت درآمده و یا در درگیری ها کشته می شدند.

در مجموع، این سازمان با تصور کاهش توان رزمی جمهوری اسلامی و به ویژه با ارزیابی نادرست از توان رزمی سپاه پاسداران و بسیج، پا به میدان عملیات نهاد و با نادیده گرفتن قدرت سازمان دهی و قابلیّت انعطاف پذیری سپاه، حضور گستردۀ مردم و توان مندی نیروی هوایی و هوانیروز ایران، عملیات خود را آغاز کرد و به دلیل همین درک غلط و ارزیابی نادرست و غیرواقعی، طی چند ساعت پیشروی، با شکست سنگینی روبه رو شد.

ج- ضعف استراتژیک سازمان

سازمان مجاهدین، از ابتدای فعالیت خود دارای یک نقطه ضعف اساسی بود. این ضعف که می توان آن را"انقطاع از مردم"نام نهاد، همواره سازمان را در پیشبرد اهدافش با مشکل مواجه ساخته است. این مسأله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت کردن سازمان به مردم و امام خمینی (ره) شدّت بیشتری یافت و با حضور سازمان در عراق به بدنه و سازمان نیز سرایت کرد. به همین دلیل، رجوی پس از ورود به عراق اعلام کرد که: «ما باید در یک فرایند دراز مدت، با تنویر افکار عمومی، مردم را از مبارزۀ خود نسبت به اهداف و آرمان هایمان کاملا آگاه کنیم.»[16]

سازمان پس از ورود به عراق در کنار حکومت صدام (دشمن در حال جنگ با ایران) قرار گرفت و نتوانست برای توجیه افکار عمومی، عذر و بهانه ای بتراشد. کینه و نفرت مردم ایران در میان بدنۀ سازمان و هواداران و اعضا نیز مطرح شد و رجوی کوشی دبا اعلام انقلاب های دائم و مستمر، مانند"انقلاب ایدئولوژیک"سازمان را از بحران های موجود برهاند. انقطاع سازمان از مردم و نداشتن پشتوانه های تئوریک، برای رفتارهای جاری، رهبری سازمان را با مشکلات پیچیده و حل نشدنی روبه رو ساخت و شخص رجوی مجبور بود برای رهایی از چنین وضعیّتی الگوهای جدیدی خلق کند که قبول آن برای اعضا و هواداران، بسیار دشوار بود. پس از آن که ایران قطع نامه 598 را پذیرفت، وضعیّت جنگ به طور نسبی روشن شد، سازمان در بن بست سیاسی و نظامی قرار گرفت و بر مشکلات قبلی رجوی افزوده شد. رهبری این سازمان تصوّر می کرد تنها راه خرج از چنین بن بستی، انجام عملیات انتحاری در داخل ایران است. این عملیات می توانست در زمان جنگ به سود ارتش عراق باشد، اما کارایی آن پس از موافقت ایران با قطع نامه نه تنها سودی برای عراق نداشت، بلکه موجب انهدام ارتش آزادی بخش و تضعیف سازمان می شد. البته ناگفته نماند که برخی از صاحب نظران معتقد بودند که رجوی با آگاهی از این موضوع که در این عملیات، ارتش آزادی بخش و نیروهای آن به صورت کامل منهدم خواهند شد، دستور اجرای عملیات را صادر کرد.

رجوی با این عمل موفق می شد ضمن اسطوره سازی از سازمان، حجم آن را کاهش دهد و زمینۀ حضور خود را در سایر کشورها فراهم کند و از همه مهم تر این که مبارزۀ خود را از حالت کلاسیک نظامی بیرون آورد. چنین تصمیمی، نه تنها کمکی به حل بحران سازمان نمی کرد، بلکه میان رهبری و بدنۀ سازمان، جدایی را نیز افزایش می داد و نیروهای سازمان در رویارویی با کم ترین مقاومتی، از سازمان می بریدند. از سوی دیگر با توجه به جدایی سازمان از مردم و نداشتن هیچ گونه پایگاهی در داخل کشور، امید به کمک مردم نیز نتوانست حتی بخش کوچکی از برنامه های سازمان را تأمین کند؛ و بالاخره در عمل نیز چنین شد و دیدیم که نخستین نیروهایی که در شهرهای کرند و اسلام آباد به مقاومت و مقابله با ارتش آزادی بخش پرداختند، نیروهای مردمی بودند.

د- نبود استراتژی نظامی

عملیات فروغ جاویدان، براساس اسناد منتشرۀ سازمان و نیز اعترافات اسرای این عملیات، به منظور براندازی نظام سیایس ایران طراحی شده بود و براساس تحلیل سازمان، دستیابی به این هدف سیاسی (در شرایط به وجود آمده در داخل ایران و نظام بین الملل)، میسر بود. سازمان برای تأمین این هدف، عملیات فروغ جاویدان را طراحی و اجرا کرد. در نتیجه، به نظر می رسد برای دستیابی به چنین هدف بزرگی، می بایست استراتژی نظامی سازمان سه مؤلفۀ اساسی این حرکت را در قالب سه مفهوم هدف، روش و ابزار تعریف کند. از آنجا که هدف سیاسی این حرکت، براندازی نظام سیاسی ایران عنوان شده بود، بای داهداف نظامی آن نیز به صورت شفاف و روشن تعریف می شد. سازمان، اهداف نظامی را به ترتیب: تصرّف کرند، اسلام آباد، کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران معیّن کرده بود و نیروهای سازمان موظّف بودند که پس از تصرّف هریک از این اهداف، به سمت هدف بعدی حرکت کنند.

سازمان، برای براندازی نظامی سیاسی ایران روش نظامی را انتخاب کرده بود و برای رسیدن به مقصود خود از تاکتیک"نفوذ استراتژیک در عمق" بهره می جست. ارتش آزادی بخش در این عملیات از 33 تیپ (هریک شامل صد و پنجاه نیرو) و تجهیزات رزمی، در قالب گردان گروهان تشکیل شده بود که با 52 دستگاه نفربر چرخ دار، 20 قبضه ضدّهوایی و 15 قبضه موشک انداز مینی کاتیوشا پشتیبانی می شد.

مقایسۀ اهداف، روش و ابزار سازمان در این عملیات، نشانگر آن است ک هطرحی این عملیات تا چه حد ذهنی و غیرواقعی بود و تأمین هدف هایی همچون کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران، با توجّه به نیروهای نظامی مستقر در آنها و نیز حمایت های مردم از نظام سیاسی مستقر و محبوبیّت امام (ره) و...، همچنین با در نظر گرفتن شمار نیروها (حداکثر 4000 نیرو)، تجهیزات و امکانات این سازمان، هرگز امکان پذیر نبود. این اقدام از نظر کارشناسان نظامی و سیاسی بیشتر به یک اقدام نامعقول شباهت داشت. بنابراین یکی دیگر از عوامل شکست عملیات فروغ جاویدان، "نداشتن استراتژی نظامی" بود. این ضعف به حوزۀ استراتژی عملیاتی و تاکتیک ها نیز تسرّی یافت و ضربۀ سنگینی به سازمان وارد آورد.

ح- عارض اقدام سازمان، با خواست نظام بین الملل

شورای امنیت سازمان ملل در سال 1366، پس از مدت ها ابراز بی تفاوتی نسبت به جنگ ایران و عراق، واکنش درخور توجهی از خود نشان داد و با تصویب قطع نامه 598 عزم و ارادۀ خود را برای پایان جنگ به نمایش گذاشت. مفاد این قطع نامه، مورد توافق قدرت های بزرگ بود و تا حدودی نظرات ایران را نیز تأمین می کرد، اما برخی از خواسته های ایران همچنان مسکوت مانده بود. عراق بلافاصله پس از رأی مثبت شورای امنیت به این قطع نامه، موافقت خود را با اجرای آن اعلام کرد، اما ایران به دلیل آن که در صحنۀ جنگ از موضع برتری برخورداری بود به آن پاسخ میانه داد (نه رد و نه قول) و تلاش کرد تا در بندهای قطع نامه اصلاحاتی ایجاد کند.

نظام بین المللی به ویژه قدرت های بزرگ، به این سیاست ایران اعتراض کرده و اعلام داشتند که با توسّل به فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی کوشش خواهند کرد تا قطع نامه را به تأیید ایران برسانند. در ابتدای سال 1367، تحوّلاتی در عرصۀ سیاسی، اقتصادی و نظامی رخ داد که ایران را مجبور کرد قطع نامه 598 را بپذیرد. بدین ترتیب با پیام امام (ره) و با اعلام رسمی جمهوری اسلامی، مبنی بر پذیرش قطع نامه، خواست نظام بین الملل تحقق یافت و مفسرین سیاسی و نظامی، پاسخ مثبت ایران را هوشیاری و زیرکی جمهوری اسلامی خواندند. در این شرایط، عراق احساس می کرد که باز هم دچار زیان و خسارت شده است. تحلیل رهبران عراق این بود که قطع نامه در زمان ضعف عراق در جبهه های جنگ به تصویب رسیده است و حال آن که امروز (مرداد سال 1367)، این کشور در اوج برتری قرار دارد. بنابراین، عراق چرا باید قطع نامه ای را بپذیرد که در اوج برتری ایران به تصویب رسیده است؟!

رهبران عراق با چنین تحلیل و استدلالی، یک بار دیگر خصلت فرصت طلبی خود را به رخ ایران کشیدند و در حالی که رهبر جمهوری اسلامی ایران به رزمندگان دلسوز و ناراضی تأکید می کرد که پذیرش قطع نامه تاکتیکی نیست، ارتش عراق بار دیگر به خاک کشور ایران حمله کرد و بخش هایی از منطقه عملیاتی شلمچه، خرمشهر و آبادان را به اشغال خود درآورد. هم زمان با حملۀ عراق، نیروهای سازمان مجاهدین نیز از منطقۀ عملیاتی غرب کشور وارد مرزهای ایران شدند و از شهرهای کرند و اسلام آباد عبور کردند. حرکت ارتش عراق و سازمان مجاهدین خلق، دقیقا در تعارض با خواست نظام بین الملل بود. ایران یک بار دیگر مجبور بود برای بیرون راندن اشغال گران دست به عملیات نظامی بزند و این مسأله، باعث آغاز دوبارۀ جنگ می شد، جنگی که این بار عراق با همراهی سازمان مجاهدین خلق آن را آغاز می کرد و ایران در شروع آن نقشی نداشت. این اقدام، به شدّت مورد مخالفت شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت و کشورهای بزرگ دنیا، به ویژه بلوک غرب، نارضایتی و نگرانی خود را نسبت به تحرّکات عراق و مناقین ابراز داشتند و از ایران خواستند که در این زمینه از خود خویشتن داری نشان دهد. تعارض اقدام ارتش عراق و مجاهدین خلق با خواست نظام بین المللی، موجی از مخالفت کشورها، سازمان ها و شخصیت های بین المللی را در پی داشت که باعث شکست سیاسی و روانی سازمان شد.

جمع بندی و ارزیابی

با نگاهی دقیق به مطالبی که دربارۀ شرایط داخلی ایران، شرایط نظام بین الملل و وضعیّت داخلی سازمان بیان شد، پیش بینی شکست سازمان چندان دشوار نبود. عنصر مهمّی که در این مطالب، به ویژه در بخش دلایل شکست عملیات فروغ جاویدان به آن اشاره شد. مفهوم "درک نادرست"رهبران سازمان از اوضاع و شرای طاست. به نظر می رسد برخوردهای ذهنی رهبری سازمان، با شرایط موجود، تحلیل های نادرست از وقایع و نیز معکوس نشان داد رخدادهای سیاسی، نظامی و اقتصادی و همچنین برخوردهای آرمانی و ایده الیستی با پدیده های واقعی، اصلی ترین دلایل شکست سازمان در عملیات فروغ جاویدان به شمار می روند.

نگارندۀ این نوشتار، با توجه به دلایل ذکر شده، چنین نتیجه گیری می کند که مفهوم "درک غلط "، اصلی ترین مفهومی است که می توان دلائل شکست این عملیات را به آن نسبت داد.

پی نوشت ها

[1] وفیق سامرایی (سرلشکر عراقی)، ویرانی دروازۀشرق، عدنان قارونی، تهران، مرکز فرهنگی سپاه، 1377، صص 128 و 127.

[2] ابو الحسن بنی صدر، مصاحبه با فیگارو، روزنامه اطلاعات، 60 /2/16، ص 3 (عکس ماهواره ای رجوی-بنی صدر- خلبان شاه) .

[3] مهدی ابریشم چی، اداره کل التقاط، گزارش خبری، تبلیغات سیاسی مقاومت، نوار 9.

[4] جمشید تفرشی، اعترافات و دست نوشته ها، وزارت اطلاعات، اداره کل التقاط، اسناد مرصاد، گزارش 350 صفحه ای، تواتر اعتراف.

[5] ر. ک به شمارۀ3 پی نوشت.

[6] قرارگاه نجف، بولتن ویژه عملیات مرصاد، حفاظت اطلاعات، 1368 (با توجه به تواتر اخبار، اعترافات، مشاهدات، آمار 2536 نفر کشته با ضریب حداقل می باشد) .

[7] محمد درودیان، پایان جنگ (سیری در جنگ ایران و عراق 5)، تهران، ستاد مشترک سپاه، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، ص 20.

[8] محمود یزدانفام، تأثیر نظام بین الملل بر پذیرش قطع نامه 598 در انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بین الملل، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، بهار 1376. ص 238.

[9] وفیق سامرایی، پیشین، ص 163.

[10] علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 183.

[11] ابو الفضل ریاحی جهرمی-فریبرز برمکی، جمشید تفرشی، اعترافات و دست نوشته ها، اداره کل النقاط، آرشیو بازجویی ها، نوار 4، تواتر اعترافات.

[12] پیشین.

[13] هادی شمس حائری، مرداب، لندن، بی تا، 1993، صص 109 و 162.

[14] علی اکبر ولایتی، پیشین، ص 146.

[15] محمد درودیان، پیشین، ص 142.

[16] فریبرز برمکی، پیشین، نوار 4.

یک شنبه 3 مرداد 1400  10:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها