تا شهدا؛ شهریور ماه سال 62 در اصفهان به دنیا آمد و نامش را ابوالفضل گذاشتند، از کودکی عاشق فضای جنگ و جبهه بود، چون پدرش را که پاسدار بود الگوی خودش قرار داده بود. در رشته ریاضی دیپلم گرفت و بعد از آن در رشته فنی پنوماتیک که مربوط به مهندسی و تعمیر و نگهداری ماشین آلات زرهی سنگین بود، دوره 20 ماههای را تحت لیسانس یکی از شرکتهای آلمانی گذراند.
او در سالهای جنگ سوریه با اصرار و پیگیری مستمر موفق شد در مرداد سال 92 به سوریه اعزام شود، پس از گذراندن دوره 35 روزه به کشور بازگشت و مرتبه دوم در پاییز 92 بار دیگر به سوریه اعزام شد تا اینکه 23 آذر به شهادت رسید. او در زمان شهادت 30 ساله بود و یک فرزند به نام «محمدمهدی» از خود به یادگار گذاشته است. در ادامه خاطرهای از «زهرا رشادی» همسر شهید ابوالفضل شیروانیان میخوانید.
همسر شهید ابوالفضل شیروانیان در خاطرهای از شهید اظهار داشت: از اولین ماموریت سوریه برگشته بود. قرار داشتیم آن شب به منزل پدرش برویم. گفتم نماز مغرب را میخوانم و تماس میگیرم که بعد از نماز خودش زنگ زد. گفتم «کجایی ابوالفضل؟ زود بیا، داره دیر میشه» گفت «حدس بزن کجا هستم؟» گفتم «حتما توی راهی» گفت «نه، رو به روی حرم حضرت معصومه (س) ایستادم، جات خالی.»
کلی ناراحت شدم، گفتم «چرا تنها رفتی؟ پس من چی؟»
گفت «ماموریتی نزدیک قم داشتیم، گفتم بیایم و سلامی خدمت حضرت معصومه (س) بدهم و برگردم. میام برات توضیح میدم» با ناراحتی از اینکه چرا من را همراه خودش نبرده گوشی را گذاشتم.
شب که به خانه آمد اولین سوالم این بود که چرا یکدفعهای و بدون خبر رفت. سرش را به زیر انداخت تا اشکهایش را نبینم. گفت «آخه دلم برای حرم حضرت زینب (س) تنگ شده بود، یک ماهه ازش دور شدم، رفتم پیش بیبی، سلام کردم و گفتم سلام نوکرتون رو خدمت عمه جان زینب (س) برسونید و بگید سخت چشم به راهم.»
هیچ وقت حال آن شبش را یادم نرفت، فدای حضرت معصومه (س) بشوم که چقدر زود پیغام نوکر را به حضرت زینب (س) رساند. درست ماه بعد نام ابوالفضل شیروانیان جزو لیست شهدای مدافع حرم عقیله بنی هاشم ثبت شد.»