عقیق:کتاب مسیحیت به قلم سيد محمد اديب آل على با هدف آشنایی علاقمندان با تاريخ و كلام مسيحيت در قالب پرسش و پاسخ به رشته تحریر درآمده است که حوزه نیوز این کتاب را در شماره های گوناگون منتشر خواهد کرد.
* فرقه هاى مسيحى
- پيدايش ارتدکس
پرسش: ارتدكس چگونه و چرا به وجود آمد؟
پاسخ: اكثر قريب به اتفاق مسيحيان جهان، در يكى از سه شاخه ى مهم مسيحيت، يعنى كاتوليك، ارتدكس و پروتستان جاى مى گيرند. آشنايى با اين سه فرقه و اختلاف بين آنها در مطالعات مسيحيت شناسى، اهميت ويژه اى دارد.
واژه ى ارتدكس (Orthodox) از دو كلمه ى يونانى «Ortos» به معناى «درست» و «doxa» به معناى «عقيده» تركيب شده است؛ بنابراين اين واژه را مى توان «راست دين» يا «درست عقيده» ترجمه كرد.[39]
پيدايش فرقه ى ارتدكس قبل از آن كه ريشه ى اعتقادى داشته باشد، منشأ جغرافيايى داشته و حاكى از جدايى است.
مهم ترين جدايى در تاريخ مسيحيت در اواخر قرن پنجم ميلادى، هنگام تجزيه ى روم به بخش شرقى و غربى، پيش آمد. كليساى رم مركز بخش غربى مسيحيت بود و معتقد بود كه بايد رهبرى تمام اسقف هاى جهان را برعهده داشته باشد؛ چون اعتبار خود را از «پطرس رسول» مى گرفت.[40]
مسيحيت شرقى كه مهم ترين كليساى آن كليساى قسطنطنيه بود، پنج مركز مهم مسيحيت، يعنى اورشليم، انطاكيه، رم، اسكندريه و قسطنطنيه را از نظر اعتبار و اقتدار برابر مى دانست.[41]
كليساى بخش غربى، كشورهاى فرانسه، اسپانيا و برخى از كشورهاى ديگر اروپايى را شامل مى شد و بخش شرقى، علاوه بر يونان، برخى مناطق اروپاى شرقى، كلدانيان، سريانيان، ارمنيان، مارونيان، حبشى ها و ساير اهالى شرق جهان مسيحيت را در بر مى گرفت. كليساى غرب را به دليل اين كه مركزش در ايتاليا بود و هم چنين زبان رايج در بخش غربى زبان لاتينى بود، «كليساى لاتينى» مى گفتند؛ كليساى شرق را هم «كليساى يونانى» مى گفتند، چون يكى از مراكز مهم كليساى شرق در يونان قرار داشت و زبان رايج در اين بخش هم يونانى بود و به همين دليل، كليساى ارتدكس، ترجمه ى «يونانى» عهد عتيق را برگزيد، در حالى كه در كليساى غرب بر متن «لاتينى» كتاب مقدس (ترجمه ى «ولگانا») اصرار مى شد.[42]
امروزه مسيحيان روسيه، يونان، بلغارستان، صربستان، آلبانى، رومانى و پرو، كليساى ارتدكس اند. كليساهاى محلى كوچك تر، يعنى كليساى سوريه، گريگورى ارمنى، قبطى (مصر) و اتيوپى هم منصوب به اين شعبه از مسيحيت هستند كه تفاوت هايى جزئى در روش و عمل با يكديگر دارند.[43]
اختلافات كليساى ارتدكس با كاتوليك
اختلاف كليساى ارتدكس شرق و كاتوليك رومى از تقسيم بندى جغرافيايى و موضوع نسبتاً جزئى هم رتبه بودن اسقف اورشليم و اسقف روم آغاز شد، اما كم كم به برخى مسائل اعتقادى و آموزه هاى مذهبى كشيده شد.
مى توان اختلافات عمده ى ميان اين دو فرقه را به شرح ذيل بر شمرد:
1. «روح القدس» براى عمل كردن در مؤمنان از «پدر» صادر مى شود. اين متن اظهار نامه ى ايمان است كه مورد توافق كليساى شرق و غرب بوده است؛ اما كاتوليك ها روح القدس را صادر از «پدر و پسر» مى دانند و معتقدند براى صدور روح القدس خداى پدر و عيساى پسر با هم عمل مى كنند.[44]
2. ارتدكس ها برخلاف كاتوليك ها به «عصمت پاپ» و مقامات كليسايى اعتقاد ندارند، بلكه معتقدند «كليساى جامع» يعنى مجموعه ى مؤمنان مسيحى، جامعه اى مصون از خطاست. البته مصونيت جامعه ى كليسايى را كاتوليك ها هم به رسميت مى شناسند، اما معتقدند كه اين عصمت از طريق «معصوميت پاپ» اعمال مى شود.[45]
3. در كليساى شرق، روحانيانى كه مقامى كم تر از اسقف دارند، مجاز به ازدواج هستند، ولى در كليساى غرب كشيشان و روحانيون از ميان افراد مجرّد انتخاب مى شوند و مجاز به ازدواج نيستند.
هم چنين كشيشان در غرب بايد صورت خود را بتراشند اما در شرق بايد ريش نگاه دارند.[46]
4. كليساى كاتوليك براى مسئله ى «عصمت مريم» و «بكارت مريم تا پايان عمر» اهميت ويژه اى قايل اند، در حالى كه ارتدكس ها چنين اعتقادى ندارند.[47]
كليساى غرب حضرت مريم(عليها السلام) را هم چون حضرت عيسى(عليه السلام)، مبرا از گناه اوليه مى دانند، در حالى كه ارتدكس ها آن را ويژگى منحصر به حضرت عيسى(عليه السلام) مى دانند.[48]
5. منابع و مآخذ اصول اعتقادى ارتدكس، كتاب و سنت است، در حالى كه اصول عقايد كاتوليك، تعاليم رسمى كليسا را نيز شامل مى شود.
سنت عبارت است از مجموع شعارها و اصول عقايدى كه از حواريون به دست آمده و آنها نيز آن را به طور شفاهى از خدا يا روح القدس دريافت كرده اند. و منظور از تعاليم كليسا، مصوّبات كليسا و اعتقادنامه ها و شوراها و اظهارات پاپ در مسند و مقام پاپى خود است.[49]
6. در هيچ كليسايى عقيده به مؤثر بودن «رستاخيز حضرت عيسى» در امر «نجات» به اندازه ى كليساى ارتدكس نيست.[50]
در عوض كليساى ارتدكس هيچ گونه تعليمات تفصيلى درباره ى «فيض خدا» ندارد و لذا متكلمان مسيحى شرق تا حدى به «پلاجيانيسم» متمايل شده اند و اراده ى انسان را هم، علاوه بر فيض خداوند، در نجات، سهيم مى دانند.[51]
7. «عشاى ربانى» مهم ترين عبادت در مذهب ارتدكس به شمار مى آيد و اين مسئله ى به ظاهر جزئى باعث جنجال آفرينى بسيارى شده است. در بخش شرقى براى برگزارى آيين عشاى ربانى از نان «ورآمده» و در بخش غربى از نان «ورنيامده و فطير» استفاده مى كردند. در سال 1054 م، «ميكائيل سرو لاريوس»، كليساى غرب را به دليل استفاده از نان فطير در مراسم عشاى ربانى محكوم كرد. متقابلاً هيئت رومى اعلاميه اى مبنى بر تكفير وى و پيروانش بر مذبح عالى كليساى جامع (سنت سونى) نصب كرد. در عوض ميكائيل سرولاريوس كه نمى خواست عقب مانده باشد، مجمعى ترتيب داد و پاپ روم و پيروانش را لعنت و تكفير كرد. از آن تاريخ به بعد كليساى كاتوليك رومى و كليساى ارتدكس يونانى هر يك جداگانه راه خود را رفتند. اين تكفير متقابل در دسامبر 1965 م به فرمان پاپ پل ششم و پاتريارك آتناگوراس ملغى شد.[52]
علاوه بر اين ها اختلافات ديگرى هم در عقايد، مراسم، اعياد و آداب و رسوم بين كليساى شرق و غرب ديده مى شود.[53]
--------------------------------------------------
پی نوشت:
[39]. مسيحيان واژه ى ارتدكس را در دو مورد به كار مى برند:
ـ اشاره به يكى از فرقه هاى مسيحى، در مقابل كاتوليك و پروتستان.
ـ به معناى عقيده ى دين صحيح، نظريه ى اصيل و مطابق با تعاليم پذيرفته شده ى مسيحيت؛ بر اين اساس، هر يك از فرقه ها عقايد خود را ارتدكسى و مخالف آن را انحرافى مى دانند. ر.ك: ويليام هورن، راهنماى الهيات پروتستان، ص 7.
[40]. مهم ترين ويژگى كاتوليك ها آن است كه معتقد به رياست «پاپ» بر تمام جامعه ى مسيحيان و مصونيت وى از خطا هستند. هم چنين اعتقاد به مصوّبات مجامع كليسايى كاتوليك را لازم مى شمرند. اينار مولند، جهان مسيحيت، ص 122.
[41]. محمد رضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى،ص 243.
[42]. عطاء الله يوسف، الشمس الساطعة فى تاريخ الكنيسه، ص 29، به نقل از: مسيحيت شناسى مقايسه اى،ص 244.
[43]. جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 36.
[44]. توماس ميشل، كلام مسيحى، ص 106؛ و آرل كرنز، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 168.
[45]. جهان مسيحيت، ص 35.
[46]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 168.
[47]. جهان مسيحيت، ص 34.
[48]. همان، ص 63؛ تونى لين، تاريخ تفكر مسيحى، ص 476.
[49]. ر.ك: جهان مسيحيت، ص 57 ـ 59؛ و مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 246 ـ 247.
[50]. ر.ك: جهان مسيحيت، ص 34.
[51]. همان.
[52]. آرل كرنز، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 168؛ و محمد رضا زيبايى نژاد، مسيحيت شناسى مقايسه اى، ص 248 ـ 249.
[53]. ر.ك: رابرت وير، جهان مذهبى، ج 2، ص 759؛ و جان الدر، تاريخ اصلاحات كليسا، ص 36.