آماده نمودن زینب براى انجام مسیِولیت
حضرت زینب(س) از نظر روحى و قدرت تحمل در حدّ عالى و درجات بالا قرارداشت. او از جمله شخصیتهاى نمونه و منحصر به فردى است که مادرگیتى از آوردن امثالآن ناتوان است؛ ولى این مسئولیت پیامرسانى عاشورا به قدرى خطیر و بزرگ بود، که حتىشخصیتى بسان حضرت زینب نیز براى انجام آن نیازمند آمادگى قبلى بود. بر همین اساس بهنظر مىرسد، زینب(س) از همان دوران کودکى تحت تربیت پیشوایان معصوم(ع) به تدریجبراى انجام چنین وظیفه خطیرى آماده مىشد. وى نزدیک رحلت پیامبر اکرم(ص)، خدمتجدّ بزرگوارش، عرض کرد:
«اى رسول خدا(ص)! دیشب خواب دیدم، باد شدیدى وزیدن گرفت و همه دنیا را تاریک وسیاه کرد. آن باد مرا از سویى به سوى دیگر مىانداخت، تا اینکه چشمم به درخت بزرگى افتاداز شدت وزش باد به آن درخت پناه بردم؛ ولى باد آن را ریشه کن کرد و بر زمین انداخت آنگاهبه یکى از شاخههاى نیرومند آن درخت پناه بردم، ولى باد آن را نیز قطع کرد. پس از آن بهشاخه دیگرى پناهنده شدم و آن را نیز باد درهم شکست. سرانجام به دو شاخه متصل به هماز آن درخت چنگ زدم، باد آن دو را نیز در هم شکست. در اینجا از خواب بیدار شدم.»
سخنان زینب اشک از دیدگان پیامبر اکرم(ص) جارى ساخت و در این هنگام بهزینبفرمود:
«اى نور دیده! آن درخت جد توست که به زودى تند باد اَجَل او را از پاى در مىآورد. آن شاخهنخست که به آن چنگ زدى مادرت، زهراست! شاخه دوم پدرت على است و آن دو شاخه بههم متصل برادرانت حسن و حسین هستند، که در سوگشان دنیا تاریک مىشود و تو لباسسیاه بر تن مىکنى.»
[9]
حضرت زینب(س) از همان کودکى مىآموخت که چگونه با سختىها و دشوارىهامقابله کند، و در برابر جباران و ستمگران سر فرود نیاورد. بیش از شش سال از عمر زینبنمىگذشت که با فاجعه بزرگ رحلت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) روبهرو گردید. پس ازمدت کوتاهى اندوه از دست دادن مادر بر قلب به ظاهر کوچک او وارد گردید. از آن پس با
|383|
همان سن کم، بسان مادرش، در کنار پدر قرار گرفت و شریک غم و اندوه مظلومترین انسانجهان و مونس تنهایىاش گردید. پس از شهادت پدر در همه صحنههاى سخت و دشوارهمراه و همگام و یاور دو برادرش، امام مجتبى(ع) و امام حسین(ع) بود. هنگامى که برنامهمسافرت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به عراق مطرح شد، بدون هیچ گونه چون وچرا و حتى بدون اینکه با ارائه پیشنهاد و نظر بخواهد آن حضرت را منصرف کند، همراهبرادر راهى سفر گردید. گویا همراهى و همگامى حضرت زینب با امام حسین(ع) و حضوراو در نهضت امام(ع) از سالها قبل پیش بینى شده بود. به همین مناسبت شرطِ همراهى بابرادر در قرارداد ازدواج حضرت زینب قید شده بود.
[10]
نقش زینب(س) تا شهادت امام(ع)
از نقش حضرت زینب پیش از شهادت امام حسین(ع) مطلب زیادى در تاریخ نقل نشدهاست. با این حال مىتوان حدس زد، که آن حضرت در این دوران سرپرستى زنان و کودکان وپرستارى از امام سجاد(ع) را عهدهدار بوده است. در حدیثى از امام سجاد(ع) آمده است کهدر شب عاشورا من در خیمه خودم نشسته بودم و عمهام زینب از من پرستارى مىکرد.
[11]
علاوه بر آن حضرت زینب(س) در همه صحنههاى دشوار و سخت به ویژه در روزعاشورا - همراه و همگام برادر و مشاور و یاور آن حضرت به شمار مىآمد؛ ولى مهمتر ازهمه اینها امام حسین(ع) روزبهروز خواهرش، زینب(س) را براى انجام مسئولیت خطیر وبسیار بزرگى که بر عهده داشت آماده مىکرد و وظایف و کارهایى که باید در مراحل مختلفمأموریت انجام مىداد به او گوشزد مىکرد. در اینجا درباره آمادهسازى زینب(س) توسطامام حسین(ع) و همراهى وى با برادر در حوادث گوناگون توضیح بیشترى مىدهیم.
آماده سازى زینب(س) توسط امام حسین(ع)
1. زینب در منزل خزیمیه
نقل حدیث امایمن از سوى حضرت زینب(س)
[12] بیانگر آن است که آن حضرت سالهاپیش از واقعه عاشورا خبر شهادت برادرش را از زبان جدّ و پدر بزرگوارش شنیده بود. ولىشاید در آغاز سفر به عراق آنگونه که باید براى وى اطمینان و یقین کامل حاصل نشده بود کهآن حادثه اسفبار به همین زودى اتفاق خواهد افتاد. علاوه بر آنکه احساسات انسان به گونهاىاست که تا حد ممکن تلاش مىکند پیش آمدهاى تلخ و ناگوار را نپذیرد و به نحوى توجیه
|384|
کند. از این رو امام حسین(ع) مىکوشید تا به تدریج زینب کبرا رابراى رویارویى با حوادث ناگوار آینده آماده سازد. بر اساس آنچهدر تاریخ ذکر گردیده است، نخستین بارى که زینب(س) با خبراندوهبار شهادت برادر روبهرو گردید، در منزل خزیمیه بود.
امام حسین(ع) در مسیر حرکت خود از مکه به عراق یکشبانه روز در این منزل رحل اقامت افکند. هنگام صبح عقیلهبنىهاشم، خدمت برادر رسید، عرض کرد: «اى برادر! آیا ترا ازآنچه دیشب شنیدم با خبر نسازم؟» امام(ع) فرمود: «آن چیست؟»زینب گفت: «دیشب هنگامى که براى انجام کارى از خیمه خودخارج شدم، شنیدم هاتفى ندا مىدهد:
«اى چشم بسیار گریه کن و کیست که در آینده بر شهیدان بگرید برگروهى که مرگ آنان را به سوى وعدهاى معین به پیش مىراند!»
امام حسین(ع) فرمود: «اى خواهر! هر آنچه را که خداوندتقدیر کرده است، انجام خواهدشد.»
[13]
در این سخن امام حسین(ع) به طور ضمنى و تلویحى بهخواهرش فهماند، که حوادث ناگوارى درا ین سفر در انتظارآناناست.
2. گفتگوى امام(ع) با زینب(س) در عصر تاسوعا
روز تاسوعا عمر سعد نامهاى از سوى ابنزیاد دریافت کرد،که به او فرمان داده بود، یا حسین(ع) را به سازش و تسلیم وادارنماید، و یا او و یارانش را از دم تیغ بگذراند. در پى رسیدن اینفرمان عمر سعد به سپاه خود فرمان آماده باش داد، و به سوىاردوگاه امام(ع) حرکت کردند. هنگام عصر بود که امام حسین(ع)در مقابل خیمهاش با تکیه به شمشیر، سر به زانو نهاده، چندلحظهاى به خواب رفته بود. زینب کبرا(س) که کاملاً مراقباوضاع بود، با شنیدن صداى هیاهوى نزدیک شدن سپاه دشمن
|385|
نزد برادر شتافت و گفت: «اى برادر! آیا این صداها را نمىشنوىکه به ما نزدیک مىشود؟» امام حسین(ع) سر از زانو برداشت وفرمود: «اى خواهر! در همین لحظه جدم پیامبر(ص)، پدرم على،مادرم فاطمه، و برادرم حسن را در خواب دیدم که به من فرمودند:«اى حسین! تو به همین زودى به ما مىپیوندى!»
نقل شده است زینب(س) با شنیدن این سخن سیلى بهصورت زد و فریاد را به ناله بلند کرد. امام حسین(ع) به او فرمود:«آرام باش! ما را دشمنشاد نساز!»
[14]
امام(ع) در این برخورد به طور صریح و آشکار خبر شهادتخود را با زینب(س) در میان گذاشت و او را در برخورد باحوادث آینده به صبر و پایدارى دعوت کرد.
3. توصیههاى امام حسین(ع) به خواهرش در شب عاشورا
امام سجاد(ع) گوید: «در شب عاشورا من در خیمه خودنشسته بودم و عمهام زینب(س) از من پرستارى مىکرد. پدرم نیزدر خیمه خود بود و چون غلام ابوذر شمشیرش را اصلاحمىکرد. در این حال پدرم این اشعار را چند بار خواند: «اىروزگار، اف بر تو از جانب دوستى و رفاقتت! تا کى آرزومندان ویاران را به خون خود آغشته مىنمایى؟ روزگار جایگزیننمىپذیرد و همانا کار به دست خداست و هر زندهاى راهمرامىپیماید!»
با شنیدن این اشعار مقصود پدرم را دریافتم و گریه گلویم راگرفت ؛ ولى سکوت کرده، خود را گرفتم و دانستم که بلا نازلشده است. ولى عمهام وقتى سخنان پدرم را شنید، به دلیل آنکه زنبود و حالت رقت و جزع در زنان غالب است، نتوانست خود راکنترل کند و در حالى که لباسش بر زمین مىکشید، نزد پدرم
|386|
رفتو گفت:
«اى کاش مرگ زندگى مرا نابود کرده بود! امروز همانند روزى است که مادرم فاطمه، پدرم علىو برادرم حسن از دنیا رفتند. اى جانشین گذشتگان و پناهگاه بازماندگان!»
امام حسین(ع) به زینب نگریست و به او گفت: «اى خواهر! مبادا شیطان بردبارى و حلمترا برباید.» آنگاه اشک از دیدگان پدرم سرازیر شد.»...
زینب گفت: «این بیشتر دل ما را مىسوزاند که راه چاره برایت نباشد و به ناچار شربتمرگ بنوشى.» آنگاه سیلى به صورت زد، گریبان پاره کرد و بیهوش گردید.
پدرم آب به صورت او پاشید، او را به هوش آورد و گفت: «اى خواهر! از خدا بترس وشکیبایى پیشه کن و بدان که اهل زمین مىمیرند و اهل آسمان زنده نمىمانند و هر چیز جزوجه خداوند هلاک و نابود مىشود، همان خدایى که با قدرتش خلق را آفرید و آنان را برمىانگیزد و او یگانه و یکتاست. پدرم از من بهتر بود. مادرم از من بهتر بود. برادرم از من بهتربود [و همه مردند] براى من و براى هر مسلمان پیامبر خدا(ص) اسوه و الگو است... اىخواهر ترا سوگند مىدهم - و به سوگند من پایبند باش - در سوگ من گریبان پاره نکن،صورت نخراش و فریاد به افغان و ناله سر نده.»
[15]
وقایعى که بیان شد به خوبى نشان مىدهد که چگونه امام حسین(ع) خواهرش را براىرویارویى با حوادث آینده و ایفاى نقش تاریخى و بىنظیرش آماده مىکند امام(ع) در اینگفتگو به خواهرش توصیه مىکند، که پس از شهادت او مبادا احساساتش نیروى تفکر واندیشه او را تحت الشعاع قرار دهد و حرکتى بر خلاف وظیفه و رسالت بزرگ تاریخىاشانجام دهد. و چه زیبا عقیله بنى هاشم به توصیههاى برادر عمل کرد. او در تمام مراحلاسارت و پیامرسانى کمترین و کوچکترین عملى بر خلاف جهت پیشبرد نهضت و قیامبرادر، انجام نداد. اگر زینب بر بالین بدن برادر گریه و زارى کرد، اگر در کوفه و شام سخنرانىنمود، اگر براى برادر نوحهسرایى و مرثیهسرایى کرد و... همه و همه حساب شده و در جهتانجام رسالت و رساندن پیام نهضت عاشورا بود، نه فقط به دلیل غلبه احساسات. زینبکبرا(س) در موقع مناسب احساسات خویش را کنترل مىکرد، و در شرایط مناسب ابرازاحساسات مىنمود.
آنچه گذشت نمونهاى از صحنههایى بود، که امام حسین(ع) در طول سفر، خواهرش رابراى رویارویى با حوادث آینده و ایفاى نقش تاریخى و بىنظیر خود آماده مىکرد؛ ولى به
|387|
طور قطع گفتگوهاى امام حسین(ع) با خواهرش به همین چند مورد منحصر نمىشود. وامام(ع) اسرار زیادى را براى او بازگو نموده است، و او را از رمز و راز وظیفهاى که برعهدهاش بوده، بیش از این آگاه کرده است که آن سخنان براى ما بازگو نگردیده است.
[11]. علامه مجلسى، همان، 1/45.
[12]. در این حدیث حضرت زینب(س) از طریق امایمن از پیامبر اکرم(ص) نقل مىکند که اجساد شهیدان بهخاک سپرده خواهد شد و قبور آنان مزار دوستانشان خواهد گردید. زینب(س) پس از شنیدن این حدیث اززبان امایمن آن را بر پدر بزرگوارش حضرت على(ع) عرضه کرد تا از درستى آن اطمینان کامل یابد.
[13]. علامه مجلسى، همان، 372/44.
[14]. همان، ج44، ص391.
[15]. همان، ج45، ص1 - 3.
|408|
***امام حسین علیه السلام چگونه خبر شهادت خود را با خواهرش در میان گذاشت ؟**