شعر کودکانه زیبا برای پیش دبستانی ها و مهد کودک
یکی از حیطه های آموزشی غیر مستقیم برای کودکان شعر می باشد شعر باعث پیشرفت زبانی کودک می گردد و موجب می شود گنجینه واژگان کودک گسترده تر شود جمله های « با من بازی کن!» و «با من حرف بزن!» دو خواسته کودک از پدر و مادرش می باشد.
کودک علاقه مند به سرگرم شدن و لذت بردن است و میخواهد ارتباط زیادی با آنها برقرار کند و به جرات می توان گفت شعر کودک می تواند برآورده کننده این نیازها باشد چرا که تکرار و حفظ کردن شعر ها به مهارت درک و کشف و همچنین توانایی گوش دادن کمک شایانی می کند اما باید توجه داشت که این مسئله به هیچ عنوان نباید آمرانه و بطور تکلیف برای کودک در آید و اجباری در کار باشد بلکه بایستی به طور بازی مدار و راحت به کودک شادی ببخشد.
تجربیات توسط شعر بازتاب می یابند و مخاطب را وادار به اندیشه و تعمق می کنند و آن چه شناخته شده است دوباره بازشناسی می شود و کودک با ذوق بیشتری موفق به کسب تجربیات تازه تر میشود.
به طور ذاتی و طبیعی کودکان ویژگی جستجوگر و کنجکاوی دارد و همیشه علاقمند و مشتاق به دانستن یادگیری هستند. با کمک شعر می توان پاسخ خوبی به این نیازها داد و این حس را در آنها با تمرین و تکرار تقویت کرد.
در انتخاب و گزینش شعر برای کودکان تنوع زیاد است و این مسئله تصمیم گیری را برای یک انتخاب درست سخت می کند علایق و روحیات هر کودک با دیگری تفاوت دارد و از آنجایی که هر پدر و مادری کودک خود را نسبت به دیگران به خوبی می شناسند بایستی بنا به شناخت و احساس او عمل کند.
اکثر بزرگسالان از دوران کودکی خود شعر هایی را در ذهن دارند که با آنها پیوند عاطفی و درونی برقرار ساخته اند و آن ها را با کلی ذوق و شوق به کودکان خود انتقال می دهند. شعر کودک راهی به سوی شعر و ادبیات برای کودک باز می کند و باعث بیداری او در راه ادبیات می شود بیشتر کودکان در محیط های مهد کودک و بعد خانه شروع به یادگیری و خواندن شعرهای کودکانه می کنند.
تمامی بچه ها با حمید شیرین زبانی ها و یادگیری شعرهای کودکانه لذت و حس وصف ناپذیری در وجود بزرگترها ایجاد می کنند برای اینکه به کودکان خود شعر یاد دهید سعی کنید از اشعار کوتاه و ساده شروع کرده و در گام بعدی با بالا رفتن سنشان شعرهای بلند و طولانی تری به آنها یاد دهید در ادامه این مطلب مفید اشعار کودکانه زیبایی را در اختیار شما قرار دادیم که می توانید به راحتی به کودکان خود یاد دهید.
اشعار کودکانه زیبا برای سنین قبل از دبستان
باغ وحش
تو قفسهای باغ وحش
حیوونهای رنگارنگ
پرنده های کوچولو
میمون و شیر و پلنگ
میمونه شکلک می سازه
مَردُموخوشحال میکنه
با یه دونه توپ سفید
تنهایی فوتبال می کنه
نگاه کنید خرسَرو
ایستاده روی دو پا
خرگوشه رو نگاه کنید
هی می پره رو هوا
طاووس رو نگاه کنید
چه خوشگل و قشنگه
چترشوهی باز می کنه
ناز و خوش آب و رنگه
شعر کودکانه نهنگ و دریا
دریاچه آبی رنگه
توش ماهی و نهنگه
ماهی رو موج می شینه
نهنگ اونو می بینه
میگه نهنگ پرزور
یه وقت نری راه دور
شب که بشه، جای شام
می خورمت هام و هام
ماهیه از روموجا
می پره توی دریا
شناکنون می ره
به یک جای دور
جا می مونه
نهنگ چاق و مغرور
شب و ستاره
شب اومد و ستاره
رو آسمون نشسته
نه یک ، نه ده ، نه صدتا
هزار هزار تا دسته
ستاره توی شبها
چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه
تو باغ آسمونه
یک کمی این طرفتر
ماه قشنگ و زیباست
دلش گرفته امشب
برای اینکه تنهاست
زنبور طلایی
ای زنبور طلایی
نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره
ای زنبور طلایی
نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره
عسل بساز دوباره پاشو پاشو بهاره
عسل بساز دوباره
شعر کوتاه و شاد کودکانه آفتاب مهتاب
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
یکی روشنی روز
یکی نور شب افروز
یکی طلای زرده
یکی نقره سرده
یکی پرتو خورشید
به روی خاک پاشید
یکی از ماه زیبا
بتابد بر همه جا
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
مرغ قشنگم
مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صدا می کنه
دونه می خواد تا بخوره
برای من تخم بذاره
یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـم می پاشم
یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغم میذارم
اون می خوره آب و دونه
بعدش میره توی لونه
می خوابه قدقد می کنه
برای من تخم می کنه
شعر کوتاه دوچرخه برای کودکان
دوچرخ دارم، قشنگم
قشنگ و رنگارنگم
پاگیره دارم برات
تو پا بزن با پاهات
صندلی گرم و نرم
بشینی و بدی لم
بشین روی صندلی
زود پابزن، فسقلی
با هم بریم بگردیم
شاد بشیم و بخندیم
شعر پدر بزرگ و مادر بزرگ
پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی که پیشم باشه
برام کتاب می خونه
مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه
وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی کم نداری
شعر سلام
صبح که میشه خروسم می زنه زیر آواز
میگه دیگه بیدار شو کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیا خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شده با نور اون دوباره!
پاشو دیگه عزیزم پاشو با لب خندون
سلام بکن به بابا به مادر مهربون
شعر کودکانه کوتاه حلزون
آی حلزون شاخکی!
کجا می ری یواشکی؟
جلو میری یواش و ریزه ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خالهای دونه دونه داری
روی پشتت یه لونه داری
ساکتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما
شعر در مورد امام صادق(ع)
ششمین امام دینم ششمین ولی تو هستی
ششمین امام شیعه پسر علی(ع)تو هستی
به تو جان گرفته دینم به تو زنده گشته قرآن
نشوم در این جهان گم که تویی چراغ تابان
نروم به راه باطل تو چراغ راه مایی
تو امام مهربانی تو چه خوب و باصفایی
به خدا که دیده ام من شده شیعه ی تو لایق
به لبش همیشه باشد سخن امام صادق
خیاط
خیاط ما اوستا رضا
کار میکنه برای ما
پارچهها رو چی میکنه؟
میبره، قیچی میکنه
نخ رو تو سوزن میکنه
شروع به دوختن میکنه
تیک تاک چرخ خیاطی
میشه با خندهاش قاطی
اوستا رضا مهربونه
لباش همیشه خندونه
میدوزه مثل فرفره
میچرخه نخ با قرقره
لباسهای رنگ و وارنگ
بلند و کوتاه و قشنگ
شلوار و کت با پیراهن
برای تو، برای من...
کارتونکی هم اون بالا
خیاطه چون اوستا رضا
او چرخ و سوزن نداره
نخش چرا این جوریه؟
هر چی میدوزه، توریه!
شاعر: اسدالله شعبانی
کفاش
کفاش پیر مهربون
صبح که می شه، مییاد بیرون
کلید رو پیدا میکنه
مغازه رو وا میکنه
کفشا همه قطار، قطار
ردیف میشن روی دیوار
تو کفاشی، پشت شیشه
کفش منم دیده میشه
اوستای کفاش چی داره؟
چکش داره، قیچی داره
اول یه پیشبند میزنه
میشینه روی چهارپایه
چشم میدوزه به همسایه
همسایهاش کفشدوزکه
سر تا پاهاش پر از لکه
اونها با هم کار میکنن
کارهای بسیار میکنن
میخ می زنن میچسبونن
زیر لب آواز میخونن
واکس میزنن از همه رنگ
کفشا میشه خیلی قشنگ
با نخ و سوزن شب و روز
مشغول میشن به دوخت و دوز
با کار اونها همیشه
کفشای کهنه نو میشه
شاعر: اسدالله شعبانی
باغبان
بابام می ره سر کار
بابام یه باغبونه
شب بوی باغ و گل رو
با خود می یاره خونه
کارش تو پارک شهره
درخت و گل می کاره
بابام به باغبونی
به گل، علاقه داره
منم به کار بابا
خیلی علاقه دارم
دلم می خواد که من هم
درخت و گل بکارم
شاعر :جعفر ابراهیمی