دانلود کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
digiketab.net/product/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d8%a7%d8%b4-%d9%88%d9%82%d8%aa%db%8c-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%af/
بخشی از متن کتاب:
من هم به او لبخندی زدم و در دلم به خودم به خاطر افکارم خندیدم. باورم نمیشد این فرد الغر با موهای کوتاه که من فکر میکردم بسختی از پس انجام تمرینات بربیاید ، همان تامینوریس قدرتمند باشد. تامینوریس که در ویتنام خدمت میکرد جندبار به خطوط دشمن نفوذ کرده بود تا خلبانی را که سقوط کرده بود از دست آنها نجات دهد. این تامینوریس بود ، او فردی بود که در تمریناتش بدلیل گلوله ای به صورتش زخمی شده بود و توانسته بود بدلیل خوش شانسی زیاد با کمک ناوگان دوم مایک تورنتون نجات پیدا کند و بعدها مدال افتخار را بدست گرفته بود. او با وجود آسیب های فراوان برای قبولی در گروه نجات اف بی آی جنگیده بود.
دانلود کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
این مرد فروتن، یکی از قدرتمندترین تفنگداران تاریخ نیروهای دریایی بود . در سال 1969، تامینوریس در حالی که از تمرینهای یگتن ویژه در مرز اخراج شدن بود، زیرا افسران فکر میکردند که او زیادی الغر و قدکوتاه است و نمیتواند شتیستگی شرکت در تمرینات را داشته باشد.ولی او هم مانن آن ملوان جوان در کالس خودم، به همه ثابت کرده بود که همه اشتباه میکنند و یکبار دیگر نشان داده بود که اندام کوچک و دیگر ویژگی ها اهمیتی 21 ندارند زندگی منصفانه نیست،تو مسیرت را ادامه بده اگر میخواهی دنیایت را تغییر دهی، بیسکوییت شکری نباش و روبه جلو حرکت کن بسمت باالی تپه دویدم و بدون اینکه توقف کنم ،با سرعت تمام به سمت اقیانوس آرام دویدم.من تمام لوازم را مانند پوتین و کاله وکوله پتی ام را بهمراه داشتم، وقتی به اقیانوس رسیدم با سر به داخل موجهایی که در ساحل کورونادو در کالیفرنیا فرود می آمدند،شیرجه زدم.وقتی خیس از آب بیرون امدم مربی ام را دیدم که در باالی تپه ایستاده است، با دستهای گره کرده و نگاهی خیره که در میان طلوع آفتاب کامأل واضح بود فریاد زد: خوب کار خودت را بلدی آقای مک این واقعیت داشت ، در اشتیاقی ساختگی با تمام قدرت دراز کشیدم و خودم را روی ماسه نرم انداختم وبه همه جهت غلط زدم تا مطمئن شوم تمام یونیفرمم ماسه ای شده استو در پایان کمی ماسه برداشتم و آن را باالی سرم پاشیدم.حقیقت این بود که من در تمرینات یگان ویژه تخلف کرده بودم و خوب میدانستم مجازات کارم، تبدیل خودم به یک بیسکوییت شکری بود.اما این راحتترین تمرین در تمام تمرینات یگان ویژه بود.
دانلود کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
22 کارهای سخت و مشکالت زیادی وجوددارند، ولی تبدیل شدن به بیسکوییت شکری نشان دادن صبر و استقامت شماست.درست است که باید تمام روز را با ماسه در بدنتان سر کنید، ولی این بدون اراده شماست و زیر نظر مربی باید تبدیل به یک بیسکوییت شکری بشوید. برای بسیاری از کارآموزان قبول انجام این کار سخت بود،آنها برای پیشرفت خودشان تالش میکردند و انتظار داشتند که برای آن تشویق شوند.اما گاهی اوقات برای تالششان تنها پاداشی که میگرفتند، بدن خیس و ماسه ای بود. وقتی از پر شدن ماسه در تمام بدنم مطمئن شدم ، بلند شدم و بسمت مربی رفتم و به حالت خبردار جلوی او ایستادم.فیلیپ ارمارتین که همه او را موکی صدا میکردند، داشت با دقت مرا نگاه میکرد، تا ببیند آیا تمام استانداردهایش را در تبدیل شدن به بیسکوییت شکری براورده کرده ام یا نه؟