از عبدالله بن عباس روايت شده كه مي گويد: در حجة الوداع كه همراه رسول خدا صلّي الله عليه و آله حجّ بجا آورديم، پيغمبر اكرم صلّي عليه و آله در كعبه را گرفت و در حالي كه رو به مردم كرده بود، مطالبي راجع به حوادث آينده در زمان هاي بعد بيان فرمود، كه از جمله مربوط به حج است كه مي فرمايد: «يَحِجُّ اَغنياءُ اُمَّتي لِلنّزهَةَ وَ يَحِجُّ اَوْساطها لِلتجارَةِ و يَحِجُّ فُقَرائُهُمْ لِلرّياء و السّمعَةِ فَعِندَ ما يَكُونُ اَقدامُ يَتَعَلّمُونَ القرآنَ لِغَيرِ اللهِ وَ يَتَّخِذُونَهُ مَزاميرَ وَ يكونَ اَقوامُ يَتَفَقَّهونَ لِغَيرِ اللهِ».
«روزگاري پيش مي آيد كه قدرت ايماني در مسلمانان رو به ضعف و كاهش مي رود، هوي به جاي خدا در دلها حاكم مي شود، دنيا منتهاي آمال و آرزوها مي گردد، تمام حركت ها و فعّاليّت بر محور دنيا مي چرخد؛ تا آنجا كه وظايف ديني و اعمال عبادي هم براي نيل به دنيا انجام مي شود، به حدي كه عالي ترين شعار الهي (حج خانه خدا) كه بهترين وسيله ارشاد بشر به سوي معنويت و روحانيت و خلع لباس دنيا دوستي از جان آدمي است، صورت ديگري به خود مي گيرد كه ثروتمندان امّت من براي تفريخ و تفرج مكه مي روند و متوسلين آنان، براي خريد و فروش و تجارت فقراء و مستمندان براي رياء و كشب آوازه و شهرت». پس زماني كه چنين شد، عدّه اي قرآن را براي غيرخدا ياد مي گيرند، و عدّه اي براي غير خدا در دين تفقّه مي كنند."
فلسفه حج در اسلام
امروزه حج در بيشتر موارد يك سفر تجاري شده است. سفري الهي و روحاني، به حركت دادن جسم ازشهري به شهري ديگر تبديل گرديده است. همان گونه كه، در سفرهاي تفريحي با تهيه بليطي از شهري به شهري مي رويم و بر مي گرديم، تا تنوعي در زندگي و روحيه ايجاد شود، اين سفر پر رمز و راز و پر معني به چنين سفري تبديل شده است.
جامه داني پر از شهرت طلبي ها و مقام پرستي ها، عافيت طلبي ها و تجمل پرستي ها و حرام خواري هاو ... همراه با شيطان نفس بسته مي شود، به همان صورت هم بر گردانده مي شود، در حالي كه طواف خانه خدا، يعني حاجي تصميم دارد ديگر گرد هيچ خدايي جز خداي يگانه نگردد، شعله اي جز شمع توحيد در خانه خدا دل روشن نسازد، دستوري جز دستور او نپذيرد، بنده معبودي جز او نباشد.
طواف خانه خدا يعني شستشو دادن روح و جان از هرگونه شرك و خودپرستي و هواپرستي، پذيرفتن با دل و جان، يكي بودن مبدأ و منتهاي وجود، يكي بودن نقطه شروع و ختم، هو الاول و الاخر
لمس حجر الاسود به منزله بيعت با خداست، يعني حاجي با خدا تجديد عهد و پيمان مي كند بعد از اين، مسلمان واقعي بوده و به دستورات الهي و مسئوليت هاي ديني وفادار باشد، تعهد مي دهد كه همواره از حلال بخورد و حلال بطلبد، چرا كه امام صادق عليه السلام فرموده است: «مَنِ اكتَسَبَ مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ ثُمَّ حَجَّ فَلَبّي نُودِيَ لا لَبَّيكَ و لا سَعديكَ.
اگر مالي كه انسان صرف حج مي كند، حلال نباشد همين كه نزديك مكّه لباس احرام مي پوشد و مي گويد خداوندا آمدم، خطاب مي رسد: ما تو را نمي پذيريم». (نهج الفصاحه جمله198)
احرام، پوشيدن لباس بي رنگ و بي نشان است، يعني در اينجا فقير وغني و رئيس و مرئوس و صاحب منصب و يا بي مقام، سفيد و سياه، همه و همه هيچ نوع برتري بر يكديگر ندارند جز تقوي. آنجا مظهر كامل آيه شريفه 13سوره حجرات است كه مي فرمايد: "اِنَّ اَكرَمَكُم عِند اللهِ اَتقيكُم"همانا گرامي ترين شما نزد خدا با تقوي ترين شماست ».
هرگونه زور زيور و لباس كه بويي از مقام و منصب و ثروت و لهو و لعب و وابستگي به مسلك هاي مختلف است بايد دور افكنده شود. لباس، لباس تقوي باسد و بس، زيرا در پيشگاه خدا هويتي جز تقوي مقبول نيست. بايد همه مردم را همانند خود و از خود بداني، نه خود را بالاتر و برتر از آنان و جداي از خود. از اين روست لباسي بي رنگ و بي نشان بايد پوشيد تا فرديت بميرد و جماعت زنده شود.
انسان موحد بعد از وقوف در موقف عرفات و آشناگشتن با مطلق كمال و كل جمال به درجه اي از درك و شعور عالي و روحاني مي رسد، كه اصلاً تمام دنيا و جميع شئون زندگي در نظرش همچون خاك و سنگريزه اي بي ارزش مي آيد كه هيچ گونه تمايلي به جمع آوري آن در خود نمي بيند، مگر به دستور خداوند متعال و براي رضاي او، آن هم به مقدار معيني كه دستور داده است، به جستجو و تفحص و تحصيل مال مي رود و ذخيره مي سازد، اما نه براي تمتع و لذت بردن، بلكه براي مسئوليت وظيفه ديگري در ميدان مبارزه با دشمنان دين و حق. این رمز وقوف در عرفات است محلی برای راز و نیاز و اظهار عبودیت و بندگی و بیتوته.
وقوف در مشعرالحرام و رمز استحباب جمع کردن هفتاد سنگریزه برای رمی جمرات. رمی جمرات کنایه از راندن شیاطین، جن و انسی است، یعنی در طی مراحل حج، شیطان نفس را از داخل وجود بیرون کشیده از خود راندن و سنگسار کردن. رمی جمرات کوبیدن هرگونه مظاهر فساد هست.حاجی با هر سنگریزه، تصمیمی قاطع بر ترک هر آنچه موافق میل شیطان نفس هست می گیرد، او عزم و اراده خود را با پرتاب سنگ در برابر گناهان قوی تر میکند.
این مختصر،از اسرار و فلسفه حج بود که با مقایسهای اندک، فاصله حج مؤکّد در اسلام و حج فعلی را در خواهیم یافت.
امروزه افرادی را می بینیم که یقیین به زنده بودن بعد از سفر حج داشته و بدون پرداخت حقوق واجب از جمله خمس، راهی سفر حج شده و در مکه با اصرار روحانی کاروان سهم خمس اموال شان را حساب میکنند و پرداخت آن را به بعد از برگشتن از سفر موکول می نمایند و بعد از برگشتن از سفر تصور می کنند بالاخره مراسم حج را انجام داده اند و نیت پرداخت کافی بوده است، لذا اعمال شان مقبول است و از پرداخت آن امتناع می ورزند. حال آنکه حکایت زیادی وجود دارد که حتی یک ریال یا یک آجر از دیوار متعلق از مال مردم بر ذمّه حاجی باشد و به فرمایش ائمه علیه السلام حج مقبول نشده است. برخی دیگر نیز با قرض راهی سفر حج شده و با قرض سوغاتی تهیه می کنند! و سفر حج را همچون سفرهای دیگر می انگارند و به خاطر قرض و خرجهای زیاد و میهمانی های قبل و بعد از سفر، سودی از این سفر روحانی نمی برند. اگر فرمایش امام صادق علیه السلام را نصب العین خود قرار دهیم هزینه سفر حج باری گران بردوش ما نخواهد بود که می فرمایند:
"اقلل النفقه فی الحج تنسط للحجّ ولا تکثر النفقه فی الحج فتمل الحجّ" "از صرف بودجه های غیر ضروری در حج صرف نظر کن، تا نشاط حج در تو همچنان زنده بماند».
برخی بعد از آمدن از سفر حج در بعضی موارد تا یک هفته برنامه اطعام دارند و فرش و اطلاعیه و ... بر در و دیوار منزل، که نمایانگر ثروتمندی جناب حاجی است. چندین روز درب خانه، با این کیفیت باز می ماند و بازار فخر فروشی و خود نمایی گرم. در حالیکه امام صادق علیه السلام می فرماید: «اطعام در یک روز ولیمه و در روز دوم احترام و کرامت، چنانچه تداوم پیدا کند، مسأله سراز ریاء و خودنمایی در می آورد یا وسیله ای برای تبلیغات شخصی و ایجاد چهره اجتماعی می شود».
برنامه قربانی کردن سر راه حاجی از مکه رسیده و جریان سوغاتی دادن و اقعا تماشایی و جای تأسف و تأمل است. حاجی که می خواهد وارد منزل خود شود، بنابر ثروت و مکنت و مردم دار بودنش پیش پای وی گوسفند قربانی می کنند، اما نه برای شکر گذاری از درگاه احدیّت که حاجی، به سلامت از سفر مکّه برگشته و موفق به انجام واجبی مهم گردیده و روح را جلا داده است، بلکه در بیشتر موارد این هم بده بستانی دیگر است تا حاجی شماره قربانیها به مردم محروم نمی رسد، بلکه همسایه های دورتر هم بی نصیب می مانند و صرف احکام چندین روزه هم ردیفان خود حاجی نموده و سر سفره حاجی بیتوته کرده در عرفات و مشعرالحرام، از فقراء خبری نیست! که هم اخلاص است و هم دستگیری از درماندگان.
سوغاتی حاجی از حجّ
سوغاتی که یک نوع چشم روشنی و هدیه و تبرّک از خانه خدا می باشد، آن هم داستانی دیگر دارد که با داد و ستدی مضحک و خون دلی بر مؤمنان واقعی تبدیل شده است. بدین ترتیب که افراد فامیل و دوستان نزدیک که با اعلام قبلی به دیدار حاجی می شتابند، هدیه ای تا حدّی ذی قیمت برای حاجی می آورند!! و در مقابل بعد از اینکه برنامه دیدار از حاجی تمام شد، حاجی آقا و حاجیه خانم راهی منزل شده و یا در منزل خود هدیه های خریداری شده از مکه و ایران را برابر با نرخ هدیه ای که گرفته اند پس می دهند!! مصداق بارز مثل فندق بیانداز و گردو بگیر، بلی خریداری شده از ایران، چون برای ایجاد چهره اجتماعی و تبلیغات، این همه سوغاتیها برای دوستان و فامیل دور ماهها قبل از سفر از شهر خود خریداری نموده و به عنوان تبرک به خلق الله می دهند!!
فلسفه هدیه دادن حاجی، تبرک است که با خرید از شهر و دیار خود حاجی، هرچند صرفا به دست خود حاجی! متبرک می شود، اما فلسفه هدیه دادن بازدید کننده ها به حاجی معلوم نیست! البته برای ما. به طوریقین در این بده بستانها حکمت هائی نهفته است که در عقل معنوی پسند نمی گنجد، باید با دیدی مادی و دنیایی نگاه کرد تا فهمید!!
فیلم برداری از چگونگی تشرف به سوریه و مکه و هنگام بازگشت که توجه و قبله زائر عتبات عالیات دوربین فیلم برداری است کی مجال درک معنویت را میدهد. شاید در این هم حکمتی نهفته است از سفر اما برای امثال ما نامعلوم است.
خلاصه قربانی و اطعام هر چه بیشتر باشد به همان میزان منزلت حاجی بیشتر خواهد شد. مسلم است با این بساط و برنامه حج، بازدید کننده از حاجی، دنبال بهره گیری معنوی از روح مصفای حاجی و زمینهای برای انقلاب درونی او و آگاهی از بهرهای معنوی که در حج نصیباش گردیده است نیست. چرا که اثری از آن نمی بیند، آن چه مطرح هست بهره دنیوی است.
کدام حج را انجام داده ایم؟
پرواضح است اگر حرکتی روحانی و معنوی، تبدیل به حرکتی مادی گردد، ماهیت عبادتی عظیم و سازنده روح انسان را اینگونه دگرگون می سازد. اگر حاجی با توجه با اسرار و روح سازنده حج در طواف خانه خدا هر گونه پرسشی را اعم از دیگر پرستی و خود پرستی و هوا پرستی دور انداخته و در وقوف عرفات و مشعرالحرام ارتباطی عمیق و ناگسستنی با خالق خود ایجاد کرده و روح خود را از هرگونه نا خالصی پاک نموده و در رمی جمرات دیو نفس خود را از درون بیرون کشیده و او را سنگسار نماید، به طور یقین گناهان خویش را با آب زلال توبه شسته و با روحی منور شده از الطاف توحید با آشنا شدن با مشکلات مسلمانان، با مسئولیتی عظیم و عزمی قاطع، برای در هم شکستن نقشه های دشمنان اسلام به وطن باز می گردد.
این چنین حجی است که با روح حج سازگار است. این چنین حاجی است که هفته ها بعد از بازگشت از سفر معنوی اشک بر رخسارش جاری است، چرا که موفق به انقلابی درونی یعنی موفق به توبه گردیده است. توبه از هر چیزی که او را به دنیا وابسته میکند و از پرواز روحاش به مراتب اعلی مانع میشود، چرا که او دیگر یک مسلمان واقعی است، او با خداوند با لمس حجر الاسود بیعت نموده است، تا هرگز گناهی مرتکب نشده و با گنهکاران همراه نباشد، دنیا را برای آخرت بخواهد نه برای التذاذ، او تعهد نموده همواره خدا بیند نه مردم. آری این چنین حاجی کم هست، همانطور که امام صادق علیه السلام فرموده اند:
«ما اکثر الضجیج و اقلّ الحجبج. چقدر ناله کن زیاد است اما حج گذار واقعی که به عزم خدا و قصد خدا آمده باشد کم است». فرمایش امام صادق علیه السلام در جامعهای که در طول سال هزاران نفر به حج میروند، قابل تحقیق و تصدیق ومشهودهست. هر انسان منصفی، اذعان دارد بیشتر این حجها با حج موجود در اسلام فرسنگها فاصله دارد.
حج فعلی یعنی اسراف، یعنی تجمل یعنی شهرت وتظاهر به دین داری و... در ابعاد گسترده بنام حج، یعنی انجام حرکاتی بی روح و بی کالبد و خشک و دو باره به همان حال قبلی برگشتن و از سرگرفتن زندگی قبلی با روال سابق. در حالی که حج در اسلام تولدی دوباره است پرونده سیاه را بستن و پرونده سفید و اعمال صالح را باز نمودن و حرکت به سوی تکامل است.
حال آنکه با وجود حاجی، در هر کوی و برزن، در محدوده منزل و محل کار حاجی هم شاهد گناهان علنی هستیم در برخی موارد همسر و فرزندان حاجی از رعایت حداقل موازین شرعی بی نصیب اند. آیا غیر از این است که هر جا مؤمنی واقعی و دلی پر ایمان و اهل معنی باشد تلؤلؤ انوار روحانیاش اطراف او را روشن نموده و به دیگران نیز روشنایی می بخشد.
مگر غیر از این است که حاجی با خدا بیعت نموده است که مطیع دستورات الهی باشد، آیا امر به معروف و نهی از منکر یکی از دستورات الهی نیست؟
آیا حاجی بعد از برگشتن از سفر روحانی، دیگر سر هیچ سفره رنگارنگ و متنوع با مال حلال و حرام ثروتمندی ننشسته است؟
آیا بعد از بیتوته کردن در عرفات و مشعرالحرام دیگر حب دنیا را از دل بیرون نموده و از آن به مقدار نیاز برگرفته است؟
آیا حقوق واجبه را پرداخته و شکاف بین طبقه فقیر و غنی را کم کرده است؟
و آیا ...
از این رو است که وقتی حاجی به خاطر چشم هم چشمی، کسب مقام و منزلت اجتماعی، به ریاء ...، با دلی پر از هواهای نفسانی با عملی پر از تجمل پرستی و دنیا دوستی راهی مکه می شود و بعد از نیت، تلبیه می گوید یعنی خداوندا آمدم از فرمانت اطاعت می کنم در جواب گفته می شود لالبیک تو دروغ می گویی تو آمدی اما دل به غیر خدا دادی و آمدی.
همچنان که امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «الحج حجان: حج لله و حج للناس، فمن حج لله کان ثوابه عل الله الجنه و من حج للناس کان ثوابه علی الناس یوم القیامه. حج دو نوع است: حجی برای خدا و حجی برای مردم، کسی که برای خدا حج به جا می آورد ثواب او از خداوند، بهشت است و کسی که برای مردم حج به جا میآورد ثواب او در روز قیامت بر مردم است».
بدیهی است روی سخن با افرادی است که با عبادت معامله ای تجاری کرده و آن را وسیله رسیدن به مطامع دنیوی خویش نموده اند، و الاّ مخلصانی هستند که روی دل فقط به خدا دارند و همه اعمال و عبادات را وسیله ارتباط با معبود خویش می دانند و لحظات را زو نیاز و یا الطاف بیپایان او وانس با خدا و ائمه علیهم السلام را با تمامی دنیا عوض نمی کنند.
در خاتمه فرمایش امام سجاد علیه السلام را یادآور می شویم شاید توجهی دوباره و عمیق و نگاهی معنوی به آنچه به نام حج انجام می دهیم بنمائیم: ایشان می فرماید:
" کسی که صرفا ظاهر مناسک را انجام دهد و هیچ گونه توجهی به اسرار و فلسفه و روح حج و پاک نمودن خود از گناهان و تصفیه روح و دل ننماید، اساسا حج کاملی که منشأ آثار عظیم روحی گردیده و جوهر و روح را حرکت داده و به سیر و سلوک وادارد و به درجات عالیه قرب خدا برساند و مقبول درگاه خدا و مشمول عنایات خاصه حضرت حق سازد، انجام نداده است."
حج یعنی خودرا فراموش کردن وخدا را درعمق وجود یافتن وتسلیم و بندگی خالق یکتا کردن
اللهم الرزقنا