0

شغل پدر من چیست؟

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

شغل پدر من چیست؟

 

شغل پدر من چیست؟

هر روز که پدرم از سر کار بر می گردد، لباسش رنگ و وارنگ است، سبز، زرد، قرمز، آبی.

درست مثل یک رنگین کمان.

او هر روز ساعت 8 صبح از خانه بیرون می رود و گاهی اوقات وقتی بر می گردد که من خواب هستم.

او خیلی زحمت می کشد.

من یک بار توانستم با او به سر کارش بروم.

آن روز مثل پدرم لباس کار پوشیدم و رفتیم سر ساختمان.

او وسایلش را آماده کرد، قلم مو، سطل رنگ، خیلی جالب بود گاهی پدرم دو رنگ مختلف را داخل سطل می ریخت و بعد از اینکه کمی آن را هم می زد رنگ دیگری در سطل ظاهر می شد.

او سطل رنگ را بر می داشت به همراه قلم مویی که در داست داشت از نردبان بالا می رفت، قلم مو را داخل سطل می کرد و سپس روی دیوارها می کشید.

رنگ قلم مو گاهی آبی بود و گاهی سفید، وقتی کارش تمام شد اتاق خیلی فرق کرده بود انگار به جای جدیدی وارد شده بودم.

من هم از پدرم قلم مو و رنگ گرفتم و پایین دیوارها را رنگ زدم، حالا می فهمم چرا لباس کار پدرم وقتی از سر کار بر می گردد مثل رنگین کمان می شود.

شاید تا حالا متوجه شده باشی که شغل پدر من چیست، درست است او نقاش ساختمان است.

شنبه 1 تیر 1398  10:05 AM
تشکرات از این پست
negin9 saraalighanbari1360 zahra_53 hosinsaeidi khaliln
negin9
negin9
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1397 
تعداد پست ها : 427
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شغل پدر من چیست؟

عموی من هم نقاش ساختمان است .از خدا می خواهم همیشه شاد و سلامت باشد . وهر روز برایش کار باشد. و بیمه هم داشته باشد.. خدا حفظ کند مرد بسیار فعالی است . در ماه محرم وصفر و اعیاد و شهادت ائمه (ع)هم مداحی می کند. به دعای ندبه بسیا رعلاقه مند است. او دو دختر دارد . من هم برای سلامتی او خانواد ه اش دعا می کنم .

شنبه 1 تیر 1398  5:50 PM
تشکرات از این پست
zahra_53 ali_81
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شغل پدر من چیست؟

نقل قول negin9

عموی من هم نقاش ساختمان است .از خدا می خواهم همیشه شاد و سلامت باشد . وهر روز برایش کار باشد. و بیمه هم داشته باشد.. خدا حفظ کند مرد بسیار فعالی است . در ماه محرم وصفر و اعیاد و شهادت ائمه (ع)هم مداحی می کند. به دعای ندبه بسیا رعلاقه مند است. او دو دختر دارد . من هم برای سلامتی او خانواد ه اش دعا می کنم .

 

خدا حفظش کنه 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

شنبه 1 تیر 1398  7:17 PM
تشکرات از این پست
ali_81
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به:شغل پدر من چیست؟

شغل پدر خود را در چند سطر توصیف کنید

کد خبر: ۸۱۳

تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۲

شغل پدر خود را  در چند سطر توصیف کنید

علی افتخاری

پاسخ به:شغل پدر من چیست؟

زنگ کلاس به صدا در آمد و بچه ها وارد کلاس شدند ، این زنگ درس انشاء داشتیم و همه ما منتظر بودیم تا معلم به کلاس بیاید و موضوع انشاء را روی تخته سیاه بنویسد. وقتی معلم وارد کلاس شد همه بچه ها بلند شدند . معلم با کت شلوار قهوه ای و کیف مشکی که همیشه با خود داشت وارد کلاس شد. به بچه ها گفت بفرمائید بنشینید ، بچه ها هم نشستند . 

وقتی که معلم روی صندلی خود نشست اول دفتر حضور غیاب را برداشت و اسامی بچه ها را یکی یکی صدا  زد در همین حین معلم عینکش را که روی بینی اش آمده بود با دست چپ خود بالا زد . بعد از اینکه معلم حضور غیاب کرد به طرف تخته سیاه رفت و گچ سفید را برداشت و با خط زیبای همیشگی خود موضوع انشاء را روی تخته سیاه نوشت. موضوعی که معلم برای انشاء این هفته انتخاب کرده بود با هفته های قبل فرق می کرد معمولاً موضوعی که معلم برای انشای هفته های قبل انتخاب می کرد در این مورد بود: که میخواهید در آینده چکاره شوید و یا اینکه علم بهتر است یا ثروت و...... بود ؛ ولی این هفته گفته بود که شغل پدر خود را در چند سطر توضیح دهید . معلم چند دقیقه ای با بچه ها در این باره صحبت کرد . یکی از بچه ها با صدای بلند گفت : آقا اجازه انشامون چند خط باشه خوبه ؟ معلم گفت مهم نیست که چند خط باشه مهم اینه که خوب بتوانید شغل پدرتان را توصیف کنید حالا یک صفحه یا ده صفحه . صدای پچ پچ بچه ها بلند شد یکی از بچه ها می گفت : شغل پدر من کارمنده و یکی دیگه از بچه ها می گفت که پدر من معلم است . در حالی که من با ناراحتی سرم را پایین انداخته بودم و نگران بودم از اینکه یکی از بچه ها از من بپرسه شغل پدر تو چیه ؟ تا اینکه بعد از چند دقیقه زنگ کلاس به صدا در آمد و چون زنگ آخر بود من و همه بچه های کلاس به خونه رفتیم در بین راه مدرسه تا خانه به موضوع انشایی که معلم برای هفته آینده انتخاب کرده بود فکر می کردم که وقتی می خواهم درباره شغل پدرم و اینکه او کیه ، انشاء چی بنویسم ؛ وقتی به خانه رسیدم کیفم را زمین گذاشتم ، از چهره ام کاملاً پیدا بود که از یه چیزی ناراحتم ، مادرم از من سؤال کرد  اتفاقی افتاده ، چرا ناراحتی ؟ من گفتم چیز مهمی نیست  و به طرف حیاط رفتم ، حیاطی بزرگ که وسط آن یک حوض پر از ماهی قرمز رنگ بود . به لب حوض رفتم و دست وصورتم را شستم و بعد به سمت تاب که روبروی حوض بود رفتم و روی تاب نشستم بعد از مدتی دوباره موضوع انشاء به یادم آمد صدای پچ پچ بچه ها که با هم در مورد پدرشان حرف می زدند تو گوشم بود این موضوع مثل خوره تو جونم افتاده بود ، با خودم می گفتم که چرا نباید پدرم را ببینم ؟ شاید اصلاً‌ پدرم مرده و مادرم به من دروغ گفته که پدرم به مسافرت رفته ؟ چی می شد اگه یکی بود که به این سؤالاتم جواب می داد. چی میشد که الان پدرم بالا سرم بود و من را تاب می داد ، دوست داشتم با صدای بلند داد بزنم که بابا بیا منو تاب بده ، اما حیف که نمی شود ، فقط از پدرم این خانه و یک شناسنامه داریم . یک لحظه با خودم گفتم شناسنامه ،‌ چطوره که برم سراغ کمد مادرم و شناسنامه پدرم را ببینم حتماً چیزی داخلش نوشته . بدون سر و صدا و در حالی که مادر در آشپزخانه بود به سراغ کمد مادرم رفتم و دنبال شناسنامه پدرم گشتم ولی چیزی پیدا نکردم تا اینکه        مادرم داخل اتاق آمد و گفت چرا مخفیانه !‌ اینجا خانه خودته ، اگه چیزی میخوای به خودم بگو تا بهت  بدم؟ با شرمندگی به کنار مادرم رفتم و گفتم که معلم انشامون گفته که درباره پدرتان چند سطری انشاء‌ بنویسید و من هم اطلاعاتی درباره پدرم ندارم که چیزی بنویسم اگه امکان داره درباره پدرم حرف بزنیم ؟ مادرم در جواب گفت : من میخواستم زودتر  از این درباره پدرت صحبت کنم اما منتظر فرصتی بودم که تو هم آماده باشی و توانایی درک این مطلب را داشته باشی . در حالی که مادر اشک از چشماش سرازیر شد  دستم را گرفت و گفت‌ : بشین ، او تمام ماجرایی را که مربوط به پدرم بود برام تعریف کرد . بعد از اینکه صحبتهای مادرم تمام شده بود در حالی که به پدرم افتخار می کردم و به خود می بالیدم ، سریع به سراغ دفترم رفتم و با غرور شروع به نوشتن کردم و انشامو به این شکل شروع کردم

نام : علی       نام خانوادگی : افتخاری      شغل پدر : فرمانده شهید

یک شنبه 2 تیر 1398  12:35 AM
تشکرات از این پست
zahra_53 ali_81
khaliln
khaliln
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 1598
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:شغل پدر من چیست؟

خدا  تمام پدران را سلامت نگه دارد وبه رفته گان رحمت نماید شغل پدر ما هم بنایی بود که با نقاشی همخوانی دارد.

یک شنبه 2 تیر 1398  8:57 AM
تشکرات از این پست
zahra_53 ali_81
دسترسی سریع به انجمن ها