ورودیه بقعه ائمه در بقیع
بقعه امامان در بقیع، متولّیان خاصی [1] از میان سادات مدینه داشت که برای هر نفر که قصد ورود به بقعه ائمه را داشته، ورودیه ای می گرفتند. این افراد از یکی از خاندان های علوی مدینه بودند که از طرف دولت عثمانی به تولیت بقیع گماشته می شدند. متولی مربوط نیز به نوبه خود کسانی را درمحل ورودی بقعه می گماشته است تا از واردین مبلغی بگیرد و اجازه ورود بدهد. شگفت آن که شیخ الحرم، که ازطرف دولت در مدینه حکومت می کرد، بر آنان تسلّطی نداشت و می گفت: «تولیت او سید عبدالکریم برزنجی هم مثل مأموریت من به موجب فرمان سلطانی است و به او اقتداری ندارم.» [2]
محمد ولی میرزا در سال 1260 می نویسد: «در بقیع هرکس وارد می شد، هزار دینار می گرفتند و درِ حیاط هم سه قروش که هر قروشی یک عباسی می باشد. در گنبد حرم بقیع هم، به جهت زیارت حضرت فاطمه سلام اللّه علیها پول می گیرند که ببوسند قبر مبارک را.» [3]
بروجردی در سال 1261 می نویسد: «و مداخل بقیع متعلّق به سید محمد نامی است که ملقّب به جمال اللیل و نقیب السادات است و در اوّل ورود از آدمی پنج قروش که عبارت از یک قرانی و در سایر ایّام سه قروش چنانچه دانی می گیرد.» [4]
اعتمادالسلطنه هم در سال 1263 نوشته است: «خدّامِ ائمّه بقیع، هزار دینار از هر نفری می گرفتند و اذن زیارت می دادند». [5]
فراهانی در سال 1302 نوشته است که: «حُجّاج سُنّی کمتر به زیارت بقعه ائمه در بقیع می آیند و اگر هم بیایند چیزی از آنان نمی گیرند، اما حُجّاج شیعه، هیچ یک را بی دادن وجه نمی گذارند داخل بقعه شوند. تنها پس از دادن این وجه است که آنان آزاد هستند بدون تقیه هر زیارتی را که می خواهند بخوانند.» [6]
نایب الصدر (در سال 1305) اسامی برخی از این سادات را آورده و با اشاره به درآمد زیاد آنان، اشاره به شب نشینی های آنان در این ایام دارد که حاصل درآمد آنان از بقیع است. [7] وی به آنان اعتراض کرده است که چرا شب ها در «بقعه جدّتان چراغی روشن نمی نمایید.» آنان گفته اند که اگر سالانه یک هزار و پانصد تومان به آنان داده شود، آنان هم چراغ روشن خواهند کرد و هم از عجم ها پولی بابت ورودیه نخواهند گرفت. [8]
نجم الملک در سال 1306 نوشته است: «در قبرستان بقیع، بقعه ائمّه طاهرین، بوّابی دارد کریه المَنظر، چماق به دست، غضب آلود. هر نفر ایرانی که خواهد به قصد زیارت داخل شود، با کمال تشدّد یک صاحبقران از او می گیرد و اگر بخواهد آن شخص روزی پنج مرتبه مثلاً وارد شود، باید پنج قران بدهد و همین که قلیلی آنجا ماند، زیارت نخوانده گوید: بیرون شو. شخصی خواست روزی بانی یک مجلس روضه شود در تحت قبّه مطهّر ائمّه، بوّاب مانع شده، مبلغ دو روپیه، که شش هزار دینار باشد، داد تا اذن حاصل نمود. و این همه ایرادات برای عجم است با اعراب احدی را کاری نیست. [9]
گزارش دیگری هم از سال 1317 حاکی از آن است که: «درِ حرم محترم، متصل از صبح تا غروب دو سه نفر از اهل سنت نشسته اند، یک درِ حرم باز است و لنگه دیگر بسته، هر کس بخواهد مشرّف شود، معمول است نفری یک صاحبقران می گیرند، اگرچه روزی ده مرتبه باشد. این قران باید در هر دفعه داده شود، گاهی ده شاهی هم راضی بودند و منع نمی نمودند.» [10]
زائر دیگری نوشته است که: «خادمان بقیع در عین طمع، اهل قناعتند: «هرکس از عجم... فی الجمله تعارفی به خدّام بقیع بدهند، آن خادم همان [ شخص [را با رفقایش داخل صحن کرده، خود در [ کنار ] در نشسته محافظت آمد و شد اهل سنت را می نمایند تا آن ها به دل خواه، زیارات مأثوره و... به عمل آورند و هر گاه در این حالات کسی از اهل سنت بیاید، اعتنا به شأنش باشد و نتواند او را منع از دخول کند، پیش آمده، مردم را خبر می دهد: یا حاج ، با خبر، جاء المنافق ! [11]
حسام السلطنه در سال 1297 نوشته است که: «چون بوابانِ بقعه مبارکه، درِ بقعه را بر روی حجاج می بستند که به ضرب و شتم پول گرفته در را باز کنند، لهذا به آن ها سفارش کرده، نوید رعایت و نوازش دادم که مانع حجاج نشوند و درِ بقعه را در این چند روز مفتوح بگذارند که حجاج به آسودگی زیارت نمایند، آن ها هم قبول کردند».
وی می گوید: «آنها وظیفه ای از طرف دولت ندارند و مخارج سال خود را از همین راه به دست می آورند.» [12]
در سال 1316 یک ایرانی با نام حاجی صادق، برای امین الدوله شرح داده که: چهل سال است که در بقیع خدمت می کند «و هر روز دو مرتبه بقعه و اطراف را جارو می کنم... و از برکت ائمه اطهار علیهم السلام پشتِ همه از ترس من می لرزد». [13]
پس از آن که امین الدوله به مدینه مشرف شده، یک روز که به زیارت بقعه ائمه رفته، می گوید: «غیر از حاجی صادق یزدی و یک ضعیفه سیاهِ کفشدار و یک سقا کسی نبود. کلیددار و متولّی و زیارت نامه خوان حضور نداشتند و درِ بقعه متبرکه بسته و مقفّل بود. [14]
وی اظهار می دارد که: گویا این کار به عمد بوده است. در واقع، داستان از این قرار بوده است که شریف از شیخ الحرم مدینه خواسته است تا به دلیل حضور امین الدوله و دیگر اعیان ایرانی یا به عبارت خودِ او، چون «ذوات کرام و مردم جلیل و نبیل از ایرانیان به مدینه طیبه می آیند، اهتمام کنید خدام و کلیدداران و متولّیان بدطوری و طمع و توقف بیجا و اخذ و عمل ناروا نکنند. شیخ الحرم نظر به توصیه شریف قدغن کرده اند از زوار چیزی گرفته نشود و چون در بقعه بقیع بر سبیل مقطوع از هر کس چند قروش گرفته می شد، سید عبدالکریم برزنجی، کلیددار بقعه شریفه از حکم شیخ الحرم اعراض کرده، در خانه خود نشسته و به بقیع نیامده است.» [15] امین الدوله که شاهد «ذلّت و بی شأنی ایرانیان» بوده، به دلیل بیرون رفتن شیخ الحرم دستش به او نرسیده، بنای تشر و لاف را گذاشته به سید عبدالکریم پیغام می دهد: «فضایل و کمالات شما را از دور شنیده بودیم و می گفتند نسبت به ایرانی ها چه تحقیر و توهین می کنید و همیشه درِ حرم ائمه هدی علیهم السلام بسته است، حالا به رأی العین دیدم و اگر زنده به اسلامبول رسیدم، تکلیف این قسم کلیدداری را معلوم خواهم کرد». [16]
فردای آن روز سید عبدالکریم نزد وی آمده، عذرخواهی کرده و اظهار می کند «مایه معاش یک خانواده به همین آستان حوالت است.» امین الدوله به او قول داد که پولی به او بدهد و او نیز در را به روی زوّار بگشاید. زوار نیز که این بار قرار نبود پولی بدهند، چون امین الدوله تقبّل کرده بود، «الحق بی مروّتی کردند و مفت خود دانسته، نقیری به کفشدار ندادند، چه رسد به کلیددار و خدمه !» امام جمعه تبریز حاج میرزا آقا پذیرفت تا «در تبریز مبلغی معیّن کنند، همه ساله هزار تومان برای خدام این حرم محترم عاید شود.» خود امین الدوله نیز قول مساعدت داد. امین الدوله می افزاید: خدا حاجی محسن خان مشیرالدوله را خیر ندهد که در طهران همین شیخ جزاء نخاوله آمده بود و قرار دادیم چند نفر از این طایفه شیعی با وظیفه دولتی در بقعه بقیع مشغول خدمت شوند و کار منحصرا در دست سید برزنجی نباشد که با زوّار شیعه و زمره امامیه شاید عداوت داشته باشد. تحریر فرمان و دستور استخدام را به عهده او گذاشتم، به قدری مسامحه کرد که پس از استعفا و انفصال من از خدمت، شیخ جزاء آیساً به مدینه برگشت». [17]
به هر حال، اقدامات امین الدوله در مدینه نتیجه داده و سید عبدالکریم زمینه را برای حضور گسترده زائران ایرانی در بقعه ائمه فراهم آورد و امین الدوله نیز قول تلافی داد. [18]
کازرونی از سال 1315 خبر داده است که «از هر آدمی یک قرانی می گرفتند و داخل در روضه مطهره می نمودند». [19]
زائری در سال 1331 «سلوک خدمه را با زوّار» خیلی ناگوار شمرده می نویسد: «به هر یک، یک بلیت می دهند و یک مجیدی می گیرند. اگر کسی نداشته باشد راه نمی دهند.» [20]
[1] . پایگاه حوزه مجله میقات حج شماره 38، حج گزاری در دوره قاجار (4).
[2] . افضل التواریخ، غلامحسین افضل الملک، به کوشش منصوره مافی و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361
[3] . اکسیر التواریخ، اعتضادالسلطنه، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران، 1370
[4] . بزم غریب، (سفرنامه حج از سال 1261) محمدعلی بن محمدرضی بروجردی، به کوشش محمد مهدی معراجی، میراث اسلامی ایران، دفتر ششم، قم، کتابخانه مرعشی. 1375
[5] . تاریخ عضدی، میرزا احمد خان عضدالدوله، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، نشر علم، 1376
[6] . التاریخ القویم لمکة و بیت اللّه الکریم، محمد طاهر کردی، ج 5 مکه، مکتبة النهضة الحدیثه، 1412 ق.
[7] . خلاصة التواریخ، قاضی احمد قمی، تصحیح احسان اشراقی، تهران، 1359
[8] . رسائل، اعلامیه ها مکتوبات،... و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، گردآوردنده: محمد ترکمان، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1362
[9] . سفرنامه امین الدوله، (1316) میرزا علی خان امین الدوله، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، 1354
[10] . سفرنامه جزائری، (1340) سید فخرالدین جزائری، نسخه خطی.
[11] . سفرنامه حاج علی خان اعتماد السلطنه (1263)، به کوشش سید علی قاضی عسکر، تهران، نشر مشعر، 1379
[12] . سفرنامه حسام السلطنه، (1297) به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مشعر، 1374
[13] . سفرنامه دختر فرهاد میرزا (1297)، به کوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، قم، مرعشی، 1376
[14] . سفرنامه سیف الدوله، (1279) سیف الدوله سلطان محمد، تصحیح علی اکبر خداپرست، تهران، 1364
[15] . سفرنامه ظهیرالملک، (1306)، به کوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، قم، مرعشی، 1376
[16] . سفرنامه عتبات و مکه (1317)، مؤلف؟ به کوشش رسول جعفریان، صادق برزگر، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، 1376، قم، کتابخانه مرعشی.
[17] . سفرنامه فرهاد میرزا معتمدالدوله، (1292) به کوشش اسماعیل نواب صفا، تهران، زوار، 1366
[18] . سفرنامه کازرونی، ملاّابراهیم کازرونی، (1315 ق .)، به کوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، قم، مرعشی، 1376
[19] . سفرنامه محمد ولی میرزا (1260)، چاپ شده در به سوی امّ القری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشرمشعر، 1373
[20] . سفرنامه مخبرالسلطنه، مهدی قلی خان هدایت (1321) ، به کوشش سید محمد دبیر سیاقی، تهران، تیراژه،