اگر معنای آیه زیر را با دقت بخوانید پاسخ را با سرعت خواهید یافت.
یا همانند کسی که از کنار یک روستای [ویران شده] عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهای اهالی ده در هر سو پراکنده شده بود، او با خودش گفت: چگونه خدا اینها را پس از مرگ زنده میکند؟ [در این هنگام] خداوند او را یکصد سال میمیراند، سپس زنده کرد و به او گفت چقدر درنگ کردهای گفت: یک روز یا بخشی از روز فرمود: بلکه یکصد سال درنگ کردی. نگاه کن به غذا و نوشیدنی خودت [که همراهت بود که با گذشت سالها] هنوز تغییر نکرده است [خدایی که این مواد فاسد شدنی را در طول این مدت حفظ میکند بر همه چیز قدرت دارد] ولی به الاغ خود نگاه کن [که چگونه از هم متلاشی شده] برای این که تو را نشانهای برای مردم [در مورد معاد] قرار دهیم [اکنون] به استخوانهای [الاغ] نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم و گوشت بر آن میپوشانیم، هنگامی که [این حقیقت] بر او آشکار شد گفت: میدانم خدا بر هر کاری تواناست.
سؤالی را که پرسیدهاید، شخصیاز امام باقر (علیه السلام) پرسید، امام فرمود: آنها عزیز و عزره بودند که دوقلو به دنیا آمدند در سی سالگی عزیز از برادرش جدا شد و صد سال به مردگان پیوست. سپس زنده شد و نزد خاندانش آمد و بیست سال دیگر از روایات نام این دو برادر عزیز و عزیر آمده است.
داستان کامل این دو برادر کتاب قصه های قرآن نوشته محمدی اشتهاردی آمده است.